مشاعرۀ سنّتی

[yas87]

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند

چون به خلوت می روند آن کار دیگر میکنند

 

[naghmeirani]

دلِ من در هوایِ روی فَرُّخ
بُوَد آشفته همچون مویِ فَرُّخ

حافظ

 

[yas87]

خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد
آرزومند نگاری به نگاری برسد

 

[essyh2003]

خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد
آرزومند نگاری به نگاری برسد

در باغ دولت دگران بود مدتی
این گل ز گلستان شما نیز بگذرد

 

[yas87]

دلا چندم بریزی خون ز دیده شرم دار آخر
تو نیز ای دیده خوابی کن مراد دل بر آر آخر

 

[naghmeirani]

رَواقِ منظرِ چشمِ من آشیانهٔ توست
کَرَم نما و فرود آ که خانه خانهٔ توست

حافظ

 

[yas87]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه…
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه؟

 

[naghmeirani]

هر که را با خطِ سبزت سرِ سودا باشد
پای از این دایره بیرون نَنِهَد تا باشد

حافظ

 

[Elliott]

در حلقه عشق جان فروشم
بی‌حلقه او مباد گوشم

گویند ز عشق کن جدائی
کاینست طریق آشنائی

من قوت ز عشق می‌پذیرم
گر میرد عشق من بمیرم

نظامی

 

[naghmeirani]

مطلب طاعت و پیمان و صلاح از منِ مست
که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست

حافظ

 

[Elliott]

تو گر سازی وگرنه من برانم
که سوزم در غمت تا می‌توانم

مرا گر نیست دیدار تو روزی
تو باقی باش در عالم فروزی

نظامی گنجوی

 

[yas87]

یه دریا و دوتا دل آخ یه آتیش لب ساحل
چشای روشنت میتابه مثل ماه کامل♡❧

 

[Elliott]

لب شیرین تو هر دم شکر انگیزترست

زلف دلبند تو هر لحظه دلاویزترست

خواجوی کرمانی

 

[naghmeirani]

تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم
مثل تو کیست در جهان تا ز تو مهر بگسلم

سعدی

 

[حميدرن]

من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه
صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه

 

[naghmeirani]

همایِ اوجِ سعادت به دامِ ما افتد
اگر تو را گذری بر مُقام ما افتد

حافظ

 

[essyh2003]

همایِ اوجِ سعادت به دامِ ما افتد
اگر تو را گذری بر مُقام ما افتد

حافظ

دوباره میسازمت وطن
اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو میزنم
اگر چه با استخوان خویش

 

[*M.A*]

شمع بزم محفل شاهان شدن ذوقی ندارد..
ای خوش آن شمعی که روشن میکند ویرانه ای را

 

[yas87]

آسمان وقف نگاهت گل من
مانده ام چشم به راهت گل من

 

[naghmeirani]

نفسِ بادِ صبا مُشک فشان خواهد شد
عالَمِ پیر دگرباره جوان خواهد شد

حافظ

 

[Scheme]

در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست

 

[naghmeirani]

تا خبر دارم از او بی‌خبر از خویشتنم
با وجودش ز من آواز نیاید که منم

سعدی

 

[Elliott]

ملامت گوی عاشق را
چه گوید مردم دانا؟
که حال غرقه در دریا،
نداند خفته بر ساحل!

 

[yas87]

لاله و گل زخمی خمیازه اند
عیش این گلشن خماری بیش نیست

 

[naghmeirani]

تماشا می‌کند هر دم دلم در باغ رخسارش
به کام دل همی نوشد می لعل شکر بارش

فخرالدین عراقی

 

[حميدرن]

شب آمد و باز رفتم اندر غم دوست
هم بر سر گریه‌ای که چشمم را خوست

از خون دلم هر مژه‌ای پنداری
سیخیست که پارهٔ جگر بر سر اوست

 

[naghmeirani]

تا چشم دل به طلعت آن ماه منظر است
طالع مگو که چشمه خورشید خاورست

استاد شهریار

 

[yas87]

تو با قلب ویرانه ی من چه کردی
ببین عشق دیوانه ی من چه کردی
در ابریشم عادت آسوده بودم
تو با حال پروانه ی من چه کردی…

 

[naghmeirani]

یاد باد آن که چو چَشمت به عِتابم می‌کُشت
مُعْجِزِ عیسَویَت در لبِ شِکَّرخا بود

حافظ

 

[essyh2003]

یاد باد آن که چو چَشمت به عِتابم می‌کُشت
مُعْجِزِ عیسَویَت در لبِ شِکَّرخا بود

حافظ

دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد