درمان دل نخواهم تا درد مهر هستم
صبح خرد نجویم تا شام عشق باشد
دور از هراس امشب، وان خاطرات خونین
پیمانه ای بنوشم ، در بزم می گسارن
تو تازه نفس راهي اين ميدانيتا خاک مرا به قالب آمیخته اند
بس فتنه که از خاک بر انگيخته اند
من بهتر از اين نمی توانم بودن
کز بوته مرا چنين برون ريخته اند
نيست بر لوح دلم جز الف قامت يار
چه كنم حرف دگر ياد نداد استادم
جدايي شيوه اين روزگاروقت است كه بنشيني و گيسو بگشايي
تا با تو بگويم غم شبهاي جدايي
تاك انگور انگور برشاخه پر بار سترواست گر بگشايد هزار چشمه اشك
چنين كه داس تو بر شاخه هاي اين تاك است
ز دوست آنچه كشيدم سزاي دشمن بود
فغان ز دوست كه در دشمني چه بي باك است
شكايت درد دل است عاشقا
معلم مكتب و درسخانه نيست
عشق بازي با تويي زيبا صفت
در درون خون نهرجيحون ماست
من كه فرشادم دلم در كودكي
از معلم نمره عشق رو طلب داشت
معلم كه به سر شوي دگر داشت
براي دفترم صفري دگر داشت
تقديم به ني روسا و پريسا جون
ممنون . رزا هستم
تو نوشین لب ، همه نوشی به کام من نمی آیی
تو مرغ عرش پروازی به دام من نمی آیی
تو مهتاب منی اما به شام من نمی تابی
تو خورشید منی اما به بام من نمی آیی !
گريه براي دل من اخرين كليد گول زدن من اما فرار نمي كنم خيلي ازين بابت تحت تاثير قرار گرفتم و اشتباه كردم دي دي دي ددي دي دي دددي ديچرا با ک شروع کردی ؟؟؟
تا خیال گریه کردم یار رفت
این غزال از بوی خون رم میکند
در ان گلشن نواي خسته به صمعت نمياندیاد آن گلشن که گل هر چند میچیدم از آن
وقت بیرون آمدن حسرت بدامن داشتم
یاد آن گلشن که گل هر چند میچیدم از آن
وقت بیرون آمدن حسرت بدامن داشتم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |