// ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

Baran*

مدیر بازنشسته
سلام دوستان...
ار اونجایی که من فوق العاده به ادبیات و مخصوصا شعر علاقه زیادی دارم...
این تاپیک درست کردم برای عزیزانی که دوست دارن به نفر بعدیشون یک شعر هدیه بدن..
(چون هیجانش بیشتر...)
خوب خودم اول شروع می کنم..بینم به کدوم دوست عزیز هدیه داده میشه..:D


تو اگر باز کنی پنجره را
من نشان خواهم داد
به تو زيبايی را.
بگذر از زيور و آراستگی
من تو رابا خود تا خانه خود خواهم برد
که در آن شوکت پيراستگی
چه صفايی دارد
آری از سادگيش
چون تراويدن مهتاب به شب
مهر از ان ميبارد....:gol:

 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
خب من براي اين‌که "هيجانش" بيش‌تر بشه، به‌جاي هديه، "هشدار" مي‌دم! :d

ما عاشق و رند و مست و عالم سوزيم
با ما منشين و گرنه بد نام شوي
:w05:
 

cute

عضو جدید
کاربر ممتاز
صادقانه بگم زیاد از این تاپیک خوشم نیومد
آخه معلوم نیست شعر به کی هدیه میشه:w02:
من امده ام که عشق بپاشی به صورتم
بی حرف بی سوال فقط باورم کنی
 

Baran*

مدیر بازنشسته
صادقانه بگم زیاد از این تاپیک خوشم نیومد
آخه معلوم نیست شعر به کی هدیه میشه:w02:
من امده ام که عشق بپاشی به صورتم
بی حرف بی سوال فقط باورم کنی
عزیزم می تونی توی تاپیک به نفر قبلیت یک شعر هدیه بدی شرکت کنین...
این تاپیک قشنگیش به اینکه ندونی نفر بعدیت کیه...
از نظرتون ممنون...به هر حال هر کسی نظری داره و نظرش قابل احترامه...
 

Baran*

مدیر بازنشسته
آري تو اي مملو از بودن و توانستن و حس كردن و تپيدن ،
و اي پر از زندگي ،
اي سرشار از بودن !
تو نمي داني كه براي اين دوست تو
ـ كه اكنون جز يك قفس استخواني اي كه پر از هواست ، نيست ،
و بر روي سينه ي پوك و خالي اش ،
سنگ سنگين و بي رحم لحد را نهاده اند ... ـ
درد كشيدن چه سخت است !
 

vahm

عضو جدید
کاربر ممتاز
پیش صاحب نظران ملک سلیمان باد است
بلکه ان است سلیمان که زملک ازاد است

خیمه انس مزن بر در این کهنه رباط
که اساسش همه بی موقع وبی بنیاد است:gol:
 

Baran*

مدیر بازنشسته
ز تو دورم چه غمگين و چه من زارم
فقط نام تو را من روي لب دارم
چه غم گر ديگران گويند من خوارم
كه عشق تو شد روز و شب كارم...:gol:

 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواهم گرفتارم شوی تا من گرفتارت شوم
از دل وجان مالم شوی تا عاشق و زارت شوم
من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران
اول به چنگ آرم تو را وانگه گرفتارت شوم :smile:
 

Baran*

مدیر بازنشسته
دوباره باز فكرم به سوي تو پريده است
دوباره باز عشقت به كنج دل خزيده است
به سويت، روي خود كردم كه يارب
چرا عشقم به اين زودي زياد او رميده است...:gol:
 

arghavan.z

عضو جدید
کاربر ممتاز
اخی..باران جونم این شعرت خیلی خوشگل بودا:w27:..کلی بهم چسبید:w16:...مرسی خانومی:love:
____ _____ _____ _____ _____ _____

اینم شعر من که تقدیم میکنم به نفر بعدی:w05:...ایشالا که خوشش بیاد:w38:
___ _____ ____ ____ _____ _____ ____

درون اينه ها درپي چه مي گردي ؟
بيا ز سنگ بپرسيم
که از حکايت فرجام ما چه مي داند
بيا ز سنگ بپرسيم
زانکه غير از سنگ
کسي حکايت فرجام را نمي داند
هميشه از همه نزديک تر به ما سنگ است
نگاه کن
نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ
چه سنگباراني ! گيرم گريختي همه عمر
کجا پناه بري ؟
خانه
ي خدا سنگ است
به قصه هاي غريبانه ام ببخشاييد
که من که سنگ صبورم
نه سنگم و نه صبور
دلي که مي شود از غصه تنگ
، مي ترکد
چه جاي دل که درين خانه سنگ مي ترکد
در آن مقام که خون از گلوي ناي چکد
عجب نباشد اگر بغض چنگ مي ترکد
چنان درنگ به ما چيره شد که سنگ شديم
دلم ازين همه سنگ و درنگ مي ترکد
بيا ز سنگ بپرسيم
که از حکايت فرجام ما چه مي داند
از آن که عاقبت کار جام با سنگ است
بيا ز سنگ بپرسيم
ِو نامي از ما بر روي سنگ مي ماند ؟
درون اينه ها در پي چه مي گردي ؟

:gol::heart::gol:
 

Baran*

مدیر بازنشسته
مرسی عزیزم..شعرت خیلی زیبا بود...
امیدوارم که نفر بعدی خودت باشی...;)

خدایا عاشقی را پیشه ام کن *** زبهر بوته ی عشق ریشه ام کن
عزیزم آتش عشقت مرا سوخت *** جدائی ناگهان مشتی به درکوفت
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بركند

چون ترا نوح است كشتیبان ز طوفان غم مخور
 

narges_delangiz

عضو جدید
امیدوارم نفر بعدیم خوشش بیاد:smile:

هر كس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را كه تو منظوری خاطر نرود جایی
یا چشم نمی‌ بیند یا راه نمی داند
هر كو به وجود خود دارد ز تو پروایی
دیوانه عشقت را جایی نظر افتاده‌ست
كان جا نتواند رفت اندیشه دانایی
امید تو بیرون برد از دل همه امیدی
سودای تو خالی كرد از سر همه سودایی
زیبا ننماید سرو اندر نظر عقلش
آن كش نظری باشد با قامت زیبایی
گویند رفیقانم در عشق چه سر داری
گویم كه سری دارم درباخته در پایی
زنهار نمی خواهم كز كشتن امانم ده
تا سیرترت بینم یك لحظه مدارایی
در پارس كه تا بودست از ولوله آسوده‌ست
بیمست كه برخیزد از حسن تو غوغایی
من دست نخواهم برد الا به سر زلفت
گر دسترسی باشد یك روز به یغمایی
گویند تمنایی از دوست بكن عاشق
جز دوست نخواهم كرد از دوست تمنایی
 

russell

مدیر بازنشسته
خواهی که این اطراف نشانت دهم ؟؟؟!
باید که اول به روی بام روی !!!

گوته
 

Baran*

مدیر بازنشسته
کنار آشیانه تو آشیانه میکنم
فضای خانه را پر از ترانه میکنم
یکی سوال میکند به خاطر چه زنده ای ؟
و من برای زندگی تو را بهانه میکنم
 

russell

مدیر بازنشسته
یکی آید به پیش
یکی آید زپس
پس بباید با شتاب و چابک و بی ترس و لرز
گام برداری در این راه حیات ...
در میان این ره پرپیچ و خم ،
گه از رفتن باز مانی ، ناتوان در هر قدم ;
در شگفت از آن همه گلهای خوش ،
آرزو داری که هر یک را ببویی ،
پس نباید پر غضب خود را ملامت کنی ........ ( ادامه داره )

گوته
 

Baran*

مدیر بازنشسته
در نمازم خم ابروی توبا یاد امد ..........حالتی رفت که محراب به فریاد امد
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش ...........می سپارم به تو ازچشم حسود چمنش
به ادب نافه گشایی کن از ان زلف سیاه ........... جای دلها عزیز است به هم بر مزنش
شهر حافظ همه بیت الغزل معرفت است ........... افرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
اين شراب مردافکنو کي از من هديه مي‌گيره؟

شراب تلخ مي‌خواهم که مردافکن بود زورش
که تا يک دم بياسايم ز دنيا و شر و شورش!

سماط دهر دون‌پرور ندارد شهد آسايش
مذاق حرص و آز اي دل بشو از تلخ و از شورش!
:gol:
هم‌پياله‌ي من کيه؟؟
:heart:
 

Baran*

مدیر بازنشسته
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود......... تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
به وفای تو که بر تربت حافظ بگذر.......... . کز جهان می شد و در ارزوی روی تو بود
 
آخرین ویرایش:

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است
بیار باده که بنیاد عمر بر باد است

چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
سروش عالم غیبم چه مژده ها داده ست

که ای بلند نظر شاهباز سدره نشین!
نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است..
:gol:
(راستی باران!من عاشق آواتار شمام!خیلی قشنگه!):gol:
 

Baran*

مدیر بازنشسته
(مرسی عزیزم...قابلی نداره... :gol:)

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]دلم براي کسي تنگ است که آفتاب صداقت را [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]به ميهماني گلهاي باغ مي آورد[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و گيسوان بلندش را به بادها مي داد[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و دستهاي سپيدش را به آب مي بخشيد[/FONT]...(ادامه دارد...)
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
خب اون از هم‌پياله! :d
حالا کي مياد با من هم‌سفر بشه؟:w05:

من اين‌جا بس دلم تنگ است
و هر سازي که مي‌بينم بد آهنگ است!
بیا ره توشه برداریم ، قدم در راه بی برگشت بگذاریم
:gol:
 
آخرین ویرایش:

russell

مدیر بازنشسته
خب اون از هم‌پياله! :d
حالا کي مياد با من هم‌سفر بشه؟:w05:

من اين‌جا بس دلم تنگ است
و هر سازي که مي‌بينم بد آهنگ است!
بیا ره توشه برداریم ، قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا ، آیا همین رنگ است؟
:gol:

تو همواره چه خرسندی
و این از تو نگیرند باز ;
که دو یار داری بی تشویش ;
جام شراب و آن دفتر اشعار .

گوته

با دفتر شعرت می ری :cry:
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب اون از هم‌پياله! :d
حالا کي مياد با من هم‌سفر بشه؟:w05:

من اين‌جا بس دلم تنگ است
و هر سازي که مي‌بينم بد آهنگ است!
بیا ره توشه برداریم ، قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا ، آیا همین رنگ است؟
:gol:
همتم بدرقه ی راه کن ای طایر قدس!
که دراز است ره مقصد و من نوسفرم
:gol:
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
به به! چه هم‌سفرايي...چه افتخاري...!:gol:

تکه ناني دارم، خرده هوشي، سر سوزن ذوقي.
مادر دارم، بهتر از برگ درخت.
دوستاني، بهتر از آب روان.

و خدايي که در اين نزديکي است...
:heart::gol:
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ممنون خدا پرست از این شعر زیبا که نصیب ما شد
این هم یه شعر تقدیم هرکه دوست داره
سلسله موی دوست حلقه دام بلاست
هرکه در این حلقه نیست فارغ از این ما جراست
گر بزنندم به تیغ در نظرش بی دریغ
دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست
 

arghavan.z

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنونم خیلی قشنگ بود..خیلی ممنون;)
این شعر تقدیم به نفر بعدی...یعنی کی نفر بعدیه؟..هر کس باشه ایشالا که از این شعر خوشش بیاد

دارم دعا می کنم
دعا می کنم که کودکان تقویم های نیامده
نام خفاش و خورشید را در کنار هم بنویسند
دعا می کنم که صدای سرخ سنگ انداز
در چارچوب بال هیچ چکاوکی شنیده نشود
دعا می کنم که هیچ دیواری
چشم در راه پگاه پنجره نماند
دعا می کنم که هیچ آسمانی

از سقوط حواصیل ترانه نخواند
دعا می کنم که مهربانی باد
برگ برگ حکایت ما را

به نشانی سبز ستاره ها برساند
دعا می کنم که بیایی
بیایی و بر خک این بغض ناپایدار
بذر بوسه و بهار و بادبادک بپاشی
دارم دعا می کنم
....
(یغما گلرویی):redface:
 

Similar threads

بالا