کار شهید

M.Adhami

عضو جدید
کاربر ممتاز
کار شهید
شهيد به خون خودش ارزش می‏دهد ، همان طور كه مثلا يك نفر به ثروت خودش ارزش می‏دهد و به جای آنكه‏ ثروتش در بانكها ذخيره باشد ، آن را در يك راه خير مصرف می‏كند كه هر يك ريالش با مقياس معنا بيش از صدها هزار ريال ارزش داشته باشد ، ثروت خود را به صورت يك مؤسسه عام‏المنفعه مفيدفرهنگی ، مذهبی و اخلاقی‏ در می‏آورد و با اين عمل به آن ارزش می‏دهد . ديگری به فكر خودش ارزش‏ می‏دهد ، به خودش زحمت می‏دهد و يك كتاب مفيد و اثر علمی به وجود می‏آورد . ديگری به ذوق فنی خودش ارزش می‏دهد و صنعتی را در اختيار بشر قرار می‏دهد . ديگری به خون خودش ارزش می‏دهد ، در راه رفاه بشريت ، خون خودش را فدا می‏كند . كداميك بيشتر خدمت كرده‏اند ؟ شايد خيال بكنيد علماء يا مخترعين و مكتشفين و ثروتمندان بيشتر به بشر خدمت كرده‏اند ، خير ، هيچكس به اندازه شهداء به بشريت خدمت نكرده است . چون آنها هستند كه‏ راه را برای ديگران باز می‏كنند و برای بشر آزادی را به هديه می‏آورند ، آنها هستند كه برای بشر محيط عدالت به وجود می‏آورند كه دانشمندان به كار دانش خود مشغول باشد ، مخترع با خيال راحت بكار اختراع خودش مشغول‏ باشد ، تاجر تجارت بكند ، محصل درس بخواند و هر كسی كار خودش را انجام‏ بدهد . اوست كه محيط را برای ديگران به وجود می‏آورد . مثل آنها مثل چراغ‏ و مثل برق است . اگر چراغ يا برق نباشد ما و شما چكار می‏توانيم انجام‏ دهيم ؟
قرآن كريم پيغمبر ( ص ) را تشبيه به يك چراغ می‏كند ، بايد چراغ باشد تا ظلمتها از ميان برود و هر كسی بتواند بكار خودش مشغول باشد . چقدر عالی گفته است اين شاعره زمان ما پروين‏اعتصامی ، خدايش بيامرزد . از زبان شاهدی و شمعی می‏گويد : يك شاهد ، يك محبوب ، يك زيباروی مورد توجه ، يك شب تا صبح در كنار شمعی نشست ، هنرنمائيها كرد ، گلدوزيها كرد ، صنعتی بخرج داد ، همين كه از كارهايش فارغ شد ، رو كرد به شمع و گفت ، نمی‏دانی من ديشب چه كارها كردم .
شاهدی گفت به شمعی كامشب
در و ديوار مزين كردم
ديشب از شوق نخفتم يكدم
دوختم جامه و بر تن كردم
كسی ندانست چه سحرآميزی
به پرند از نخ و سوزن كردم
تو بگرد هنر من نرسی
زانكه من بذل سر و تن كردم
يعنی برای سر و تن خودم هنر بذل كردم . شمع هم به او جواب داد :
شمع خنديد كه بس تيره شدم
تا زتاريكيت ايمن كردم
پی پيوند گهرهای تو بس
گهر اشك بدامن كردم
تو می‏گوئی كه من تا صبح گوهرها را بهم دوختم ، ولی اين گوهر اشك من‏ بود كه تا صبح ريخت تا تو توانستی آن گوهرها را در يك رشته بكشی و به‏ گردن خود بيندازی .
خرمن عمر من ارسوخته شد
حاصل شوق تو خرمن كردم
من آن كسی هستم كه تا صبح سوختم و تابيدم تا تو به هدف و مقصدت رسيدی‏ ، بعد می‏گويد : كارهايی كه شمردی بر من تو نكردی ، همه را من كردم ابن‏سينا قانون ننوشت ، محمدبن‏زكريا الحاوی ننوشت ، سعدی ذوق خودش را در بوستان و گلستان نشان نداد ، مولوی همين‏طور ، مگر از پرتو شهداء ، از آنهائی كه تمدن عظيم اسلامی را پايه‏گذاری كردند ، موانع را از سر راه‏ بشريت برداشتند ، از آنهائی كه مثل شعله‏هائی در يك ظلمتهائی درخشيدند و جان خودشان را فدا كردند ، از آنهائی كه سراسر وجودشان حماسه الهی بود ، سراسر وجودشان
پاورقی :
1 - ديوان پروين‏اعتصامی چاپ هفتم ص . 163
حق‏خواهی و حق‏پرستی بود ، آنهائی كه پرچم توحيد را در دنيا به اهتزاز درآوردند و مستقر كردند ، آنهائی كه منادی عدالت بودند ، منادی حريت و آزادی بودند . ما و شما كه اينجا نشسته‏ايم مديون قطرات خون آنها هستيم ، مديون حماسه‏های آنها هستيم . حسين‏بن‏علی ( عليهماالسلام ) سراسر وجودش‏ حماسه است .

 
بالا