ماه من گر پیشتر از صبح برخیزد ز خواب
تا به شب بیرون نیاید از خجالت آفتاب!
یارب آن نو گل سرگشته که سپردی به منشتو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت اوفتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
اي جان حديث ما بر دلدار بازگويمرا دو چشم تو انداخت در بلای سیاه
و گرنه من که و مستی و عاشقی ز کجا
اي جان حديث ما بر دلدار بازگوي
ليكن چنان مگو كه صبا را خبر شود
در تنگناي حيرتم از نخوت رقيب
يا رب مباد آنكه گدا معتبر شود
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا رابامدادان كه ز خلوتگه كاخ ابداع
شمع خاور فكند بر همه اطراف شعاع
بر كشد آينه از جيب افق چرخ و دران
بنمايد رخ گيتي به هزاران انواع
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |