دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
........

........

دلم دیگر نمیخوابد
اخر جای دلم سنگی گذاشتم
تا اگر کسی گفت دوستت دارم
با ارامش از کنارش بگذرم
 

E.M.F

عضو جدید
نگران نباش ، نفرینت نمیکنم !
همین که دیگر جایت در دعاهایم خالیست ، برایت کافیست !!!
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسيار پيش‌تر از امروز
دوستت داشتم در گذشته‌هاي دور
آن قدر دور
که هر وقت به ياد مي‌آورم
پارچ‌بلور کنار سفره‌ي من
ابريق مي‌شود
کلاه کپي من، دستار
کت و شلوارم، رداي سفيد
کراواتم، زنار
اتاق، همين اتاق زير شيرواني ما
غار
غاري پر از تاريک و صداي بوسه‌هاي ما
و قرن‌هاي بعد تو را همچنان دوست خواهم داشت
آن‌قدر که در خيال‌بافي آن همه عشق
تو در سفينه‌اي نزديک من
من در سفينه‌اي ديگر، بسيار نزديک‌تر از خودم با تو
دست مي‌کشيم به گونه‌هاي هم
بر صفحه‌ي تلويزيون.


بیژن نجدی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خدای من
هر کسی محرمی دارد اما من هنوز نتوانستم محرمی مناسب بیابم
راه درست را نشانم بده
تا بتوانم کسی که محرم من هست را بیابم
کمک کن تا نیمه دیگرم را بیابم تا در لحظات تنهایی
بتوانم سر بر شانه اش بگذارم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
....

....

میدانی من شاید انچنان حساب ولی نداشته باشم
اما در عوض کسانی را دارم که عاشقانه دوستم دارند
هر گاه نامهربان میشوم با مهربانی کنارم میمانند
هرگاه مغرور میشوم با تواضع خود مرا شرمنده میکنند
پس دیگر خودم را ادم عادی نمیدانم
من از تمام پولدارهایی که حساب انچنانی دارند و ویلای در کیش
پولدارتر هستم
انها حتی عزیزترینشان تا لحظه ای که پول دارند بهشان احترام میذارد کافیست پولشان را ازشان بگیری
هیچ چیز ندارند
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای تو نوشتم که بودنت بهار و نبودنت خزانی سرد است

تویی که تصور حضورت سینه بی رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق می زند

در کویر قلبم از تو برای تو نوشتم

ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی می کردم

تا هر صبح برایت شعری می سرودم

آن گاه زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم و به شوق تو اشک می شدم

و بر صورتت می لغزیدم

ای کاش باد بودم و همه عصر را در عبور می گذراندم

تا شاید جاده ای دور هنوز بوی خوب پیراهنت

را وقتی از آن می گذشتی در خود داشته باشد که مرهمی شود برای دلتنگی هایم



 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سرگرم خواندن روزنامه بودم
دیدم دختری بخاطر اینکه عاشق مردی شد همسر مرد را نابود کرد تا به مرد برسد
انگاه فکر کردم گفتم عشق اینچنینی خوب نیست
زندگیت را روی اوارهای زندگی کس دیگر برپا کنی
اهسته خط زدم روی تمام اعقایدم و گفتم من هرگاه عاشق شوم به مردی نشانش نمیدهم تا لحظه ای که او نشانم دهد
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

وقتي تبر به جنگل آمد ، درختان فرياد زدند و گفتند :
نگاه کنيد دسته اش از جنس ماست!
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دست خودم نيست
به گمانم دست تو است
که مي تواند مرا
با يک سلام خشک و خالي
به آينده اميدوار کند!
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سرگرم خواندن روزنامه بودم
دیدم دختری بخاطر اینکه عاشق مردی شد همسر مرد را نابود کرد تا به مرد برسد
انگاه فکر کردم گفتم عشق اینچنینی خوب نیست
زندگیت را روی اوارهای زندگی کس دیگر برپا کنی
اهسته خط زدم روی تمام اعقایدم و گفتم من هرگاه عاشق شوم به مردی نشانش نمیدهم تا لحظه ای که او نشانم دهد

هرگاه زن دیگری مرد شما را دزدید هیچ انتقامی بدتر از این نیست که بگذارید برود...
مردان واقعی دزدیده نمیشوند!
 

جولي

عضو جدید
کاربر ممتاز



[FONT=times new roman, times, serif]کاش در چشمان تو همچو حبابی بر آب[/FONT] تهی میشدم از بود و نبود...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی اشک باید ریخت میخندیم
وقتی غرورمان را له میکنیم بخاطر کسی توقع داریم به ما احترام بگذارد اما غافل از اینکه وقتی خودمان احترام نمیگذاریم از کسی توقع احترام نداشته باشیم
وقتی با عشوه ای در کوچه ها به دنبال مردان هستیم بدانیم هرگز مرد نمیابیم بلکه نامرد میابیم
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستهاشو یواشکی گذاشت روی چشمامو گفت: اگه گفتی کیم؟ گفتم: همه ی زندگیم…
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترک میکنم و تنهایت میگذارم....
تا بیش از این انرژی ات را صرف نکنی برای....
صادقانه دروغ گفتن
خالصانه خیانت کردن
و عاشقانه بی وفایی کردن....
و هر چه بیشتر خودت را از چشمم انداختن...!!!!
و چه حس پوچی بود این که میپنداشتم... لایق اعتمادی...
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
هميشــــــه بهتـــرين ها براي مـــن است
اگر تـو براي من نيستي
پس لابد بهتـــرين نبـــودی
شــــــك نكـــــن ...!
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
می خوام یه پاک کن دستم بگیرم و همه ی روزای گذشته و خاطرات تلخشو پاک کنم
هم از ذهنم هم از زندگیم… گرچه دنیا کارش برای به خاک افتادن آدماش هیچ وقت
تموم نمیشه…اما من می خوام بایستم… جلوی همه ی ناملایمت هاش… جلوی همه ی
بد بیاری هاش… همه ی اتفاقای تلخش …دنیا گرچه میزبان خوبی برام نبوده و نیست ولی
همه ی تلاشم رو واسه پابرجا بودنم می کنم… بشنو دنیا … من خم میشم ولی نمیشکنم…
 

daneh jou

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم گرفت ..... وقتی بی خبرم ... نیست .... و نمیدانم کجاست .... و باعث همه اینها خودم بودم......
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلتنگم ...........برای کسی که مدتهاست بی انکه باشد هر لحظه زندگی اش کرده ام .........
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
میخواستم همراهت شوم
با تو بیایم
حتی قدمهایم را هماهنگ کردم
جای پاهایت هرچند بزرگ
ولی قدم درآن نهادم
ولی...
نخواستی
شاید نشد
احساسم میگوید
نخواستی
شاید
همراهی بهتر یافتی
اینطور است؟

 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
شايد باور نكني اما، من چهار فصل زندگي‌ام را با تو تجربه كردم:بودن‌ات تابستان
نبودن‌ات زمستان
قهرت پاييز
و
آشتي‌ات بهار
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تا حالا فکرش رو کردی آرامش یعنی چی؟آرامش یعنی اینکه همیشه ته دلت مطمئن باشی
که توی سینه کسی که دوستش داری یه خونه گرم داری..
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دل که تنگ باشد

دیگر مرد و زن ندارد

اشک می دود تا گوشه چشمانت

و سُر می خورد روی گونه ها


دل که تنگ باشد

تنهایی اتاقت را

با خدا هم تقسیم نمی کنی



 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
میدانی گوهر وجودی چیست
روح
ادمها روحشان را خیلی راحت به کسانی که حتی لیاقت ندارند میفروشند
میدانی انکه روح نامشترکت هست و تو هر چه گریه کنی هرگز نگاهم نمیکند
حواست به روح مشترک خودت هست که چگونه نامت را صدا میزند اما انقدر خودت را غرق ادمی نامناسب کرده ای که حتی او را نمیبینی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
اشک زیباست
ولی وقتی کسی نیست تا اشکهایت را پاک کند و بگوید چه خبر شده باز تنها شدی داری اشک میریزی مگر من تو زندگیت نیستم که اینقدر غمگینی تا بگویم
هستی ولی انقدر دور هستی از من که حتی گاهی فراموش میکنم کسی را دارم تا سر روی شانه اش بگذارم اخر عادت کرده ام مرد باشم و اشکهایم را پنهان کنم
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

خداحافظي ات عجب خرابه اي به بار آورده !
نگاه کن …
مدت هاست در تلاشند تا مرا از زير آوار تنهايي هايم بيرون بکشند …
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

امروز...
انگار کسي آمد...
و هواي دلتنگي ات را هي در آسمان اتاقم پاشيد و تو نبودي....
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا