ای مست شبرو کیستی؟ آیا مه من نیستی/
گر نیستی پس چیستی ای همدم تنهای دل؟
لبت بدیدم و لعلم بیوفتاد از چشم
سخن بگفتی و قیمت برفت لؤلؤ را
بهای روی تو بازار ماه و خور بشکست
چنان که معجز موسی طلسم جادو را
ای مست شبرو کیستی؟ آیا مه من نیستی/
گر نیستی پس چیستی ای همدم تنهای دل؟
لبت بدیدم و لعلم بیوفتاد از چشم
سخن بگفتی و قیمت برفت لؤلؤ را
بهای روی تو بازار ماه و خور بشکست
چنان که معجز موسی طلسم جادو را
تو خود به جوشن و برگستوان نه محتاجیآینت دانی چرا غماز نیست؟
زانکه زنگار از رخش ممتاز نیست
آری سخن به شیوه چشم تو خوش تر است
مستی ببین که سر بیان می دهد به من
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
تنت به ناز طبیبان مباد/وجود نازکت آزرده ی گزند مبادو الله که شهر بی تو مرا حبس می شود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست
و الله که شهر بی تو مرا حبس می شود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست
تنت به ناز طبیبان مباد/وجود نازکت آزرده ی گزند مباد
دانی زکات حسن و ندانی که را دهی
من مستحقم ای شه خوبان به من به من
نه هرکه چهره بر افروخت دلبری داند
نه هرکه آینه سازد سکندری داند
مژده ای دل که دگر باد صبا باز آمدنه هرکه چهره بر افروخت دلبری داند
نه هرکه آینه سازد سکندری داند
رسید مژده که ایام غم نخواهد مانددوستت دارم پریشان شانه می خواهی چه کار؟
دام بندازی اسیرم دانه می خواهی چه کار؟
خانم چرا اشتباه جواب میدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دلم آشفته آن مایه ناز است هنوز
مرغ پر سوخته در پنجه با است هنوز
یا رب این نوگل خندان که سپرذی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود و چمنش
ندارم اختیار گریه امشب
به در می گویم ای دیوار بشنو
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
محراب ابرویت بنما تا سحر گهی
دست دعا بر ارم و در گردن ارمت
تا چند بسته ماندن در دام خود فریبیتا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا می فرستمت
تا چند بسته ماندن در دام خود فریبی
با غیر آشنایی، باآشنا غریبی ؟
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |