لغات زبان تخصصي مديريت ( پيشرفته )

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
لغات زبان تخصصي مديريت ( پيشرفته )
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
مقدمه‌ای بررفتار سازمانی

مقدمه‌ای بررفتار سازمانی

درون سازمانی
Across organization
دفاع كردن، طرفداری كردن، حامی
Advocate
حمايت كردن، كمك، ياری، حمايت
Aid
برنامه كاربردی، تقاضای كار
Application
كاربردی، علمی،‌ كابردی
Applied
افزايش بها، ‌ترقی قيمت‌، قدردانی، تقدير
Appreciation
زرادخانه، انبار، مهمات جنگی
Arsenal
به همين سمت،‌همين طور
As such
منظر، صورت، ظاهر،‌ وضع،‌جنبه
Aspect
مونتاژ، توليد
Assembly
مقررداشتن، گماشتن،‌قلمداد كردن، اختصاص دادن
Assign
جلب كردن، جذب كردن، مجذوب ساختن
Attract
مشروب، آشاميدنی، نوشابه، شربت
Beverage
آنسوی،‌ آن طرف ماوراء، دورتر،‌برتراز
Beyond
شكاف، مهلت، شكست،‌شكستگی
Break
تاجر،‌بازرگان
Businesspeople
سده، قرن
Century
تعريف آميز، تعارفی، بليط افتخاری
Complimentary
تصور كردنی،‌ممكن،‌امكان پذير
Conceivable
شركت، بنگاه، ربط،‌ بستگی،‌بابت،‌مربوط بودن به
Concern
سيره، جريان، انتقال دادن، انجام دادن، رفتار كردن
Conduct
تأييد كردن، تصديق كردن، تثبيت كردن
Confirm
همنوايی كردن، مطابقت كردن، وفق دادن، پيروی كردن
Conform
پيوستگی ، اتصال، حرف ربط، حرف عطف
Conjunction
اتفاقی، عمليات احتمالی
Contingency
تضاد، متناقض، مخالف،‌متباين
Contradictory
شركت،‌كمك، اعانه
Contribution
سنگ، گوشه،‌بنياد، اساس
Cornerstone
شمار، شمردن، حساب كردن، پنداشتن، فرض كردن
Count
انتقادی، نقد ادبي كردن، انتقاد، عيبجويی، نقدگری
Criticism
نقد ادبی كردن، انتقاد كردن، نكوهش كردن
Criticize
منتقد
Critics
رسيدگی گردن (به دعوی)،‌اقدام كردن، رسيدگی‌كردن
Deal with
عدم تمركز دادن،‌حكومت محلی دادن
Decentralize
نيرنگ،‌گول، حيله، فريب خوردگی، اغفال
Deception
فريب، اغفال، پنداربيهوده، وهم
Delusion
نمايش دادن،اثبات كردن(با دليل)، نشان دادن
Demonstrate
طرح ، نقشه، زمينه، تدبير، قصد، خيال
Design
تدبير كردن، درست كردن، اختراع كردن، تعبيه كردن
Devise
وقف كردن، اختصاص دادن، فدا كردن
Devote
به طور واضح، به طورمشخص
Distinctly
تميز دادن، تشخيص دادن
Distinguish
حاكم، حكمفرما، سلطه گر، چيره،‌مسلط
Dominant
معلول، به علت، بسبب
Due to
عنصر،‌اساس، اصل
Element
پديدار شدن، بيرون آمدن
Emerge
فرمانروايی
Empire
حريم راه،‌تجربی
Empirical
دورگرفتن،‌ احاطه كردن،‌دارا بودن،‌ شامل بودن
Encompass
پشت نويسی كردن، صحه گذاردن،‌حمايت كردن
Endorse
كمك كردن، تسهيل كردن،بالابردن، افزودن، زياد كردن
Enhance
مطابق علم اخلاق
Ethically
پيش بينی كردن، چشم داشتن، انتظار داشتن
Expect
هزينه ها، مخارج
Expenditures
انتهايی، كران، بي نهايت، خيلی زياد
Extreme
درصف آمدن،‌مطابقت كردن، موافق شدن
Fall in
آشنا،‌مانوس، خودی، خودمانی
Familiar
ميدان، رشته
Field
كراندار، متناهي، محدود
Finite
دسته كشتی های جنگی، ناوگان
Fleet
فرستادن، رساندن، جلو
Forward
پايه،‌پی ريزی،‌ اساس
Foundation
كالبد،‌ استخوان بندی،‌ بدنه، چارچوب
Framework
بيشتر،‌ديگر،‌مجدد، اضافی
Further
كشتی
Galley
آفرينش،‌گسترش،‌ايجاد،‌توليد
Generation
آدم غول پيكر، غول، قوی هيكل
Giant
تند، درشت،‌خشن،‌ناگوار،‌زننده
Harsh
اشاره، تلويح، دلالت، معنی، مستلزم بودن، مفهوم
Implication
تأسيس كردن، يكی كردن، به‌هم پيوستن، متحد كردن
Incorporate
مشغول الذمه، بدهكار، مديون
Indebted
به‌هم وابستگی
interrelatedness
مقدمه،ديباچه، معارف، معرفی رسمی
Introduction
بصيرت، بينش، شهود، اشراق
Intuition
صادر كردن، موضوع، دعوی، توزيع كردن
Issue
به‌هم پيوستن، اتصال دادن بند،‌ اتصال
Joint
داوری، دادرسی، فتوای، رای
Lodgment
توجيه كردن
Justify
تا درجه زيادی
Largely
جهش كردن، خيز زدن
Leap
ماترك، تركه، ميراث، ارث
Legacy
لژيون، سپاه رومی، هنگ، گروه
Legion
وابسته به عقايد سياسی‌"ماكياولی"
Machiavellian
مانيفيست، اظهارنامه
Manifest
اداره كردن، دستكاری كردن، بامهارت انجام دادن
Manipulate
وضعيت‌، وضع، راه،‌ روش، طريقه، چگونگی
Manner
بيشينه ساختن
Maximize
درجه بندی شايستگی
Merit rating
وابسته به كشتی، وابسته به نيروی‌ دريايی
Naval
با اين وجود، با‌‌اينحال
Nonetheless
آشكار، هويدا،‌معلوم، واضح، بديهی
Obvious
جبران كردن، خنثی كردن، چاپ افست كردن
Offset
منبع، اساس، نژاد، مايه، مبدأ، منشاء،‌نقطه شروع
Origin
خلاصه،‌مجمل، اجمال، مختصر
Overview
تايك اندازه، اندكی
Partially
روزگار، عصر، گردش، نوبت
Period
افراد، پرسنل، كاركنان
Personnel
دورنما، بينايی، منظره، چشم انداز
Perspective
پديده‌ها
Phenomena
فيلسوف
Philosopher
پرداخت قطعه‌ای
Piece rate
سياسی
Political
سياستمدار،‌ سياستمدار، اهل سياست
Politician
قطعيت، بديهی بودن، مصلحت گرايی
Pragmatism
مربوط به دوره قبل ازعلوم جديد
Prescientific
پيشگويی كردن، قبلاً‌پيش بينی كردن
Predict
احتمالاً
Presumably
اصول
Principles
طرزكار، طريقه فرايند، اقدام، آيين كار، روش كار، شيوه
Procedure
توليدی، پربار، حاصلضرب، فراور، مولد ثروت، توليد كننده
Productive
تهيه كردن،‌آماده كردن،‌ تهيه ديدن
Provide
كاملاً، به كلی، تماماً ، سراسر، واقعاً
Quite
بالا بردن، زياد كردن ترقی دادن
Rise
واقعيت گرايی، راستين گرايی، واقع بينی
Realism
تقليل پذير،‌ ساده شدنی
Reducible
احاله كردن، ارجاع كردن، اشاره كردن،‌نشان كردن
Refer
تعمير كردن، دوباره آماده كار كردن
Refit
نظم، قاعده، ترتيب، باقاعدگی
Regularity
نمايندگی داشتن، نمايش دادن، نماياندن
Represent
معرفی كردن، نمايش، نمايندگی
Representation
اهل روم، لاتين، حروف رومی
Roman
روزمره، كارعادی،‌ جريان عادی، عادت جاری
Routine
حركت در روی جاده يا دريا
Sail
برنامه، ترتيب، رويه، تدبير
Scheme
حفظ كردن، محفوظ داشتن، تأمين كردن
Secure
خود بينشی
Self insight
مفهوم، احساس كردن، پی بردن، حس كردن، دريافتن
Sense
سری،‌ رشته، سلسله، رديف
Series
محل كشتی سازی، كارخانه كشتی سازی
Shipyard
قصور، كاستی، نكته ضعف
Shortcoming
ساده شده
Simplified
كندی
Slow down
جامعه شناسی
Sociology
تعيين كردن، معين كردن، معلوم كردن
Specify
استقامت، استحكام، قدرت
Strength
موافقت كردن با، تصويب كردن، تصديق كردن
Subscribe
بدگمان شدن از، ظنين بودن از، گمان كردن، شك داشتن
Suspect
داراي روش يا قاعده كردن، اسلوب دادن به
Systematize
شگرد، فن، اصول مهارت، روش فنی
Technique
عقيده، اصول،مرام، معتقدات
Tenet
استدلال نظری كردن، تحقيقات نظری كردن
Theorize
ازميان، از وسط، ازتوی، به خاطر، سرتاسر
Through
روی دادن، رخ دادن اتفاق افتادن، واقع شدن
Took place
موضوع، مبحث، عنوان، سرفصل، ضابطه
Topic
رد پا را گرفتن،‌ دنبال كردن
Track
رساله، مقاله، شرح، دانش نوسيه، توضيح
Treatise
چيزی كه پر واضح است، ابتذال
Truism
متحد، متفق
United
اثبات نشده
Unproven
گوناگونی، متنوع
Variety
ونيز
Venice
انبار كردن، مخزن، انبار گمرك، انبار كالا، بارخانه
Warehouse
ازآنجايی كه، بادرنظر گرفتن اينكه، نظر به اينكه
Whereas
فرزانگی، خرد، حكمت، عقل؟؟، دانايی
Wisdom
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
روش های مطالعه رفتار سازمانی

روش های مطالعه رفتار سازمانی

متهم كردن، تهمت زدن
Accuse
كفايت، تكاپو، مناسب، شايستگی
Adequacy
جذاب، خوش‌ آيند
Appealing
مربوط به بايگانی، بايگانی كردن، بايگانی شدنی
Archival
كالا، متاع؛ چيز، اسباب، ماده
Article
معلوم كردن، ثابت كردن، معين كردن
Ascertain
آنسوی، آن طرف ماوراء، دورتر، برتراز
Beyond
طرفداری، تعصب
Bias
مركزيت
Centrality
چكونگی، شرح، تفصيل، رويداد، امر، پيشامد
Circumstance
عمل دسته‌‌‌ بندی، طبقه بندی، رده بندی
Classification
به راحتی، به آسايش
Comfortably
عقد، پايان، فرجام، اختتام، انجام، نتيجه
Conclusion
سيره، جريان، انتقال دادن انجام دادن، رفتار كردن
Conduct
محرمانه
Confidentially
تشكيل دادن، تأسيس كردن؛ تركيب كردن
Constitute
تفسير، تاويل، تعبير، تركيب، ساختمان
Construction
آلوده كردن،آلودن، ملوث كردن، سرايت دادن
Contaminate
آلوده كردن، آلايش، آلودگی، كثافت، عدم خلوص
Contamination
همدست، همكاری كننده
Cooperator
رابطه، وابستگی، ارتباط همبسته كردن، ارتباط داشتن
Correlation
نظير به نظير، متشابه، مطابق، مشابه
Corresponding
خلق، تكوين، آفرينش، خلقت، ايجاد
Creation
قدرت خلاقه،‌‌ قدرت ابداع، قوه ابتكار، آفرينندگی
Creativity
وخيم، بسيار سخت، قاطع
Crucial
معامله داد وستد، مقدار، اندازه، قدر، حد، معامله كردن
Deal
منازعه، مناظره كردن،‌مباحثه كردن
Debate
استنباط كردن، دريافتن، نتيجه گرفتن، كم كردن
Deduce
كسر، وضع، استنتاجَ، نتيجه گيری
Deduction
توصيفی، تشريحي، وصفی، وصف كننده
Descriptive
باوجود، با اينكه، كينه ورزيدن
Despite
رفع كردن، برطرف كردن
Eliminate
حريم راه، تجربی
Empirical
درگيرشدن، درگير كردن
Engage
مختصر، خلاصه رئوس مطالب
Epitome
وابسته به علم اخلاق
Ethical
اصول اخلاقی، علم اخلاق
Ethics
پژوهش، امتحان، عمل، تدبير، تجربه كردن
Experiment
عملی، آمازشگاهی، آزمايشی، ترجبی
Experimental
توضيحی، شرحی، بيانگر، روشنگر
Explanatory
كذب، سخن دروغ
Falsehood
تركيب، خصيصه، خصوصيات،‌ نمايان كردن
Feature
كراندار(محدود)، متناهی
Finite
بی ميوه، بی ثمره
Fruitless
تعميم پذيری
Generalizability
گسترش يافتن، آفريدن، ساختن
Generate
حدس درونی
Hunch
فرض،‌فرضيه،‌ قضيه فرضی
Hypothesis
قياس كل از جزء،استنتاج
Induction
استنباط،‌استنتاج
Inference
قوه ابتكار،‌ نبوغ،‌هوش
Ingenuity
تحقيق كردن، امتحان كردن
Inquire
به عنوان مثال ذكر كرددن،‌ لحظه ، مورد،‌ نمونه
Instance
درعوض
Instead on
آپارت، ابزار، اسباب
Instrument
درميان‌ آمدن،‌ مداخله كردن، پاميان گذاردن
Intervene
تجسس، جستجو، جستار،بازجويی
Investigation
بازپرس، رسيدگی كننده، بازجو، مأمور
Investigator
روزنامه، دفتر وقايع روزانه
Journal
كمترين، كوچكترين، خردترين
Least
بامهارت انجام دادن، اداره كردن
Manipulate
حداقل، كمينه
Minimal
محدود، اداره كردن، تعديل كردن
Moderate
مطرح كردن، دادخواهی كردن، قابل بحث
Moot
عدم حضور
Nonrepresentativeness
جبران كردن، خنثی كردن
Offset
زبانی، شفاهی، دهانی
Oral
طور ديگر، وگرنه، والا، درغير اين صورت
Otherwise
سنگفرش كردن، صاف كردن، فرش كردن
Pave
اجازه دادن، مجاز كردن، روا كردن
Permit
نای، لوله
Pipe
محاسبه،‌پيش‌بينی، پيشگوی
Prediction
خلوت، تنهايی، پوشيدگی، خصوصی
Privacy
طرح،‌ موضوع، قضيه، كار، مقصود
Proposition
كاملاً، به كلی
Purely
پرسشنامه
Questionnaire
منطق، دليل، توضيح اصول عقايد
Rationale
واكنش نشان دادن، واكنش كردن، عكس العمل نشان دادن
React to
تهذيب، تزكيه، پالودگی، پالايش
Refinement
ردكردن، تكذيب كردن
Refute
اعتماد، توكل، تكيه، اتكا، دلگرمی
Reliance
معرفی كردن، نمايش، نمايندگی
Representation
جوابگو، مخاطب، مطابق
Respondent
تجديد نظر شده
Revised
شديد، سخت
Rigorous
فداكاری كردن، قربانی كردن
Sacrifice
تودار، باحوصله، كامل
Self contained
نمايش لحظه‌ای، تصوير لحظه‌ای
Snapshot
نادرستی
Spuriousness
كوشيدن، كوشش كردن، جد وجهد كردن
Strive
به طوری كه
Such that
خلاصه وضعيت، خلاصه، مختصر، موجز، اختصاری
Summary
بررسی كردن، بازديد، مميزی، برآورد
Survey
گرايش، تمايل، ميل، توجه، استعداد، زمينه
Tendency
قابل آزمايش
Testability
نظری، تئوری
Theoretical
تجارت كردن، سبك و سنگين كردن
Trade off
رفتار، تلقی، طرز عمل، معامله
Treatment
جزيی، ناقابل، كم مايه، بدهی
Trivial
نمونه، نوعی، نوعی
Typical
در زير قرار گرفتن، اصولی يا اساسی، متضمن
Underlying
يكتايی، يگانگی
Uniqueness
محجوب ، فاقدجسارت، غيرمداخله گر
Unobtrusive
اعتبار، تأييد، تصديق، تنفيذ، درستی
Validity
قابل رسيدگی، قابل تصديق، تأييد،‌ قابل بازبينی
Verifiable
وارسی، تأييد شدن، بازبينی، رسيدگی
Verification
تخلف كردن از، تجاوز كردن به، شكستن، نقض كردن
Violate
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
ادراك و شخصيت

ادراك و شخصيت

مطلق، غير مشروط ، مستقل، استبدادی
Absolute
به درستی، به وقت
Accurately
به طور اضافی يا زائد
Additionally
وابسته، تابع
Adjective
تهيه كردن، اجرا كردن، توزيع كردن
Administer
تجاوز، حمله، تخطی
Aggression
تغيير دادن، عوض كردن، اصلاح كردن، تغيير يافتن
Alter
محكم شدن، بالنگر بستن يانگاه داشتن
Anchor
نسبت دادن،اسناد دادن، دانستن، حمل كردن
Ascribe
حدس، گمان، پيش بينی، تخمين، برآورد
Assessing
نسبت دادن،اختيار، تخصيص
Attribution
فلسفۀ تمركز قدرت يا استبداد
Authoritarianism
لكه‌ داركردن يا شدن، لك، لكه، بدنامی، عيب
Blot
به هيچ وجه
By no means
توانا؛ قابل، لايق‌، بااستعداد، صلاحيت دار، مستعد
Capable
دسته كردن، جمع كردن، خوشه كردن
Cluster
اجرا، انجام، اتمام، تكميل
Completion
ادراك، تصور
Conception
محافظه گرائی، سياست محافظه كاری
Conservatism
شكل دادن، ساختن، بنا كردن، ايجاد كردن
Construct
تحقير، اهانت، خفت، خواری
Contempt
پيمان بستن، قررداد بستن
Contract
هدايت كردن، بردن، حمل كردن، نقل كردن
Convey
نقطه مقابل
Counterpoint
محتوی، موضوع، ضوابط، معيارها
Criteria
سخن رهنما، ايماء، اشارت
Cue
منازععه، مناظره كردن، مباحثه كردن
Debate
دفاع كردن، استحكامات
Defense
رديابی، كشف، بازيابی، بازرسی
Detection
دستور دادن، ديكته كردن
Dictate
تكريم كردن، شان و مقام دادن به
Dignify
بزرگی، جاه، شان، مقام، رتبه، وقار
Dignity
حجم، اندازه، بعد، اهميت، ابعاد
Dimension
تبعيض قائل شدن، باعلائم مشخصه ممتاز كردن
Discriminate
گرايش، وضع، خواست، حالت
Disposition
از هم گسيختن، به هم زدن قوا، منطق كردن
Disrupt
درهم گيسخته، نفاق افكن
Disruptive
تميز، فرق، امتياز، برتری،‌ترجيح‌
Distinction
كج شكلی،پيچيدگی، صدای نامفهوم داشتن
Distortion
بدگمان
Distrustful
فلسفه جزمی، دگماتيسم، تعصب مذهبی
Dogmatism
مجسم كردن، دربرداشتن، متضمن بودن
Embody
پشت ‌نويسی كردن، حمايت كردن
Endorse
نقطه پايانی‌
Endpoint
پرطاقت، بادوام
Enduring
بزرگ، عظيم، هنگفت
Enormous
فرسودن، فرساييدن، خوردن، ساييدن
Erode
سهواً، اشتباهاً
Erroneously
وجود، ماهيت، گوهر، ذات، اسانس
Essence
اصول اخلاقی
Ethic
نژادی، قومی، وابسته به نژادشناسی، كافر
Ethnic
تجربه كردن، كشيدن، تحمل كردن، تمرين دادن
Experience
قطعه، فضا، وسعت، فراخی، اندازه، حد،‌ مقدار، حوزه
Extent
انتهايی‌، كران، بينهايت، خيلی‌‌ زياد،‌ حداكثر
Extreme
مربوط به صورت
Facial
تقدير، قضاوقدر، سرنوشت
Fate
نيكی‌ كردن به، طرفداری كردن
Favor
مساعد
Favorableness
ترسان، بيمناك، هراسناك
Fearful
ركگو، بی پرده حرف زن،رك، بی پرده
Frank
اخم كردن، روی درهم كشيدن، اخم
Frown
به‌‌علاوه، از اين گذشته، گذشته از اين
Furthermore
سنجيدن، نمونه، درجه، مقياس، معيار
Gauge
ژن
Gene
بعد از، پس از، ازوقتی كه، چونكه، نظر با اينكه‌
Given that
تدريجی
Gradual
ظاهر، تغيير‌قيافه‌، لباس مبدل،‌ پوشش‌
Guise
هاله، حلقه نور، نورانی شدن
Halo
دشمنی، كينه،‌عداوت، بغض،‌ بيزاری، تنفر، نفرت
Hatred
اجدادی، انتقال موروثی
Heredity
فريب، حقه، فريب دهنده
Hocus
بطالت، بيهودگی‌، گيجی، كند ذهنی
Idleness
تصور كردن، پنداشتن، فرض كردن، انگاشتن
Imagine
اثر، جاي مهر،‌ گمان؛ عقيده؛ خيال، احساس، ادراك
Impression
تااندازه‌ای، تاحدی، ازيك جهت
In a sense
اصلاً، دراصل، ذاتاً، بهطور ضروری، واقعاً
In essence
مدارا، سعه نظر، اغماض، برد‌باری
In tolerance
طبيعت، تمايل، شيب، انحراف
Inclination
استنتاج كردن، استنباط كردن، پی بردن به
Infer
حاكم، خبره، حكم كردن، قضاوت كردن، داوری كردن
Judge
قرض دادن، وام دادن
Lend
آزادی خواه، آزادانديش(ليبرال)
Liberal
ليسيدن، زبان زدن، زبان كشيدن
Lick
لبه، كنار، با لب لمس كردن
Lip
مكان هندسی، مكان، مثال ادبی‌
Locus
تركيب،‌ساخت، ترتيب
Make up
بخشش،‌ مرحمت، شفقت، امان
Mercy
فقط، صرفاً محضاً
Merely
گمراه كننده
Misleading
بهبود بخشيدن، تغييرو تبديل، تعديل، پيرايش
Modification
منفی كردن، خنثی كردن، بلا اثر كردن
Negate
حالت عصبانی
Nervousness
بی اثر، بی طرف، بدون جانبداری، خنثی
Neutral
غير شفاهی، غيرزبانی، غير كلامی
Nonverbal
مانع، سد جلو راه، محظور، پاگير
Obstacle
روی هم رفته، كلی
Overall
آشكارا، علني، فاش،‌ آشكار، معلوم
Overt
منفی، نافعال، انفعالی‌، منفعل، مفعول
Passive
درك، مشاهده قوه ادراك، آگاهي، دريافت
Perception
ادراكی، دريافتی
Perceptual
گيج كننده، پيچيده
Perplexing
شخصيت، هويت، وجود
Personality
جدلی، اهل جدل، بحث وجدل
Polemic
وضع، حالت، چكونگی
Posture
دارای استعداد نهای، پتانسيل
Potential
رسوب كردن، به شدت پرتاب كردن، شتاباندن
Precipitate
دقيق كردن، مختصر كردن، مختصر، مفيد، جامع
Precise
پيشگویی‌ كننده
Predictor
مستعد كردن، زمينه را مهيا ساختن
Predispose
آمادگی‌، استعداد، تمايل قبلی
Predisposition
اولی، قبلی، ازپيش، پيشين،‌ جلوی، مقدم
Prior
بررسی‌ كردن، كاوش كردن، تفحص كردن، كاوشگر
Probe
فرافنكی
Projection
متمايل، مستعد، مهيا
Prone
مهارت فنی، كسب مهارت، صفت
Qualification
كيفی، مقداری، چونی
Qualitative
مسابقه دادن، بسرعت رفتن، نژاد، نسل
Race
دامنه تغييرات، محدوده
Range
واكنش نشان دادن، عكس‌العمل نشان دادن
React to
صرف نظر از، با وجود عليرغم
Regardless
بي ميل
Reluctant
خاراندن، خط زدن، قلم زدن
Scratch
تن آسائی
Self indulgence
تبسم، لبخند زدن
Smile
زل زدن، خيره شدن
Stare
وابسته به انشای ادبی، ادبی،‌ اديبانه
Stylistic
نيمه خودآگاه، زيراستانه‌ای
Subliminal
زيرك، ماهرانه، دقيق
Subtle
تاب خوردن، در نوسان بودن، تاب، نوسان
Sway
حالت، طبيعت، خلق، فطرت، سرنوشت
Temperament
آستانه در، سرحد، استانه مانند،‌ آستانه‌اي
Threshold
خوردن، دامنه تغييرات، حد تغييرات، تفاوت مجاز
Tolerance
موضوع، مبحث، عنوان، سرفصل
Topic
رد كردن، فرا فرستادن، پراكندن، انتقال دادن، رساندن
Transmit
بي غرض، عاری از تعصب
Unbiased
عموماً
Universally
نامطبوع، ناگوار، ناخوشايند
Unpleasant
نفع، منفعت، مفيد بودن
Utility
نقصان يافتن، كم شدن، افول، كم كاستي
Wane
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
طرز فكرها ورضايت شغلی

طرز فكرها ورضايت شغلی

حالت غايب بودن، غيبت
Absenteeism
قدردانی كردن، اعتراف كردن،‌تصديق كردن
Acknowledge
اكتسابی
Acquired
مخالف، مغاير، ناسازگار، مضر، روبرو
Adverse
امرو كار بار
Affair
وابستگی، پيوستگی،‌خويشی
Affiliation
به هم پيوسته، انبوه، تراكم، مجموع، جمع كردن
Aggregate
تجاوز، حمله، تخطی
Aggression
انتقال دادن، بيگانه كردن، منحرف كردن
Alienate
به ضميمه، باضافه
Along with
تغيير دادن، عوض كردن، اصلاح كردن
Alter
بي نام، داراي نام مستعار، تخلص‍ی
Anonymous
جاذبه، درخواست، التماس، جذبه‌
Appeal
مونتاژ كردن، ثابت كردن،‌ توقيف كردن
Attach to
فريبندگی، دلربائی‌
Attractiveness
مشخصه، ويژگی، نشان، خواص، شهرت
Attribute
نسل، پروردن، بارآوردن، زاييدن، به دنيا آوردن
Breed
شكايت كردن، غرولند كردن، ناليدن
Complain
نوع ، قلم؛ جنس، طبقه اجناس
Category
راه علت و سبب، نسبت ميان علت و معلول
Causally
ديرينه، مزمن، سخت، شديد
Chronic
به ترتيب وقوع، ترتيب زماني وقوع، به ترتيب تاريخی
Chronological
شناختی
Cognitive
قسمت كردن
Compartmentalize
قبول، اجابت، برآوردن
Compliance
تعارف، درود، تعريف كردن از
Compliment
جزء سازنده، عنصر، قطعه
Component
دريافت، قوه ادراك
Comprehension
تصور كردنی، ممكن، امكان پذير
Conceivable
تصور يا انديشه چيزي را كردن
Conceptualize
عقد، پايان، فرجام، اختتام، انجام، نتيجه
Conclusion
رابطه، وابستگي، ارتباط همبسته كردن، ارتباط داشتن
Correlation
توصيفي، تشريحي‌، وصفي‌، وصف كننده
Descriptive
كم شدن، نقصان يافتن، تقليل يافتن
Diminish
منفصل كردن، روانه كردن، مرخص كردن، معاف كردن
Dismiss
درهم گسيخته، نفاق افكن،‌اختلاف افكن
Disruptive
ناموزون، ناجوري، ناهنجاری
Dissonance
تنوع، گوناگونی، تفاوت
Diversity
آسانی، سهولت،‌آسودگی‌
Ease
سرگرم كننده
Entertaining
منصف، متساوي
Equitable
منصفانه، عادلانه
Equitably
به حد زياد
Exceedingly
صريح ،‌روشن، واضع،‌آشكار،صاف، ساده
Explicit
درمعرض ديد قرار گرفتن، ظاهر شدن
Exposure
اندازه، حد، ‌مقدار، حوزه
Extent
خارجی‌، فرعی، جزئی‌، ضميمه
Extrinsic
جنبه
Facet
آشنایی، انس
Familiarity
شانس،‌مال، دارايی‌، ثروت، اتفاق افتادن
Fortune
اساسی‌، اصلی، اصول، كاركردی
Functional
مقياس مصور، نمودار ترسيمی، نگاره‌ای
Graphic
تظلم، نارضايی، شكايت
Grievance
ناديده پنداشتن، صرف نظر كردن
Ignore
ناپايداری، بي ثبابت
Impermanent
دارای فهرست كردن، به فهرست درآوردن، نشان دادن
Index
داراي نفوذ و قدرت
Influential
زياد، سخت، قوياً
Intensely
اراده، نيت، قصد، منظور، خيال، غرض، مفهوم
Intention
به طور جالب توجه، به طورقابل توجه
Interestingly
شرح، بيان، تفسير، تعبير، ترجمه
Interpretation
اصلی، باطنی، طبيعی، ذهنی، روحی
Intrinsic
به وسيله درك مستقيم، از راه انتقال
Intuitively
واژگونه، وارون، وارونه، معكوث، برعكس
Inverse
شطربندی، توجيه، دليل ‌آوری
Justification
احتمال كلی دارد
Likelihood
پيوند، به هم پيوستگی، اتصال
Linkage
پيوند دهنده
Linker
بزرگی، عظمت حجم، قدر، اهميت
Magnitude
اداره كردن، دستكاری كردن
Manipulate
ماده كار، كالا، نيرو، مواد، ماتريال
Material
متوسط، معتدل، رسانه
Medium
تذكر، يادآوری، نام بردن، ذكر كردن، اشاره كردن
Mention
فقط، صرفاً، محضاً
Merely
گم كردن، خطا كردن، نداشتن، فاقد بودن
Miss
نافرمانی، عدم اطاعت
Noncompliance
تصور، انديشه، نظريه، خيال، ادراك، فكری، مفهوم
Notion
بزمين زدن، مغلوب كردن
Overbear
مغرور، ازخود راضي
Overbearing
نقطه ماكزيمم، رأس، كلاه نوك تيز
Peak
پايا، هميشگی، دايمی، پايدار، ابدای، ثابت
Permanent
وادار كردن، برآن داشتن، ترغيب كردن
Persuade
ترغيب پذيری
Persuasibility
قانع سازی، تشويق، تحريك
Persuasion
مجاب كننده، متقاعد كننده، وادار كننده
Persuasive
فيزيولوژيايی
Physiological
تصور كشيدن، توصيف كردن، مجسم كردن
Portray
مسلماً، قطعاً، محققاً، به طور مثبت
Positively
قوی، پرزور، نيرومند
Potent
مستعد كردن، زمينه را مهيا ساختن
Predispose
زمينه
Predisposition
رايج، شايع، متداول، فائق، مرسوم، برتر
Prevalent
اولی، قبلی، ازپيش، پيشين، جلوی
Prior
پربار، مولد ثروت، توليد كننده
Productive
خريدن
Purchasing
پرسشنامه
Questionnaire
خردگرا، مستدل، مدلل، معقول، عقلانی، منطقی
Rational
واكنش، انفعال، عكس‌العمل، انعكاس، واكنش
Reaction
قبض رسيد، رسيد پيام، دريافت، رسيد دادن
Receipt
قدرت پذيرش
Receptivity
پس زدن، عقب زدن دشمن، رد كردن، نپذيرفتن
Reject
قابل اعتماد، قابليت اعتماد؛ قابليت اطمينان، اعتبار
Reliability
دارای عكس‌العمل سريع، جوابگو، واكنشی، پاسخی
Responsive
بستگی داشتن
Rest on
حفظ، يادداری(در ياد گيری)، نگهداری، نگاهداری
Retention
بازنشسته كردن يا شدن، پس رفتن
Retire
بازنشستگی
Retirement
قيام، نهضت، طالع، درحال ترقی يا صعود
Rising
برتری، نكته برجسته، موضوع برجسته
Salience
مقياس درجه، شاخص، ستون درجه
Scale
معنايی
Semantic
نوكر، خدمتكار، خادم، پيشخدمت، بنده
Servant
ضرب زدن، خوردن به
Strike
تسليم، واگذاري، تفويض، فرمانبرداری
Submission
پيروی، پس ايند، بعدی، پسين
Subsequent
تلقين پذيری
Suggestibility
تسليم شدن، تحويل دادن، تسليم، واگذاری، صرف نظر
Surrender
رهايی از انهدام، باززيستی، ابقاء، بقا، برزيستی
Survival
در معرض خطر بودن، در معرض‌ آسيب بودن، مستعد بودن
Susceptibility
دير كردن، تأخير ورود، ديرآمدن
Tardiness
هدف مشخص
Target
لغايت، اصطلاحات علمی‌ يافنی، كلمات فنی‌
Terminology
متصل كردن، مهار كردن، ملزم كردن، مساوی
Tie to
انتقالی، زودگذر، سپنج، ناپايدار، فانی‌
Transitory
نظام، رويداد، مسير انجام كار، سيروقايع، حفه، روند كار
Trend
جابه جا شدن، برگشت، حجم معاملات، تغيير و تبديل
Turnover
درزيرچيزی لايه قرار دادن، زمينه چيزی بودن
Underlie
واناديم
Vanadium
انحراف، پراكنش، واريانس
Variance
پهناور، وسيع، بزرگ، زياد، عظيم، بيكران
Vast
زبانی، شفاهی، فعلی، تحت‌اللفظی
Verbal
پس زدن، رد كردن، صرف نظر كردن
Withdraw
كنار كشيدن
Withdrawal
تسليم شد
Yielding
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
انگيزش

انگيزش

تحصيل، دستيابی، انجام، پيروزی
Achievement
واقعيت دادن،به‌ صورت مسلم درآوردن
Actualization
مهربانی، تأثير، عاطفه، مهر،ابتلاء، خاصيت
Affection
وابستگی‌، پيوستگی‌، خويشی‌
Affiliation
مذبور، فوق الذكر
Aforementioned
انبوه، تراكم، مجموع، جمع كردن
Aggregate
مانند، قابل مقايسه، قابل قياس، مشابه
Analogous
پيش بينی‌كردن، انتظار داشتن
Anticipate
درك، احساس
Apperception
افزايش بها، ترقی قيمت، قدردانی
Appreciation
اقتضا، تناسب
Appropriateness
به‌طور هنرمندانه‌ ياهنری
Artistically
دفاع كردن از، حمايت كردن، آزاد كردن
Assert
واگذار كردن، مأموريت دادن، انتقال اظهار
Assignment
دوقطبی، دوانتهايی
Bipolar
جامع، بلند نظر،آزاده
Catholic
همكار، هم قطار
Colleague
ازخود راضی، عشرت طلب، تن‌آسا، خود خوشنود
Complacent
جامع، فراگيرنده، وسيع
Comprehensive
تصور، خيال، ادراك
Conceptualization
همبسته
Correlated
سرگشايی، افشای سر
Deciphering
اظهار داشتن، اظهار كردن، گفتن، اعلان كردن
Declare
عيب، كسری، فقدان، نقص، كمی
Deficiency
مشخص كردن، تفكيك كردن، علامت گذاردن
Denote
سزيدن، سزاوار بودن، شايستگی داشتن
Deserve
با وجود، با اينكه، كينه ورزيدن
Despite
به طريق ديگر، به طور متفاوت
Differentially
حالت ترديد، ابهام، مشكوكيت
Doubtfulness
غيرعادی، عظمت، شرارت زياد، ستمگری
Enormity
برابری،‌مساوی، معادل، هم‌بها، برابر، مشابه
Equivalent
محرمانه، سری، رمزی، درونی
Esoteric
شوهر دادن، حمايت كردن از
Espouse
مديرعامل، اجرايی، مجری، هيئت رئيسه
Executive
اعمال كردن، به كار بردن، اجرا كردن، نشان دادن
Exert
اظهار كردن، دلالت كردن بر، فهماندن
Express
دارای مبدأ خارجی، بيرونی، خارجی، فرعی
Extrinsic
زيبائی، بی طرفی
Fairness
سقوط كردن، رخ دادن، تنزل كردن، افت
Fall
رسوم اجدادی، معتقدات و آدداب ورسوم
Folklore
تكميل، اجراء، انجام
Fulfillment
نامعلومی، ناشمردگی، تيرگی، عدم وضوح
Fuzziness
كدر، تيره، مه‌ دار
Hazy
لذت گرائی، فلسفه خوشی پرستی
Hedonism
لذت جويانه
Hedonistic
از اين رو، بنابراين، از اين جهت، پس ازاين
Hence
تقليد كردن، پيروی كردن
Imitate
تقليدی، بدلی
Imitative
عدم دقت، نادرستی، عدم صراحت
Imprecision
ذاتی، فطری
Inborn
محرك، انگيزه، فتنه‌انگيز، آتش افروز، موجب
Incentive
تأسيس كردن، يكی كردن، به هم پيوستن
Incorporate
خونسردی، بی‌علاقگی، لاقيدی
Indifference
اغوا كردن، فراهم كردن، تحميل كردن
Induce
ناتوان، ضعيف، عليل، رنجور، نااستوار
Infirm
دارای نفوذ وقدرت
Influential
درون زاد، ذاتی، فطری، مادرزاد، طبيعی
Innate
غريزه، شعورحيوانی
Instinct
غريزی
Instinctual
امتياز مطمئن، حق بيمه، پول بيمه
Insurance
تأثير و تأثر، اثر متقابل، فعل و انفعال
Interplay
شرح، بيان، تفسير، تعبير، ترجمه
Interpretation
يهودی
Jewish
برچسب‌دار
Labeled
ميراث، ارث
Legacy
ادبيات، ادب و هنر، مطبوعات، نوشته‌جات
Literature
دامنه، حيطه عمل، كشش، شدت، تعداد، بزرگی
Magnitude
حفظ، نگهداری، تعمير
Maintenance
عدم توافق، ناسازگاری
Maladjustment
ناخوشی، فاسد شدگی، بيماری، مرض
Malady
مادرانه، مادروار
Maternally
ميانه، متوسط، ميان، مشترك
Meant
ماده معتدل كننده، متوسط، معتدل
Moderate
پولی
Monetary
گروه بسيار، جمعيت كثير، بسياری
Multitude
بی‌طرفی، خنثی بودن، بی اثر بودن
Neutrality
بااين وجود، بااينحال
Nonetheless
اطاعت، فرمانبرداری، حرف شنوی
Obedience
مرض‌ جاقی، فربهی
Obesity
مانع، رداع، سدجلوه راه
Obstacle
والدينی، وابسته به پدر و مادر
Parental
اصرار، ابرام، پافشاری،‌دوام، ماندگاری
Persistence
دورنما، بينایی،‌ منظره
Perspective
مقدم بودن، جلوتر بودن از، اسبق بودن بر
Proceed
زمينه
Predisposition
فرض قبلی، فرضيه‌ مقدم، فرض منطقی كردن
Premise
قدرت كامل، نفوذبسيار، غلبه، تفوق بسيار
Prepotency
وجود، پيشگاه، پيش
Presence
شهرت، وجهه، حيثيت، اعتبار،ابرو، نفوذ
Prestige
تصويری،‌ طراحی
Projective
استدلال كننده، توضيح دهنده، طرفدار
Proponent
دور نما، چشم انداز، انتظار، پيش بينی،‌ جنبه، منظره
Prospect
عضو فرقه مسيحيان پروتستان
Protestant
عمليات روانی، مربوط به روانشناسی، روانی
Psychological
دوباره ظاهرشونده، دوری، برگرنده
Recurring
احيا يا تجديد كردن
Rehabilitate
شرعي ، دينی، مذهبی، راهبه
Religious
مخاطب، مطابق، موافق، جوابگو، واكنش
Respondent
تعمير كردن، به حال اول برگرداندن
Restore
اغوا كردن، گمراه كردن، از راه بدر كردن
Seduce
خويشتن شناسی، تجسم نفس واعمال خود
Self image
قصور، كاستی، نكته ضعف
Shortcoming
پهن و كوتاه،‌‌ كلفت و كوتاه، منع، جلوگيری
Snub
متخصص، ويژه‌گر، ويژه كار
Specialist
حكايت، نقل، روايت، گزارش، شرح، طبقه
Storytelling
پيروی، پس آيند، بعدی، پسين
Subsequent
ذاتی، جسمی، اساسی، مهم، محكم
Substantial
جانشين، خلف، اخلاف، مابعد، قائم مقام
Successor
اجازه دادن، زحمت، تحمل كردن، رنج بردن
Suffer
خلاصه كردن، به طور مختصر بيان كردن
Summarize
لغو كردن، جانشين شدن، جايگزين چيز ديگری شدن
Supersede
باززيستی، ابقاء، بقا، برزيستی
Survival
تنش
Tension
نگهداری، اشغال، اجاره داری،تصدق
Tenure
موضوعی،مطلبی، مقاله‌ای
Thematic
موضوع،مطلب، مقاله
Theme
خطر، خصم، دشمن، تهديد كردن
Threat
رفتار، تلقی، طرزعمل، معامله، معالجه
Treatment
قبيله، طايفه، ايل، عشيره
Tribe
معلوم كردن، ظاهر كردن
Uncover
خط يا علامتی زير چيزی كشيدن، تأكيد، زيرين خط
underscore
يك قطبی
Unipolar
سودمندگرایی،سودمندگرا
Utilitarian
مبهم، غيرمعلوم، سر بسته وابهام دار
Vague
قدر، توان، ارزش
Valence
تغييرپذيری، تغييرپذيری
Variability
به طور مختلف
Variously
عليه، درمقابل، برضد، دربرابر
Versus
گرمی، حرارت، تعادل، گرما، ملايمت
Warmth
كشيدن، سنجيدن، وزن كردن، وزن داشتن
Weigh
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
ارتقای عملكرد كار كنان

ارتقای عملكرد كار كنان

جور بودن، مطابقت،وفق، توافق، تطابق، موافقت
Accordance
مخالفت آميز، خصومت آميز، رقابت آميز
Antagonistic
اجازه، تصديق، تصويب، موافقت، تجويز
Approval
اشتياق، دم‌زنی، تنفس
Aspiration
فرسايش، ساييدگی، اصطكاك
Attrition
پاداش قرضه، كمك هزينه، كمك، پاداش، انعام
Bonus
چالش، به مبارزه طلبيدن، رقابت كردن
Challenge
كالسكه، واگن راه آهن، مربی ورزش
Coach
تخفيف دادن
Commute
محسوس
Concrete
جبار، اضطرار، فشار، قيد، گرفتاری
Constraint
سومند، مفيد، ساختمانی
Constructive
مسری، واگيردار
Contagious
هدايت كردن، حمل كردن، نقل كردن
Convey
مشاور، مستشار، رايزن، وكيل مدافع
Counselor
تراكمی، تجمعی، انباشته، يكجا
Cumulative
آخرين مهلت، سررسيد
Deadline
تنزل كردن، كاستن
Decline
نارضايتی، ناخوشنودی، گله
Discontent
تميز، بصيرت، احتياط، حزم، نظر، رأی
Discretion
نشان دادن، ابراز كردن،آشكار كردن
Display
بنيادی؛ مقدماتی، ابتدای، اصلی
Elementary
توسعه، بزرگی
Enlargement
توسعه دادن؛ پرقوت كردن، غنی كردن
Enrich
غنی كردن، غنی سازی، پرمايه كردن
Enrichment
شور و ذوق، غيرت، جديت
Enthusiasm
رسم روش، سبك، طرز، اسلوب
Fashion
خستگی، كوفتگی،رنج ، خسته شدن
Fatigue
خم كردن، پيچ دادن، سيم نرم خم شو
Flex
فرمول، دستور، قاعده رمزی
Formula
غذا دادن، شير دادن، پرورش دادن
Foster
حاشيه
Fringe
انجام دادن، تكميل كردن، تمام كردن، برآوردن
Fulfill
اجازه دادن، واگذار كردن، بخشيدن، اعطا كردن
Grant
تأمل كردن، مردد بودن، بی ميل بودن
Hesitate
ترازی، سطح افقی
Horizontal
مخالف، خصم، دشمن، خصومت آميز، متخاصم
Hostile
تبديل كردن، تغيير دادن، دگرگون ساختن
In turn
محرك، انگيزه، فتنه انگيز، آتش افروز، موجب
Incentive
نمو، افزايش در حقوق، افزايش
Increment
نفوذ،تجاوز،دخول ، سرزده و بدون اجازه
Intrusion
چرخش‌ شغلی
Lob rotation
عدم ،كمبود، نبودن، نداشتن
Lack
آسايی، آسودگی، فرصت، فراغت
Leisure
مبلغ كل، يكجاه، يك كاسه
Lump sum
بهبود دادن، تجديد نظر كردن، بهتر كردن
Modify
ماهيانه، هرماهه، ماهی يكبار، يك ماهه
Monthly
معاوضه، مذاكرات، گفتگوها، مذاكره
Negotiation
بيگانه وار، عجيب و غريب
Outlandish
مالكيت،دارندگی
Ownership
عايدی اكتسابی
Perquisite
مردم پسندی، جلب محبوبيت عامه، محبوبيت
Popularity
دقت، درستی، جراحت
Preciseness
غيبگويی،‌نبوت، پيغمبری، پيشگویی
Prophecy
شاگرد، دانش‌آموز، مردمك چشم
Pupil
گيرنده، دريافت كننده، وصول كننده
Recipient
رابطه، ربط، ارتباط
Relevance
جبران كردن، درمان كردن
Remedy
تعويض، جايگزين
Replacement
سختی، ستگيری، خشونت، تندی، دقت زياد
Rigor
به حساب آوردن، تحقير كردن، ثبت كردن
Score
مهم، حساس، نفوذپذير، دارای حساسيت
Sensitive
نشست، مجلس، دوره نحصيلی
Session
تسهيل، ساده سازی، ساده گردانی
Simplification
وابسته به اجتماع
Societal
اختصاصی بودن
Specificity
به تناوب كار كردن، متناوب، ترديد داشتن
Stagger
درست، بی پرده، رك، سرراست
Straightforward
زيرك، محيل، ماهرانه، دقيق، لطيف
Subtle
حمايتی
Supportiveness
استعداد، نعمت خدا داده، درون داشت
Talent
تهديد كردن ترساندن، خبر دادن از
Threaten
تعدی، تخطی، خطا، خلاف، تجاوز كردن
Trespass
رها كردن، راه انداختن
Trigger
بی فقه، پيوسته، غيرمنقلع، قطع نشده
Uninterrupted
زبانی،شفاهی، فعلی، تحت‌اللفظی
Verbal
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
ارزيابی عملكرد

ارزيابی عملكرد

جور بودن، مطابقت،وفق، توافق، تطابق، موافقت
Accordance
مخالفت آميز، خصومت آميز، رقابت آميز
Antagonistic
اجازه، تصديق، تصويب، موافقت، تجويز
Approval
اشتياق، دم‌زنی، تنفس
Aspiration
فرسايش، ساييدگی، اصطكاك
Attrition
پاداش قرضه، كمك هزينه، كمك، پاداش، انعام
Bonus
چالش، به مبارزه طلبيدن، رقابت كردن
Challenge
كالسكه، واگن راه آهن، مربی ورزش
Coach
تخفيف دادن
Commute
محسوس
Concrete
جبار، اضطرار، فشار، قيد، گرفتاری
Constraint
سومند، مفيد، ساختمانی
Constructive
مسری، واگيردار
Contagious
هدايت كردن، حمل كردن، نقل كردن
Convey
مشاور، مستشار، رايزن، وكيل مدافع
Counselor
تراكمی، تجمعی، انباشته، يكجا
Cumulative
آخرين مهلت، سررسيد
Deadline
تنزل كردن، كاستن
Decline
نارضايتی، ناخوشنودی، گله
Discontent
تميز، بصيرت، احتياط، حزم، نظر، رأی
Discretion
نشان دادن، ابراز كردن،آشكار كردن
Display
بنيادی؛ مقدماتی، ابتدای، اصلی
Elementary
توسعه، بزرگی
Enlargement
توسعه دادن؛ پرقوت كردن، غنی كردن
Enrich
غنی كردن، غنی سازی، پرمايه كردن
Enrichment
شور و ذوق، غيرت، جديت
Enthusiasm
رسم روش، سبك، طرز، اسلوب
Fashion
خستگی، كوفتگی،رنج ، خسته شدن
Fatigue
خم كردن، پيچ دادن، سيم نرم خم شو
Flex
فرمول، دستور، قاعده رمزی
Formula
غذا دادن، شير دادن، پرورش دادن
Foster
حاشيه
Fringe
انجام دادن، تكميل كردن، تمام كردن، برآوردن
Fulfill
اجازه دادن، واگذار كردن، بخشيدن، اعطا كردن
Grant
تأمل كردن، مردد بودن، بی ميل بودن
Hesitate
ترازی، سطح افقی
Horizontal
مخالف، خصم، دشمن، خصومت آميز، متخاصم
Hostile
تبديل كردن، تغيير دادن، دگرگون ساختن
In turn
محرك، انگيزه، فتنه انگيز، آتش افروز، موجب
Incentive
نمو، افزايش در حقوق، افزايش
Increment
نفوذ،تجاوز،دخول ، سرزده و بدون اجازه
Intrusion
چرخش‌ شغلی
Lob rotation
عدم ،كمبود، نبودن، نداشتن
Lack
آسايی، آسودگی، فرصت، فراغت
Leisure
مبلغ كل، يكجاه، يك كاسه
Lump sum
بهبود دادن، تجديد نظر كردن، بهتر كردن
Modify
ماهيانه، هرماهه، ماهی يكبار، يك ماهه
Monthly
معاوضه، مذاكرات، گفتگوها، مذاكره
Negotiation
بيگانه وار، عجيب و غريب
Outlandish
مالكيت،دارندگی
Ownership
عايدی اكتسابی
Perquisite
مردم پسندی، جلب محبوبيت عامه، محبوبيت
Popularity
دقت، درستی، جراحت
Preciseness
غيبگويی،‌نبوت، پيغمبری، پيشگویی
Prophecy
شاگرد، دانش‌آموز، مردمك چشم
Pupil
گيرنده، دريافت كننده، وصول كننده
Recipient
رابطه، ربط، ارتباط
Relevance
جبران كردن، درمان كردن
Remedy
تعويض، جايگزين
Replacement
سختی، ستگيری، خشونت، تندی، دقت زياد
Rigor
به حساب آوردن، تحقير كردن، ثبت كردن
Score
مهم، حساس، نفوذپذير، دارای حساسيت
Sensitive
نشست، مجلس، دوره نحصيلی
Session
تسهيل، ساده سازی، ساده گردانی
Simplification
وابسته به اجتماع
Societal
اختصاصی بودن
Specificity
به تناوب كار كردن، متناوب، ترديد داشتن
Stagger
درست، بی پرده، رك، سرراست
Straightforward
زيرك، محيل، ماهرانه، دقيق، لطيف
Subtle
حمايتی
Supportiveness
استعداد، نعمت خدا داده، درون داشت
Talent
تهديد كردن ترساندن، خبر دادن از
Threaten
تعدی، تخطی، خطا، خلاف، تجاوز كردن
Trespass
رها كردن، راه انداختن
Trigger
بی فقه، پيوسته، غيرمنقلع، قطع نشده
Uninterrupted
زبانی،شفاهی، فعلی، تحت‌اللفظی
Verbal
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
نیروهای محیطی و فرهنگی

