مشاعره با نام کاربر قبلی

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
شدی جغرافیت را چند جانم؟

دم صبح است، لیکن گو بدانم

کجا باشد هوای شهر ما خوش؟

به جانت ساکن آتش فشانم!!

برو سالوا خدا پشت و پناهت

مکن بازی تو با روح و روانم!
.
.
.
داداش سکتمون میخای بدی؟؟؟ اغاجاری کجا هواش خوبه؟؟؟:D
جهنمی دنیوی:D

قربانت.این چه حرفیه...من چیزی نیستم
موفق و موید باشی

منم شوخی میکردم باهاتون کلا.ناراحت نشید

سالوا هم همون سالوادوره...خواستم وزنش بخوره:D


مهندس شعر در ایکی ثانیه شعر ناب نمی شود

اینجا هم گرم است، اما یخ در کلمن آب نمی شود


زیر سایه دوستی شما آغاجاری خوش هواست

میدانی هیچ شهری به خنکی سراب نمی شود


مهندس جغرافی و تاریخم مثل علوم بیست بود

حیف این روزها در کارنامه ام حساب نمی شود


شعر خوب می سرایی دست مریزاد مهندس

هیچ کس از خواندنش سیراب نمی شود


روح و روانت را دیشب دعا بسیار بسیار کردم

حیف این روزها دعایم مستجاب نمی شود


مدیر خوب بسیار میرود و می آید در این باشگاه

چه سریست هیچ کس مامان گلاب نمی شود


در باشگاه پهلوان زنده را عشق است مهندس

در نبودم، دیدم هیچ کس بی تاب نمی شود


چه شعرها در وصف ماه شب چهارده گفتند

ماه زیباست، به زیبایی آفتاب نمی شود


ز دلتنگی شعرم چو انگور میکنم در خم

شود سرکه، چو شعر حافظ شراب نمی شود


مهندس، سالوادور باشد، بیژن در چاه زندگانی

دل هیچ منیژه ای به حالم کباب نمی شود


هر شب به رستم میدهم S M S دادم، رس

می جوابد جون بیژن بی طناب نمی شود


افسوس زود دیر شد، جوانی برفت از کف

یاد ایام بخیر هیچ دوری، دوره شباب نمی شود


شب اینجا خسته می کنم دل خود را الکی

نمیدانم دردش چیست هی خواب نمی شود



خیلی مخلصیم مهندس

:gol:
 
آخرین ویرایش:

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز



مهندس شعر در ایکی ثانیه شعر ناب نمی شود

اینجا هم گرم است، اما یخ در کلمن آب نمی شود


زیر سایه دوستی شما آغاجاری خوش هواست

میدانی هیچ شهری به خنکی سراب نمی شود


مهندس جغرافی و تاریخم مثل علوم بیست بود

حیف این روزها در کارنامه ام حساب نمی شود


شعر خوب می سرایی دست مریزاد مهندس

هیچ کس از خواندنش سیراب نمی شود


روح و روانت را دیشب دعا بسیار بسیار کردم

حیف این روزها دعایم مستجاب نمی شود


مدیر خوب بسیار میرود و می آید در این باشگاه

چه سریست هیچ کس مامان گلاب نمی شود


در باشگاه پهلوان زنده را عشق است مهندس

در نبودم، دیدم هیچ کس بی تاب نمی شود


ز دلتنگی شعرم چو انگور میکنم در خم

شود سرکه چو شعر حافظ شراب نمی شود


مهندس، سالوادور باشد، بیژن در چاه زندگانی

دل هیچ منیژه ای به حالم کباب نمی شود


هر شب به رستم میدهم S M S دادم، رس

می جوابد جون بیژن بی طناب نمی شود


افسوس زود دیر شد جوانی برفت از کف

یاد ایام بخیر هیچ سنی دوره شباب نمی شود


شب اینجا خسته می کنم دل خود را الکی

نمیدانم دردش چیست هی خواب نمی شود



خیلی مخلصیم مهندس

:gol:

چقدر غم داری ای دل
چقدر بی تابی ای دل
بگو ای سالوادور نام
چرا گشتی تو بی دل؟
 
آخرین ویرایش:

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ميگن بارون توي پاييز قشنگه
دلامون وقتاي پاييز يه رنگه

ميگن هواي پاييز عاشقونست
حکايت هم شده بارون بهونست

دوش من گوش سپردم به طنین رفتنت دوست
حال از ته دل شکسته ام بی نفست دوست
 

tanin67

عضو جدید
دوش من گوش سپردم به طنین رفتنت دوست
حال از ته دل شکسته ام بی نفست دوست



گل نازک دل باغم تو هستي
صفاي اين دل زارم تو هستي

اگر خود را کنم حيران اين جمع
بسوزم ،من نمانم همچو يک شمع

تورا هرگز نخواهم کرد فراموش
تو ای بارانه ی زیبا و باهوش:D
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گل نازک دل باغم تو هستي
صفاي اين دل زارم تو هستي

اگر خود را کنم حيران اين جمع
بسوزم ،من نمانم همچو يک شمع

تورا هرگز نخواهم کرد فراموش
تو ای بارانه ی زیبا و باهوش:D

مدتی میشود از حال خرابم نشنیدی
تو طنین دل بی تاب و نزارم نشنیدی
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مدتی میشود از حال خرابم نشنیدی
تو طنین دل بی تاب و نزارم نشنیدی

یاران چو زند، بلبلکان مست شوند
پروانه و گل ز شوق از دست شوند
باران چو دمد جان مسیحا به جهان
بنشین و ببین که نیستان هست شوند

ز شوق از دست شوند: از شوق بمیرند
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یاران چو زند، بلبلکان مست شوند
پروانه و گل ز شوق از دست شوند
باران چو دمد جان مسیحا به جهان
بنشین و ببین که نیستان هست شوند

ز شوق از دست شوند: از شوق بمیرند

ای رسیچر نام تو سخت مرا درگیر کرد
فاصله افکارمان در هیچ تاثیر کرد:redface:
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای رسیچر نام تو سخت مرا درگیر کرد
فاصله افکارمان در هیچ تاثیر کرد:redface:

شیخی نمکی ریخت و گفت ال ناز است........... ( L ناز است)

اِف را بنگر که چون پیِ سر باز است.................. ( F شبیه P است که سرش باز میباشد)

بر کیو نظر بکرد و این با خود گفت

این اُ است که گویی به دهانش ساز است.......... ( مثل O میماند که یک ساز در دهان دارد)
 

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز
شیخی نمکی ریخت و گفت ال ناز است........... ( L ناز است)

اِف را بنگر که چون پیِ سر باز است.................. ( F شبیه P است که سرش باز میباشد)

بر کیو نظر بکرد و این با خود گفت

این اُ است که گویی به دهانش ساز است.......... ( مثل O میماند که یک ساز در دهان دارد)

پُلی ست میان من و دنیا بس دراز
که صد پلّه دارد زین دل تا به فراز
چو بُگسست هر دم این سست ارتباط
زمن، من مانم و ز دنیا همه راز
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
سحرم دولت بیدار به بالین آمد گفت
برخیز که آن خسرو شیرین آمد


کیانا نامت سخت باشد عزیز، بهر شعر و قافیه

که بسی رنج برد شاعر، بهر شعر و قافیه


عزیز دل برادر، باید اینجا شعر سرایی از خود

بسان ما سختی کشی عزیز، بهر شعر و قافیه


شعر گفتن سخت است، رستم دستان خواهد

دیده ام رفته پشت بام شاعر، بهر شعر و قافیه
 

Unknown_S

متخصص سیستم های قدرت
کاربر ممتاز
سالوادور، ای یوزر فعال تالار ادب (1)
خوش تو گویی شعر را بسیار شیرین، چون رطب

لطفی کن و بِسرای شعری کان درونش نام دوست
و نکن شِکوِه که نامش هست مشکل، با ادب (2)

ناشناس(3) از بهر تو شعری سراید چون گهر
ور نه کار من نه شعر است و نه معنی، ای عجب

پ.ن (1): در اینجا مقصود شاعر از ادب همان ادبیات است:D
پ.ن (2): شاعر به فرد مذکور کنایه میزند و از افعال معکوس استفاده میکند:surprised::D:biggrin:
پ.ن (3): تخلص شاعر برگرفته شده از نام کاربری اوست:D
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
سالوادور، ای یوزر فعال تالار ادب (1)
خوش تو گویی شعر را بسیار شیرین، چون رطب

لطفی کن و بِسرای شعری کان درونش نام دوست
و نکن شِکوِه که نامش هست مشکل، با ادب (2)

ناشناس(3) از بهر تو شعری سراید چون گهر
ور نه کار من نه شعر است و نه معنی، ای عجب

پ.ن (1): در اینجا مقصود شاعر از ادب همان ادبیات است:D
پ.ن (2): شاعر به فرد مذکور کنایه میزند و از افعال معکوس استفاده میکند:surprised::D:biggrin:
پ.ن (3): تخلص شاعر برگرفته شده از نام کاربری اوست:D

مگذار مرا در این هیاهو، آن نو
تنها و غریب و سربه زانو
ای کاش ضمانت دلم را بکنی آن نو
تکرار قشنگ بچه آهو
:surprised:

 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
مگذار مرا در این هیاهو، آن نو
تنها و غریب و سربه زانو
ای کاش ضمانت دلم را بکنی آن نو
تکرار قشنگ بچه آهو
:surprised:


دردِ کبودِ شب نشینان را ببین آوا
سنگینیِ این قلب ویران را ببین آوا
من با تمامِ لحظه هایِ درد می سازم
اما تو سوز دردِ پنهان را ببین آوا
 

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز
مگذار مرا در این هیاهو، آن نو
تنها و غریب و سربه زانو
ای کاش ضمانت دلم را بکنی آن نو
تکرار قشنگ بچه آهو
:surprised:


:biggrin:آخرش خیلی باحال بود.

آوای روزهای خوب آید همی
شادی وشورو نشاط آید همی
من که کردم هر چه را غمگین رها
بوی باران روی کاهگل آید همی
 

ros.

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می‌آرد
دل شوریده‌ی ما را به بو در کار می‌آرد
 

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز
دردِ کبودِ شب نشینان را ببین آوا
سنگینیِ این قلب ویران را ببین آوا
من با تمامِ لحظه هایِ درد می سازم
اما تو سوز دردِ پنهان را ببین آوا

شدم سرخوش، رها از تن، نمی دانم چمه؟
زدم پتک بی خیالی بر همه، نمی دانم چمه؟


(چم:.chemist.....البته در نوشتار نه در تلفظ)
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شدم سرخوش، رها از تن، نمی دانم چمه؟
زدم پتک بی خیالی بر همه، نمی دانم چمه؟


(چم:.chemist.....البته در نوشتار نه در تلفظ)

هر سحر بنشینم و با اشک او را خواهمش
تا ببینم میرسد روزی که او را بینمش
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
سالوادور، ای یوزر فعال تالار ادب (1)
خوش تو گویی شعر را بسیار شیرین، چون رطب

لطفی کن و بِسرای شعری کان درونش نام دوست
و نکن شِکوِه که نامش هست مشکل، با ادب (2)

ناشناس(3) از بهر تو شعری سراید چون گهر
ور نه کار من نه شعر است و نه معنی، ای عجب

پ.ن (1): در اینجا مقصود شاعر از ادب همان ادبیات است:D
پ.ن (2): شاعر به فرد مذکور کنایه میزند و از افعال معکوس استفاده میکند:surprised::D:biggrin:
پ.ن (3): تخلص شاعر برگرفته شده از نام کاربری اوست:D





شرط جمله نخست فاعل پس فعل و آن گهی مفعول

سلام بر دوست ادیب مهندس برق جناب مجهول


شعر خوش سرودی ای ول پر از پ ن مغز بود

ببخش گر سپاست نکردم با تشکر، چون بود مبذول


ترسم شعری گویم نپسندی دهی کارت قرمزم

ترسم از مدیر جماعت، این بار هستم معزول


باشگاه را دوست دارم تاپیک ها را بیشتر

بی خیال کنایه ات میشوم دانی هستم معقول


:gol:


 

rahmati8829

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سحر رفتم به میخانه
بدیدم من همه یاران
همه سر در گریبان و
همه از غم شدن نالان:cry:

سحر به میخانه رفته ای
همه سر در گریبان دیده ای

بده ادرس به ما باران
که دوستان را همه انجا دیده ای
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
سحر رفتم به میخانه
بدیدم من همه یاران
همه سر در گریبان و
همه از غم شدن نالان:cry:

آفرین..
در ادامه شعر شما:

همه از درد می گفتند
ز مرگی سرد میگفتند
از آن روزی که دلها شد
چو برگی زرد میگفتند
وزآنچه هجمه ی باران
به دلها کرد می گفتند
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سحر به میخانه رفته ای
همه سر در گریبان دیده ای

بده ادرس به ما باران
که دوستان را همه انجا دیده ای

برو ای رحمتی سوی خیابان الف
بعد آن بگذر تو از بلوار ب
آن زمان دیدی تو یک سبزی فروش
دور برگردان بزن رو سوی شوش
میرسی بعد از هزاران پیچ و خم
بر در میخانه ی یاران و من
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آفرین..
در ادامه شعر شما:

همه از درد می گفتند
ز مرگی سرد میگفتند
از آن روزی که دلها شد
چو برگی زرد میگفتند
وزآنچه هجمه ی باران
به دلها کرد می گفتند

و بعد از آن همه یک یک
برای شادی یک یک
به پایان بردن این خم را
و تا آخر از آن خوردند
 

Similar threads

بالا