مشاعرۀ سنّتی

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
داغ محرومی دیدار ز محفل رفتیم

برسانید به آیینه سلام دل ما
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
دی چو تیر از برم آن ترک کمان دار گذشت
تا خبردار شدم کار دل از کار گذشت
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترا من چشم در راهم شباهنگام
كه مي گيرند در شاخ تلاجن سايه ها رنگ سياهي
وزان دلخستگانت راست اندوهي فراهم
 

moei

عضو جدید
ترسم ای مرگ نیایی تو و من پیر شوم // آنقدر زنده بمانم که ز جان سیر شوم
 

sahar-architect

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تو را من دوست میدارم تو را که روح بارانی
تو را که چون رخ مهتاب به چشم من درخشانی
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست

در میان این و آن فرصت شمار امروز را
 

ghazalee

عضو جدید
الا یا ایها ساقی ادرکاسا و ناول ها
که عشق اسان نمود اول وی افتاد مشکل ها
 

.shana

عضو جدید
در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو

به هواداری آن عارض و قامت برخاست
تا درخت دوستي كي بر دهد
حاليا رفتيم و تخمي كاشتيم
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
 

armstrong

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من از دست غمت مشكل برم جان
ولي دل را تو آسان بردي از من
 

Ka!SeR

عضو جدید

نثار روي تو هر برگ گل که در چمن است
فداي قد تو هر سروبن که بر لب جوست
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
تو و چشمی که ز دلها گذرد مژگانش

من و دزدیده نگاهی که به مژگان نرسد
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
در وقت قنوتم به كف آيينه گرفتم

جز رنگ ريا هيچ نمانده است به رخسار
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
راستی گوی ای جان عاشقان را مرنجان

جز تو در دل ربایان کو دل افشار دیگر
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
رازِ دل با آب گغتم تا نگوید با کسی

عاقبت وردِ زبانِ ماهیِ دریا شدم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا