گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه کسی میگوید که من هیچ ندارم...؟

من چیزهای با ارزشی دارم ....!

حنجره ای برای بغض ...

چشمانی برای گریه...

لبهایی برای سکوت...

ریه هایی برای سیگار...

دستهایی برای خالی ماندن...

پاهایی برای نرفتن....

شبهای بی ستاره....

پنجره ای به سوی کوچه بن بست...

و وجودی بی او.....
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلـت را بتـکان ...

غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن

دلت را بتکان

اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین بگذار همانجا بماند

فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش

قاب کن و بزن به دیوار دلت ...

دلت را محکم تر اگر بتکانی

تمام کینه هایت هم می ریزد

و تمام آن غم های بزرگ


و همه حسرت ها و آرزوهایت.....

حالا آرام تر، آرام تر بتکان

تا خاطره هایت نیفتد

تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟

خاطره، خاطره است

باید باشد، باید بماند ...کافی ست؟

نه، هنوز دلت خاک دارد

یک تکان دیگر بس است

تکاندی؟

دلت را ببین

چقدر تمیز شد...

دلت سبک شد؟

حالا این دل جای "او"ست

دعوتش کن

این دل مال " او "ست...

همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا

و حالا تو ماندی و یک دل

یک دل و یک قاب تجربه

یک قاب تجربه و مشتی خاطره

مشتی خاطره و یک " او "...
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستهایت را پس میکشـــــی...
خشــــکم میزنـــد...
و چقـــدر غریبانـــه...
چشمهـــایم
غصه تنـــهایی دستهایم را میخورنـــد..
چشمــــانت را میـــدزدی
پشت میـــکنی و نیشــخند میزنـــی
و گمـــان میکنــی بعد از رفتنـــت
مــن تا همیشـــه تنـــها
منتظـــر قدمهای آرامـــت میمانـــم...
چه خیـــال پوچـــی...
فـــردای رفتنـــت
دیـگر نه یــادت هست نه خاطـــراتت...
نه میمیـــرم
نه حتـــی دلتنـــگ میشــــوم..
فـــردای رفتنـــت
فقــط مـــن هستم و زنـــدگی...
حالا اگر میخواهــی بروی..
بـــرو
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا،
دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…
این جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!
باید آدمش پیدا شود!
باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!
سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!
فرصت نداری صندوقت را خالی کنی! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بکشی‌اش… شروع می‌کنی به خرج کردنشان!

وای عالی بود
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی اگر دختر باشی همه میگویند چقدر زیبایی ولی کسی درک نمیکند تو نیازی نداری کسی زیبایت را ببیند تنها نیاز داری کسی باشد که در تمام مراحل کنارت باشد وقتی پیر شدی کسی نیست تا بگوید چه زیبا در ان وقت تنها انکه دوستت دارد کنارت میماند و تو برای او همیشه زیبا هستی
 

samiyaran

عضو جدید
صدای پِچ پِچ می آید از لای در.
سکوت شکسته می شود نگاه به دنبال پچ پچ می رود.
آنگوشه یکی می گوید:دل باخته.
دیگری در جواب می گوید عقل باخته.
و من نگاه می کنم که به آنان که عقل و دلم را اسباب گذران لحظه هایشان گرفته اند.

صدای پچ پچ می آید.
 
آخرین ویرایش:

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضے حرفا رو نمے شہ گُفـت ، باید خـورد .. !

ولے بعضے حرفا رو ، نہ مے شہ گفت ، نہ مے شہ خورد .. !

مے مونہ سرِ دل !

مے شہ دل تنگ ! مے شہ بغض ! مے شہ سڪوت !

مے شہ همون وقتے ڪـہ خودتم نمے دونے چـہ مَرگِـتـہ
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
تمام قند های توی دلم را آب کردم

برای تو

تویی که چایت را همیشه تلخ می خوری.!!!
 

mar.1980

عضو جدید
كفتكو...

كفتكو...

صفاى عالم مستى عمم را برده از يادم / صفايى كه ان را من هركز نميبينم به هوشيارى ***
 

mar.1980

عضو جدید
كفتكو...

كفتكو...

كفتم كه ظلم ياران تنهاوبى كسم كرد / كفتا كه با مريدان بايد جنين ستم كرد* كفتم كه نامرادى مهجوروباطلم كرد / كفتا كه شايد اين جرم بايد كه با تو ميكرد * كفتم كه زخم دل را مرحم جكونه ابم / كفتا كه مرحمى نيست بايد بسوزى از عم * كفتم اكر برايد خواهم رهايى يابم / كفتا به خنده با من ، مانى اسير درعم ***mar.
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاه صداهایی میاید که میگویند چه شده چرا کمی غمگینی اما من تنها جواب میدهم من اصلا ناراحت نیستم چرا نمیخوان باور کنن چرا نمیخوان دروغم باور کنن و کمی به حال خودم بگذارند مرا
 

n.sara

عضو جدید
خدایا...
کودکان گلفروش را می بینی؟
مردان خانه به دوش...
دختران تن فروش...
مادران سیاه پوش...
کاسبان دین فروش...
محرابهای فرش پوش...
پدران کلیه فروش...
زبانهای عشق فروش...
انسانهای ادم فروش..
همه را می بینی؟؟؟؟
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعداز رفتنت،جای خالیت در دلم


مثل کفشهای سیندرلا


اندازه هیچ یک از مردم شهر نشد


حتی به زور !

 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نه از رومم نه از زنگم همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در بگشای دلتنگم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیلی وقتا بهم گفتن چرا میخندی ؟
بگو ماهم بخندیم
اما هرگز نگفتن چرا غصه میخوری ؟
بگو ما هم بخوریم...!!!​

__________________
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سیر شده ام ؛

بس که از آدمها زخم خورده ام ....

خدا خیرتـــــــــــــان دهد به من محبت دروغین تعارف نکنید ،

من سیــــــــــرم ... !!!
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
گريه ام ميگيرد !

وقتي که ميبينم کسي که تمام دنياي من بود ....

اکنون منت ديگري را ميکشد ... !!!
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
آنقدر به انسانهای روی زمین بی اعتماد شده ام

که میترسم وقتی از خوشحالی به هوا می پرم

زمین را از زیر پاهایم بکشند !!!!!!!!!!!!
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
آدمی چه صبورانه تحمل میکند بعضی درد ها رو ...بی آنکه بداند حق است یا ستم ...!!!

Goli
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
كلافه ام این روزها !

درست شبيهِ لحظه اي كه مادربزرگ.....

نمي توانست سوزن نخ كند...!!
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
دـلــــــم ذره اــی مـ ـردن می خــــوآهد!

فقــــط می خـــــوآهم ببینـــــم مــن اگـــر نبآشم

تـــمآمِ مشکــــلآلت حــــل میشود؟؟!
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی رفتی همه چیز رفت،همه ی دلبستگی رفت ،شب و روزم یکی شد

حتی حس زندگی رفت،دیگه بی تو مرده روحم،حرف مردم شده رو لب

توی آغوش نبودت تو خودم گمشده بودم
...

از تو مونده یادگاری، واسه ی من بی قراری

خنده رو لبامه،اما از دلم خبر نداری
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلتنگی های آدمی را باد ترانه ای می خواند

رويا هايش را آسمان پرستاره نادیده می گيرد

و هر دانه ی برفی به اشکی نريخته می ماند
...

سکوت سرشار از سخنان ناگفته است

از حرکات ناکرده ، اعتراف به عشق های نهان

و شگفتی های برزبان نیامده

در این سکوت حقیقت ما نهفته است..
ادامه ...
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
خـــــوشبخـــت تـــــرین آدم هــــا اونــــایـــی هستــــن کــــه ؛
ایـــن جمـــله رو میشنـــوند :

عیــــــب نــــداره !
با هـــــم درستـــــش میکنیــــم ... !!!
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی دلت گـرفته ،
وقتی غمگینی،
وقتی از زندگی سیـری،
حـــواستـــو خیلـــی جمـــع کـــن چـــون برای آدما طعمـۀ خــوبــی هستــــی ..
 

مهندکس

عضو جدید
قطار میرود

تو میروی

تمام ایستگاه میرود

ومن چقدر ساده ام

که سالهای سال

" در انتظار تو "

به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام...
 

مهندکس

عضو جدید
تو رهسپار میشوی به سوی عشق

ومن کنار پنجره
-در آرزوی یک نگاه-

آه میکشم

تو از دیار من چه شادمانه کوچ میکنی!!!

و چشم های بیقرار من

-به غربت همیشگی-

هنوز خیره مانده اند...
 

مهندکس

عضو جدید
داغ و درد است همه نقش و نگار دل من

بنگر این نقش به خون شسته..نگارا تو بمان
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا