مشاعرۀ سنّتی

[naghmeirani]

زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
راه هزار چاره‌گر از چار سو ببست

حافظ

 

['nobody']

زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
راه هزار چاره‌گر از چار سو ببست

حافظ

ترا من دوست دارم تا جهان هست
همه نام تو گویم تا زبان هست

حافظ

 

[vinca]

ترا من دوست دارم تا جهان هست
همه نام تو گویم تا زبان هست

حافظ

تقدیر هر آنچه کردنی بود بکرد
خواهی بطرب نشین و خواهی که به درد

دیگر نشود حکمت دارنده فرد
ما را غم بیهوده چرا باید خورد

 

[naghmeirani]

دَمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد
به می بفروش دلقِ ما کز این بهتر نمی‌ارزد

حافظ

 

[vinca]

دَمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد
به می بفروش دلقِ ما کز این بهتر نمی‌ارزد

حافظ

در بزم جهان شمع شب افروزی کو
در هفت فلک اختر فیروزی کو
گویی : نبود به یک روش سیر فلک
عمری است که شب می گذرد روزی کو

 

[naghmeirani]

وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به

حافظ

 

[vinca]

وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به

حافظ

همه عالم يکي مويت نيرزد
تمام مشکِ چين بويت نيرزد

سهيل آفتاب و ماه تابان
به يک نظاره‌ی رويت نيرزد

 

[naghmeirani]

دل ما به دور رویت ز چمن فَراغ دارد
که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد

حافظ

 

[vinca]

در گلستان تک گلی تا عرش میخواهم تو را
کمترش میبینم و بسیار میخواهم تو را

این طالع من یارب و این اختر چیست
کاین دل ز بلای دهر همواره غمیست

من زو نرهم یقینم و غمگین کیست
آن کس که بر این طالع من خواهد زیست

 

[Scheme]

تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
مولانا

 

[naghmeirani]

حافظ​

اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها
که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها

 

[yas87]

از دل تنگ اسيران قفس ياد كنيد
اي كه داريد نشيمن به لب بامي چند

عاشق اصفهاني

 

[essyh2003]

دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد

 

[naghmeirani]

در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دَم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

حافظ

 

[sar sia]

دل بجز خواستهٔ دوست چه میخواهد؟ هیج
ما گذشتیم ز خیر تو بگو دیگر چه؟

 

[naghmeirani]

هرگزم نقشِ تو از لوحِ دل و جان نَرَوَد
هرگز از یادِ من آن سروِ خرامان نَرَوَد

حافظ

 

[sar sia]

دردا که اسیر ننگ و نامیم هنوز

در گفت و شنید خاص و عامیم هنوز

شد عمر تمام و ناتمامیم هنوز

صد بار بسوختیم و خامیم هنوز

هلالی جغتایی

 

[naghmeirani]

ز گریه مَردُمِ چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حالِ مَردُمان چون است

حافظ

 

[yas87]

تو و با لاله رویان، گل ز شاخ عیش چیدنها
من و چون غنچه از دست، تو پیراهن دریدنها

«رهی معیری»

 

[naghmeirani]

اي در دل من، میل و تمنا، همه ی تو!
وندر سر من، مایه سودا، همه ی تو!

هر چند به روزگار در می‌نگرم
امروز همه ی تویی و فردا همه ی تو

مولانا

 

[sar sia]

ویرانه نه آنست ک جمشید بنا کرد
ویرانه نه آنست که فرهاد فرو ریخت
ویرانه دل ماست که بار هر نگه تو
صدبار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت

 

[naghmeirani]

تو از خواری همی‌نالی نمی‌بینی عنایت‌ها
مخواه از حق عنایت‌ها و یا کم کن شکایت‌ها
تو را عزت همی‌باید که آن فرعون را شاید
بده آن عشق و بستان تو چو فرعون این ولایت‌ها

مولانا

 

[sar sia]

اگر فرصت دهد، جانا، فراقت روزکی چندم
زمانی با تو بنشینم، دمی در روی تو خندم

 

[yas87]

مغرور، ولی دست به دامان رقیبان
رسوا شدم و طعنه شنیدم، تو چه کردی؟


«تنهایی و رسوایی»، «بی مهری و آزار»
ای عشق، ببین من چه کشیدم تو چه کردی


"فاضل نظری"

 

[naghmeirani]

یا رب این شمع دل افروز ز کاشانهٔ کیست؟
جانِ ما سوخت، بپرسید که جانانه کیست؟

حافظ

 

[sar sia]

تا به فــراق خو کنم صبر من و قرار کو؟

وعده ی وصل اگر دهد طاقت انتظار کو؟

کلجاری

 

[yas87]

وارث تمام اضطراب های من سلام

لیلی قشنگ خواب های من سلام

 

[naghmeirani]

ماه من، عیدست و شهری را نظر بر روی تست
روی تو چون ماه عید و ماه نو ابروی تست

روشن آن چشمی که ماه عید بر روی تو دید
شادی آن کس که روز عید در پهلوی تست

هلالی جغتایی

 

[sar sia]

تو را با غیر می بینم، صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید

 

[naghmeirani]

دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان

با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم
که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان

حافظ