وقتی می روی
تمام چیزهای عادی
یادگاری می شوند
حساس می شوند
ترک بر می دارند
بر مبل نمی شود نشست
که تو آنجا نشسته بوده ای
هوا را نمی شود نفس کشید
که عطر تو آنجا بوده است
وقتی نیستی
همه چیز
تو را یادآوری می کند
تو را و نبودنت را...
برگها زردند و می ریزند، وقتی نیستی
فصل ها پاییز پاییزند ،وقتی نیستی
ابرها لج می کنند و با تمام بغض خود
قطره ای باران نمی ریزند، وقتی نیستی
لحظه ها جایی برای فکر فردا نیستند
وقتی از دیروز لبریزند… وقتی نیستی
قاب های روی دیوار از طناب دارشان
عاقبت خود را می آویزند، وقتی نیستی
خواب می بینند گل ها،خواب فرداهای خوب
کاش برخیزند، برخیزند، وقتی نیستی