نیروهای محیطی و فرهنگی

متروک، فاسد، ممنوع
Abandoned
تراکم، مجموع، جمع کردن
Aggregate
جاه طلب، بلند همت، آرزو مند، نامجو
Ambitious
مانند، نظیر،شباهت
Analogue
انسان شناسی
Anthropology
ظاهری، مشهود، پیدا، آشکار
Apparent
افزایش بها، ترقی قیمت، قدردانی
Appreciation
حدودیکان، خط حد، مرز، خط سرحدی
Boundary
با استعداد، صلاحیت دار، مستعد
Capable
کسی که به خرید وفروش کالا مشغول است
Chandler
رقیب، هم چشم،حریف، هماورد، همکار
Competitor
اتفاق آراء، اجتماع، توافق عام
Consensus
بالنتیجه، پیامد
Consequently
اجبار، اضطرار، فشار، قید، گرفتاری، توقیف
Constraint
رساندن، بردن، حمل کردن، نقل کردن
Convey
جمع گرایی، نظام اشتراکی
Collectivism
درگیر شدن
Coupled with
بحران
Crisis
دوراهی، محل تقاطع، عبور
Crossing
آرام، فروتن، احمق
Daft
استنباط کردن، دریافتن، نتیجه گرفتن
Deduce
پدافندگر، مدافع
Defender
باتأمل، بامشورت، عمداً
Deliberately
ملک، زمین، قلمرو، حوزه، دایره
Domain
هلندی، زبان هلندی
Dutch
بوم شناخت
Ecology
نخبه گرا
Elitist
در جای دیگری، به جای دیگری، نقطه دیگر
Elsewhere
جاسازی کردن، جادادن، درج کردن
Embed
مجسم کردن، دربرداشتن، متضمن بودن
Embody
حتمی، اوژانس
Emergence
تشویش، دلواپسی، اضطراب
Anxiety
برابری، مساوی، معادل، هم بها
Equivalent
اعمال کردن، به کار بردن، اجرا کردن
Exert
قطعه، فضا، وسعت، اندازه
Extent
زنانگی
Femininity
چارچوب
Framework
ژنی، ژنتیکی
Genetic
تأمل کردن، مردد بودن، بی میل بودن
Hesitate
گوساله ماده، ماده گوساله
Heifer
میزبانی، گروه، ازدحام، دسته
Host
مبنی بر استقلال تکی
Individualistic
نهادی کردن، نهادی شدن
Institutionalization
تشدیدی، پرقوت، متمرکز، مشتاقانه
Intensive
تفسیر، تعبیر، ترجمه
Interpretation
پیچیدگی، بغرنجی، تودر تویی
Intricacy
به طور پیچیده
Intricately
دسیسه کردن، توطئه چیدن، فریفتن
Intrigue
به وسیله درک مستقیم، از راه اتنقال
Intuitively
طلب کردن، با التماس خواستن
Invoke
برگردان یقه
Lapel
عرض جغرافیایی، آزادی عمل، وسعت
Latitude
مأمور کردن، شروع کردن، اقدام کردن
Launch
اجاره کردن، دورغگویی
Leasing
پیوند، به هم پیوستگی
Linkage
اعمال نفوذ
Lobbying
طول عمر، درازی عمر
Longevity
حالت مردی، مردی
Masculinity
متوسط، متعدل، ملایم
Moderate
جهش، دگرگونی، تحول، طغیان
Mutation
تعاونی، دوسره، از دوسره
Mutual
جایگاه، مقام
Niche
گهگا، گاه وبیگاه، بعضی از اوقات
Occasionally
جزئی
Partial
سنجاق، متصل کردن به
Pin
دقیق کردن، مختصر کردن، مختصر
Precise
حق ویژه، امتیاز مخصوص
Prerogative
حفظ کردن، باقی نگهداشتن
Preserve
ممتاز، غنیمت، ارزش بسیار قائل شدن
Prize
اکتشاف کننده
Prospector
برانگیزنده
Provoking
دقت بسیار، توجه به جزئیات، وقت شناسی
Punctuality
کشور، حدود، حوزه، قلمرو سلطان
Realm
تعریف کردن، شمارش مجدد
Recount
استخدام کردن
Recruit
نظم، قاعده، ترتیب، باقاعدگی
Regularity
اعتماد، توکل، تکیه، اتکا، دلگرمی
Reliance
باطل ساختن، لغو کردن، فسخ کردن
Rescind
حفظ، حفاظت، یادداری
Retention
مستحکم سازی، ازنوع سنگر سازی
Retrenchment
تشریفات مذهبی، آیین پرستش، تشریفات
Ritual
ارشدیت
Seniority
جلسه، نشست، مجلس، دوره تحصیلی
Session
سادگی، بی آلایشی، ساده دلی
Simplicity
ستارگی، ستاره شدن سینما وغیره
Stardom
فولاد
Steel
نماپردازی کردن، حاکی بودن از
Symbolize
سپس، متعاقباً
Subsequently
ذاتی، جسمی، اساسی، مهم، محکم
Substantial
ریاست، برتری، بزرگتری، ارشدیت
Superiority
باززیستی، ابقاء، بقا
Survival
پشتیبانی کننده، نگهدارنده
Sustaining
حق تصدی، تصرف، نگهداری، اشغال
Tenure
پارجه بافته، منسوجات
Textile
بدان وسیله، از آن راه، به موجب آن، درنتیجه
Thereby
سفت، محکم، تنگ
Tight
پراکندن، انتقال دادن، رسانددن
Transmit
مهاجرت کردن، پیوند زدن
Transplant
متعهد شدن، به عهده گرفتن
Undertake
یکتایی، یگانگی
Uniqueness
تصدی، خطر
Venture
مراقب، هوشیار، گوش به زنگ
Vigilant
زخم پذیر، آسیب پذیر، قابل حمله
Vulnerable
غربی، وابسته به مغرب یا باخت
Westerner
 

Similar threads

بالا