یا رب این آیینه حسن چه جوهر دارد
که در او آة مرا قوت تاثیر نبود
سر ز حسرت بدر میکدهها برکردم
چون شناسایتو در صومعه یک پیر نبود
که در او آة مرا قوت تاثیر نبود
سر ز حسرت بدر میکدهها برکردم
چون شناسایتو در صومعه یک پیر نبود
در حق من لبت این لطف که می فرماید
سخت خوب است ولیکن قَدَری بهتر از این
یا رب این آیینه حسن چه جوهر دارد
که در او آة مرا قوت تاثیر نبود
سر ز حسرت بدر میکدهها برکردم
چون شناسایتو در صومعه یک پیر نبود
یا رب این آیینه حسن چه جوهر دارد
که در او آة مرا قوت تاثیر نبود
سر ز حسرت بدر میکدهها برکردم
چون شناسایتو در صومعه یک پیر نبود
در پس پرده یی از گرد و غبار
نقطه یی لرزد ازدود سیاه
چشم اگر پیش رود می بیند
آدمی هست که ره می پوید
در باز کن به کلبه من بیا
بگذار نسیم که در جستجوی تست
از هر که در ره است بپرسد نشانه هات
ناگهان نوری در مرده ام فرود آمد
و من در اضطرابی زنده شدم
دو جا پا هستی ام را پر کرد
دارم امید عاطفتی از جناب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
اي گلبن جوان بَرِ دولت بخور که من
در سايه تو بلبل باغ جهان شدم
از آن زمان که فتنه چشمت به من رسيد
ايمن ز شر فتنه آخر زمان شدم
اول ز حرف لوح وجودم خبر نبود
در مکتب غم تو چنين نکتهدان شدم!
اي گلبن جوان بَرِ دولت بخور که من
در سايه تو بلبل باغ جهان شدم
از آن زمان که فتنه چشمت به من رسيد
ايمن ز شر فتنه آخر زمان شدم
اول ز حرف لوح وجودم خبر نبود
در مکتب غم تو چنين نکتهدان شدم!
اي گلبن جوان بَرِ دولت بخور که من
در سايه تو بلبل باغ جهان شدم
از آن زمان که فتنه چشمت به من رسيد
ايمن ز شر فتنه آخر زمان شدم
اول ز حرف لوح وجودم خبر نبود
در مکتب غم تو چنين نکتهدان شدم!
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |