از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت ...
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت ...
یاربا ماست چه حاجت که زیادت طلبیم ...دولت صحبت ان مونس جان ما را بس .......تو چيستي اي شب غم انگيز ؟
در جست و جوي چه كاري آخر ؟
پس وقت گذشت و تو همانطور
استاده به شكل خوف آور
تاريخچه ي گذشتگاني
يا رازگشاني مردماني ؟
در این زمانه رفیقی که خالی ز خللست
صراحی من ناب و سفین هی غزلست ...
تو غره بدان مشو که می مینخوری
صد لقمه خوری که می غلامست آنرا
لبم میخندد و دل در حصار سینه میگرید
ببین در برق چشمم آشکارا اشک پنهانی
تنگ شد از نو گرفتاران بما جا در قفسیارب این شمع شب افروز ز کاشانه ی کیست؟
جان ما سوخت بپرسید که جانانه ی کیست
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |