مشاعرۀ سنّتی

essyh2003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همدم خار می‌شوم! بی کس و یار می‌شوم
بر سردار می‌شوم، باز مقابلم تویی!
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
یا رب ان شاهوش ماهرخ زهره جبین
در یکتای که و گوهر یکدانه کیست
 

sar sia

کاربر بیش فعال
یک عمر شهان تربیت عیش کنند

تا نیم نفس عیش به صد طیش کنند

نازم به جهان همت درویشان را

کایشان به یکی لقمه دو صد عیش کنند


فروغی بسطامی
 

essyh2003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان‌کسی بنشین که در دکان‌شکر دارد
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند

به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دوست می‌دارم من این نالیدن دلسوز را
تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را

شب همه شب انتظار صبح‌رویی می‌رود
کان صباحت نیست این صبح جهان‌افروز را
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنک بی‌باده کند جان مرا مست کجاست
و آنک بیرون کند از جان و دلم دست کجاست

و آنک سوگند خورم جز به سر او نخورم
و آنک سوگند من و توبه‌ام اشکست کجاست

و آنک جان‌ها به سحر نعره زنانند از او
و آنک ما را غمش از جای ببرده‌ست کجاست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا
سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا

نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر
تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا


سعدی
 

sar sia

کاربر بیش فعال
در پیچ و خم عشق نشسته غم بسیار
با چشم بگو اشک نشوید اثر رنج
شاید که کند خون مددی بر تو دگربار
افسانه شود قصه ی عاشق به تحمل
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
لـابـه هـا کـردمـش از دور و ثـمر هیچ نداشت
آهــوی وحــشــی مــن پـا بـه فـرار آمـده بـود

استادشهریار
 

sar sia

کاربر بیش فعال
در دام تــوأم ، نیست مـــرا راه گـریـزی
من عاشق ایــن دام و تو صیّاد ، کجایی ؟
محبوس شدم گوشه ی ویـرانه ی عشقت
آوار غمت بـر ســـرم افتـــاد ، کجایی ؟
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یـارب چـها به سینه این خاکدان در است
کـس نـیـسـت واقـف ایـنـهـمـه راز نـهفته را

استاد شهریار
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ما تشنهُ همیم و به هم چون که می رسیم
آغاز احتیاج من و اشتیاق توست

قشلاق کرده ام به تو از دست زندگی
چندی ست پایتخت جهانم، اتاق توست
 

sar sia

کاربر بیش فعال
تو آسمانی و من ریشه در زمین دارم
همیشه فاصله ای هست داد از این دارم
قبول کن که گذشته ست کار من از اشک
که سال هاست به تنهایی ام یقین دارم
تو نیز دغدغه ات از دقایقت پیداست
مرا ببخش اگر چشم نکته بین دارم


محمدعلی_بهمنی
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم
در میان لاله و گل آشیانی داشتیم
ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام
ماه مبارک طلوع سرو قیامت قیام

سرو درآید ز پای گر تو بجنبی ز جای
ماه بیفتد به زیر گر تو برآیی به بام
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا