نگاه کن

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
عاشقانت نخواهند ماند
يکي يکي مي روند
محو مي شوند
هر بوسه که بر يکي مي زني
شليکي به ديگري ست

يک به يک خواهند رفت
تنها يکي خواهد ماند
که از همه قوي تر است
يکي که مدام دور و برت پرسه مي زند

من ؟
نه
آخرين شليک ات
کار مرا نيز ساخته است

تنها يکي خواهد ماند
که از من قوي تر است
رو به رويت خواهد نشست
به چشمانت زُل خواهد زد
و تو را از او گريزي نيست

از ديرباز مي شناسمش
نامش تنهاي ست
 
  • Like
واکنش ها: A.8

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز


آه دوباره همان چشم ها
که زماني مرا چنان عاشقانه سلام مي داد
و دوباره همان لبها
که زندگي ام را شيرين مي کرد
و دوباره همان صدا
صدايي که زماني چنان مشتاقانه مي شنيدم اش
فقط من همان نيستم که بودم
به خانه بازگشته ام اما دگرگون
از بازوان سفيد و زيبايش
که سفت و عاشقانه به دورم مي پيچيد
به قلبش رسيده ام
به احساسات راکد و بي حوصله
 
  • Like
واکنش ها: A.8

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
گاهي بايد به دور خود
يک ديوار تنهايي کشيد
نه براي اينکه
ديگران را از خودت دور کني
بلکه ببيني چه کسي
براي ديدنت
ديوار را خراب مي کند
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز


من رويا دارم
روياي من بوسه اي ست
وقت خواب
و چشماني که وقت بيداري نگاهم کند
روياي من کوچک نيست
به اندازه تمام هستي بزرگ است
يک بوسه و يک چشم
چيز کمي نيست
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
تو بانوي غمهاي عميقي
شعرهاي غمگين
کلمات جانگداز
با چشمانت مي توان عزاداري کرد
باگيسوانت ، لباس سياهي براي هميشه پوشيد
با دستانت ، جام زهر نوشيد
تو بانوي تاريخ مني
يک تاريخ تلخ
يک تاريخ سياه
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز


من خواب دیده ام که کسی می آید
من خواب یک ستاره ی قرمز دیده ام
و پلک چشمم هی می پرد
و کفشهایم هی جفت میشوند
و کور شوم
اگر دروغ بگویم
من خواب آن ستاره ی قرمز را
وقتی که خواب نبودم دیده ام
کسی می آید
کسی دیگر
کسی بهتر
کسی که مثل هیچ کس نیست
مثل پدر نیست
مثل انسی نیست
مثل یحیی نیست
مثل مادر نیست
و مثل آن کسی ست که باید باشد
و قدش از درختهای خانه ی معمار هم بلندتر است
 
  • Like
واکنش ها: A.8

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
اين نامه ي آخر است
پس از آن نامه يي وجود نخواهد داشت
اين واپسين ابر پر باران خاکستري ست
که بر تو مي بارد
پس از آن ديگر باراني وجود نخواهد داشت

اين جام آخر شراب است بانو
و ديگر نه از مستي خبري خواهد بود
نه از شراب

آخرين نامه ي جنون است اين
آخرين سياه مشق کودکي
ديگر نه ساده گي کودکي را به تماشا خواهي نشست
نه شکوه جنون را

دل به تو بستم گل ياس ِ دلپذير
چون کودکي که از مدرسه مي گريزد
و گنجشک ها و شعرهايش را
در جيب شلوارش پنهان مي کند

من کودکي بودم
گريزان و آزاد
بر بام شعر و جنون
اما تو زني بودي
با رفتارهاي عاميانه
زني که چشم به قضا و قدر دارد
و فنجان قهوه
و کلام فالگيران
زني رو در روي صف خواستگارانش

افسوس
از اين به بعد در نامه هاي عاشقانه
نوشته هاي آبي نخواهي خواند

در اشک شمع ها
و شراب نيشکر
ردي از من نخواهي ديد

از اين پس در کيف نامه رسان ها
بادبادک رنگيني براي تو نخواهد بود

ديگر در عذاب زايمان کلمات
و در عذاب شعر حضور نخواهي داشت
جامه شعر را بدر آوردي
خودت را بيرون از باغهاي کودکي پرتاب کردي
و بدل به نثر شدي
 
  • Like
واکنش ها: A.8

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز


ماندن
به پای کسی کـه دوستش داری
قشنگترین
اسارت زندگی است.

حسین پناهی
 
  • Like
واکنش ها: A.8

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز

من جوليت هستم
بيست و سه ساله
يک بار طعم عشق را چشيده ام
مزه تلخ قهوه سياه مي داد
تپش قلبم را تند کرد
بدن زنده ام را ديوانه
حواسم را به هم ريخت
و رفت

من جوليت هستم
ايستاده در مهتابي
با حسي از تعليق
ضجه مي زنم که بازگرد
ندا در مي دهم که بازگرد
لب هايم را مي گزم
خونشان را در مي آورم
و او بازنگشته است

من جوليت هستم
هزار ساله
و هنوز زنده ام

هالينا پوشوياتوسکا
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز

براي خروج از هتل آماده مي شدم
ناگهان ديدم
در آينه کوچکم و در کيف دستي ام
پنهان گشته اي
مکان وعده ام را فراموش کردم
زمان وعده ام را فراموش کردم
و فراموش کردم با چه کسي وعده اي داشتم
پس تصميم گرفتم با تو بمانم

سعاد الصباح
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز

هر آنگاه که نام تو را مينويسم
کاغذهايم در زير دستم غافلگيرم ميکنند
و آب دريا در آنها جاري مي شود
و مرغان سپيد نوروزي بر فراز آن به پرواز در ميآيند
و هنگامي که نوشته هايم را پاره مي کنم
تکه پاره ها چون شکسته هاي آينه ي نقره مي شوند
چنانکه گويي ماه بر بساط نوشتن من شکسته است
مرا بياموز چگونه درباره ات بنويسم
يا چگونه از يادت ببرم

غاده السمان
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز


همين جا بمان عشقم
همين گونه که هستي
بمان
و تنها
به من نگاه کن

نگاه کردن
عشق است

برهنه ام
برهنه ام تا براي تو راه باشم
اين گونه برهنه و تن به تن

بگذار نفس هايم
روي تن ات
سير کند

چشم هايت
سينه هاي برهنه ات
لب هايت
همين گونه بيا
و در بسترم، کنارم بخواب

و ببوس مرا
بي وفقه
باز هم بلند بلند ببوس مرا

آري
عشق
همين سفرهاي طولاني را
مي طلبد

هر لحظه سوي خود
بِکش مرا

بِکش تا بدانم
سهم توام
تا بداني سهم مني
اين گونه محکم ، اين گونه گرم
سمت خود بِکش مرا

ايلهان برک
ترجمه : سيامک تقي زاده
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
ديروز در خيابان
زني که چشمانش هيچ شباهتي به چشمان تو نداشت
لبخند زد به من
آهسته نزديک شد
و با صدايي که هيچ شباهتي به صداي تو نداشت
صميمانه پرسيد :
ما يک ديگر را کجا ديده‌ايم ؟
در آن قصه‌ي ناتمام نبود ؟
نمي‌دانم ؛ چرا آن زن
ناگهان تو را به يادم آورد
و گفتم : چرا
در آن قصه بود

واهه آرمن
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
از حرف‌هایی که پشت سر من و تو
زده می شود
ناراحت نمی شوم
بلکه برعکس
تمام پنجره های خانه ام را
به روی این شایعه ها
باز می کنم
روی دستم برایشان
دانه ی گندم می ریزم
اجازه می دهم
روی دامنم بازی کنند
زیرا شایعه های عاشقی در کشورم
مثل گنجشگ‌ها زیباست
و من از کشتن گنجشکان بیزارم

سعاد الصباح
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز


این منصفانه نیست
من پیر شده باشم
و تو در خیالم
درست مثل روزی که ترکم کردی
زیبا و جوان
همین شده که هیچ‏ کس
باور نمی کند
معشوق من بوده باشی

کامران رسول زاده
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز


جادوی صدا

تو را نخستین بار
از رادیوی دو موجِ آیوا شنیدم
در پادگانِ شفیع خانی اندیمشک
که آمدی و همه ی موجها را به هم ریختی
ازآن روز
رادیو به لکنتی ابدی افتاد
و من ، سرگشته ی صدای تو
تا قله های برفیِ دربندیخان
پل زدم
تا از بی سیم ها
اسم رمزِ تو را بشنوم

نمی دانم
شاید تقدیر برآن بود
تا دوباره صدایت لابلای موجها گم شود
ومن به دریا بزنم
شاید مخترعانِ جهان
دنبالِ کشف صدای تو بودند
که صداسنج را ساختند
شاید ارشمیدس
فرمول صدای تو را کشف کرد و گفت
یافتم ، یافتم
شاید مارکنی هم
دنبال تکثیر صدای تو بود
تا آن را از رادیوهای جهان بشنود

تو حریمِ خصوصی همه ی شاعرانی
که قطارِ زمان را گوش می خوابانند
و فریفته ی توازن صدا می شوند

همه ی موجها را می گردم
همه ی فرکانس ها را ، همه ی ایستگاهها را
پس صدای تو روی کدام موج
روی کدام دقیقه
روی کدام درجه پخش می شود ؟
خسته نمی شوم زیرا که جستجوی من
به سلولهای صدای تو خواهد رسید

می خواهم ایستگاهِ رادیویی خصوصی برپا کنم
و تمام شبانه روز از تو بگویم
رادیویی که برنامه هایش کلمات تو
موسیقی آن ، زنگ صدای تو
و افکت آن ، صدای نفس هایت باشد

یدالله گودرزی
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
تو با باقی زنها فرق می کنی
نگاهت ارزان نیست
لبخندت رویای تمامی مردان است و اما
هیچکس تاب خریدنش را ندارد
تو به هیچ مردی حتی اجازه نمی دهی
رویای لمس دستانت را در سر بپروراند
دایره ی انگشت نگاری بر سَردرِ مرزهایت
حق ورود را از هر کسی گرفته است
هیچ ویزایی برای ورود به مرزهای تو کارگر نیست
فرق تو با باقی زنها کم نیست
از تو زیباتر کم نیستند
اما از تو سخت تر هیچکس
من
دل به آسان نبودن و دست نیافتی بودنت باخته ام
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز


شادي داشتنت
شادي بغل کردن سازي ست
که درست نمي شناسمش
درست مي نوازمش
نت به نت
نفس در نفس

تو از همه جا شروع مي شوي
و من هربار بداهه مي نوازمت
از هر جاي تنت
سبز آبي کبود من
لم بده ، رها کن خودت را
آب شو در آغوشم
مثل عطر ياس فراگيرم شو
بگذار يادت بگيرم

عباس معروفي
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
اين بار زنده مي خواهمت
نه در رويا نه در مجاز
اين که خسته بيايي
بنشيني در برابرم در اين کافه پير
نه لبخند بزني آن گونه که در روياست
ونه نگاه عاشقانه بدوزي در نگاهم
صندلي ات را عوض کني
در کنارم بنشيني
سر خسته ات را روي شانه ام بگذاري
وبه جاي دوستت دارم بگويي
گم کرده ام تو را ، کجايي ؟
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
از یه جایی به بعد توی هیجان انگیز ترین لحظه ها هم فقط نگاه می کنی !
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
nadernorozi کام نگاه ادبیات 352
floe گریه کن ای دل.......... ادبیات 427
JU JU یادداشت کن ! ادبیات 1041

Similar threads

بالا