masoomeh.bnv
عضو جدید
اری اغاز دوست داشتن است / گرچه پایان راه ناپیداست / من به پایان دگر نیاندیشم / که همین دوست داشتن زیباست
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو
ببین باقی است روی لحظه هایم، جای پای تو
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
يارب آن شاهوش ماهرخ زهره جبين
در يكتاي كه و گوهر يكدانه ي كيست؟
تو را من چشم در راهم شباهنگام
كه مي گيرند از شاخ تلاجن سايه ها ها رنگ سياهي
من بی برگ خزان دیده دگر رفتنیم
تو همه بار و بری تازه بهارا تو بمان
نا اميدم مكن از سابقه ي لطف ازل
تو پس پرده چه داني كه ، كه خوبست و كه زشت
قتل این خسته به شمشیر توتقدیر نبود
ور نه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر نبود
دربهار زندگی احساس پیری میکنم با همه آزادگی فکر اسیری میکنم...درد ما در بودن ما ريشه داشت رفتن و مردن علاج كار شد
یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت
چندان که بازبیند دیدار آشنا را
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |