گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
نگاهت را به کسی بدوز که قلبش برای تو بتپه
چشمانت را با نگاه کسی آشنا کن که زندگی را درک کرده باشه
سرت را روی شانه های کسی بگذار که از صدای طپشهای قلبت تو را بشناسه
آرامش نگاهت رو به قلبی پیوند بزن که بی ریاترین باشه
لبخندت را نثار کسی کن که دل به زمین نداده باشه
رویایت رو با چهره ی کسی تصویر کن که زیبایی را احساس کرده باشه
چشم به راه کسی باش که تو را انتظار کشیده باشه
اما عاشق کسی باش که تک تک سلولهای بدنش تقدس عشق را درک کنه
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
تنهایی مثل یه پازل میمونه فقط کافی کنار هم این تکه های پازل متصل کنی اونوقت میدونی به چی میرسی به خودت میرسی تنهای همون خود تو هستی فقط داری ازش فرار میکنی
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
شب برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد ،
بیدار باش ،
من با سبدی پر از بوسه می آیم
و آن را قبل از چیدن روی گونه هایت می کارم ،
تا بدانی ای خوبم ،
تا بینهایت ،
دوستت دارم...
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
وقتی حرف میزنیم از احساس زبان از بیانش عاجز میشه این دله که فقط میتونه بیانش کنه
وقتی حرف از عشق میزنی از ادراک عقل خارج میشه این دله که میتونه بفهمه داری چی میکشی
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
آخرین شب گرم رفتن دیدمش
لحظه های واپسین دیدار بود
او به رفتن بود و من در اضطراب
دیده ام گریان دلم بیمار بود
گفتم او را لحظه یی دیگر بمان
گفت می خواهم ولی دیرست دیر
در نگاهش خیره ماندم بی امید
سر نهادم غمزده بر دوش او
بوسه های گریه آلودم نشست
بر رخ و بر لاله های گوش او
شعله زد در من چو دیدم موج اشک
برق زد در مستی چشمان او
اشک بی طاقت در آن هنگامه ریخت
قطره قطره از سر مژگان او
از سخن ماندیم و با رمز نگاه
گفت میدانم جدایی زود بود
با نگاه آخرینش بین ما
هایهای گریه بدرود بود

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شمرده بودم ..

پنج سیگار ..

تا خانه ﮯ او راه بود ...

حالا دیگر ،

کوچه ب کوچه ..

سیگار پشت سیگار ..

میگردم و نمــﮯ رسم...

__________________
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همــه چــیـز بــا تــو شــروع شــد !
امــــا هــیـچ چــیـز بــدون تــــو تـمــام نـمـی شـــود…
حـــتـی هــمـیـن دلــتـنـگــی هــای مـــن!

__________________
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دلیل تنهاییم را تازه فهمیدم
وقتی محبت کردم و تنها شدم،
وقتی دوست داشتم و تنها ماندم...

دانستم:

باید تنها شد و تنها ماند
تا خدا را فهمید



 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز
آرام وبی صدا بود قدم هایَت را میگویم بعد رفتنت لحظه ها میترسیدن احساس ها حَبس شده بودند نورها در خاموشی غَلت میزدند آسمان خیس بود بعد رفتنت آیینه ترک خورده بود گلهای سرخ باغچه ‌، پرپر در حیات نمایان بودند رفتنت آرام بود طوری که حتی زمین صدای پایت را نشنید کاش باشی و رفتنت "شایعه "باشد ......
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
................

................

