اینکه هر وقت خودم را در آینه میبینم
اینکه هر وقت خودم را در آینه میبینم
اینکه هر وقت
خودم را در آینه میبینم
یاد تو میافتم
یعنی چقدر عاشق توام؟
کجای تنم دنبالت بگردم
که نباشی؟
سبز آبی کبود من!
کجای چشمهام تعبیه شدهای
که همواره هستی؟
کجای سینهام به خواب رفتهای
که همیشه بیداری؟
کجای آینهها خانه کردهای
که سرگردانی؟
بگو... کجا؟
اگر نیستی
چرا من راه میروم مینویسم حرف میزنم میخندم؟
اگر نیستی
اصلاً چرا باشم؟
عباس معروفی