مشاعرۀ سنّتی

[naghmeirani]

زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست

در حق ما هر چه گویند جای هیچ اکراه نیست​

تو بازپسين يار مني و غم عشقت

جان تو كه همراه دم بازپسينست ....................سنايي غزنوي

​

 

[araz_heidari]

تو بازپسين يار مني و غم عشقت

جان تو كه همراه دم بازپسينست ....................سنايي غزنوي

​

تو را نادیدن ما غم نباشد
که در خیلت به از ما کم نباشد
​

 

[naghmeirani]

تو را نادیدن ما غم نباشد

که در خیلت به از ما کم نباشد​

دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر

 

[nooshafarin]

دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر

روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست

 

[gh_engineer]

روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست

تا بود بار غمت بر دل بی​هوش مرا

سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا

 

[floe]

تا بود بار غمت بر دل بی​هوش مرا

سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا

ای کاش که جای آرمیدن بودیکاش از پی صد هزار سال از دل خاک
یا این ره دور را رسیدن بودیچون سبزه امید بر دمیدن بودی
​

 

[gh_engineer]

مولوی

مولوی

ای کاش که جای آرمیدن بودیکاش از پی صد هزار سال از دل خاک

یا این ره دور را رسیدن بودیچون سبزه امید بر دمیدن بودی​

يا رب تو مرا توبه ده و عذر پذير

اي توبه ده و عذرپذير همه کس

 

[nooshafarin]

يا رب تو مرا توبه ده و عذر پذير

اي توبه ده و عذرپذير همه کس

سحر در شاخسار بوستانی
چه خوش میگفت مرغ نغمه خوانی
برآور هرچه اندر سینه داری
سرودی ناله ای آهی فغانی

 

[naghmeirani]

سحر در شاخسار بوستانی
چه خوش میگفت مرغ نغمه خوانی
برآور هرچه اندر سینه داری
سرودی ناله ای آهی فغانی

یک دست جامِ باده و یک دست زلفِ یار
رقصی چنین میانۀ میدانم آرزوست​

 

[floe]

یک دست جامِ باده و یک دست زلفِ یار


رقصی چنین میانۀ میدانم آرزوست​

تا چند فروغی را مجروح توان دیدن
یا مرهم زخمی کن، یا ضربت محکم زن

​

 

[azadeh_arch _eng]

نميدانم چرا با اينكه ميدانم ازان من نخواهي بود
چرا با تارو پود جان برايت خانه ميسازم

 

[naghmeirani]

تا چند فروغی را مجروح توان دیدن

یا مرهم زخمی کن، یا ضربت محکم زن​

نکته روح‌فزا از دهن دوست بگو
نامه‌ خوش خبر از عالم اسرار بیار
​

 

[floe]

نميدانم چرا با اينكه ميدانم ازان من نخواهي بود
چرا با تارو پود جان برايت خانه ميسازم

مرا هرآینه روزی تمام کشته ببینی
گرفته دامن قاتل به هر دو دست ارادت
​

 

[snazari]

مرا هرآینه روزی تمام کشته ببینی
گرفته دامن قاتل به هر دو دست ارادت
​

توسنی کردم ندانستم همی
کز کشیدن تنگتر گرد کمند

 

[naghmeirani]

توسنی کردم ندانستم همی
کز کشیدن تنگتر گرد کمند

دانی چرا چون ابر شد در عشق چشم عاشقان
زیرا که آن مه بیشتر در ابرها پنهان شود
​

 

[floe]

توسنی کردم ندانستم همی
کز کشیدن تنگتر گرد کمند

در پرده اسرار کسی را ره نیستجز در دل خاک هیچ منزلگه نیست
زین تعبیه جان هیچکس آگه نیستمی خور که چنین فسانه​ها کوته نیست​

 

[naghmeirani]

در پرده اسرار کسی را ره نیستجز در دل خاک هیچ منزلگه نیست


زین تعبیه جان هیچکس آگه نیستمی خور که چنین فسانه​ها کوته نیست​

تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه ازین به ارمغانی که تو خویشتن بیایی

 

[floe]

تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه ازین به ارمغانی که تو خویشتن بیایی

یک جام شراب صد دل و دین ارزدجز باده لعل نیست در روی زمین
یک جرعه می مملکت چین ارزدتلخی که هزار جان شیرین ارزد
​

 

[snazari]

تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه ازین به ارمغانی که تو خویشتن بیایی

یک نظر به دوستان کن که هزار بار از ان بهکه تحیتی نویسی و هدیتی فرستی

 

[naghmeirani]

یک نظر به دوستان کن که هزار بار از ان بهکه تحیتی نویسی و هدیتی فرستی

يك به يك با مژه هايت دل من مشغول است
ميله هاي قفسم را نشمــارم چــــه كنم​

 

[Mahan_M]

يك به يك با مژه هايت دل من مشغول است


ميله هاي قفسم را نشمــارم چــــه كنم​

مرا به روز قیامت مگر حساب نباشد
که هجر و وصل تو دیدم چه جای موت و اعادت

 

[naghmeirani]

مرا به روز قیامت مگر حساب نباشد
که هجر و وصل تو دیدم چه جای موت و اعادت

تو رهرو دیرینه سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
​

 

[shabnam777]

تا بگویم چه کشفم شد از این سیرو سلوک
بدر صومعه با برط و پیمانه روم

 

[naghmeirani]

تا بگویم چه کشفم شد از این سیرو سلوک
بدر صومعه با برط و پیمانه روم

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من آن دیوانه ی بندم که دیوان را همی بندم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] من دیوانه دیوان را سلیمانم به جان تو[/FONT]

 

[Mahan_M]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من آن دیوانه ی بندم که دیوان را همی بندم[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من دیوانه دیوان را سلیمانم به جان تو[/FONT]

وگر ردت کنند این‌ها بنگذارد تو را تنها
درآ در ظل این دولت که شاه ناگریز است او

 

[naghmeirani]

وگر ردت کنند این‌ها بنگذارد تو را تنها
درآ در ظل این دولت که شاه ناگریز است او

وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را ساقی بیار آن جام می مطرب بزن آن ساز را

 

[shabnam777]

اگر روزی رسد دستم به دامانت
کنم جان را به قربانت

 

[naghmeirani]

اگر روزی رسد دستم به دامانت
کنم جان را به قربانت

تو همچنان دل شهری به غمزه‌ای ببری که بندگان بنی سعد خوان یغما را

 

[Mahan_M]

تو همچنان دل شهری به غمزه‌ای ببری که بندگان بنی سعد خوان یغما را

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از كوي تو ليكن عقب سرنگران​

 

[shabnam777]

ای دل ، ای جان برو فکر دگر کن
یاد یاران ، برو از سر به در کن