کنار پل ارزوها منتظر نشسته ام شاید گذرت از انجا گذشت
شاید صدای باد به گوشت رسید
شاید اب روان که از زیر پل میگذرد نشان مرا بدهد
من سالها روی این پل به عکس تنهای خود در اب نظاره میکنم
شاید روزی روزگاری دوباره این اب با سنگی که میاندازی درونش متلاطم شود
انگاه سرم را بلند خواهم کرد و تو که در انور پل نگاه میکنی را دیدم
پس هنوز هم کنار پل ارزوها منتظرم
 

bsh

عضو جدید
میدانستم عاشق بارانی ،
آنقدر اشک ریختم تا خورشید بتابد بر روی سیل اشکهایم ،
تا اشکهایم ابر شود و باران ببارد
این اشکهای من است که بر روی تو میبارد
آسمان با دیدن چشمهای من می نالد
عشق همین است و راه آن نفسگیر
باز هم میخواهم عشق را با تمام دردهایش،
دردهایی که درد نیست چون دوایش تویی
خیالی نیست دلتنگی ها و بی قراری هایش، چون چاره اش تویی
عزیز من تویی، در راز و نیازهایم تنها تویی
با تو بودن یعنی همین ،
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
خیال میکنی همه چیز درست میشود دوباره همه چیز عادی میشود اما وقتی دلت یکبار شکست دیگر حتی میشوی غریبه اشنا برای خودت
میخواهی بگویی همه چیز خوبه اما باز هم جز دروغ به خودت چیزی دیگری نیست
پس بگذار خوش باشم با این دروغ که دوباره همه چیز مثل قبل با اینکه میدانم دیگه هیچ چیز مثل قبل نیست
شدم غریبه اشنا برای خودم
خودت به من بگو غریبه اشنا ایا باز میشوم مثل سابق یا هر روز در اینه تو را هم باید نگاه کنم و باز لبخند بزنم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همان صفر باش..
.همان دایره ای ساده و خالی
که با حضورش روبروی هر عددی آن را تا ده ها و صدها برابر ارزش می بخشد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر

تمام تكه هاي بودنت را

كنار هم بگذارم

باز

پازل تنهايي من تمام نمي شود ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلــــــــم یکــــــــ اتفــــــاق...

نـــــــــــــه!

یکـــــــ معجـــــزه مــــی خــــواهـــد

کـــه ســرم را بــه شـــانـــه تـــــــو بــرســانــد و ...

بـبــــــــــارم همــــه ی ایـــن ســـالهــــا را ...!
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
گیرم بازم بیایی، از عاشقی بخونی
گیرم تا دنیا دنیاست، بخوایی پیشم بمونی
روز غم ام نبودی، خوشیت با دیگرون بود
منو به کی فروختی، اون از ما بهترون بود
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
بیا آخرين شاهكارت را بيبين
مجسمـه اي با چـشمانی باز
خيره به دور دست
شايد شرق شايد غرب
مبهوت يك شكست،
مغلوب يك اتفاق
مصلوب يك عشق،
مفعول يك تاوان
خرده هايش را باد دارد مي برد​
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
فرصت زندگی داری به خاطرم خطر نکن
به پای این شکسته دل جوونیتو هدر نکن
حیفه بمونی با غم عشق من بی خانمان
به شعله هام نگاه بکن منم یه شمع نیمه جون

می شناسمت ای خوب من ، وابسته ای مثل خودم
من نمی خوام درگیر این ، دردی بشی که من شدم
همین قدو بهت بگم ، خسته و وامونده شدم
تقدیر بی وفاییه ، مهمون ناخونده شدم​
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
نـــــــه اســــمــش اســــــم اســــــــت...
نــــــه علاقــــــــــــه...
نـــــــه عـــــــــادت...!
حمـــــاقـــــــــت محـــــــــض اســــــــت...
دلتنـــــــــگ کســــــی باشــــــی...
کـــــه دلـــــش بــا تــــــــو نیـــــــــست...!!!
 

narges224

عضو جدید
کاربر ممتاز
كنار تو در باران قدم مي زنم،چتر براي چه؟
[ خيال كه خيس نمي شود! ]
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
کجاست بگو؟

اون که برات می مرده کو؟
اون که قسم می خورده که دوست داره
اما به جاش با یه قسم هرچی که داشتی برده کو؟
تنها شدی ، باز تف سربالا شدی
گذاشت و رفت ، دیدی دوست نداشت و رفت
کجاست بگو اون که برات می مرد و هرچی که داشتی برده کو؟
اون که یه باره اومد و آتیش به زندگیت زدو ازت برید
اون که دل ساده و تنهاتو به صلابه کشید
یادت باشه منتظر اون که می گه دردتو می دونه نشی
حرفاشو باور نکنی ، هر کی بیاد نمک به زخمت می زنه

زاده دلداده من گول نخوری ، دوباره دیونه نشی
کجاست بگو؟
اون که برات می مرده کو؟

 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
چه کرده ای " تو " با دلــــــــم ؟

که از تو پیش دیـگران گلایه هــــم که می کنم

شـــــعر حساب می شود . . .

 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
بدترین شکل دلتنگی اینه که آدم پیش کسی که دوسش داره باشه ولی بدونه که


هیچوقت بهش نمیرسه.

بدترین شکل دلتنگی تموم کردن قشنگترین قصه زندگی با جداییه


بدترین شکل دلتنگی نداشتن یه همراه اون هم درسخت ترین شرایط زندگیه

بدترین شکل دلتنگی نادیده گرفتن قشنگترین احساس زندگیت یعنی عشقته...

 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
اداي آدماي قوي رو در آوردن هنر مي خواد
اينکه خسته باشي
بغض داشته باشي
از درون شکسته باشی
صورتت رو با سيلي سرخ نگه داري .. و خودت رو به زور سر پا
هي به خودت بگي اتفاقي نيفتاده نیفتاده نیفتاده
ولی.. دلت بهت بگه :هی دیوونه! "اتفاق" افتاده ....بدجوری هم افتاده !!!


 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
در پس پرده خیال هم نمیتوانم باور کنم که تو برگردی چه برسد به اینکه دوباره اسمم را صدا بزنی که خیلی دلم برای صدایت تنگ است
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز





من هستم
اينجا من هستم؛ سکوتي محض
سکوتي شکسته و درهم بخاطر هر روز نديدن تو
اينجا من هستم ؛ تهي از زندگي و روزمره*گي
خالي*تر از هميشه؛ با کلافي درهم و پيچ در پيچ
معني سکوتم را با چشمانم برايت بارها فرستاده*ام
اينجا من هستم با آوازي که هرگز نشنيدي
من هستم و سازي مبهم
اينجا من مانده*آم تنها در پس اندوه صداي کهنه سازم
من هستم و گلي پرپر شده از عشقي کور
من هستم و يکرنگي شکسته*ام
اينجا در شهري دور من مانده*ام به انتظار هر لحظه که ميايي
در شهري خاک گرفته و غروبي تنگ
که سينه*ام را هر آن مي*درد
اينجا من مانده*ام و سرمايي که استخوانم را داغان کرده است
من هستم سيمايي شکسته*تر از هميشه
اينجا من هستم و خيال هميشگي چشمان مشکي تو
حتي كلمات هم دگر از نوشتن دردهايم عاجزند
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من ازمردن نمي ترسم

من ازمردن نمي ترسم،هراس از زندگي دارم
که هر روزش مثه ديروز،از اين تکرار بيزارم
من از مردن نمي ترسم،که هر چي باشه يکباره
هراس از زندگي دارم،که دردش پر ز تکراره

اگه زندگي همينه،آره من عاشق مرگم
مي خوام از شاخه بيفته،دونه آخر برگم
زندگي مثه يه داسه،آدما مثل درختن
ظريفاشون زود ميميرن،ديرتراونا که سختن

اين ديگه دست آدم نيست،زورکي مياد به دنيا
به خودش مياد مي بينه،افتاده تو قعر دريا
کسي از ما نمي پرسه،دنيا اومدن به زوره
به خودش مياد يه وقت که،واسه برگشت خيلي ديره
مي کنه جون روزي صد بار،روزي صد دفعه مي ميره




 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
دلم خوش بود که دنیا را میشود به سادگی گذراند
غافل بودم که دنیا همیشه سخت میگیرد
غافل بودم دنیا بعضی اوقات خیلی بی رحم میشود
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا