شهید مورد علاقه تو کیه؟+عکس

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=7807&d=1233822096
 

پیوست ها

  • نگاه همت.jpg
    نگاه همت.jpg
    42.3 کیلوبایت · بازدیدها: 0

afsaneh_k

عضو جدید
من عاشق شهید آوینیم اما نه به دلایلی که دوستان گفتند.
از این جهت واسه من یه اسطوره به تمام معناست که یک بار تمام نوشته هاشو از بین می بره به این دلیل که بوی خدا نمی داده...
نمی دونم کسی اینجا اهل نوشتن و کشیدن هست یا نه اما هنوزم نتونستم حتی یک برگ از نوشته ها و کشیده هامو که بوی خدا نمی ده از بین ببرم و متاسفانه همشو نگه داشتم...
از بین بردن اثر به نیت خدا خیلی مردی و بزرگی می خواد...
روحش شاد و یادش گرامی باد
 

بسیجی

عضو جدید
http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=7829&stc=1&d=1233916355سردار باکری




سردار خرازی

http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=7831&stc=1&d=1233916701


شهید آوینی

http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=7832&stc=1&d=1233916921



شهید همت

http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=7833&stc=1&d=1233917226


وووووووووووو
 

saraye man

عضو جدید
دکتر عبدالرحمن قاسملو


 

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهید بهروز براری از شهدای محل ماست که غواص بوده و پیکر نازنینش تو دریا جا مونده.خیلی دوستش دارم.http://http://www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=7882&stc=1&d=1234032856
موقعی که مریض شدم و از همه دنیا ناامید شدم پدر مادرم منو می بردند سر قبر بی پیکرش.چون میدونستند چقدر حال می کنم وقتی حضورشو کنار یه سنگ خالی حس می کنم.
 

پیوست ها

  • shahid_gomnam02.jpg
    shahid_gomnam02.jpg
    35.5 کیلوبایت · بازدیدها: 0

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهید ادواردو آنیلی [/ATTACH]
بفیه با خودتون یه کم بگردید ببینید کی بود:gol:
 

پیوست ها

  • agnelli9.jpg
    agnelli9.jpg
    2.8 کیلوبایت · بازدیدها: 0
  • agnelli10.jpg
    agnelli10.jpg
    3.4 کیلوبایت · بازدیدها: 0

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
ادوارد آنیلی در 6ژوئن در نیویورک از پدری ایتالیایی و مادری یهود پا به عرصه دنیا گذاشت.مادر وی"مارلا کاراچولو"یک پرنسس یهودی بود و پدرش سناتور "جیو وانی آنیلی" مرد ثروتمند و معروف ایتالیایی بود.وی مالک کارخانجات اتومبیل سازی فیات ,فراری,لامبورگینی,لانیچیا و... به همراه چندین کارخانه تولید قطعات صنعتی,چند بانک خصوصی ,شرکت های طراحی مد و لباس ,وروزنامه های پر تیراژ "لاستامپا"و "کوریره دلاسرا",باشگاه اتومبیلرانی فراری و باشگاه فوتبال یوونتوس بود.
میزان نفوذ و ثروت خانواده آنیلی به حدی است که رسانه های ایتالیا از آنها به عنوان خانواده پادشاهی ایتالیا نام میبردند.کارشناسان اقتصادی درآمد سالانه خانواده آنیلی را بالغ بر 60میلیارد دلار تخمین می زنند که 3برابر درآمد نفتی ایران است.
ادواردو تحصیلات مقدماتی را در ایتالیا طی کرد و بعد به کالج آتلانتیک در انگلستان رفت و پس از آن در رشته ادیان و فلسفه شرق از دانشگاه ایالات متحده با اخذ درجه دکتری فارغ التحصیل شد.
شرح مسلمان شدن ادواردو از زبان خودش:
درنیویورک که بودم یک روز در کتابخانه قدم میزدم و کتابها را نگاه میکردم که چشمم افتاد به قرآن.کنجکاو شدم ببینم در قرآن چه چیزی آمده است.آنرا برداشتم و شروع کردم به ورق زدن و آیاتش را به انگلیسی خواندم,احساس کردم که این کلمات,کلمات نورانی است و نمیتواند گفته بشر باشد.تحت تاثیر قرار گرفتم و آنرا امانت گرفتم و بیشتر مطالعه کردم.بعد از این قضیه به یک مرکز اسلامی در نیویورک مراجعه کردم .
او درخواستش را مبنی بر مسلمان شدن را اعلام میکند.آنها هم نام "هشام عزیز"را برای وی انتخاب می کنند.اولی آشنایی وی با تشیع و انقلاب اسلامی ایران از طریق یکی از مصاحبه های دکتر محمد حسن قدیری ابیانه(رایزن مطبوعاتی سفارت ایران در ایتالیا بین سالهای58تا61)از طریق تلویزیون ایتالیا بود.او به سفارت ایران مراجعه و تشرف خود را به تشیع اعلام می کند و از آن به بعد نام مهدی را انتخاب می کند.
او همواره در پی آن بود که دوستان و بستگانش را با اسلام آشنا کند.به دعوت او دوستش لوکا گائتانی لاواتلی(فرزند سلطان شراب ایتالیا) مسلمان شد.
او در فروردین 1360 با امام خمینی(ره) دیدار کردو امام بر پیشانی او بوسه زد.او همچنین او دیداری با مقام معظم رهبری قبل از دوران ریاست جمهوری دیدار داشت.او قرار بود یک ماه قبل از شهادتش به ایران بیاید ,لیکن خانواده او برای ممانعت از سفر او به ایران ,گذرنامه اش را پنهان کردند.او قرار بود در حوزه علمیه قم مشغول به تحصیل شود.خانواده او ,او را به شدت تحت فشار قرار دادند تا از اسلام دست بردارد.تحریم و تهدیدش کردند که از ارث محروم خواهد شد و حتی از ارث محرومش کردند.خانواده او ,او را به زور در یک درمانگاه روانی خصوصی ویژه میلیاردرها در نزدیکی مرز سوئیس به طور کاملا مخفی بستری کردند.
ادواردو در اواخر آبان 1379در یک واقعه مشکوک درگذشت.انجمن فارغ التحصیلان ایتالیا در ایران بلافاصله پس از این حادثه اعلام کردند که او بر اثر توطئه صهیونیست ها به شهادت رسید.رسانه های ایتالیایی پیدا شدن جسد او را در زیر یک پل در اتوبانی در ایتالیا خبر داده و عمدتا خودکشی را به او نسبت دادند.

کتاب هدیه مسیح(سیری در زندگی ادواردو آنیلی) از انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی
 

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://http://www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=8286&stc=1&d=1235648326 امروز 8 اسفند
شهادت حاج حسین خرازیhttp://http://www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=8287&stc=1&d=1235648975
فرمانده لشگر 14 امام حسین
شهید حسین خرازی و گروه ضربت
ماههای آخر سال 58 شهید خرازی به کردستان آمد.منطقه تقریبا در دست ضد انقلاب بود.گروه شصت نفری حاج حسین که به تدرج به گروه ضربت مشهور شد به کمک نیروهای دیگر با دشواری منطقه را در کنترل گرفتند.هنوز کردستان آنقدر امن و آرام نشده بود که گفتند بروید جنوب.چهل روز بعد از آغاز جنگ,گروه ضربت را به "دارخوین "جایی که مردم روستاهایش با دست خالی با لشکر تانکها مواجه شده بودند فرستادند.کم کم نیروهای شهید خرازی آنقدر آماده شدند که آن گروه به تیپ و پس از پیوستن نیروهای داوطلب به لشگر امام حسین تبدیل شد.مشاهده پیوست 8286
8.jpg
 

majidhosseini

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تکریم شهدا بس است حقوق معلمها را بدهید به شهدا احترام میزارم اما این حرفم به خاطر .... خودتون میدونین چی میخوام بگم ما فرمانده های خوبی داشتیم اما یه سری بابت چیزهایی شهید شدن....حالا بیخیال شهید به معنای خودش مقدسه...مثله هر چیزی سر جای خودش باشه اما زمانی قاطی بشه ..... منم شهید چمران رو دوست دارم و اعتقاد دارم اگه ایشون نبود ما هم نبودیم
 

phalagh

مدیر بازنشسته
كجايند بي ادعاهايي كه در سه سوت آسمان و زمين را به هم ميدوختند؟! و چه مفت دشمن آنها را از ما گرفت و ميگيرد كه حتي نگاهي به زندگينامه شان هم نمي اندازيم.
 

majidhosseini

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام دوستان
خواستم ازتون عذرخواهی کنم..شاید جمله من ............................
شاید منظورمو بد رسوندم
منظور من تقدیس هرچیز در جایگاه خودش بود
مثلن دفاع مقدس وافعا ارزشمنده....از هرمنظری نگاه کنی زیبایو شجاعت و ... رو میشه دید
اما همین مسئله اگه به شکله بدی نمایش داده بشه یه زدگی ایجاد میکنه کثله الان جامعه ما
یا همین شهید بالاترین ایثار یعنی از جون بود اما داره ارزششو از دست میده بابت تقابل رفتار و گفتار راهوار جامعه
و بهترین مثال میشه گفت بحث دین که خودتون شاهدین که دینی که به ما نشون میدن با حقیقت دین چقدر فاصله داره و زیبایی اونو از بین برده
نمیدونم تونستم منظورمو متوجه کنم یا نه
به هر حال معدرت که موجب انحراف تاپیک خوب شما با پست اشتباه خودم شدم
خوش باشین:smile:
 

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=8334&stc=1&d=1235880483
غواصان
غواصان ما دو بار از اروند عبور کردند:یک بار بهمن شصت و چهار و یک بار دی شصت و پنج.و در این یازده ماه همه چیز چنان تغییر کرد که باور کردنی نبود.اما چه باک؟غواصان هر دو بار جان هاشان را کف دست گرفتند و از آب گذشتند.یک بار با آسانی و یک بار با سختی
*****************************
تا ساحل فقط پنجاه متر مانده بود.قشنگ نگهبانشان را می دیدیم.
-گفتم :چقدر سر و صدا زیاد شده.برو ببین چه خبره؟....
رفت.برگشت,ساکت بود.
-گفتم :چی شد؟
-گفت:دو تا از بچه ها بودند...پاشون گرفته بود,نمی تونستند فین بزنند.....
-گفتم:خوب؟
-گفت هیچی دیگه...خداحافظی کردند,رفتن...رفتن زیر آب
کتاب غواصان از مجموعه یادگاران.
 

پیوست ها

  • 5+.jpg
    5+.jpg
    21.6 کیلوبایت · بازدیدها: 0

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز 12اسفند
سالروز عملیات کربلای7-1365
منطقه:شمالغربی حاج عمران
********************************
http://www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=8341&stc=1&d=1235971407

آیا میدانید:
در سال 1364,آمار مصدومان و شهیدان شیمیایی بی سابقه بود.چرا که طی 37نوبت حملات شیمیایی 10273نفر مصدوم و 36نفر شهید شدند.
برابر گزارشات موثق و محرمانه,آلمانها اطلاعات بدست آمده از مجروحان شیمیایی در بیمارستانهای آلمانی را در اختیار عراق قرار می دادند تا از آنها برای اصلاح ترکیبات شیمیایی در سلاح های خود بهره ببرند
http://www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=8342&stc=1&d=1235971556
 

پیوست ها

  • علمد.jpg
    علمد.jpg
    23.5 کیلوبایت · بازدیدها: 0
  • ih38lk.jpg
    ih38lk.jpg
    21.9 کیلوبایت · بازدیدها: 0

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهدای هویزه
دو تانک دشمن در خلاف آن سمتی که که من تصور می کردم به سمت مجروحان به راه افتادند.تانک ها نزدیک و نزدیکتر می شدند.ولی نه ایستادند و نه راهشان را کج کردند.دست هایم را بر روی چشمانم گرفتم و سرم را بی اختیار به لبه خاکریز کوبیدم.آن جه در آن حال می شنیدم صدای آزار دهنده زنجیر تانکهای دشمن بود،ولی برای من جان سوزتر از همه فریاد آن مجروح بود.
تانک ها با تکه پاره هایی از گوشت و استخوان به جا مانده بر زنجیرها گذشتند و پنج جنازه را با خاک هم سطح کردند.یاد روز عاشورا افتادم.

16دی ماه 1359،شهادت حماسی شهدای هویزه

http://www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=8368&stc=1&d=1236142692
 

پیوست ها

  • هویزه.jpg
    هویزه.jpg
    55.8 کیلوبایت · بازدیدها: 0

رهگذر*

کاربر بیش فعال
اروند کنار

اروند کنار

اروند با تو سخن خواهم گفت . این بار از تو خواهم پرسید ، تو که نامت را اروند کنار می گویند .
راستی چرا تو را به این نام می شناسند؟ نکند چون گلهای سرزمین ما را در کنار داری؟ همان گلهایی که به مهمانیت آمدند . در عجبم از تو ، چگونه گلهایی را که با پای خویش به دامانت آمدند در کام خود فرو بردی ؟
تو مگر از جنس آب نیستی ؟ مگر آب نبود که خداوند همه چیز را از آن آفرید ؟ مگر آب نبود که آغوش برای موسی گشود؟ مگر آب نبود که یونس را به ساحل رساند ؟ این همه بی وفایی از که آموختی اروند ؟ از فرات ؟ بار این بی وفایی روی شانه موج هایت سنگینی نمی کند؟ نمی خواهی خود را برهانی ؟
می خواهم عهد نامه بنویسم .
بین من و تو یا بین من و هر که پای این عهدنامه را امضاء کند و تو .همینجا در محضر خدا و شاهد هر که این عهدنامه را بخواند . تو اگر آبی بیا پای عهدنامه را خیس کن و گرنه ما هم خواهیم رفت چون دیگران و تو خواهی ماند و قصه بی وفایی تو که نسل به نسل جاری خواهد شد .

تو گلها را به ساحل برگردان . سوگند به همان گلها که ما گلبارانت خواهیم کرد .

امضاء :

1- رهگذر 2- .... 3- ....
 

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=8427&stc=1&d=1236397334
بسم رب الشهدا و الصدیقین

امام جعفرصادق(ع):"خداوند از بناهای زمین،شش مکان را برگزیده است،مسجدالحرام،حرم امن الهی،بارگاه پیامبران،مزار امامان،مساجدی که در آن نام خدا برده می شود و قتلگاه شهیدان"

امروز زادروز آسمانی شدن همت هست و آغاز سرگشتگی ما زمینیها...میخوایم برای آسمونی شدنش جشن بگیریم و اگر گریه ای و افسوسی هست همش به حال خودمونه که داریم توی این هوای سربی دست و پا می زنیم...به قول آوینی ما مرده های حقیقی داریم برای زنده ها یادبود می گیریم!
نمی دونم تک تک شما دوستای خوبم کی برای اولین بار با همت آشنا شدید،کی عاشق نگاهش شدید و چقدر از اون میدونید...اما من 3سال پیش تو سفر جنوب برای اولین بار اونهم از فالگوش وایسادنم با همت آشنا شدم.تو اتوبوس دوتا پشت سریم داشتند از یه نگاه تعریف میکردندکه چقدر زیباست.برگشتم و گفتم میشه من عکسشو ببینم؟...مات نگاهش شدم.چشمای همت با تمام چشمهای رنگی و پر از نقاشی فرق داشت.متفاوت از اون چشمهایی بود که هر روز پوسترش می کنیم و جونهای هم نسل من اونا رو تو اتاقاشون می چسبونند.دلداگی به چشمهای همت از نوع هوس نیست.نگاهش بی هیچ خط و سایه ای خط می کشه روی تمام بیچارگی ها و تمام بازیچه های پوچی که نتونستند تا همیشه سرگرمم کنند....چشماش پر هست از حرفهایی که هیچ انتهایی نداره.برام نگاهش یه سرزنش توام با دلسوزی و مهربونی هست.می دونم دلش به حال من می سوزه ...خیلی دلم می خواست راز همت بودنشو درک کنم اما چشماش می گه همش کار عاشقیه ومن باید دچارش شم تا درک کنم.
آی همت خوش به حال آدمایی که دوره تو بودند.اینو از ته دل می گم و همیشه افسوس می خورم به حال دوستات،همسرت،پدرت،مادرت و حتی به حال زمینی که تو روش قدم می ذاشتی...
من غرق گناهم،هوای منو داشته باش.دلم به حال دل بیچاره ام می سوزه و به حال دنیای بی پرنده ام....
کاروان عشق و ایثار رفت اما من بیچاره.....
وای بر تو ای دل شوریده!

و حرف آخرم این شد خداحافظ خداحافظ
ولی از من مگیر ای دوست،یادگاه گاهت را
شما هم از همت بگید.
 

پیوست ها

  • 201867 copy.JPG
    201867 copy.JPG
    67 کیلوبایت · بازدیدها: 0

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=8428&stc=1&d=1236399140
سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت
تولد:12فروردین1334-شهرضا
تحصیلات:فوق دیپلم
مسئولیت:فرمانده لشگر 27محمد رسول الله
شهادت:17 اسفند1362_جزیره مجنون
مزار:اهواز شهرضا
 

پیوست ها

  • 4hjd5yf.jpg
    4hjd5yf.jpg
    39.4 کیلوبایت · بازدیدها: 0

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=8429&stc=1&d=1236399673

والفجر مقدماتی
صدای ضعیف و پر از خش خش از آن طرف بی سیم می آمد.
می گفت:فلانی رفت،فلانی هم رفت.....باتری بیسیم دارد تمام میشود...من هم دیگر از شما خداحافظی می کنم.
همت که قادر به شکستن حلقه محاصره تیپ های تازه نفس دشمن و نجات بچه ها نبود در حالیکه به زحمت سعی می کرد احساساتش را کنترل کند،می گفت:بیسیم را قطع نکن،حرف بزن،هرچه دوست داری بگو.
در جواب همت بیسیم چی گفت:حاج آقا سلام ما را به امام برسان،از قول ما به امام بگوئید،همانطور که گفتید حسین وار مقاومت کردیم،ماندیم و جنگیدیم......
 

پیوست ها

  • جححتخس.jpg
    جححتخس.jpg
    34.3 کیلوبایت · بازدیدها: 0

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=8431&stc=1&d=1236400186
شهید همت و اولین خواستگاری
در اصفهان حاجی یکبار به خواستگاری من آمد و رودررو درباره ازدواج صحبت کرد.وقتی من با او برخورد کردم،حاجی گفت:فکر کرده ای من خیلی خشک مقدسم،من بعد ازدواج مانع رشد و فعالیت های شما نخواهم بود.من خودم کمکتان می کنم،در کنار هم بهتر می توانیم به انقلاب ادای دین کنیم.
خیلی محترمانه به حاجی گفتم:برادر!من اصلا نمی خواهم ازدواج کنم.
ولی پس از برگشت از مکه،در پاوه،حاجی با اعتماد به نفس بیشتری به دیدار من آمد.او گفت:یقین دارم که عقد من وتو در مکه بسته شده....
به نقل از همسر شهید همت
 

پیوست ها

  • glitter001 (1).gif
    glitter001 (1).gif
    15.2 کیلوبایت · بازدیدها: 0

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=8432&stc=1&d=1236401074

بسم الله را گفته نگفته شروع کردم به خوردن.حاجی(همت)داشت حرف می زد و سبزی پلو را با تن ماهی قاطی می کرد.هنوز قاشق اول را نخورده رو به عبادیان کرد و پرسید:عبادی!بچه ها شام داشتن؟
-همینو.
-واقعا؟جون حاجی؟
عبادیان نگاهش را دزدید و گفت:تن را فردا ظهر میدیم.
حاجی قاشقش را برگرداند.
غذا در گلویم گیر کرد.
-حاجی جون به خدا فردا ظهر بهشون میدیم.
حاجی همینطور که کنار می کشید،گفت:به خدا منم فردا ظهر میخورم.
(یادگاران،کتاب همت)
 

پیوست ها

  • 431f4c38b77fe2249872e61d2f45c0cb.jpg
    431f4c38b77fe2249872e61d2f45c0cb.jpg
    17.9 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
ما که ابراهیم همت داشتیم
سینه چاکان ولایـت داشتیم
پس چرا امشب به ساحل مانده ایم
-----------------------------------
پس از عـمری غریبی بی نشانی
خدا می خواست در غربت نمانی
ولی افسوس از آن سرو سرافراز
پلاکی بازگــشــت و اســـتخوانی
-----------------------------------
بيـا باز هم ياد لشکرکنيم
بيـا ياد مردي دلاور کنيم
بگوئيم ما(حاج همت ) که بود
امير سپاه محمد که بود



 

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=8434&stc=1&d=1236403127
آخرین صحبت های حاج ابراهیم همت
"تنها حرکت در راه خدا مهم است،خداوند شکست می دهد،پیروزی میدهد....عملیات به دست دیگری است و دست ما نیست...ما این جنگ را با خون پیش می بریم..."
و این آخرین صحبت های حاج همت بود در دو کوهه که پس از آن دیگر هیچ وقت صدای او را نشنید.اما صدایش هنوز در دوکوهه طنین انداز است.
 

پیوست ها

  • dokoohe10 copy.jpg
    dokoohe10 copy.jpg
    68.3 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
رفته بودم خط ديدنش.کفش هايش پاره شده بود، اما کفش هاي لشکر را نمي گرفت. مي گفت مال بسيجي هاست.براي کاري رفتيم شهر گفتم اگر خواهشم را رد کني ناراحت مي شوم. برايش يک جفت کفش ورزشي خارجي خريدم.چيزي نگفت!ميان راه يک بسيجي را سوار کرد،پرسيد: اين طرف ها چکار مي کردي. توضيح داد کفش ها يش پاره بوده و آمده بود يک جفت کفش بگيرد، اما قسمت نبوده. حاجي نگاهي به من کرد و بعد کفش ها را داد به جوان بسيجي. جوان خواست پولش را بدهد.قبول نکرد.گفت براي صاحبش دعا کن. گفتم حاجي خودت هم نياز داشتي! گفت من الان فرمانده ام، اگر اين بار سنگين فرماندهي را از دوش من بردارند،من هم مي شوم مثل اون بسيجي،اون وقت مي توانم جلوي بقيه از اين کفش ها پايم کنم
به نقل از
همرزم شهيد

 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار


عكس زيبايي است مثل همه عكسهاي شهداء...اما قصد من از بيان اين مطلب چيز ديگري است.
نمي دونم تا حالا اين جمله شهيد همت رو ه شنيديد يا نه؟
((در مكه از خدا چند چيز خواستم؛... آخر هم دعا كردم نه اسير شوم، نه جانباز.اسارت وجانبازي ايمان زيادي مي‍خواهد كه من آن را در خود نمي‍بينم. من از خدا خواستم فقط وقتي جزو اولياءالله قرار گرفتم ـ عين همين لفظ را گفت ـ درجا شهيد شوم.))
شنيده بودم كه همين طور هم شده بود يعنی تا زمان شهادت تو هيچ عملياتي بر اثر اصابت گلوله و تركش و...زخمي نشده بوده.اما اين سوال برام بود كه با اين حال پس چرا توي اين عكس حاجي انگشت شصتشون باند پيچي شده و جوابي هم براش نداشتم.
تا همين امسال تو دو كوهه يه شب كه داشتيم از ساختمانها بازديد مي كرديم و به اتاق شهيد همت رسيديم راوي كاروان اشاره به اين نكته كردند و به عنوان يه خاطره از شهيد برامون تعريف كردند كه؛
((توي سنگر نشته بودم و به كارهاي خودم مي رسيدم كه يه دفعه ديدم حاجي وارد شد اولش به نظر عادي مي اومد اما وقتي ديدم محكم انگشتشو تو دستاش گرفته و به خودش مي پيچه فهميدم كه اتفاقي براش افتاده.ازش پرسيدم چي شده؟ گفت:هيچي فقط دكتر را خبر كن.منم كه مي دونستم درد زيادي مي كشه سريع رفتم و دكتر رو خبر كردم.دكتر اومد و انگشتشو معاينه كرد و بعد فهيميديم انگشت شصت حاجي دَر رفته.بعد از اينكه انگشتشو باند پيچي كردند،رفتم و ازش علت اين حادثه را پرسيدم.اول تفره مي رفت اما با اصرار من قضيه اش را برايم تعريف كرد كه از اين قرار بوده:
وقتي حاجي سخنراني اش براي بچه ها تمام شده بود بچه ها از سر علاقه و عشقي كه به حاجي داشتند طبق معمول مي ريزند سر حاجي تا ببوسنش و ابراز محبت كنند.يكي از بچه ها كه قصد داشته دست حاجي رو ببوسه انگشت حاجي رو تو دستش مي گيره و وقتي مي خواسته دسشو ببوسه انگشت و به طرف خودش مي كشه كه باعث ميشه انگشت حاجي كشيده شده و از جا در بره.اما حاجي تو جمعيت اين درد و به روي خودش نمياره تا مبادا اون نيرو متوجه كارش بشه و جلوي حاجي شرمنده بشه به همين خاطر خونسردانه از جمعيت بيرون ميآد و به طرف سنگر مي ره تا كسي از ماجرا بويي نبره.))
اونايي كه صاف و پاك اند بـي ريا مثال خاك اند
دلشون به شـور و ِشينـــه عشقشون فقط حسينه
 

Similar threads

بالا