مشاعره ی دخترانه و پسرانه میدونی چیه؟......

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خوش باش دلا که نیک وبد میبرسد

با خلق جهان داد و ستد میبرسد

شادی و طرب چو نعمت و نازجهان

چون جمله به مرگ میرسد میبرسد


عطار
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
صبا به لطف بگو آنغزال رعنا را

که سر به کوی و بیابان تو داده ای ما را
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سایه لطف خدایی، تا جهان پاینده است

بر جهان پاینده باد این سایه لطف خدا!

ملک لطفت راست آن نعمت که درایران زمین

عطف ذیل عاطفت می‌گستراند بر خطا
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نه هر کونعمتی دارد شریف استو عزیز آنکس

که گل در دامن خارست و زر در کیسه خارا
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
از این سموم که برطرف بوستان بگذشت

عجب که بوی
گلی هست و رنگ نسترنی
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم

بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
نو گل نازنین من تا تو نگاه می کنی

لطف بهار عارفــــان در تو نگاه کردن است
 
  • Like
واکنش ها: lo30

lo30

عضو جدید
کاربر ممتاز
هم شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام اشنایی بنوازد اشنا را
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دلداده ام به ياري شوخي كشي نگاري
مرضيةالسجايا محمودة الخصايل
 

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
در ادامه ترانه شما...:

زخم فرهاد و من از یک تیشه بود
او به سر زد من به پای خویشتن
هر که ننشیند به جای خویشتن
افتد و بیند حبیبــم سزای خویشتن
 

somo

عضو جدید
چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله
نه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم

 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سپیده‌دم که صبا بوی لطف جان گیرد

چمن ز لطف هوا نکته برجنان گیرد

حافظ
 

yalda63

عضو جدید
تاب بنفشه می دهد طره ی مشکسای تو/ پرده ی غنچه می درد خنده ی دلگشای تو
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز/ کز سر صدق می کند شب همه شب دعای تو
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
من همچو موج ابر سپیدی کنار تو
بر گیسویم نشسته گل
مریم سپید
هر لحظه میچکید ز
مژگان نازکم
بر برگ دستهای تو آن
شبنم سپید
گویی فرشتگان خدا در کنار ما
با دستهای کوچکشان چنگ میزدند
در عطر عود و ناله ي اسپند و ابر دود
محراب را ز پاكي خود رنگ مي زنند.

فروغ
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما
ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما جوشی بنه در شور ما تا می‌شود انگور ما
ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما
ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما پا وامکش از کار ما بستان گرو دستار ما
در گل بمانده پای دل جان می‌دهم چه جای دل وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما
 

sahar tala

عضو جدید
به كوي ميكده يا رب سحر چه مشغله بود

كه جوش شاهد و ساقي و شمع و مشعله بود
 

sahar tala

عضو جدید
بار غمي كه خاطر ما خسته كرده بود

عيسي دمي خدا بفرستاد و برگرفت
 

Mahdy.T

عضو جدید
باشد همه را چو بر ستارهٔ سحری
دل بر تو نهادن ای بت از بی‌خبری
زیرا که چو صبح صادق ای رشک پری
هم پرده دریده‌ای و هم پرده دری
 

Similar threads

بالا