****حجاب فاطمی****

شهید یوسف الهی

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
 

rahino

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
وضعيت زنان در اروپا بسيار اسفناک است .
چند سال پيش شوراي اروپا به عنوان يک منبع رسمي و موثق در گزارشي از اعمال خشونت گسترده عليه زنان در کشورهاي اروپايي خبر داد.
در اين گزارش با ابراز تاسف از تبعيض و خشونت عليه زنان آمده است که در برخي کشورهاي اروپايي در هر ساعت يک زن قرباني خشونت، جان خود را از دست مي دهد.
يکي از کشورهايي که در زمينه خشونت عليه زنان در اروپا سرآمد است انگلستان است .
در همين راستا اخيرا پژوهشگران امور اجتماعي در انگليس در باره افزايش خشونت عليه زنان در اين كشور هشدار دادند.
براساس آمار از هر پنج جرم و جنايت خشونت آميز در اين كشور، يك جنايت عليه زنان است.
از سوي ديگر انگلستان در دنيا به عنوان پايتخت تجارت جنسي زنان در جهان شناخته مي شود .
قاچاق انسان و علي الخصوص زنان در قرن هاي اخير به يکي از پردرآمد ترين صنعت هاي دنيا بدل گشته است .
اغلب کودکان و زنان ازسراسر دنيا به انگلستان قاچاق شده اند
و با وجود اينكه صنعت برده داري در پارلمان انگلستان در 200 سال قبل غير قانوني اعلام شده است در اين کشور به آساني مورد بهره برداري هاي جنسي قرار مي گيرند .
اين قاچاقچيان زنان را بين 2000 تا 8000 دلار مي‌فروشند و عده‌اي از اين زنان مجبورند که تا 16 ساعت در روز کار کنند.
بيشتر قربانيان قاچاق در انگلستان از کشورهاي اروپاي شرقي مانند ليتواني، روسيه، آلباني و اوکراين هستند و بقيه آنها از شرق دور ، آمريکاي جنوبي و آفريقا هستند.ا
غلب زناني که به اين کشور قاچاق مي شوند به عنوان فاحشه به خانه هاي روسپي فروخته مي شوند و سن اين قربانيان نيز بيشتر بين 18 تا 24 سال مي باشد.
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
امام زمان (عج) اینگونه می خواهند... حجت تمام!

امام زمان (عج) اینگونه می خواهند... حجت تمام!

مرحوم آیت الله سید محمدباقر مجتهد سیستانی (ره) پدر مجتهد جلیل آیت الله سید علی سیستانی تصمیم می گیرد برای تشرّف به محضر امام زمان (عج) چهل

جمعه در مساجد شهر مشهد زیارت عاشورا بخواند.

در یکی از جمعه های آخر، نوری را از خانه ای نزدیک به مسجد مشاهده می کند. به سوی خانه می رود می بیند حضرت ولی عصر امام زمان (عج) در یکی از

اتاق های آن خانه تشریف دارند و در میان اتاق جنازه ای قرار دارد که پارچه ای سفید روی آن کشیده شده است. ایشان می گوید هنگامی که وارد شدم اشک

می ریختم سلام کردم، حضرت با مهربانی پاسخ دادند و به من فرمود: «چرا اینگونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمّل می شوی؟!

مثل این باشید- اشاره به آن جنازه کردند- تا من بدنبال شما بیایم!»

بعد فرمودند: «این بانویی است که در دوره کشف حجاب در زمان رضا خان پهلوی هفت سال از خانه بیرون نیامد تا چشم نامحرم به او نیفتد.»

کلیپ نقل این تشرف.

حجاب درست، خواسته ی امام زمان (عج). هرچیزی غیر از این اشتباهه.​
 

محمد ساوه

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تقدیم به همه خواهران:
ﭼﺎﺩﺭﯼ ﺍﮔﺮﻫﺴﺘﻢ
ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﻗﺸﻨﮓ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻡ !
ﻏﺮﻭﺏ ﺟﻤﻌﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﻟﻢ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ
ﺷﺎﺩﯼ ﻫﺎﯾﻢ ﻫﻢ ﺳﺮﺟﺎﯾﺶ ﺍﺳﺖ!
ﺳﺮﺳﺠﺎﺩﻩ ﺍﮔﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﻢ
ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﻣﯽﺧﻨﺪﻡ!
ﺑﻪ ﺭﻭﺿﻪ ﻭ ﺩﻋﺎ ﺍﮔﺮ ﻣﯽﺭﻭﻡ
ﺩﺭ ﭘﺎﺭﮎ ﻫﻢ ﻗﺪﻡ ﻣﯽﺯﻧﻢ!
ﺷﺎﯾﺪ ﺟﺎﯾﻢ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﻭﻟﯽ ﭼﺎﺩﺭﻡ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ!
ﻣﺮﺍ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﺧﻄﺎﺏ ﮐﻦ
ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺍﺯﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﯾﺶ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺑﯿﺎﻭﺭ!
ﻭﻟﯽ ﺑﺪﺍﻥ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﻦ ﺍﺛﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺍ ﺑﺎﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﻋﻮﺽ ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ!
ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ،ﻭﻟﯽ ﺗﻤﺎﻣﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭُﺥ ﻫﺮﮐﺲ ﻭ ﻧﺎﮐﺴﯽ ﻧﻤﯿﮑﺸﻢ!
ﻣﻦ ﺭﺍﻫﻢ ﺭﺍﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺿﺎﯼ ﺍﻭ ﺣﺠﺎﺏ ﺩﺍرم"یا زهرا"
 

شهید یوسف الهی

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز



چه لذتى دارد وقتى سياهى چادرم، دل مردهايى كه چشمشان به دنبال خوش ‏رنگ‏ ترين زن‏هاست را مى‏زند.

چه لذتى دارد وقتى مردهايى كه به خيابان مى‏آيند تا لذت ببرند، ذره‏ اى به تو محل نمى‏گذارند.

چه لذتى دارد وقتى در خيابان و دانشگاه و... راه مى‏رويد و صد قافله دل كثيف!! همره شما نيست.

چه لذتى دارد وقتى جولانگاه نظرهاى ناپاك و افكار پليد مردان شهرتان نيستيد

چه لذتى دارد وقتى كرم قلاب ماهى‏گيرى شيطان براى به دام انداختن مردان شهر نيستيد.

چه لذتى دارد وقتى مى‏بينى كه مى‏توانى اطاعت خدايت را بكنى؛ نه هوايت را

چه لذتى دارد وقتى در خيابان راه مى‏رويد؛ در حالى كه يك عروسك متحرك نيستيد؛ يك انسان رهگذريد.

چه لذتى دارد اين حجاب!

خدايا! لذتم مستدام باد.
http://tarannom2579.blogfa.com/
 

مارال 110

عضو جدید


دختربا نازبه خداگفت:
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]چطور زيبا مي آفريني ام و انتظار داري خود را براي همگان نكنم؟ [/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]خدا گفت:زيباي من!تو را فقط براي خودم آفريدم[/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]دخترك،پشت چشمي نازك كرد و گفت:خدا كه بخل نمي ورزد،بگذار آزاد باشم[/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]*خدا چادر را به دخترك هديه داد*[/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]دخترك با بغض گفت:با اين؟اينطور كه محدودترم.اصلا مي خواهي زنداني ام كني؟يعني اسير اين چادر مشكي شوم ؟؟؟؟[/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسير نگاه هاي آلوده خواهي شد...هر چيز قيمتي را كه در دسترس همه نمي گذارند.تو جواهري[/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]دخترك با غم گفت:آخر...آخر،آنوقت ديگر كسي مرا دوست نخواهد داشت.نه نگاهي به سمت من خواهد آمد و نه كسي به من توجه ميكند[/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]خدا عاشقانه جواب داد:من خريدار توام!
منم كه زود راضي مي شوم و نامم سريع الرضاست.
[/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]آدميانند و هزاران نوع سليقه!
هرطور كه بپوشي و بيارايي،باز هم از تو راضي نمي شوند!
اصلا مگر تو فقير نگاه مردمي؟آن نگاه ها مصدومت ميكند
[/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]*دخترك آرزويش را به خدا گفته بود و مي خواست چونان فرشته اي محبوب جلوه كند*[/FONT]​
 

مارال 110

عضو جدید
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]
[/FONT]


[FONT=georgia,times new roman,times,serif]شیخ بهاء الدین عاملی در یکی از کتاب های خود می نویسد : روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمی دهد . قاضی شوهر را احضار کرد و او طلب خود را انکار نمود یا فراموش کرده بود .[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif] قاضی از زن پرسید : آیا بر گفته ی خود شاهدی داری ؟[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif] زن گفت : آری ، آن دو مرد شاهدند .[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif]
[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif] [/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif]
[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif]قاضی از گواهان پرسید : گواهی دهید زنی که مقابل شماست پانصد مثقال ار شوهرش که این مرد است طلب دارد و او نپرداخته است .[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif]گواهان گفتند : سزاست این زن نقاب مقابل صورت خود را عقب بزند تا ما لحظه ای وی را درست بشناسیم که او همان زن است ، تا آنگاه گواهی دهیم .[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif]
[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif] [/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif]
[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif]چون این زن سخن را شنید بر خود لرزید و شوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید ؟ برای پانصد مثقال طلا ، همسر من چهره اش را به شما نشان دهد ؟! هرگز! من پانصد مثقال خواهم داد و رضایت نمی دهم که چهره ی همسرم در حضور دو مرد بیگانه نمایان شود .[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif] چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهر بخشید [/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif]
[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif] [/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif]
[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif]چه خوب بود آن مرد باغیرت ، امروز جامعه ی ما را هم می دید که زنان نه برای پانصد مثقال طلا و نه حتی یک مثقال نقره ، چگونه رخ و ساق به همگان نشان می دهند و شوهران و پدران و برادرانشان نیز هم عقیده ی آنهایند و در کنارشان به رفتار آنان مباهات می کنند ![/FONT]
 

rahino

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
چه خوب بود آن مرد باغیرت ، امروز جامعه ی ما را هم می دید که زنان نه برای پانصد مثقال طلا و نه حتی یک مثقال نقره ، چگونه رخ و ساق به همگان نشان می دهند و شوهران و پدران و برادرانشان نیز هم عقیده ی آنهایند و در کنارشان به رفتار آنان مباهات می کنند !

واقعا خوب گفتید
:redface: و کاملا با شما موافقم:gol:
 

rahino

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
♥•٠· من یک دخترم

نه یک مانکن فروشگاه,

نه یک وسیله برای جلب توجه,

و نه یک تابلو نقاشی

پیشرفت و بالارفتن را میخواهم اما نه به هر قیمتی

آزادم اما با تفسیری جدابافته...

آزادی من حجاب من است ،

طلا هم آزاد است اما همیشه محفوظ ، طلا را هیچوقت فله نمیفروشند!

آن چه را فله میفروشند که زیادی آزاد باشد .نمونه اش "سبزی خوردن"!
 

rahino

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
نظر دختران ایرانی خارج نشین در مورد حجاب


تا حالا این سوال براتون پیش اومده که چرا بعضی از دخترای ایرانی ای که قسمت اعظم عمرشون یا همه اونو خارج از ایران زندگی کرده اند، با حجاب هستند؟ آیا واقعاً حجاب انتخاب خودشونه یا نزدیکانشون مجبورشون کرده اند؟ حالا که حجاب دارند، واکنش مردم کشوری که در اون زندگی می کنن چیه؟ رفتارها فرق می کنه؟
این سوالات رو در یکی از انجمن های ایرانیان خارج نشین مطرح کردم. ۴ نفر به این سوالات جواب دادند: ۳ ایرانی و ۱ آمریکایی. جوابهای ۳ نفر رو از انگلیسی به فارسی ترجمه کردم و چهارمی رو از پینگلیش به فارسی! جالبه که بعضیاشون ازم قول گرفته اند که اگر کسی نظری داد حتماً براشون ترجمه کنم!

***

اسم: رویا
سن: ۲۰
کشور: کانادا

بنا به دلایل مذهبی و شخصی حجاب دارم. راستش بیشتر مردم کانادا به من احترام میگذارن ولی گاهی ازم میپرسن که چرا روسری سر می کنم و توضیح می دم که این کار جزو دستورات دینمه و به عنوان یک دختر مسلمان باید جلوی نا محرمها موهایم را بپوشانم. ولی متاسفانه بضی از ایرانیها بد رفتاری می کنند. می دونی، سیاست و مذهب رو قاطی می کنن. به نظر من هر کسی حق داره که راه خودشو تو زندگیش انتخاب کنه و هیچ کس حق نداره که به عقاید دیگران توهین کنه. همونجور که ما به ما به دیگران احترام میذاریم، دیگران هم باید به ما احترام بذارن.



اسم: الهه
سن: ۱۶
کشور: کانادا

من خونوادم زیاد مذهبی نیستن. مادرم نسبتاً مذهبیه اما بیشتر کلاً سنتین تا مذهبی. از اون موقع که یادمه سعی کردم با قانون خدا یا این آدما پیش برم چون می دونی اگه اینطوری نکنم به ضررم تموم میشه. می دونی فرق آدم با دین با بی دین اینه که اونی که دین داره همیشه یه اسلحه دستشه حتی اگه اون اسلحه اضافی باشه یا سنگینی کنه.
مثل این می مونه که ۲ تا آدمو بفرستن تو یه جنگلی که نمی شناسی بگن ترجیح می دی این اسلحه سنگین دستت باشه که اگه یه موقع موجودات بهت حمله کنن بتونی با ها شون مقابله کنی یا بدون اسلحه بری چون فکر می کنی این جنگل خطرناک نیست. من چون شخصاً به بهشت و جهنم و خدا اعتقاد دارم، همیشه سعی کردم این اسلحه تو دستم باشه. البته شاید حجابم کامل نباشه، شاید اخلاقم کاملاً درست نباشه، شاید دلم شیشه ای نباشه اما می دونم یه خدایی اون بالاست که انقدر بخشنده اس که به خاطر سعی ای که من می کنم گناهامو می بخشه و انقدر مهربانه که مهرو تو دلای تک تک ما گذاشته تا به هم محبت کنیم.
من در مورد دینهای مختلف قبلاً تحقیق کردم و حق انتخاب هم داشتم حتی، اما در آخر دیدم که همین اسلام از همشون بهتره. اما متاسفانه بعضیا اومدن خیلی چیزای اسلامو بد ترجمه کردن و بد توضیح دادن و باعث شده مردم اشتباه فکر کنن. مثلاً همین سنگسار تو ایران انجام میدن! اصلاً قانون اسلامی نیست…من کلی پرس و جو کردم…یا خیلی چیزای دیگه که در مورد حقوق زنانه…به نظر من افتخار یه زنه که حجاب داشته باشه! شاید این حجاب باعث بشه که مردم به درون و قلبت بیشتر توجه کنن تا… . بعدشم اگه طرف مقابل خدا رو قبول داشته باشه دیگه “چرا” نمیگه و اگر هم گفت مطمئنن دلیلش حتماً به نفعته…اینجا یهودا یه سریاشون حجاب میذارن اما خیلی پوشیده ان و مسلمونا هم خوب یه سریاشون میذارن. تقریباً ۹۹% آدمایی که من میشناسم خیلی احترام میذارن و خیلی ها هم تشویق می کنن و کامپلیمنت میدن..اون ۱% الباقی هم ایرانین معمولاً که خیلی به ندرت پیش میاد.

www.3noqte.com
 

rahino

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
اسم: لوری
سن: ۲۸
کشور: آمریکا
وبلاگ: موزیکال چف

از ۱۹ سالگی که به اسلام تغییر مذهب دادم حجاب دارم. انتخاب خودم بود و والدینم چون مسیحی بودند از من چنین چیزی نخواستند. ازدواج هم نکرده بودم که شوهرم از من بخواهد تا حجاب داشته باشم و کسی نیز در مسجد این حس را به من القاء نکرد که مجبورم با حجاب باشم. اوائل که حجاب داشتم دلیل آن را درک نمی کردم به جز اینکه برای عفاف است و این که کار خوبی به نظر می رسید. کم کم که در مورد دین جدیدم یاد می گرفتم پر معنا تر شد و الآن خوشحالم که محجبه هستم.
از زمانی که حجاب دارم تا به حال در نقاط مختلفی زندگی کرده ام: یک شهر دانشگاهی، دو شهر بزرگ در شمال آمریکا، شهر کوچکی در شمال و شهری متوسط در جنوب که نزدیک یک پایگاه نظامی بود. چند وقتی هم در اکراین و اسپانیا بودم. انتظار داشتم که در این شهر جنوبی که الان زندگی می کنم و بسیار محافظه کار و طرفدار بوش و جنگ و غیره هستند و مسلمان کمی ساکن و مسلمان کمتری محجبه اند، سخت بگذرد. فکر کنم کمتر از ۱۵ زن، شاید کمتر از ۱۰ زن حجاب دارند. شگفتزده شدم وقتی دیدم اغلب مردم خیلی با من مهربان هستند. فکر کنم که دلیلش این باشه که از بچگی به جنوبیها یاد می دهند که خیلی مودب و مردمدار باشند حتی اگر از کسی خوششون نمی آد. کسی چه می دونه شاید ذهنشون بازتر از اینیه که من فکر می کنم . از یک موضوع دیگه هم دلواپس بودم و اون وجود پایگاه نظامی بود اما سربازان توجه چندانی به من نمی کردند. شاید هم دلیلش این بود که چندان جلب توجه نمی کردم چونکه به جز روسری، لباسهای آمریکایی مثل دامن و بلوز و شلوار یا پیراهن می پوشم. جلباب یا سراپا مشکی نمی پوشم.
مردم شهرها و شهرک دانشجویی خوش برخورد بودند و هیچ مشکلی حتی حول و حوش ۱۱ سپتامبر نداشتم. شهر شمالی که زادگاهم نیز هست جای طاقت فرسایی است. مسلمانان انگشت شماری آنجا هستند و هیچ مسجدی وجود ندارد و هیچ زن با حجابی نیز تا به حال ندیده ام. مردم آنجا به خونگرمی جنوبیها نیستند و گاهی به آدم خیره می شوند. فقط برای دیدن پدرم به آنجا می روم.

در اکراین مردم خیلی به من خیره می شدند ولی مردم نا مهربانی نبودند و فهمیدم که اصولاً مردمشان به خارجی خیره می شوند هر چه که می خواهد تنش باشد. در شهر کوچکی انگلیسی تدریس می کردم و جوانی آفریقایی نیز آنجا بود که مردم دائماً به او خیره می شدند چون به غیر از تلویزیون تا آن موقع سیاه پوست ندیده بودند.
اسپانیا هم خوش گذشت. مردم خیلی با من دوستانه بر خورد می کردند. تنها یک مرد به من توهین کرد که او هم مست بود بنابراین چندان توجهی به او نکردم.



***
اسم: مونا
سن: ۱۸
کشور: کانادا

اون اوائل زورکی حجاب داشتم و نمی تونستم با والدینی که منو مجبور می کردن تا برای همیشه یک تکه پارچه رو سرم بندازم زندگی کنم و کلاً برام سوال بود که چرا اغلب مسلمانها حجاب دارند. ۵ سال یا بیشتر تحقیق کردم و الآن هم از حجابم راضی ام. الان کسی مرا مجبور به داشتن حجاب نمی کند و تنها کسی که مجبورم می کند خودم هستم به جای اینکه از این اجبار متنفر باشم، عاشقشم.

منبع:
www.3noqte.com

 
بالا