منم غریق به دریای غربتی موّاج
امید یافتن ساحل و کنارم نیست
امید یافتن ساحل و کنارم نیست
باز امشب از جدایی جانان گریستم
یعنی که خود بر این تن بی جان گریستم
ببخشید تشکر ندارم!
مشکن حریم من را، مهرابه ی کهن رایارب به خدایی خداییت / وان گه به کمال پادشاهیت
کز عشق به غایتی رسانم / کاو ماند اگر چه من نمانم
دلی دارم ز کوی می فروشان
ز سر مستی چو دریای خروشان
ماه می گوید حسین دلدار می گوید حسینیک جلوه ز آتش بود باقی همه خاکستر
بگذار که لب بندم زان قصه ی کوتاهم
هر چند گرد پای و سر دل بر آمدم
هیچم حدیث هجر تو در سر نمیشود
در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد و از سر پیمان نرود
علیک سلام کجا غریبی ؟ آدرس بده سه سوته میام از غربت درت میارم . بالاخره حق آب و گل داریم .
در ضمن در گوش مبارکتان فرو کنید که ادم تا زمانی که خدا را دارد هرگز غریب نیست
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |