// ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

gholmorad

عضو جدید
واقعه چون است؟ چون بگريختي
رنگ رخساره چنين چون ريختي؟

گفت: بهر سخره شاه حرون
خر همي گيرند امروز از برون

گفت: مي‌گيرند كو خرجان عم
چون نه‌يي خر، رو تو را زين چيست غم؟

 

پدرام تاج ابادی

عضو جدید
کاربر ممتاز

اگه يه روز بهت گفتند 1000 نفر دوست دارند ، بدون اوليش منم
اگه يه روز بهت گفتند 100 نفر دوست دارند ، بدون اوليش منم
اگه يه روز بهت گفتند 10 نفر دوست دارند ، بدون اوليش منم
اگه يه روز بهت گفتند 1 نفر دوست دارند ، بدون اوليش منم
اگه يه روز بهت گفتند كسي دوست نداره بدون كه من مردم
تقدیم به اونی که خیلی دوستش دارم
 

just a dream

عضو جدید
عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی عشق داند که در این دایره سرگردانند:love:
 

بارون

کاربر فعال

تا چند عمردرهوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که برآمد فرو رود
مهمان سراست خانه ی دنیا که اندراو
یک روزاین بیایدو یک روزاو رود
بر کام دل به گردش ایام دل مبند
کاین چرخ کج مدار نه برآرزو رود
آن کس که سر به جیب قناعت فرو نبرد
بگذارتا به چاه مذلت فرو رود
از بهر دفع غم به کسی گر بری پناه
هم غم به جای ماندو هم آبرو رود
آن آبرو چو جوی بود رنج و غصه سنگ
سنگش به جای ماندو آبش زجو رود
ای گل به دست مال هوس پیشگان مرو
مگذارتا زدست تو این رنگ و بو رود
کردیم هر گناهی و ازکرده غافلیم
ای وای اگرحدیث گنه رو به رو رود
امروز رو نکرد به درگاه حق سنا
فردا به سوی درگه او با چه رو رود
(استاد همایی):gol:
 
آخرین ویرایش:

baran-bahari

کاربر بیش فعال
این طرف مشتی صدف ، آنجا کمی گل ریخته است

موج ، ماهی های عاشق را به ساحل ریخته


بعد از این در جام ما تصویر
ابر تیره ای است

بعد از این در جام دریا ، ماه کامل ریخته است


مرگ
حق دارد که از ما روی برگردانده است

زندگی در کام ما مرگ هلاهل ریخته


هر چه دام افکندم ، آهوها گریزان تر شدند


حال ، صدها دام دیگر در
مقابل ریخته

هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست


هر کجا پا می
گذارم دامنی دل ریخته

عارفی از نیمه راه تحیر بازگشت


گفت : خون
عاشقان منزل به منزل ریخته
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
چه دعایی کنمت بهتر از این
خنده ات از تۀ دل،گریه ات از سرِ شوق
 

behnam-t

عضو جدید
من و انکار شراب این چه حکایت باشد***غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد

تا به غایت ره میخانه نمی​دانستم***ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد

زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز***تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد

زاهد ار راه به رندی نبرد معذور است***عشق کاریست که موقوف هدایت باشد

من که شب​ها ره تقوا زده​ام با دف و چنگ***این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد

بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند***پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد

دوش از این غصه نخفتم که رفیقی می​گفت***حافظ ار مست بود جای شکایت باشد
 

بابك طراوت

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو اگر باز کني پنجره اي سمت دلت
ميتوان گفت که من چلچله لال توام
مثل يک پوپک سرمازده در بارش برف
سخت محتاج به گرماي پر و بال توام . . .
 

iceman10

عضو جدید
کاربر ممتاز
باز دوباره تنهاییو شب و سکوتت
باز دوباره یاد و و غم نبودت
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دعا می کنم غرقِ باران شوی
چو بویِ خوشِ یاس و ریحان شوی
دعا می کنم در زمستانِ عشق
بهاری ترین فصلِ ایمان شوی
 

comudf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سرگذشت گل غم

تا در این دهر دیده کردم باز
گل غم در دلم شکفت به ناز
بر لبم تا که خنده پیدا شد
گل او هم به خنده ای وا شد
هر چه بر من زمانه می ازود
گل غم را از آن نصیبی بود
همچو جان در میان سینه نشست
رشته عمر ما به هم پیوست
چون بهار جوانیم پژمرد
گفتم این گل ز غصه خواهد مرد
یا دلم را چو روزگار شکستی هست
می کنم چون درون سینه نگاه
آه از این بخت بد چه بینم آه
گل غم مست جلوه خویش است
هر نفس تازه روتر از پیش است
زندگی تنگنای ماتم بود
گل گلزار او همین غم بود
او گلی را به سینه من کاشت
که بهارش خزان نخواهد داشت

 

russell

مدیر بازنشسته
رهگذر می آید غریب
از فراز اندوه
پر تلاطم و پر از درد،
سرگشته و پریشان،
به جانب من
پر از نگاه بود
حرف میان چشمهای من و او
چهره اش را نشناختم !
اما
غم چهره اش آشنا بود !
 

comudf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
روح مرا به روح تو نزدیک می کند
حتی اگر صدای تو از دور بگذرد
 

mahsa mahram

عضو جدید
امشب از مفهوم هستی جرعه ای سر می کشم
فکر دیدار تو را تا مرز باور می کشم
ای نگاهت سبز ای سرچشمه ی سبزینه ها
گر بیایی با تو از پاییز ها پر می کشم
من به قربان قدم های تو بر گرد زمین
جای قربانی گلویم را به خنجر می کشم
خوب من با هم قراری داشتیم ادینه ها
سال ها طرح نمیایی به دفتر می کشم
قصه ی پرواز تو در اسمان پیچیده است
بی تو امشب تا هوای دیدنت پر می کشم
 

baran-bahari

کاربر بیش فعال

صاحبا عمر عزیزست غنیمت دانش
گوی خیری که توانی ببر از میدانش
چیست دوران ریاست که فلک با همه قدر
حاصل آنست که دایم نبود دورانش
آن خدایست تعالی، ملک الملک قدیم
که تغییر نکند ملکت جاویدانش
 

afsaneh_k

عضو جدید
در كــوي خرابات كسي را كه نيـــاز است
هشياري و مستيش همه عين نماز است
آنـــجا نپذيرنــــدصـــــــــلاح و ورع امـــروز
آنچه از تـو پذيرند در آن كــوي نيــــازاست
خـواهي كه درون حـــرم عشق خــرامي
در مـيكده بنشين كه ره كـعبه دراز است
اســـــرار خـــرابات بجـــــز مـــسـت نداند
هشيار چه داند که درآن كوي چه راز است
هــان! تا نـنهـــي پاي درين راه به بـــازي
زيرا كه دريـن راه بسي شيب‌ و فرازاست
آواز ز مـــيــــخانه بـــرآمــد كه عراقــــــي
دربــاز تو خـــود را كه در مــيكده باز است
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اميد من آن است كه در گلشن هستي ـــ
چون غنچه گل با لب پر خنده بماني

 

comudf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تولد

حجم زمان سنگین است
دایره های سکوت،
در کش و قوس بی نظم زمان
فریاد عصیان را در خطوط شعاع های خود
به خط نشسته اند

مثلث شک و تردید
طغیان را در مرتفع ترین نقطه ی خود
به آماده باش گذاشته است
سینه ی خشم مالامال از انفجار است
و کوچه باغ ذهن
دانه های مرگ می افشاند

زندانی درب تابوت بر خویش می بندد
هوا بوی تعفن می دهد
کبوتر مرده ای در راه است

بچه ی نازای طبیعت
در درد زایمان بچه ی متولد نشده
به خود می پیچد

هراس متولد می شود
و
در قهقرای حادثه
زندگی شکل می گیرد!
 

mahsa mahram

عضو جدید
هرگاه از جاده ی عشق می گذرم

عطرت به مشامم می خورد

و مرا به روزگار وداع می برد

آن روز که بدرقه ات کردم...

و تو با کوله باری از عشق،راهی شدی

سالها از عروج عاشقانه ات می گذرد

...

اما هنوز هم،عطر تو

نوازشگر لحظه های بی سر و سامانی هاست!


 

santiyana

عضو جدید
در مدرسه از نشاطمان کم کردند از شدت ارتباطمان کم کردند هر گاه
 

santiyana

عضو جدید
در مدرسه از نشاطمان کم کردند از شدت ارتباطمان کم کردند هر گاه به هم عشق
 

santiyana

عضو جدید
در مدرسه از نشاطمان کم کردند از شدت ارتباطمان کم کردند هر گاه به هم عشق تعارف کردیم از نمره انظباطمان کم کردند
 

mahsa mahram

عضو جدید

دستانت را
به گرمی می فشارم
تمام عواطف پاکم را
بی منت نثارت میکنم
سرمست میشوم
از با تو بودن
پرنده وار
پر میگشایم
خنده کنان
اوج میگیرم
از میان ابرها
بر جهانیان
بانگ بر می آورم :

"
آری او دوشادوش من است
او با من مهر می ورزد
پس چه کم دارم در این دنیای غریب"

 

Mehr noosh

عضو جدید
مرسی عزیزم.


اگر دنياي ما دنياي سنگ است
بدان سنگيني سنگ هم قشنگ است
اگر دنياي ما دنياي درد است

بدان عاشق شدن از بهر رنج است
اگر عاشق شدن پس يک گناه است
دل عاشق شکستن صد گناه است
 

Similar threads

بالا