مشاعرۀ سنّتی

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شب در خیال خام خود ، با عشق او آمیختم
رشکی بمانده است در دلم از عشق مریم با خدا

انعکاس چهره ام در آینه روی زردی بود و موی درهمی
موج می زد در نگاه خسته ام ردپای مانده برجای غمی
از ورای چهره افسرده ام شد هویدا قلب پاره پاره ای
هر چه کاویدم ندیدم آن میان بر جراحت های قلبم مرهمی
 

naghmeh raha

عضو جدید
کاربر ممتاز

انعکاس چهره ام در آینه روی زردی بود و موی درهمی
موج می زد در نگاه خسته ام ردپای مانده برجای غمی
از ورای چهره افسرده ام شد هویدا قلب پاره پاره ای
هر چه کاویدم ندیدم آن میان بر جراحت های قلبم مرهمی
یک زمان کوتاه بود موی مرد و بلند موی زن
دیروز آدمی را دیدم، ندانستم که مرد بود یا که زن
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یک زمان کوتاه بود موی مرد و بلند موی زن
دیروز آدمی را دیدم، ندانستم که مرد بود یا که زن

نگو بزرگ شدم نگو که تلخه
نگو گریه دیگه به من نمیاد
بیا منو ببر نوازشم کن
دلم آغوش بی دغدغه می خواد
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در درازی به سر زلف تو می ماند شب
در سیاهی سر زلف تو به شب می ماند

دوره ی ارزانی است!
چه شرافت ارزان ، تن عریان ارزان !
و دروغ از همه چیز ارزان تر
آبروقیمت یک تکه ی نان
وچه تخفیف بزرگی خورده است قیمت هر انسان!
 

naghmeh raha

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوره ی ارزانی است!
چه شرافت ارزان ، تن عریان ارزان !
و دروغ از همه چیز ارزان تر
آبروقیمت یک تکه ی نان
وچه تخفیف بزرگی خورده است قیمت هر انسان!
نیست شبنم اینکه بینی در چمن کز اشتیاق
پیش لب هایت جهان غنچه آب افتاده است
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نیست شبنم اینکه بینی در چمن کز اشتیاق
پیش لب هایت جهان غنچه آب افتاده است


تَنها پَناه̂ــــگاهِ امـ̂ـــنِ مَن̂

چَشـمانِ توست
...
به وَقتِ گُرگ و میش !!

زَمانی که هَمِه چیز را می دَرَد تَنـ̂̂̂̂ــــهــــایــــــ ی .
 

naghmeh raha

عضو جدید
کاربر ممتاز
تَنها پَناه̂ــــگاهِ امـ̂ـــنِ مَن̂

چَشـمانِ توست
...
به وَقتِ گُرگ و میش !!

زَمانی که هَمِه چیز را می دَرَد تَنـ̂̂̂̂ــــهــــایــــــ ی .
یاد رخسار تو چون در دل بلبل گردد
قفس از گریه بلبل سبد گل گردد
 

yalda.2008

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاران چه غریبانه
رفتندازاین خانه

هم سوخته شمع ما
هم سوخته پروانه
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هر زمان می دود در خیالم
نقشی از بستری خالی و سرد
نقش دستی که کاویده نومید
پیکری را در آن با غم و درد

دستِ من و آغوش تو، هیهات که یک عمر
تنها نفسی با تو نشستن هوسم بود

بالله، که بجز یاد تو، گرهیچ کسم هست
حاشا،که بجز عشق تو،گر هیچ کسم بود
 

mohandes soror

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش
دلم از عشوه شیرین شکرخای تو خوش
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ای آنکه به تقریر و بیان دم زنی از عشق
ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا