مشاعرۀ سنّتی

[atish_baran]

​

تو نیستی که ببینی چگونه پیچیده است
​

طنین شعر نگاه تو در ترانه من

​

​

​

 

[zarnaz_a]

نمیگویم سحر میخواهم از تو
نگاهی شعله ور میخواهم از تو
برای شرح دلتنگی ام امشب
مجالی مختصر میخواهم از تو.

 

[atish_baran]

و گر الهام می جوشید با حرف
​

زبان از ناتوانی در نمی ماند

 

[zarnaz_a]

دل من بی تو دریا را بلد نیست
مسیر سبر گلها را بلد نیست
زبانم منکر عشق است اما
نگاه ساده حاشا را بلد نیست

 

[atish_baran]

تارو پودم ذره ذره مهر بود
​

هر کجا مهر است پیدا کن مرا

 

[anathema]

اي نشسته تو در اين خانه پرنقش و خيال
خيز از اين خانه برو رخت ببر هيچ مگو

 

[cute]

ونپرسیم کجاییم
بو کنیم اطلسی تازه ی بیمارستان را
{شب همگی خوش}
{ممنون از لطفت یاسر جان}

 

[atish_baran]

اتاق خلوت پاکی است .

برای فکر چه ابعاد ساده ای دارد!

دلم عجیب گرفته است .

کنار پنجره رفت ،

و روی صندلی نرم پارچه ای
​

نشست ...

 

[anathema]

تركيب پياله اي كه درهم پيوست
بشكستن آن روا نمي دارد مست
چندين سر و پاي نازنين از سر دست
بر مهر كه پيوست و كين كه شكست

 

[zarnaz_a]

تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای
ور خود از تخمه ی جمشید و فریدون باشی

 

[anathema]

يك روز ز بند عالم آزاد نيم
يك دم زدن از وجود خود شاد نيم
شاگردي روزگار كردم بسيار
در كار جهان هنوز استاد نيم

 

[zarnaz_a]

من از اول ندانستم
که با شیرین در افتادم
که چون فرهاد باید شست
دست از جان شیرینم

 

[zarnaz_a]

نفر بعدی با الف شروع کنه ....
زود پست دادم..

 

[zarnaz_a]

گ.هر معرفت اندوز که با خود ببری
که نصیب دگرانست نصاب زر و سیم

 

[anathema]

چه خبره اينجا ؟

 

[zarnaz_a]

من هنگ کردم.
یکی یه چیزی بگه...

 

[phalagh]

خوب با میم ادامه بدید....
----------
من درد تو را زدست آسان ندهم
دل برنکنم زدوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم

 

[mim-shimi]

من از شصت و شش سست گشتم چو مست
به جای عنانم عصا شد به دست

 

[mim-shimi]

تاشوی چشم و چراغ این جهام چون آفتاب
پوشش هر تنگدست و فرش هر ویرانه باش

 

[nazanin_t]

شاه شمداد قدان ، خسرو شيرين دهنان
که مژگان شکند قلب همه صف شکنان

 

[atish_baran]

ناله خاموش او ، در دلم اتش فکند

رفتن؟ ماندن؟کدام؟ای دل اندیشمند؟
​

گفت : به پایان راه ، هر دو به هم می رسند

 

[nazanin_t]

دارم از زلف سياهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس

 

[atish_baran]

سیه چشمی به کار عشق استاد

به من درس محبت یاد می داد

مرا از یاد برد اخر ولی من
​

به جز او عالمی را بردم از یاد

 

[shanli]

دیده بگشود و به هر سو نگریست/دید گردش اثری زینها نیست
آنچه بود از همه سو خواری بود/وحشت و نفرت و بیزاری بود

 

[بشارت]

دانی به چه ماند آب چشمم؟
سیماب که یکدمش سکون نیست
در دهر وفا نبود هرگز
یا بود و به بخت ما کنون نیست

 

[يامين]

تو با اغیار پیش چشم من می در سبو کردی

من از بیم شماتت گریه پنهان در گلو کردم ​

 

[MMZ]

من آن ستاره ي شب زنده دار اميدم
كه عاشقان تو تا روز مي شمارندم

 

[يامين]

من از آن سیاه دارم به غم تو روز روشن​

که تو ماهی و تعلق به شب سیاه داری


​

​

​

​

 

[atish_baran]

یکی ز عقل می لافد یکی طامات می بافد
​

بیا کاین داوری ها را به پیش داور اندازیم

 

[gh_engineer]

ما را بآب دیده شب و روز ماجراست
زان رهگذر که بر سر کویش چرا رود

حافظ