یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم
با نعرههای قلقلش اندر گلو ببست
با نعرههای قلقلش اندر گلو ببست
یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم
با نعرههای قلقلش اندر گلو ببست
من نگاهم به درو دیـده پر از اشـک غم اسـت
تو مرا در غم خود اینهمه غمگین مپسنــد
تشکر یادت نره
نهیب تند بادی وحشت انگیز
رسد همراه بارانی بلاخیز
بسختی می خروشم های باران
چه می خواهی ز ما بی برگ و باران
تشکر یادت نره
دانم اي زيبا روزي بر مزارم بنشيني
سر كني آه و زاري گوشه غم بگزيني
من به اميد وصالت عمر خود دادم بر باد
تا تو اكنون اين چنين بر خاك ماتم بنشيني
در جاده هاي عطر
پاي نسيم مانده ز رفتار.
هر دم پي فريبي ، اين مرغ غم پرست
نقشي كشد به ياري منقار.
تا گشت در اين دوره خريدار محبت
غم روي غم آمد بتماشاي دل من
آن كيست كه تا بشنود آواي دل من؟
جز غم ، كه برد راه بدنياي دل من
مگر تو شانه زدی زلف عنبرافشان را
که باد غاليه سا گشت و خاک عنبربوست
هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه
کنون که مست خرابم صلاح بیادبيست
دانی که چرا سر نهان با تو نگویم
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
توسنی کردم ندانستم همی
کز کشيدن تنگ تر گردد کمند
مگر که لاله بدانست بیوفايی دهر
که تا بزاد و بشد جام می ز کف ننهاد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |