سلام به همه دوستان عزیز و هنرمند .
در راستای برگزاری مسابقات تالار هنر، تالارموسیقی هم به منظور ادای احترام به ذوق و هنر دوستان مسابقه ای را ترتیب داده است.
موضوع مسابقه شماره 01 موسیقی: دکلمه خوانی
موضوع مسابقه شماره 01 موسیقی: دکلمه خوانی
قوانین مسابقه:
1- شما عزیزان میتوانید هر دو متن ارائه شده را با صدای خودتون بخونید و برای ما ارسال کنید( ترجیها یک دکلمه)
1- شما عزیزان میتوانید هر دو متن ارائه شده را با صدای خودتون بخونید و برای ما ارسال کنید( ترجیها یک دکلمه)
2- به دلیل مسائل داوری و نظر سنجی از گفتن نام خود در ابتدا یا انتهای اثر خودداری کنید. تنها جمله ( مسابقه دکلمه شماره 1 –باشگاه مهندسان ایران ) را در ابتدای دکلمه ذکر کنید. در غیر این صورت اثر از دور مسابقه حذف میشود .
3- برای بهتر شدن آثار، میتوانید از نرم افزار های ضبط صدا (مانند gili soft – high quality soft و ...) استفاده کنید .
نحوه ی ارسال آثار:
شما عزیزان میتوانید دکلمه های زیبای خود را با نام ( دکلمه خوانی ) به fati24 ارسال کنید .
مهلت ارسال آثار :
مهلت ارسال آثار از امروز 18 / شهریور /1393 تا 18 / مهر / 1393
هدایای در نظر گرفته شده :
مهلت ارسال آثار :
مهلت ارسال آثار از امروز 18 / شهریور /1393 تا 18 / مهر / 1393
هدایای در نظر گرفته شده :
نفر اول : 150 امتیاز
نفر دوم: 125 امتیاز
نفر سوم: 100 امتیاز
پیشاپیش از حضور و مشارکت شما عزیزان سپاسگزارم .
متن شماره 1:
“قاصدک! هان، چه خبر آوردي؟
از کجا، وز که خبر آوردي؟
خوش خبر باشي، امّا، امّا
گرد بام و در من
بي ثمر مي گردي.
انتظار خبري نيست مرا
نه زياري نه ز دیار و دياري ، باري،
برو آنجا که بود چشمي و گوشي با کس،
برو آنجا که ترا منتظرند.
قاصدک!
در دل من همه کورند و کرند.
دست بردار از اين در وطن خويش غريب.
قاصد تجربه هاي همه تلخ،
با دلم مي گويد
که دروغي تو، دروغ
که فريبي تو، فريب.
قاصدک! هان، ولي... اخر ...ای وای ...
راستي آيا رفتي با باد؟
با توام، آي کجا رفتي؟ آي...!
راستي آيا جايي خبري هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمي، جايي؟
در اجاقي- طمع شعله نمي بندم - اندک شرري هست هنوز؟
قاصدک!
ابرهاي همه عالم شب و روز
در دلم مي گريند. ...
مهدی اخوان ثالث
“قاصدک! هان، چه خبر آوردي؟
از کجا، وز که خبر آوردي؟
خوش خبر باشي، امّا، امّا
گرد بام و در من
بي ثمر مي گردي.
انتظار خبري نيست مرا
نه زياري نه ز دیار و دياري ، باري،
برو آنجا که بود چشمي و گوشي با کس،
برو آنجا که ترا منتظرند.
قاصدک!
در دل من همه کورند و کرند.
دست بردار از اين در وطن خويش غريب.
قاصد تجربه هاي همه تلخ،
با دلم مي گويد
که دروغي تو، دروغ
که فريبي تو، فريب.
قاصدک! هان، ولي... اخر ...ای وای ...
راستي آيا رفتي با باد؟
با توام، آي کجا رفتي؟ آي...!
راستي آيا جايي خبري هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمي، جايي؟
در اجاقي- طمع شعله نمي بندم - اندک شرري هست هنوز؟
قاصدک!
ابرهاي همه عالم شب و روز
در دلم مي گريند. ...
مهدی اخوان ثالث
متن شماره 2:
اشک رازیست
لبخند رازیست
عشق رازیست
اشک آن شب لبخند عشقم بود
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم مرا فریاد کن
درخت با جنگل سخن میگوید
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن میگویم
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند
دستت را به من بده
دستهای تو با من آشناست
ای دیریافته با تو سخن میگویم
بسان ابر که با توفان
بسان علف که با صحرا
بسان باران که با دریا
بسان پرنده که با بهار
بسان درخت که با جنگل سخن میگوید
زیرا که من ریشه های تو را دریافته ام
زیرا که صدای من با صدای تو آشناست
احمد شاملو
احمد شاملو
آخرین ویرایش: