دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
تو را آن به كه روي خود ز مشتاقان بپوشاني
كه شادي جهان گيري غم لشكر نمي ارزد
كه شادي جهان گيري غم لشكر نمي ارزد
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
دود آه سینه نالان من
سوخت این افسردگان خام را
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را
دیگه تشکر ندارم ببخشیدماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد/ ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران /پیکی ندوانید و سواری نفرستاد
از بعد ماجرای صفا صوفیان عشق
گیرند یک دگر را چون مستیان کنار
داعیه شوق نیست رفتن و بازآمدن
قاعده مهر نیست بستن و بگسیختن
در عالم وصفش به جهانی برسیدمنقد صوفي نه همه صافي بي غش باشد
اي بسا خرقه كه مستوجب آتش باشد
در عالم وصفش به جهانی برسیدم
کاندر نظرم هر دو جهان مختصری بود
تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنيدم، سحری نيست که نيست
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |