مشاعرۀ سنّتی

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اگر مجنون و لیلی زنده گشتی
حدیث عشق ازین دفتر نبشتی

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]يك مـــرغ گرفتــار در اين گلشن ويران[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] تنها به قفس ماند و هــَزاران همه رفتند[/FONT]​
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی..
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیشب گله زلفش اب باد همی کردم
گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودائی...
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی میکشم از برای تو...
 

lili1122

عضو جدید
به گوی میکده یارب سحر چه مشغله بود کهجوش شاهد و ساقی وشمع و مشعله بود
حدیث عشق که از حرف و صوت مستغنی ست به ناله دف و نی در خروش و غلغله بود
مباحثی که در آن مجلس جنون می رفت ورای مدرسه و قال و قیل مسئله بود
دل از کرشمه ساقی به شکر بود ولی ز نامساعدی بختش اندکی گله بود
قیاس کردم و آن چشم جاودانه مست هزار ساحر چو سامریش در گله بود
بگفتمش زلبم بوسه ای حوالت کن به خنده گفت کی ات با من این معامله بود
دهان یار که درمان درد حافظ داشت فغان که دقت مروّت چه تنگ حوصله بود
:gol:
 

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
نیلگون چشـــــــم فریب انگیز رنگ آمیز تو
چون سپهر نیلگون دارد سر افســــونگری
از غم رویت بسان شاخـــــــــه ی نیلوفرم
ای تو را چشمی به رنگ شعل ی نیلوفری
 

oli

عضو جدید
نیلگون چشـــــــم فریب انگیز رنگ آمیز تو
چون سپهر نیلگون دارد سر افســــونگری
از غم رویت بسان شاخـــــــــه ی نیلوفرم
ای تو را چشمی به رنگ شعل ی نیلوفری
یک چند به کودکی به استاد شدیم

یک چند به استادی خود شاد شدیم

پایان سخن شنو که ما را چه رسید

از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ما را بآب دیده شب و روز ماجراست
زان رهگذر که بر سر کویش چرا رود
 
  • Like
واکنش ها: elva

elva

عضو جدید
در بادیه جهان دری بنمایید
وین بادیه را پا و سری بنمایید

ای خلق درین دایره سرگردان
سرگشته تر از من دگری بنمایید
 

elva

عضو جدید
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
هر آنچه دیده بینه دل کنه یاد

بسازم خنجری نیشش ز پولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
 

pani33

عضو جدید
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
هر آنچه دیده بینه دل کنه یاد

بسازم خنجری نیشش ز پولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

در دلم افتاد آتش ساقيا
ساقيا آخر کجائي هين بيا
هين بيا کز آرزوي روي تو
بر سر آتش بماندم ساقيا
 

jahanbakhsh727

عضو جدید
در دلم افتاد آتش ساقيا
ساقيا آخر کجائي هين بيا
هين بيا کز آرزوي روي تو

بر سر آتش بماندم ساقيا

ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام زما و نی نشان خواهد بود
زین پیش نبودیم و نبود هیچ خلل
زین پس که نباشیم همان خواهد بود
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من شکسته‌ی بدحال زندگی یابم
در آنزمان که به تیغ غمت شوم مقتول
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا