مشاعرۀ سنّتی

S O R M E

عضو جدید
کاربر ممتاز
در بندم از آن دو زلف بند اندر بند
نالانم از آن عقیق قند اندر قند
ای وعده فردای تو پیچ اندر پیچ
تا کی غم هجران تو چند اندر چند

دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند تا ز نای جان بر آورم
دردهای من نگفتنی ، دردهای من نهفتنی است ...
 

\/ \/\/ | F /\ T

عضو جدید
دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند تا ز نای جان بر آورم
دردهای من نگفتنی ، دردهای من نهفتنی است ...

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
این راز سر به مهر به عالم سمر شود
 

آبـی

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند

ديشب به ياد روي تو تنها گريستم
تنهاي بي اميد چه شبها گريستم
از چنگ غم بخلوت انديشه هاي عشق
بردم پناه و بي تو در آنجا گريستم
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يكروز خنده زد دلم از گرمي اميد
عمري ز سرد مهری دنيا گريستم

روشن نشد ز بخت سياهم چراغ عمر
امروز از سياهي فردا گريستم

مگریز ز ما اگرچه نامد

جز رنج و بلات حاصل از ما


کز هر رنجی گشاده گردد

صد گنج طلسم مشکل از ما


 

آبـی

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ای ساربان آهسته ران کارام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود
دیگر دل من شکسته و خسته است
زیرا یکی از دریچه ها بسته است
نه بخت فسون نه چرخ جادو کرد
نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد
 

آبـی

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در آتش دل بسر همی گرد

مانندهٔ مرغ بسمل از ما


تر می‌گردان به خون دیده

هر روز هزار منزل از ما

اي خداوند يکي يار جفا کارش ده
دلبر سنگ دلي سرکش و خونخوارش ده
چند روزي ز پي تجربه بيمارش کن
با طبيبان جفا کار سرو کارش ده
تا بداند که شب يار چسان ميگذرد
دولت وصل تو در مجلس اغيارش ده
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اي خداوند يکي يار جفا کارش ده
دلبر سنگ دلي سرکش و خونخوارش ده
چند روزي ز پي تجربه بيمارش کن
با طبيبان جفا کار سرو کارش ده
تا بداند که شب يار چسان ميگذرد
دولت وصل تو در مجلس اغيارش ده


همی گردی تو با مرغان در افلاک


وگرنه هر زمان بی بال و بی پر

چو مرغ هر دری گردی به هر در


گهی در آب گردی همچو ماهی

گهی چون آب باشی در تباهی

 

\/ \/\/ | F /\ T

عضو جدید
اي خداوند يکي يار جفا کارش ده
دلبر سنگ دلي سرکش و خونخوارش ده
چند روزي ز پي تجربه بيمارش کن
با طبيبان جفا کار سرو کارش ده
تا بداند که شب يار چسان ميگذرد
دولت وصل تو در مجلس اغيارش ده

هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
الا بر آنکه دارد با دلبری وصالی

پ ن: ببخشید تشکرام تموم شد
 

\/ \/\/ | F /\ T

عضو جدید
دانی که در غربت سخن ها عاشقانست .............. این قصه را با من بخوان باقی فسانست

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را

منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
کاظم بهمنی
 

Mahdy.T

عضو جدید
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را

منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
کاظم بهمنی
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند
دیده ام خیره به ره ماند و نداد
نامه ای تا دل من شاد کند
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا