mani24
پسندها
36,402

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • نردبان دلم شکسته است میشود برایم کمی دعا کنی
    یا اگرخدااجازه میدهد کمی بجای من خداخدا کنی؟
    راستش دلم مانند یک نماز بین راه خسته وشکسته است
    میشود برای بیقراری دلم سفارشی به آن رفیق با وفا کنی
    ای دريا قلبم را با تمام تنهايی بتو خواهم بخشيد

    قلب معصومم را که به تنهايی يک ستاره است

    قلبم را به دريا خواهم داد

    و به دريا خواهم گقت:که با من مهربان باشد

    به دريا خواهم گقت:من دلم غمگين است

    و به اندازه يک دنيا: خستگی را ميشناسم

    من قلب معصومم را به دريا خواهم بخشيد

    تا به همراهی ماهيها: به تنهايی خود فکر کنم

    ای دريا قلبم را بتو می بخشم

    تا بيانديشم به صداقت ماهيها
    می روم...می روم به جایی که تو همیشه هستی و آنجا نقطه ی آخر دنیا در جهان کوچک من است.

    می روم و در میان راه می رسم به ساحل...

    همان آرامش همیشگی دوباره سراغم را میگیرد و این آرامش یادآور این است که موجها هرگز دل دریا را آشفته حال نمی کنند.

    یاد تو انگار قدرتش بیشتر از این موجهاست...یا من بی هدف و بی مقصد،سمت طوفان تو پیش آمده ام.دل من هر چقدر هم که دریــــــا بود با یاد تــــــو آرامشش رنگ باخته است.

    من و دریا، تو را کم داشتیم.یاد تو بود .

    در این نقطه ی آخر، خـــــدا را نزدیکتر حس میکنم.خدایی که همیشه از رگ گردن هم به من نزدیکتر بود،یا شاید اینجا من به خدا نزدیکترم...نقطه ی پایان است دیگر...!

    ...اینجا من به "خـــــودم" نزدیکترم شاید...!

    دل ابرها هم گرفته است.باریدنشان را آرزو میکنم،تا شاید قطره های باران و اشکهای من یکی شوند...

    تابلوی مـمــــنوع هنوز هست.

    اگر بخواهیم آزاد میشود...اگر بخواهیم...

    به یادت هستم.روزگارم را مرور میکنم...روزها و شبهایم را...روزهایم پر از یاد توست و شبهایم پر از تصویرت...
    خدایادر پی رودخانه ها میدوم و در دو قدمی دریا سایه ترانه هایم را از روی ماسه ها برمیدارم. من نمی خواهم بی عشق تو زندگی کنم. درهای بسته اسمان را به رویم باز کن پیش از انکه شعر سرودنم را فراموش کنم....... :gol:
    تو رو به خدا بعد من مواظب خودت باش

    به فکر زندگیت باش

    غصه ام میشه اگه بفهمم داری غصه میخوری

    شکایت از کسی نکن با اینکه خیلی دلخوری

    دلت نگیره مهربون ، عاشقتم اینو بدون

    دلم گرفته میدونی ، از هم جدا کردنمون

    دل نگرونتم همش ، اگه خطا کردم ببخش

    بازم منو به خاطر تموم خوبیهات ببخش

    منو ببخش ، منو ببخش . . .

    اصلا فراموشم کن و فک کن منو نداشتی

    اینجوری خیلی بهتره بگو منو نخواستی

    برو بگو تنهایی رو خیلی زیاد دوسش داری

    اگه تو تنها بمونی با کسی کاری نداری

    دلت نگیره مهربون ، عاشقتم اینو بدون

    دلم گرفته میدونی ، از هم جدا کردنمون

    دل نگرونتم همش ، اگه خطا کردم ببخش

    بازم منو به خاطر تموم خوبیات ببخش

    منو ببخش ، منو ببخش . . .
    وقتی کسی رو دوست داری از همه دنیا می گذری

    تولد دوبارته اسم اونو که می بری

    وقتی کسی رو دوست داری میخوای بهش تکیه کنی

    بگی که محتاجشیو به خاطرش گریه کنی



    وقتی کسی رو دوست داری حاضری دنیا بد باشه

    فقط اونی که دوست داری عاشقی رو بلد باشه

    حاضری که بگذری از مقررات و دین و درس

    وقتی کسی رو دوست داری معنی نداره دیگه ترس



    وقتی کسی رو دوست داری به خاطرش می ری به جنگ

    قلبت میشه یه تیکه سنگ

    وقتی کسی رو دوست داری دنیا رو از یاد می بری

    دار و ندارتو می دی تا اونو به دست بیاری



    حاضری هرچی دوست نداشت به خاطرش رها کنی

    حسابتو حسابی از مردم شهر جدا کنی

    حاضری هر روز سر اون با آدما دعوا کنی

    غرورتو بشکنی و باز خودتو رسوا کنی



    وقتی کسی رو دوست داری از همه دنیا می گذری

    وقتی کسی رو دوست داری ...
    توکه با من خودی هستی
    همه دنیامو میشناسی
    بدون تو نمیتونم ، بدون تو نمیتونم
    بگو با من هم احساسی ، بگو با من هم احساسی

    توجه کن به حال من
    منی که بی تو دلگیرم
    بدون تو دل آشوبم ، بدون تو دل آشوبم
    دیگه آروم نمیگیرم ، دیگه آروم نمیگیرم

    نمیدونی که این روزا چه بارونی تو چشمامه
    هنوزم عطر دست تو رفیق خوب دستامه

    تعجب میکنم از تو
    که از فردا نمیترسی
    تو انگار با شب و گریه
    علیه عشق همدستی ، همدستی

    بدون تو نمیتونم
    خیلی وقته میدونی
    بیا احساستو رو کن
    بگو با من تو میمونی

    بگو با من تو میمونی

    توجه کن به حال من
    منی که بی تو دلگیرم
    بدون تو دل آشوبم ، بدون تو دل آشوبم
    دیگه آروم نمیگیرم ، دیگه آروم نمیگیرم

    نمیدونی که این روزا چه بارونی تو چشمامه
    هنوزم عطر دست تو رفیق خوب دستامه

    تعجب میکنم از تو
    که از فردا نمیترسی
    تو انگار با شب و گریه
    علیه عشق همدستی ، همدستی

    بدون تو نمیتونم
    تو خیلی وقته میدونی
    بیا احساستو رو کن
    بگو با من تو میمونی

    بگو با من تو میمونی
    حالا چرا بی تفاوت
    از کنار من گذشتی ؟
    میدونی چقدر عذابه
    بی تو بودن و صبوری
    از کنارم رد شی اما
    بدونم یه دنیا دوری
    میدونی چقدر عذابه
    تورو دیدن و نداشتن
    جای حرفای قشنگت
    سکوت بغض گذاشتم

    باز با دیدار نگاهت
    دلم دوباره لرزید
    چرا رفتی و نموندی
    با نفسهاش اینو پرسید
    تو بگو وقتی که قلبم
    هی سراغتو میگیره
    تو جواب بی قراریش
    چی بگم آروم بگیره ؟

    میدونی چقدر عذابه
    بی تو بودن و صبوری
    از کنارم رد شی اما
    بدونم یه دنیا دوری
    میدونی چقدر عذابه
    تورو دیدن و نداشتن
    جای حرفای قشنگت
    سکوت بغض گذاشتم
    میخوام برم....یه جای دور....میخوام رها شم...رهای رها!!! ╬ اصلا حوصله یه غم دیگه رو ندارم[IMG]
    باران ؛‎

    شیشه ی پنجره را باران شست‎
    از دل من اما‎
    چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟‎
    آسمان سربی رنگ‎
    من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ‎
    می پرد مرغ نگاهم تا دور‎
    وای ، باران‎
    باران ؛‎
    پر مرغان نگاهم را شست‎
    و ندایی که به من می گوید‎ :‎
    "‎گر چه شب تاریک است‎
    دل قوی دار ، سحر نزدیک است‎ "
    باز کن پنجره را‎
    تو اگر بازکنی پنجره را‎
    من نشان خواهم داد‎
    به تو زیبایی را
    می توان‎
    از میان فاصله ها را برداشت‎ ‎
    دل من با دل تو‎
    هر دو بیزار از این فاصله هاست‎ “
    قصه ی شیرینی ست‎
    کودک چشم من از قصه ی تو می خوابد
    رفته ای اینک ، اما ایا‎
    باز برمی گردی ؟‎
    چه تمنای محالی دارم‎
    خنده ام می گیرد
    گاه می اندیشم‎
    می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری‎
    تو توانایی بخشش داری‎
    دستهای تو توانایی آن را دارد‎
    که مرا‎
    زندگانی بخشد‎

    چشمهای تو به من می بخشد‎

    شور عشق و مستی‎

    و تو چون مصرع شعری زیبا‎

    سطر برجسته ای از زندگی من هستی

    کاهش جان من این شعر من است‎

    آرزو می کردم‎

    که تو خواننده ی شعرم باشی‎

    راستی شعر مرا می خوانی ؟

    کاشکی شعر مرا می خواندی
    باز باران با ترانه..

    باز باران٬ با ترانه میخورد بر بام خانه»
    خانه ام کو؟ خانه ات کو؟
    آن دل دیوانه ات کو؟
    روزهای کودکی کو؟
    فصل خوب سادگی کو؟
    یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین؟
    پس چه شد دیگر٬ کجا رفت؟خاطرات خوب و رنگین
    در پس آن کوی بن بست در دل تو٬ آرزو هست؟
    کودک خوشحال دیروز غرق در غمهای امروز
    ... یاد باران رفته از یاد آرزوها رفته بر باد
    باز باران٬ باز باران میخورد بر بام خانه بی ترانه ٬ بی بهانه شایدم٬ گم کرده خانه
    باهم بودیم
    اما تو رفتی...
    نتوانستم پیدایت کنم
    و به امید اینکه هنوز در این دنیایی
    باران شدم تا در جایی بدون سقف و چتر پیدایت کنم!
    تنهایی به مقصود نمیرسم...همراهم باش که اگر باشی هستم و می مانم...

    بی هیچ ترسی...!

    فقط تو بخواه تا من زندگی کنم...!
    آخر پاییز شد ، همه دم می زنند از شمردن جوجه ها !!
    بشمار ، تعداد دل هایی را که به دست آوردی
    بشمار ،تعداد لبخند هایی که بر لب دوستانت نشاندی
    بشمار ، تعداد اشک هایی که از سر شوق و غم ریختی
    فصل زردی بود ، تو چقدر سبز بودی ؟
    جوجه ها را بعدا با هم میشماریم . . .
    خورشید ، دختر یلداست
    یلدا نام فرشته ای است بالا بلند، با تن پوشی از شب و دامنی از ستاره. یلدا نرم نرمک با مهرآمده بود. با اولین شب پاییز و هر شب ردای سیاهش را قدری بیش تر بر سر آسمان می کشید تا آدم ها زیر گنبد کبود آرام بخوابند. یلدا هرشب بر بام آسمان و در حیاط خلوت خدا راه می رفت و لابه لای خوابهای زمین، لالایی اش را زمزمه می کرد. گیسوانش در باد می وزید و شب به بوی او آغشته می شد. یلدا، شبی از خدا پاره ای آتش قرض گرفت. آتش که می دانی، همان عشق است. یلدا آتش را در دلش پنهان کرد تا شیطان آن را ندزدد. آتش در یلدا بارور شد. فرشته ها به هم گفتند: " یلدا، آبستن است، آبستن خورشید. و هر شب قطره قطره خونش را به خورشید می بخشد و شبی که آخرین قطره راببخشد، دیگر زنده نخواهد ماند". فرشته ها گفتند: " فردا که خورشید به دنیا بیاید، یلدا خواهد مرد . یلدا همیشه همین کار را می کند، می میرد و به دنیا می آورد. یلدا آفرینش را تکرار می کند. راستی، فردا که خورشید را دیدی به یاد بیاور که او دختر یلداست و یلدا نام همان فرشته ای است که روزی از خدا پاره ای آتش قرض گرفت.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا