مشاعرۀ سنّتی

[نفس سرد]

الا یا ایها اساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند.

 

[گیلان(فومن)]

آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند.

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

 

[نفس سرد]

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند.
تشکر ندارم

 

[گیلان(فومن)]

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند.
تشکر ندارم

دیشب جمال رویت تشبیه ماه کردم
تو به زماه بودی و من اشتباه کردم
باشه من تشکر نمیکنم ولی شما خواستی تشکر کنی بد نیست

 

[نفس سرد]

دیشب جمال رویت تشبیه ماه کردم
تو به زماه بودی و من اشتباه کردم
باشه من تشکر نمیکنم ولی شما خواستی تشکر کنی بد نیست

من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

 

[گیلان(فومن)]

من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود

 

[نفس سرد]

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود

دوستی با دوستان یک نفس
آرزوی عاشقان این است و بس

 

[گیلان(فومن)]

دوستی با دوستان یک نفس
آرزوی عاشقان این است و بس

سالها دل طلب جام حجم از ما میکرد
آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد

 

[نفس سرد]

سالها دل طلب جام حجم از ما میکرد
آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد

دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدارا

 

[گیلان(فومن)]

دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدارا

ای دل غمدیده حالت به شود دل بدمکن
وین سرشوریده بازاید بسامان غم مخور

 

[نفس سرد]

ای دل غمدیده حالت به شود دل بدمکن
وین سرشوریده بازاید بسامان غم مخور

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

 

[گیلان(فومن)]

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند

 

[نفس سرد]

من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند

دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
شب خوش.

 

[S O R M E]

دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
شب خوش.

یارب امان ده تا باز بیند ......... چشم محبان ، روی حبیبان

 

[shaqaieq]

یارب امان ده تا باز بیند ......... چشم محبان ، روی حبیبان

ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه ی رندان بلا کش باشد ...

 

[S O R M E]

ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه ی رندان بلا کش باشد ...

دایم گل این بستان بی خار نمی ماند .............. دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

 

[shaqaieq]

دایم گل این بستان بی خار نمی ماند .............. دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد ...

 

[vinca]

یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد ...

در نماز همه گر زانکه حضوری شرطست
بی‌حضور تو نشاید که گزارند نماز

 

[shaqaieq]

در نماز همه گر زانکه حضوری شرطست
بی‌حضور تو نشاید که گزارند نماز

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی ، بشنو تو این حکایت

بی مزد بود و منت ، هر خدمتی که کردم
یارب مباد کس را مخدوم بی عنایت ...

 

[vinca]

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی ، بشنو تو این حکایت

بی مزد بود و منت ، هر خدمتی که کردم
یارب مباد کس را مخدوم بی عنایت ...

تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط
باختم جان در هوای او غلط کردم، غلط
عمر کردم صرف او فعلی عبث کردم ، عبث
ساختم جان را فدای او غلط کردم ، غلط
دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم ، خطا
سوختم خود را برای او غلط کردم ، غلط
اینکه دل بستم به مهر عارضش بد بود بد
جان که دادم در هوای او غلط کردم ، غلط

 

[Tybe Engineer]

تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط
باختم جان در هوای او غلط کردم، غلط
عمر کردم صرف او فعلی عبث کردم ، عبث
ساختم جان را فدای او غلط کردم ، غلط
دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم ، خطا
سوختم خود را برای او غلط کردم ، غلط
اینکه دل بستم به مهر عارضش بد بود بد
جان که دادم در هوای او غلط کردم ، غلط

طبع کودک را به شیرینی خوش است​

او نداند هر چه شیرین ، نی خوش است
​

 

[a bahare68]

طبع کودک را به شیرینی خوش است​

او نداند هر چه شیرین ، نی خوش است
​

تو از حوالی اقلیم هرکجا آباد
بیا که می رود این شهر رو به ویرانی

 

[نفس سرد]

تو از حوالی اقلیم هرکجا آباد
بیا که می رود این شهر رو به ویرانی

یادی از ایام مستانی کنید
روزو شب معشوقه بازی های عرفانی کنید
مست پنهانی کنید مست پنهانی کنید آمد بهاران
میخانه ها را وا کنید ای باده خواران
پیمانه را احیا کنید ای گل گساران
باده در ساغر کنید توبه ای دیگر کنید خرقه از تن برکنید
توبه ها را بشکنید توبه ها را بشکنید آمد بهاران.

 

[a bahare68]

یادی از ایام مستانی کنید
روزو شب معشوقه بازی های عرفانی کنید
مست پنهانی کنید مست پنهانی کنید آمد بهاران
میخانه ها را وا کنید ای باده خواران
پیمانه را احیا کنید ای گل گساران
باده در ساغر کنید توبه ای دیگر کنید خرقه از تن برکنید
توبه ها را بشکنید توبه ها را بشکنید آمد بهاران.

نه هر جای مرکب توان تاختن

که جاها سپر باید انداختن

 

[نفس سرد]

نه هر جای مرکب توان تاختن

که جاها سپر باید انداختن

نابرده رنج گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

 

[a bahare68]

نابرده رنج گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

 

[نفس سرد]

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

دارد به جانم لرز می افتد رفیق انگار پائیزم
​

دارم شبیه برگهای زرد وخشک از شاخه می ریزم​

 

[a bahare68]

دارد به جانم لرز می افتد رفیق انگار پائیزم​

دارم شبیه برگهای زرد وخشک از شاخه می ریزم​

مست بگو راست بگو تا شب یلداست بگو
تا نفسی هست بگو هرچی دلت خواست بگو

 

[نفس سرد]

مست بگو راست بگو تا شب یلداست بگو
تا نفسی هست بگو هرچی دلت خواست بگو

وقت اجلم ناله نه از رفتن جان است
از یار جدا می شوم این ناله از آن است
پوزش تشکر ندارم

 

[a bahare68]

وقت اجلم ناله نه از رفتن جان است
از یار جدا می شوم این ناله از آن است
پوزش تشکر ندارم

تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
خواهش میکنم