مشاعرۀ سنّتی

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نمی‌بینم از همدمان هیچ بر جای


دلم خون شد از غصه ساقی کجایی

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
رفیقان چنان عهد صحبت شکستند


که گویی نبوده‌ست خود آشنایی

 
منتظرت می مانم
هم ازآن بیش
که عبور ثانیه از هزاره ی مرگ
هم ازآن بیش
که تحمل علف در بارش تگرگ.
منتظرت می مانم
هم ازآن بیش
که شمارش بی حساب روز
هم ازآن بیش
که چندوچون هنوز
منتظرت می مانم
می مانم تا آفتاب از مغرب معجزه برآید و
تکلم حیرت از حلول درخت.

سید علی صالحی
 

tina1390

عضو جدید
منتظرت می مانم
هم ازآن بیش
که عبور ثانیه از هزاره ی مرگ
هم ازآن بیش
که تحمل علف در بارش تگرگ.
منتظرت می مانم
هم ازآن بیش
که شمارش بی حساب روز
هم ازآن بیش
که چندوچون هنوز
منتظرت می مانم
می مانم تا آفتاب از مغرب معجزه برآید و
تکلم حیرت از حلول درخت.

سید علی صالحی
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
 

M@HYA-J00N

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]ديروز به ياد تو و آن عشق دل انگيز[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بر پيكر خود پيرهن سبز نمودم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]در آئينه بر صورت خود خيره شدم باز[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بند از سر گيسويم آهسته گشودم[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
 

M@HYA-J00N

عضو جدید
کاربر ممتاز
یارب چه چشمه ایست محبت که من ز آن // یــک قــطـــره خــوردم و دریــــا گریـســتــم


[FONT=&quot]من خيره به آئينه و او گوش به من داشت[/FONT]
[FONT=&quot]گفتم كه چسان حل كني اين مشكل ما را[/FONT]
[FONT=&quot]بشكست و فغان كرد كه از شرح غم خويش[/FONT]
[FONT=&quot]اي زن، چه بگويم، كه شكستي دل ما را[/FONT]
 

samira93

عضو جدید
[FONT=&quot]من خيره به آئينه و او گوش به من داشت[/FONT]
[FONT=&quot]گفتم كه چسان حل كني اين مشكل ما را[/FONT]
[FONT=&quot]بشكست و فغان كرد كه از شرح غم خويش[/FONT]
[FONT=&quot]اي زن، چه بگويم، كه شكستي دل ما را[/FONT]

اگر ان ترک شیرازی به دست ارد دل مارا** به خال هندوش بخشم سمرقند و بخارا را
 

M@HYA-J00N

عضو جدید
کاربر ممتاز
از اين شب هاي بي پايان
چه ميخواهم به جز باران
كه جاي پاي حسرت را بشويد از سر راهم
نگاه پنجره رو به كوير آرزوهايم
 

samira93

عضو جدید
از اين شب هاي بي پايان
چه ميخواهم به جز باران
كه جاي پاي حسرت را بشويد از سر راهم
نگاه پنجره رو به كوير آرزوهايم

من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه ** ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد
من خس بی سرو پایم که به سیل افتادم ** او که میرفت مرا هم به دل دریا برد
 

tina1390

عضو جدید
من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه ** ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد
من خس بی سرو پایم که به سیل افتادم ** او که میرفت مرا هم به دل دریا برد
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد اشکارا
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا