بوسه

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بوسه ات طعم گلهای همیشه بهار را میدهد
همیشه بوسه ات را دوست دارم
هرگاه باران میاید به زیرش میروم
تا شاید تو بر قطره ای بوسه زده باشی
اینگونه من بوسه باران میشوم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را خواهم بوسید
اگر این سرب ها و آتش ها بگذارند
تو را خواهم بوسید
اگر این دودها و خاکسترها بگذارند
تو را خواهم بوسید
اگر این استخوان ها ی سوخته ....
اگر این گل های پژمرده.....
اگر این غروب های سرد....
اگر این....
اگر این خاک را کنار بزنی
تو را خواهم بوسید

رضا کاظمی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
میبوسمت
حتی اگر
از من دوری
حتی اگر
کنارم
ننشسته ای
اخر
دوستت دارم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بوسه ای بر اینه میزنم
تا خیال کنم
کسی مرا میبوسد
تا دیگر ناراحت نباشم کسی نیست تا مرا ببوسد
بلکه کسی کنارم مینشیند
و نوازشم میکند و میبوسد مرا
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بوسه های هر کس طعمی دارد
نمیدانم تازگیها
بوسه من
طعم گس تنهایی و غم گرفته
انقدر مهشود هتس
که تا هر که میبوسم
ارام نگاهی میکند و میگوید
امروز حالت چطور هست
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بوسه ام
را بر خاک میزنم
بوسه ام را
بر باران
اخر من
دیگر کسی را
ارزو ندارم
که بخواهم
بوسه بر لبانش بزنم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دیروز
در ایستگاهِ قرارهای همیشه،
زنی را بوسیدم.

ببخش؛ ولی عجیب شبیه تو بود!

------------
رضا کاظمی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سکوت شبهای مهتاب
در گوشه ای پرسه میزند
و چه سر بلند میشود
اسمان
وقتی باران بوسه هایش را بر زمین میزند
تا خاک دوباره جان بگیرد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بوسه میزنم
بر لبانت
تا ارام بگیرد
این احساس دل تنگیم
نمیدانم در کدامین
سرزمین
خواهم زیست
تا کنارت باشم
اما بوسه میزنم
بر لبانت
ای
دختر زیبا

 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آمــد رمضــان و
التهــابــی‌ســت بــه لــب
هــر لحظــه مــرا،
حســرت آبــی‌ســت بــه لــب
بــا شــوق لــب تــو،
«ربنــا» مــی‌خــوانــم
هــر
بــوســه،
دعــای مستجــابــی‌ســت بــه لــب . . .


جلیل صفربیگی
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از غــروبــی کــه ســایــه ام راکــاشتــه ام؛
هیــچ شکــوفــه ای،
طعــم بــوســه خــورشیــد را

نچشیــده اســت . . .



کیکاووس یاکیده
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کعبــه منــم!قبلــه منــم!
ســوي مــن آريــد نمــاز!

آن صنــم قبلــه‌نمــا؛
خــم شــد و
بــوسيــد مــرا . . .


هوشنگ ابتهاج
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بوسه هایت انار را می ترکاند ...

نفس هایت سیب را می رساند ...

آغوشت ابر را می باراند ...

پاییزی ترینی تو
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای ترک من ای عید تو چون روی *تو میمون

بر طرهٔ مفتول تو دلها همه مفتون


عقل تو کهن بخت تو نو وقت تو خرم

سال تو نکو حال تو خوش فال تو میمون


زانگونه که بر خلق همایون گذرد عید

بر ما بگذر تا گذرد عید همایون


چون بوسه بود توشهٔ جان خاصه به نوروز

ای ترک بیاتات ببوسم لب میگون


هی بویمت آن* لب* که به* طعمست طبرزد

هی بوسمت آن رخ* که به*رنگست طبرخون


معجون حیاتست لب لعل تو ایراک

مرجان لطیفیست به مرجان شده معجون


تو جلوه دهی سروی چون طبع من آزاد

من عرضه*کنم شعری چون قد تو موزون


ای طرفه سر از غرفه برون آر و برون آی

کآمد مه نیسان و بشد نوبت* کانون


قانون نشاطی *که به* کانون شدت از دست

نو کن به می سرخ*تر از آتش *کانون


لختی بخروشیم و بجوشیم و بنوشیم

زان می *که بر او رشک برد رای فلاطون


زان می *که ازو لعل بود نعل در آتش

خود قوت دل ما دل یاقوت ازو خون


بنشین و بخور باده مگو باده خورم چند

برخیز و بده بوسه مگو بوسه دهم چون


آن قدر بده بوسه *که بیخود شوم ایدر

آن قدر به خور باده* که از خود روی ایدون


قانون چکنی بوسه و می هردو فزون ده

عدل ملکست آنچه برونست ز قانون


شاهنشه آفاق محمد شه غازی

کش تخت سلیمان بود و بخت فریدون


برجی است جهان بخت شهش کوکب رخشا

درجیست زمین تخت*کیش لولو مکنون


ای*کیسهٔ*کانها زکف جود تو خالی

وی*کاسهٔ جانها ز می مهر تو مشحون


جز شبه و قرین چیست *که یزدانت نداده

تا من به دعا خواهمش از خالق بی*چون


فوجی بود از لشکر جرار تو انجم

موجی بود از لجهٔ افضال تو گردون


غیبی نبود از نظر حزم تو غایب

جایی نبود از جهت جاه تو بیرون


زان سان که همی علم به تکرار فزاید

فر تو ز تکرار و اعادت شود افزون


نادم نبود خادم بخت تو به گیتی

ایمن نشود طاعت تخت تو ز طاعون


اقدام تو از یاد برد وقعهٔ قارن

انعام تو بر باد دهد مخزن قارون

قـاآنـی
 

mahtab n

دستیار مدیر
کاربر ممتاز
عقل رو کرد به تاریکی ها


عشق همچون گل مهتاب شکفت،
عاشق تشنه لب بوسه طلب
هم چنان شرح تمنا می گفت


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو ای آهوی وحشی کجایی
که در بند منی خواهی نخواهی

حديث عشق تو زیباست جانا
به پيش من چرا امشب نيايی

لبانت بر لبانم بوسه ميزد
دو چشمان سياهت رقص ماهی

تن زيبایت ای خنیاگر مست
مرا طوفان عشق است در نگاهی

دو گیسوی کمندت اسب وحشی
شدی تو رام من با مهربانی

تو ای دلبر کجايی مردم از تو
بمان با من هميشه گر توانی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تكرارم كن در واژه واژه نفس ات
وقتي كه گرم گرم مرا در چاي نيم روزت مي نوشي
وقتي كه گرم گرم نفس مي كشي عطر تنم را از لابه لاي دفتر شعرت
وقتي كه ...

شاعر نمي شوم دلت مي گيرد
شاعر مي شوم خدا دلش مي گيرد
و
تازه مي فهمد من چقدر تنهام

دوباره متولد مي شوم
فريادت مي كشم
تا سبز شوي در فاصله لب و لبخند
تا بنوشي لب هام را از حنجره سرد فنجان
تا طعم بوسه هام
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در مصرع بعد هم تو را مي بوسم

ايراد ندارد !به کسي چه!اصلن

شعر خودم است من تو را مي بوسم!

بي دغدغه همچنان تو را مي بوسم

بي بوسه عزيز!در خودم مي پوسم

آنقدر به بوسه ي تو معتادم که

يک قافيه در ميان تو را مي بوسم

دل مي شود از تو قرص با يک بوسه

احوال مرا بپرس با يک بوسه

لبهاي تو نسخه ي مرا پيچيدند

صبح و شب و ظهر قرص با يک بوسه

 

narges_F

عضو جدید
کاربر ممتاز


بوسه هایم را تنها بر قاب صورت تو می نوازم

تا بدانی رنگ عشقم تا چه حد سرخ است


و از گرمای آن برای تو حس تنفس می سازم


تا آسمان را لمس کنی


و من حس کنم که در زمین نیز بهشت هست


بهشت بزرگ من در لبان کوچک توست
 

narges_F

عضو جدید
کاربر ممتاز
چمـدان امیـدمـ را مــے بندمــ

یادمــ باشـد خنـده ها و بوســہ هایمـ را جا نگـذارمــ

آری مسافــرمــ

تا دیار آغــوش ِ تـــــــــو چنـد فرسخــے بیــش نماندهــ

کمــے از دلتنگــے دور شده امـــ ..

بــے تابـــ نباش

کــہ این مقصـد هیچ گاه مبدا نخواهــد شـــد

مهمانــے کــہ میزبانــش نـگاه ِ تـو بــاشد

دیگـر رفتنــے نیستـــ ..
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
صدایم باز می لرزد
من امشب باز هم مستم
تو گفتی هر کجا باشی
من اما در دلت هستم
*
ولی پایان گرفت امشب
سقوط و گریه و ناله
کنار پنجره ، دیگر
نه گلدانی ، نه آلاله
*
همان بهتر که من امشب
ندیدم اشک چشمانت
زدم یک بوسه بر عکست
خدا یار و نگهدارت
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو ای آهوی وحشی کجایی
که در بند منی خواهی نخواهی

حديث عشق تو زیباست جانا
به پيش من چرا امشب نيايی

لبانت بر لبانم بوسه ميزد
دو چشمان سياهت رقص ماهی

تن زيبایت ای خنیاگر مست
مرا طوفان عشق است در نگاهی

دو گیسوی کمندت اسب وحشی
شدی تو رام من با مهربانی

تو ای دلبر کجايی مردم از تو
بمان با من هميشه گر توانی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آخر به کجایی تو؟"
پرسید و ندانستم
با این همه دلتنگی
درطرح نمی گنجم!
هربار قلم رقصید
از سایه خود ترسید
یک نقش و همه خالی
درگوشه تنهایی
از بوسه و صد بوسه
یک لحظه به خود لرزید
ترسید ودلش ترسید
یک شب زشبی شاید
بی بوسه تو یکبار
درخواب بماند خواب
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتم به دام اسيرم گفتا که دانه با من
گفتم که آشيان کو ؟ گفت آشيانه با من

گفتم که بي بهارم شوق ترانه ام نيست
گفتا بيا به گلشن شور ترانه با من

گفتم بهانه يي نيست تا پر زنم به سويت
گفتا تو بال بگشا راه بهانه با من

گفتم به فصل پيري در من گلي نرويد
گفتا که من جوانم فکر جوانه با من

گفتم که خانمانم در کار عاشقي رفت
گفتا به کار خودباش تدبير خانه با من

گفتم به جرم شادي جور زمان مرا کشت
گفتا تو شادمان باش جور زمانه با من

گفتم ز عشقبازي در کس نشان نديدم
زد بوسه بر لبانم
گفتا نشانه با من

گفتم دلم چو مرغيست کز آشيانه دوردست
دستي به زلف خود زد گفت آشيانه با من

گفتم ز مهربانان روزي گريزم آخر
گفتا که مهربان باد اشک شبانه با من
 

mahtab n

دستیار مدیر
کاربر ممتاز
سینه بر سینه ی معشوق فشرد​
بوسه ای زان لب شیرین بربود​
دختر از شرم سر انداخت به زیر​
ناز می کرد،ولی راضی بود!

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جام دریا از شرابِ بوسه ی خورشید لبریز است...
جنگلِ شب تا سحر تن شسته در باران...
خیال انگیز!
ما ، به قدرِ جامِ چشمان خود،
از افسون این خمخانه
سرمستیم...
در من این احساس:
مهر می ورزیم،
پس هستیم!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من به قر بان نگاه مست تو

بوسه گاه لحظه هایم ،دست تو

ای غریب جاده های سرد من

ساکن پس کو چه های درد من

محو احسا س قشنگت ،مانده ام

واژه ها از چشم مستت، خوانده ام

با نگاه تو چراغان ،گشته ام

همچو چشمت، نورباران گشته ام

همدم شبهای تنها یی شدم

مثل شبهای تو یلدایی شدم

ای سر انجام تمام هستی ام

باده چشمت دلیل مستی ام

من که احساس تو را بو سیده ام

از می تلخ لبت ،نوشیده ام

مرغ رام و سر براهت ،گشته ام

غرق احساس گناهت، گشته ام

دیگر از شهر غز لهایم ،مکو چ

بی نگاهت ، مثنوی ها هیچ و پو چ

از نگاهم خوشه غم را بچین

هستی من ، مستی من را ببین...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می آیی و آب می شود تب هایم

مهتاب تمام می شود شب هایم

لب بر لب تو گذاش...بیدار شدم

طعم گس بوسه می دهد لب هایم

 

mahtab n

دستیار مدیر
کاربر ممتاز
اولین بوسه ی جان پرور عشق​
لذت انگیزتر از شهد و شراب​
لاجرم تشنه ی صحرای فراق​
به یکی بوسه نگردد سیراب

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اولین بوسه ی جان پرور عشق​
لذت انگیزتر از شهد و شراب​
لاجرم تشنه ی صحرای فراق​
به یکی بوسه نگردد سیراب

لبهای ترانه داغ از بوسه ی توست
گل واژه ی عشق در گل خنده ی توست
لبهای تو بوسیدنی و شیرین اند
هیهات که دل بر کنم از بوسه ی تو
آغوش تو گرم و خواستنی است ای گل من
آغوش گشا که جان دهم در بر تو
 
بالا