خدایا
مرا
در همان مسیر که فکر می کردم
زودتر به تو می رسم
ازمودیم
و من اصل را فراموش کردم
انقدر در این مسیر خیالپردازی کردم
که ناگاه تا به خود امدم
دیدم از مسیر بی انتهای تو فاصله گرفته ام
چه سخت به من تلنگر زدی
که دیگر بر طبق میلم کاری نکنم
و امورم را به خودت بسپارم
خدایا
این روزها تنها دست های تو را می خواهم
که مرا در اغوش گیرد
وبه من گوید
عیبی ندارد حالا که بازگشته ایی
باز هم دوستت دارم
این روزها چقدر شبیه مناجات شهید چمرانم
که می گوید