مشاعرۀ سنّتی

[essyh2003]

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ انجا
سر ها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

 

[solar flare]

تو به كز توانايي خويش گويي
چه ميپرسي از دوره ناتواني

 

[يامين]

اي دل چو زمانه می کند غمناکت
ناگه برود ز تن روان پاکت ​

بر سبزه نشين و خوش بزی روزی چند
زان پيش که سبزه بردمد از خاکت​

​

​

 

[essyh2003]

تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشین دریاب

 

[solar flare]

بوي گل و بانگ مرغ برخاست
هنگام نشاط وروز و صحراست

 

[يامين]

تا زهره و مه در آسمان گشت پديد
بهتر ز می ناب کسی هيچ نديد ​

من در عجبم ز ميفروشان کايشان
به زانکه فروشند چه خواهند خريد​

​

​

​

​

 

[essyh2003]

دور است سر آب از این بادیه هش دار
تا غول بیابان نفریبد به سرابت

 

[يامين]

تو که آتشکده‌ی عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی ​

 

[essyh2003]

یادم اید روز باران
گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین
توی جنگلهای گیلان

 

[solar flare]

مبر طاعت نفس شهوت پرست
كه هر ساعتش قبله ديگر است

 

[atish_baran]

تارو پودم ذره ذره مهر بود
​

هر کجا مهر است پیدا کن مرا

 

[کالیگولا]

آری این پنجره بگشای که صبح,
می درخشد از پس این پرده تار./

 

[magsod]

روزه یکسو شدوعیدآمدودلها برخاست
می زخمخانه بجوش امد می باید خواست
توبه زهد فروشان گران جان بگذشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

 

[atish_baran]

تب و تابی است در موسیقی اب​

​

کجا پنهان شده است این روح بی تاب

فرازش شوق هستی، شور پرواز

فرودش:غم،سکوتش:مرگ و مرداب​

 

[magsod]

به وقت گل شدم از توبه شراب خجل
که کس مباد زکردار ناصواب خجل

 

[essyh2003]

لب باز مگیر یک زمان از لب جام
تا بستانی کام جهان از لب جام

 

[atish_baran]

من مهربانی را ستودم
​

من با بدی پیکار کردم

 

[essyh2003]

من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

 

[shabestar]

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو بجان امد وقتست که باز ایی

دائم گل این بستان شاداب نمی ماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

 

[FAMINE RIAN]

یکی نغز بازی کند روزگار
که بنشاندت پیش آموزگار

 

[atish_baran]

رهرو ان نیست که گه تند و گهی خسته رود
​

رهرو ان است که اهسته و پیوسته رود

 

[essyh2003]

دلا معاش چنان کن گر بلغزد پا
فرشته به دو دست دعا نگهدارد

 

[shabestar]

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی

 

[shabestar]

یکی نغز بازی کند روزگار
که بنشاندت پیش آموزگار

رو سربنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن

ما ییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن

 

[2sadaf2]

مرا مي بيني و هر دم زيادت مي كني دردم
تو را مي بينم و هر دم زيادت مي شود دردم

 

[shabestar]

مرا مي بيني و هر دم زيادت مي كني دردم
تو را مي بينم و هر دم زيادت مي شود دردم

سلام
من اینجوری دیدم
مرا می بینی و هر دم زیادت می کنی دردم
تو را می بینم و دردم زیادت می شود هر دم

 

[FAMINE RIAN]

مرغ باغ ملوکتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم

 

[atish_baran]

من تشنه این هوای جان بخشم

دیوانه این بهار و پاییزم

تا مرگ نیامدست برخیزم

در دامن زندگی بیاویزم​

 

[FAMINE RIAN]

محرم این هوش جز بی هوش نیست

مر زبان را مشتری جز گوش نیست

 

[atish_baran]

تنم به سان غریقی ست در کشاکش موج

نه هیچ راه گریزی به بیکران فضا

نه هیچ ساحل امنی در این افق پیدا

نه هیچ نقطه پایاب و اب میگذرد​