هر کی سوتی داده تعریف کنه!

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
چرا . . .. رمز گشایی کردم فرزان در اومد!
ایییییییییول کلی حال کردم:D
منم یه بار خواستم پیش دخترا تکنو بزنم اومدم بچرخم با صورت رفتم تو در کلاس . . .! خداییش یه هفته دماغم ورم داشت!:cry::cry::cry:
به به...یادم باشه تو رو به حراست یونی لو بذم بابت این اعماله قبیحه ت:D
چند روز پیش داشتم باسرعت از کلاس میومدم بیرون نمی دونم کجا رو نگاه می کردم یه دفعه باکله رفتم تو شکمه یکی از پسرا اوخ من که پرت شدم یک طرف ولی ماشالله اون عین دیوار وایساده بود...
خیلی خجالت کشیدم...
میدونم چه حسی داره.:D..
برای من سه بار و برای دوستم هم یه بار اینجوری شد:biggrin:...
اولین بار ترم 1 بودم،داشتم میرفتم سر کلاس،همچین تند و بی هوا وارد سالن شدم،از اون طرفم یه پسره داشت از پله ها میومد پایین و یهو اومد جلوم،منم که ندیده بودمش صاف رفتم توی شکمش،گلاب به روتون کاملا بغلش گرفتم:redface:...کلی ضایع بود:cry:...
دفعه ی دوم ترم 2 بودم و موقع امتحانهای پایان ترم بود،داشتم از وسط محوطه یونی از کنار چند تا از پسرها که با هم وایساده بودند و در حال کر کر و خنده بودند رد میشدم...یکیشون که پشتش بهم بود منو ندید و همینجور که داشت میخندید،از شدت خنده از عقب داشت پرت میشد روی من...اوه اوه،منم یهو دیدم که روی سرم تاریک شد:cry:...دیگه تنها کاری که تونستم انجام بدم این بود که اونو هلش دادم و ازونجا با سرعت جت در رفتم آخه اون لحظه خیلی شلوغ بودو همه این صجنه رو دیدند:cry:...

یه باره دیگه هم ترم 3 که بود سر یه کلاسی بودیم،یه صندلی جلوی صندلیه من بود.یه پسره میخواست رد بشه و برای ینکه رد بشه باید صندلی رو یه کم به طرف من هل میداد...منم مثلا خواستم تواضع به خرج بدم و کمکش کنم،صندلی رو به طرفه خودم کشیدم،بعد یهو دیدم که چشم اون پسره در اومده اینجوری:eek: و منم تعجب کردم که چی شده مگه...که یهو دیدم ببببببببببله منم دستم رو دقیقا گذاشتم همونجایی که دسته اون بود یعنی رسما به جای صندلی دست اونو گرفته بودم و تازه کلی هم فشار دادم و بیچاره از دردش چشمهاش در اومده بود:biggrin:ولی به خدا اصلا متوجه نشده بودم:D

حالا سوتیه دوستم:یه روز دوستم توی سایت یونی نشسته بود و کیفش رو گذاشته بود روی صندلی کناریش،همین پسره که سره سوتیه دومه من داشت میوفتاد روی سرم میاد کنار دوستم روی همون صندلی میشینه و کیفه دوستم رو میذاره روی یه صندلیه دیگه ولی دوستم متوجه نشد که اون اومده اونجا نشسته،میخواد کیفش رو برداره،یهو میبینه به جای کیف پای پسره توی دسته:biggrin:

 

mina jojo

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو کلاس on line بودیم استاد هی سرفه میکرد منم سرفه هاشو شمرده بودم ده دقیقه مونده بود کلاس تموم شه من اومدم به جایی که به دوستم بگم استاد 18 بار سرفه کرد اشتباه رو تخته مجازی کلاس نوشتم استاد 18 بار سرفه کرد یهو از صدا میکروفن همه صدا شلیک خنده اومد استادم 3 جلسه محرومم کرد:cry:
 

torpheh

عضو جدید
این سوتی هم که می خوام بگم شبیه همون قبلیه
یه بار می خواستم برم از در خونه ی دوستم نذری بگیرم نیم ساعت دیر رسیدم.
وقتی رسیدم گفتم فلانی قبول باشه شرمنده دیر رسیدم.
اون هم گفت:
خواهش می کنم ، خدا شرمنده باشه...
 

Ka!SeR

عضو جدید
:w15:
اولین بار ترم 1 بودم،داشتم میرفتم سر کلاس،همچین تند و بی هوا وارد سالن شدم،از اون طرفم یه پسره داشت از پله ها میومد پایین و یهو اومد جلوم،منم که ندیده بودمش صاف رفتم توی شکمش،گلاب به روتون کاملا بغلش گرفتم:redface:...کلی ضایع بود:cry:...
دفعه ی دوم ترم 2 بودم و موقع امتحانهای پایان ترم بود،داشتم از وسط محوطه یونی از کنار چند تا از پسرها که با هم وایساده بودند و در حال کر کر و خنده بودند رد میشدم...یکیشون که پشتش بهم بود منو ندید و همینجور که داشت میخندید،از شدت خنده از عقب داشت پرت میشد روی من...اوه اوه،منم یهو دیدم که روی سرم تاریک شد:cry:...دیگه تنها کاری که تونستم انجام بدم این بود که اونو هلش دادم و ازونجا با سرعت جت در رفتم آخه اون لحظه خیلی شلوغ بودو همه این صجنه رو دیدند:cry:...

یه باره دیگه هم ترم 3 که بود سر یه کلاسی بودیم،یه صندلی جلوی صندلیه من بود.یه پسره میخواست رد بشه و برای ینکه رد بشه باید صندلی رو یه کم به طرف من هل میداد...منم مثلا خواستم تواضع به خرج بدم و کمکش کنم،صندلی رو به طرفه خودم کشیدم،بعد یهو دیدم که چشم اون پسره در اومده اینجوری:eek: و منم تعجب کردم که چی شده مگه...که یهو دیدم ببببببببببله منم دستم رو دقیقا گذاشتم همونجایی که دسته اون بود یعنی رسما به جای صندلی دست اونو گرفته بودم و تازه کلی هم فشار دادم و بیچاره از دردش چشمهاش در اومده بود:biggrin:ولی به خدا اصلا متوجه نشده بودم:D

حالا سوتیه دوستم:یه روز دوستم توی سایت یونی نشسته بود و کیفش رو گذاشته بود روی صندلی کناریش،همین پسره که سره سوتیه دومه من داشت میوفتاد روی سرم میاد کنار دوستم روی همون صندلی میشینه و کیفه دوستم رو میذاره روی یه صندلیه دیگه ولی دوستم متوجه نشد که اون اومده اونجا نشسته،میخواد کیفش رو برداره،یهو میبینه به جای کیف پای پسره توی دسته:biggrin:
:biggrin::biggrin:
 

MEG

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ایییییییییول کلی حال کردم:D

به به...یادم باشه تو رو به حراست یونی لو بذم بابت این اعماله قبیحه ت:D

میدونم چه حسی داره.:D..
برای من سه بار و برای دوستم هم یه بار اینجوری شد:biggrin:...
اولین بار ترم 1 بودم،داشتم میرفتم سر کلاس،همچین تند و بی هوا وارد سالن شدم،از اون طرفم یه پسره داشت از پله ها میومد پایین و یهو اومد جلوم،منم که ندیده بودمش صاف رفتم توی شکمش،گلاب به روتون کاملا بغلش گرفتم:redface:...کلی ضایع بود:cry:...
دفعه ی دوم ترم 2 بودم و موقع امتحانهای پایان ترم بود،داشتم از وسط محوطه یونی از کنار چند تا از پسرها که با هم وایساده بودند و در حال کر کر و خنده بودند رد میشدم...یکیشون که پشتش بهم بود منو ندید و همینجور که داشت میخندید،از شدت خنده از عقب داشت پرت میشد روی من...اوه اوه،منم یهو دیدم که روی سرم تاریک شد:cry:...دیگه تنها کاری که تونستم انجام بدم این بود که اونو هلش دادم و ازونجا با سرعت جت در رفتم آخه اون لحظه خیلی شلوغ بودو همه این صجنه رو دیدند:cry:...

یه باره دیگه هم ترم 3 که بود سر یه کلاسی بودیم،یه صندلی جلوی صندلیه من بود.یه پسره میخواست رد بشه و برای ینکه رد بشه باید صندلی رو یه کم به طرف من هل میداد...منم مثلا خواستم تواضع به خرج بدم و کمکش کنم،صندلی رو به طرفه خودم کشیدم،بعد یهو دیدم که چشم اون پسره در اومده اینجوری:eek: و منم تعجب کردم که چی شده مگه...که یهو دیدم ببببببببببله منم دستم رو دقیقا گذاشتم همونجایی که دسته اون بود یعنی رسما به جای صندلی دست اونو گرفته بودم و تازه کلی هم فشار دادم و بیچاره از دردش چشمهاش در اومده بود:biggrin:ولی به خدا اصلا متوجه نشده بودم:D

حالا سوتیه دوستم:یه روز دوستم توی سایت یونی نشسته بود و کیفش رو گذاشته بود روی صندلی کناریش،همین پسره که سره سوتیه دومه من داشت میوفتاد روی سرم میاد کنار دوستم روی همون صندلی میشینه و کیفه دوستم رو میذاره روی یه صندلیه دیگه ولی دوستم متوجه نشد که اون اومده اونجا نشسته،میخواد کیفش رو برداره،یهو میبینه به جای کیف پای پسره توی دسته:biggrin:
میبینم که هر ترم یه سوتی دادی...ترم چندی؟ترم 4 نشدی که سوتی بدی(شوخیاااااا):D:D
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
میبینم که هر ترم یه سوتی دادی...ترم چندی؟ترم 4 نشدی که سوتی بدی(شوخیاااااا):D:D
الان ترم 6 هستم;)...
ترم 4 که خبری نبود ولی ترم قبل هم یه چیزی بود حالا میگم شاید اینم جالب باشه:redface:
ترم 5 که بودم سر کلاس تفسیر قرآن رفته بودم..من و دوستم بین دو تا پسره نشسته بودیم اونم ته کلاس...خیلی صندلی ها کیپ به کیپ بود و نفس هم به سختی میتونستیم بکشیم:cry:... دسته صندلیه من با پای پسره ی کناریم نزدیکه هم بود و آخر کلاس که من خواستم بلند بشم به جای اینکه دستم رو بذارم روی دسته ی صندلی تا بلند بشم دستم و میذارم روی پای پسره و پاش رو تکیه گاه میکنم تا بلند بشم:biggrin: راستش خودم که یهم دیدم دستم رو چشمهام اینجوری شد:eek:ولی سریع الفرااااااااااااار:biggrin:
 

MEG

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
الان ترم 6 هستم;)...
ترم 4 که خبری نبود ولی ترم قبل هم یه چیزی بود حالا میگم شاید اینم جالب باشه:redface:
ترم 5 که بودم سر کلاس تفسیر قرآن رفته بودم..من و دوستم بین دو تا پسره نشسته بودیم اونم ته کلاس...خیلی صندلی ها کیپ به کیپ بود و نفس هم به سختی میتونستیم بکشیم:cry:... دسته صندلیه من با پای پسره ی کناریم نزدیکه هم بود و آخر کلاس که من خواستم بلند بشم به جای اینکه دستم رو بذارم روی دسته ی صندلی تا بلند بشم دستم و میذارم روی پای پسره و پاش رو تکیه گاه میکنم تا بلند بشم:biggrin: راستش خودم که یهم دیدم دستم رو چشمهام اینجوری شد:eek:ولی سریع الفرااااااااااااار:biggrin:
:biggrin::biggrin:
دستت درد نکنه با این سوتیات دل ما رو شاد کردی;)
 

hosein_t

عضو جدید
به به...یادم باشه تو رو به حراست یونی لو بذم بابت این اعماله قبیحه ت:D
از یه طرف ، خوبم میشه . . چون آخرش پیدات میکنم و بخاطر کدورت های قبلی . . .!:razz::razz::razz:
میدونم چه حسی داره.:D..
برای من سه بار و برای دوستم هم یه بار اینجوری شد:biggrin:...
اولین بار ترم 1 بودم،داشتم میرفتم سر کلاس،همچین تند و بی هوا وارد سالن شدم،از اون طرفم یه پسره داشت از پله ها میومد پایین و یهو اومد جلوم،منم که ندیده بودمش صاف رفتم توی شکمش،گلاب به روتون کاملا بغلش گرفتم:redface:...کلی ضایع بود:cry:...
دفعه ی دوم ترم 2 بودم و موقع امتحانهای پایان ترم بود،داشتم از وسط محوطه یونی از کنار چند تا از پسرها که با هم وایساده بودند و در حال کر کر و خنده بودند رد میشدم...یکیشون که پشتش بهم بود منو ندید و همینجور که داشت میخندید،از شدت خنده از عقب داشت پرت میشد روی من...اوه اوه،منم یهو دیدم که روی سرم تاریک شد:cry:...دیگه تنها کاری که تونستم انجام بدم این بود که اونو هلش دادم و ازونجا با سرعت جت در رفتم آخه اون لحظه خیلی شلوغ بودو همه این صجنه رو دیدند:cry:...

یه باره دیگه هم ترم 3 که بود سر یه کلاسی بودیم،یه صندلی جلوی صندلیه من بود.یه پسره میخواست رد بشه و برای ینکه رد بشه باید صندلی رو یه کم به طرف من هل میداد...منم مثلا خواستم تواضع به خرج بدم و کمکش کنم،صندلی رو به طرفه خودم کشیدم،بعد یهو دیدم که چشم اون پسره در اومده اینجوری:eek: و منم تعجب کردم که چی شده مگه...که یهو دیدم ببببببببببله منم دستم رو دقیقا گذاشتم همونجایی که دسته اون بود یعنی رسما به جای صندلی دست اونو گرفته بودم و تازه کلی هم فشار دادم و بیچاره از دردش چشمهاش در اومده بود:biggrin:ولی به خدا اصلا متوجه نشده بودم:D
حالا سوتیه دوستم:یه روز دوستم توی سایت یونی نشسته بود و کیفش رو گذاشته بود روی صندلی کناریش،همین پسره که سره سوتیه دومه من داشت میوفتاد روی سرم میاد کنار دوستم روی همون صندلی میشینه و کیفه دوستم رو میذاره روی یه صندلیه دیگه ولی دوستم متوجه نشد که اون اومده اونجا نشسته،میخواد کیفش رو برداره،یهو میبینه به جای کیف پای پسره توی دسته:biggrin:
میگم دقت کردی هرچی ترم بالا تر میره دست و پای تو و دوستات داره به نقاط حساس تر آقایون برخورد میکنه . . . .! یهویی دیدی ترم های بالاتر زبونم لال . . !:cry::cry::cry::crying2:
 
آخرین ویرایش:

tm-civil

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم بازي!!
من ترم اول بودم روز اول دانشگاه اولين روز و اولين جلسه اي كه كلاس تشكيل شده بود!!
خلاصه همه جو گير، رفتيم نشستيم سر كلاس!!
يه كيف داشتم از اين كيف لب تابا!! كه مد شده بود!! دختر و پسر همه داشتن!! خلاصه من برگشتم ديدم صندلي پشتي من خاليه كيفمو گذاشتم روش!!
خلاصه وسطاي كلاس يه خودكار لازمم شد برگشتم ديدم يه چندتا كيف هست، بي هوا يكيشو ورداشتم!!
ديدم كيفه مشكوك ميزنه ها ولي گفتم بر شيطون لعنت كيف خودمه!!
يهو ديدم رديف پشت واويلا شده!!
پسرا كر كر خنده!!
هر كي يه جا دراز به دراز افتاده ميخنده!!
با اعتماد به نفس اصلا به خودم شك نكردم خلاصه كيفه رو باز كردم !!
رديف پشتي كه ديگه قيامت بود !! استاده هم شاكي!!
.
همينجا بود كه متوجه شدم كيفه مال يكي از اخويان محترمه!!
.
برگشتم گفتم ببخشيد،
پسره جواب داد:
نه خواهش ميكنم گفتم شايد چيزي لازم دارين واسه همين حرفي نزدم!!
( بچه پررو!! الانم باهاش مشكل دارم!! )
استاده هم كه نگوووووووووووووووو همون روز اولي.........
 

rommanc

عضو جدید
: ye bar mamanm dasht miresundam uni
tu rah yeki az pesaray unimun ba sorat miumad kam munde bud ba mashin bokhorim be ham
mamanamam asabi shod ba eshare goft che khabare
ta inke asresh pesare umad goft
bebakhshid khanume....mamanetun foshemun dada
manam gofatam ahan bale ...alan miram
fekardam mige mamanet jelo dare montazere
enghadr ke navazeh har mizad in pesare:D
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
از یه طرف ، خوبم میشه . . چون آخرش پیدات میکنم و بخاطر کدورت های قبلی . . .!:razz::razz::razz:
آخی نازی...حسین تو ازم دلگیری نه؟:cry:
میدونم برای چیه ولی یادت باشه تو خودت اول اون حرف رو زدی و منم فقط جهت ضد حال بهت برگردوندم ولی جدی دلم میخواد رفع کدورت بشه،خودت عین بچه ها قهر کردی به من چه آخه؟:cry:
در ضمن منکه نمیام جلو روت تو رو لو بدم،میرم دفتر حاجی و یه چایی و اشکلی میخوریم و خدمتتشون راپورت میدم،دیگه مابقی دسته خودشونه،ایشون صاحب اختیارند:D
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
این سوتیه یکی از بچه هاست برای ترم قبل:
راستش توی یونیه من کلاس تنظیم خانواده مختلط بود تا دو ترم قبل که جدا کردند که البته واقعا به دانشجویان گرامی برخورد:D
خلاصه ترم قبل ما ریاضی 2 داشتیم و این کلاس دو جلسه در هفته اونم چهارشنبه ها تشکیل میشد،یعنی هر دو جلسه توی یه روز با این تفاوت که کلاسها عوض میشد یعنی کلاس 8 تا 9.5 توی کلاس 106 و کلاس 1تا 2.5 بعدازظهر هم کلاس 102 تشکیل میشد...این کلاس 106 توی ساعت 1 کلاس تنظیم خانواده پسرها بود...یه روز یکی از بچه ها یادش میره و میره سره همون کلاس...وقتی میره توی کلاس،میبینه کلاس داره از خنده منفجر میشه کلی تعجب میکنه ولی به روی خودش نمیاره...فک کنین میره ردیف جلو میشینه و دفتر و خودکار . بند و بساطش رو در میاره و آماده برای ارائه درس استاد.توجه که تمام این مدت کلاس در حال منفجر شدنه از خنده ی پسرها و نامردها برای اینکه سوژه خنده شون جور باشه یه کلمه به دختر بیچاره نمیگند تا اینکه 10 دقیقه میشه و یکی میاد میگه خانوم ببخشید اینجا کلاس تنظیم پسرهاست و اینو گفته و نگفته دوستم از کلاس میپره بیرون و پسرهام نامردها همه نقش بر زمین شدند از خنده:razz:
 

tm-civil

عضو جدید
کاربر ممتاز
خاله دوست من تعريف ميكرد كه يه همكلاسي داشته! فاميليش جعفري بوده!!
ميگف تو كلاس با دخترا نشسته بوديم حرف از خورد و خوراك بود!!
بحث كشيده به سبزيجات اين بيچاره برگشته گفته:
من انقد جعفريو دوس دارم كه نگو!!!!!!!!!
همين لحظه اين آقاي جعفري با دوستاش ميان سر كلاس!!
پسره سر جاش خش ميشه!!!
دختر بيچاره ديده كه چه سوتي داده برگشته با گريه بلند داد زده :
به جون مامانم منظورم سبزيه جعفري بود!!!!!!!!!!!!!!!!:D:D:cry::D:D
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
خاله دوست من تعريف ميكرد كه يه همكلاسي داشته! فاميليش جعفري بوده!!
ميگف تو كلاس با دخترا نشسته بوديم حرف از خورد و خوراك بود!!
بحث كشيده به سبزيجات اين بيچاره برگشته گفته:
من انقد جعفريو دوس دارم كه نگو!!!!!!!!!
همين لحظه اين آقاي جعفري با دوستاش ميان سر كلاس!!
پسره سر جاش خش ميشه!!!
دختر بيچاره ديده كه چه سوتي داده برگشته با گريه بلند داد زده :
به جون مامانم منظورم سبزيه جعفري بود!!!!!!!!!!!!!!!!:D:D:cry::D:D
برای منم یه بار اینجوری شد...
ترم 4 که بودم،یه روز داشتم با دوستم میرفتم طرفه سلف...جلوی ما چند تا پسرها داشتند میرفتند که یکی از دوستاشون میاد بهشون میگه که بچه ها امروز فیناله و حتما بیاین(آخه اون روزها یه سری مسابقات توی دانشگاه بود)حالا من همینکه این حرفه پسر رو شنیدم یاده داداشه خودم افتادم که دیشب یه مسابقه داشت و باختند اون بازی رو...منم که یاده این افتادم فوری بعده حرفه اون پسره میگم،الهی بمیرم دیشب نیما هم بازی داشت و باخت،بمیرم براش...اینو که گفتم دیدم کله جمعه جلویی برگشتند منو نگاه کردند و زدند زیره خنده،منم که تازه فهمیدم چه گندی زدم برمیگردم بهشون میگم به خدا نیما داداشمه:biggrin:
 

m@hn@z.d

عضو جدید
کاربر ممتاز
داشتیم از فروشگاه بر می گشتیم، من داشتم رانندگی می کردم یهو یه ماشین جلوم بود که 4 تا لوله اگزوز داشت. منم برگشتم به همسرم گفتم: اااااااااااا ببین این ماشینه چند تا دودکش داره:surprised:!!!!
 

sunnice

عضو جدید
سلام دخمل شاه پريون چقده سوتي حمومت قشنگ بود...مال علي و abed هم خيلي توپ بود.
حالا سوتي منو :
يه بار با دوسام رفته بودم پارك جمشيديه .ما يه گروه دختر و پسر بوديم داشتيم راه مي رفتيم بعد يه گروه ديگه داشتن مخالف ما حركت مي كردن بعد يه لحظه دو تا گروه با هم قاطي پاتي شديم من داشتم با اون يكي گروه مي رفتم:D:D
 

MEG

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام دخمل شاه پريون چقده سوتي حمومت قشنگ بود...مال علي و abed هم خيلي توپ بود.
حالا سوتي منو :
يه بار با دوسام رفته بودم پارك جمشيديه .ما يه گروه دختر و پسر بوديم داشتيم راه مي رفتيم بعد يه گروه ديگه داشتن مخالف ما حركت مي كردن بعد يه لحظه دو تا گروه با هم قاطي پاتي شديم من داشتم با اون يكي گروه مي رفتم:D:D
:w15::w15:
دمت گرم خیلی باحال بود
 

ahmad45199

عضو جدید
ماهم وقتي جوون بوديم درياي سوتي بوديم براي خودمون
با يكي از رفيقام كرم گرفته بوديم تو دانشگاه هر ماشيني هرجاي دانشگاه پارك بود با لگد ميزديم به چرخش تا دزدگيرش صدا كنه بخنديم. يه بار از آمفي تئاتر در اومديم ديدم يه پرايد پارك كرده خودمو آماده كردم يه لگد محكم به چرخش زدم، خبري نشد دومي و سومي رو محكم تر زدم باز خبري نشد!! بيخيال شدم داشتم ميرفتم كه ديدم يه نفر سرشو از پنجره آورد بيرون كه: آقا مطمئني خود درگيري نداري؟؟؟؟؟؟
 

alborz_2000

اخراجی موقت
بچه ها چند تا سوتی خیلی خوب یادم اومده. اما خیلی ضایعه.این جا هم رشته مشخص هم اسمم. فردا 1جا همکار میشیم.شما منو زود میشناسید من که شما رو نمیشناسم. حسابی بهم میخندید. یه id جدید میسازم میام تعریف میکنم.
 

mina jojo

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها چند تا سوتی خیلی خوب یادم اومده. اما خیلی ضایعه.این جا هم رشته مشخص هم اسمم. فردا 1جا همکار میشیم.شما منو زود میشناسید من که شما رو نمیشناسم. حسابی بهم میخندید. یه id جدید میسازم میام تعریف میکنم.
یه البرز از خودت ول دادی مگه هر البرزی اورسته:eek: بعد ما حافظه نداریم که:cry:
 

hosein_t

عضو جدید
داشتیم از فروشگاه بر می گشتیم، من داشتم رانندگی می کردم یهو یه ماشین جلوم بود که 4 تا لوله اگزوز داشت. منم برگشتم به همسرم گفتم: اااااااااااا ببین این ماشینه چند تا دودکش داره:surprised:!!!!
اونقدرام ضایع نبودا . . . .!:surprised:
آخه exhaust همون معنی خروجی دودو میده دیگه . . .!:surprised:
 

alborz_2000

اخراجی موقت
مینا جون وقتی سوتی تعریف کنم تا ابد اسمم از ذهنت بیرون نمیره. دیدی گول نخوردم؟
 

Similar threads

بالا