کوچه های تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

K.K.J

عضو جدید
رنجشی نیست
آدم‌ها همینند
خوبند ولی‌ فراموش کار
می‌آیند
می‌ مانند
می روند
مثل مسافران کاروان سرا
مثل ازدحام بی‌ انتهایِ یک خیابان
...
کسی‌ برایِ بودن
نیامده ... نمی‌‌آید

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برام هیچ حسی شبیه تو نیست.. کنار تو درگیر آرامشم
همین از تمام جهان کافیه.. همین که کنارت نفس میکشم
برام هیچ حسی شبیه تو نیست.. تو پایان هر جستجوی منی
تماشای تو عین آرامشه.. تو زیباترین
آرزوی منی
منو از این عذاب رها نمیکنی.. کنارمی به من نگاه نمیکنی
تمام
قلب تو به من نمیرسه.. همین که فکرمی برای من بسه
از این عادت باتو بودن هنوز.. ببین لحظه لحظم کنارت خوشه
همین عادت با تو بودن یه روز.. اگه
بی تو باشم منو میکشه
یه وقتایی انقدر حالم بده.. که میپرسم از هر کسی حالتو
یه روزایی حس میکنم پشت من.. همه شهر میگرده دنبال تو
منو از این عذاب رها نمیکنی.. کنارمی به من نگاه نمیکنی
تمام قلب تو به من نمیرسه.. همین که فکرمی برای من بسه
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
چشمانم به نگاهت حسودی می کنند

و نگاه مشتاق و تشنه تو

به دستان گریزان من

ناگسستنی است..

چقدر خستگی ناپذیرست...

آشوب نگاه تو..


اگر "تو" را امتحان میگرفتند،

بی شک من

رتبه اول میشدم....




 

shimi86

عضو جدید
بگذار در دوردست جزئی از خیال باشم .
مثل کشتی
دور که هستم
شاعرم ، پشت به خورشید ، جزئی از افق !
نزدیک شوم
من هم
فریاد دیدبانم ودکل
بادبانم و زنجیر
" کیکاوس یاکیده "
 

pari-1369

عضو جدید
کاربر ممتاز
داشتن یه دوست خوب توی یه دنیای بد ،مثل یه فنجون چای گرم زیر برفه
درسته هوارو گرم نمیکنه اما آدمو دل گرم میکنه
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
در شب تردید من ، برگ نگاه!
می روی با موج خاموشی کجا؟
ریشه ام از هوشیاری خورده آب :
من کجا ، خاک فراموشی کجا.
دور بود از سبزه زار رنگ ها
زورق بستر فراز موج خواب
پرتویی آیینه را لبریز کرد :
طرح من آلود شد با آفتاب
 

pari-1369

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا کجای قصه ها باید ز دلتنگی نوشت؟
تابه کی بازیچه بودن در دو دست سرنوشت؟
تا به کی با ضربه های درد باید رام شد؟
یا فقط با گریه های بی قرار آرام شد؟
بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار؟
خسته ام از زندگی،با غصه های بی شمار
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
نـه چهره ،
نـه اثر انگشت ،
آدم ها را از طرز " آه " کشیدن ‌شان بشناسید . . . !
 

hasti_64

عضو جدید
آموخته‌ام که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید.


پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می‌توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم.

چارلی چاپلین
 

alone.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیدانم چه میخواهم خدایا
به دنبال چه میگردم شب و روز
چه میجوید نگاه خسته ی من
چرا افسرده است این قلب خاموش
 

alone.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روز هایی که دلم شکسته است یاد حرف های پدر ژپتو به پینوکیو افتادم !!!! که می گفت:
پینوکیو چوبی بمان..... ، آدمها سنگی اند دنیایشان قشنگ نیست...............
 

alone.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
اوای باد انگار. اوای خشکسالیست.
دنیا به این بزرگی یک کوزه سفالیست.
باید که عشق ورزید
باید که مهربان بود
زیرا که زنده بودن هر لحظه احتمالیست
 

alone.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
سایه ها....
دلتنگی...
غرور....
سکوت....
جنون....
تکرار...
تکرار..
تکراره روزمره گیهایم.....
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش. . .
دلها آنقدر پاکـ بـود
که برای گفتن" دوستت دارم "
نیازی به قسم خوردن نبـود !

 

pari-1369

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی صدای خرد شدنم زیر پای عابران قشنگترین صدای پاییز است..
چه فرقی میکند برگ سبز کدام درخت بودم؟
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سر بر روی شانه های مهربانت می گذارم
عقده ی دل می گشاید گریه ی بی اختیارم
از غم نامردمی ها بغض ها در سینه دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
دوست دارمن
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
بی تو بودن را برای تو بودن دوست دارم
دوست دارم
خالی از خودخواهی من ،‌ برتر از آلایش تن
من تو را و.الاتر از تن ،‌ برتر از من دوست دارم
شانآهایت را برای گریه کردن دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم
دوست دارم
عشق صدها چهره دارد ،‌ دست تو ایینه دارش
عشق را در چهره ی ایینه دیدن دوست دارم
در خموشی چشم ما را قصه ها گفتگوهاست
من تو را در جذبه ی محراب دیدن دوست دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم
در هوای دیدنت یک عمر در چله نشستم
چله را در مقدم عشقت شکستن ، دوست دارم
بغض سرگردان ابرم ، قله ی آرامشم تو
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
دوست دارم
عمق چشمان تو این دریای شفاف غزل را
بی نیاز از این زبان لال گفتن دوست دارم
 

pari-1369

عضو جدید
کاربر ممتاز
نردبان دلم شکسته است،میشود برای من کمی دعا کنی؟
یا اگر خدا اجازه میدهد ، کمی بجای من خدا خدا کنی؟
راستش دلم مثل یک نماز بین راه شکسته ایت.
میشود برای حضور قلبم، سفارشی به آن رفیق با وفا،
خدا کنی؟
 

baran270

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهی دلم میخواد یکی ازم اجازه بخواد ؛ که بیاد تو تنهاییــــم .... و من اجازه نــــدم !


و اون بی تفاوت به مخالفتم بیاد تو و آروم بغلـــــــم کنــــه و بگه : مگه من مــٌــردم که تــــو تنـــها بمـــــــــونی ... !!!
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
اى نور چشم مستان در عين انتظارم..........چنگ حزين و جامى بنواز يا بگردان
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا