لغات زبان تخصصی مدیریت ( مقدماتی )

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
پيشرفت، انجام، اجرا، اتمام، كمال، هنر، فضيلت
Accomplishment
جفت كردن،جمع شدن، گرد آمدن
Assemble
فرض، خود بينی، غرور، اتخاذ، قصد، گمان
Assumption
اتفاق افتادن
Be place
سربه سرشدن، صاف شدن، يربه ير شدن
Breakeven
تركيب،آميزش
Combination
جزء سازنده، عنصر، قطعه
Component
اجباری، اضطرای، فشار، قيد، گرفتاری، توقيف، محدوديت
Constraint
بدهي داشتن، بدهی، وام، قرض، دين، قصور
Debt
مجسم كردن، رسم كردن؛ شرح دادن
Depict
قطع، شكستن
Disruption
فوت شدن، گذشتن، منقضی شدن
Elapse
رويارويی، رويارويی شدن، برخورد، روبه روشدن، مواجه شدن با
Encounter
اصلاً، دراصل، ذاتاً، به طور ضروری، واقعاً
Essentially
ارزيابی كردن، برآوردن كردن
Estimate
افزونی، اضافی، فزونی ، زيادتی، زيادی
Excess
برآمد، هزينه، خرج
Expense
سوار كردن، ساختن، بافتن، ازكار درآوردن
Fabricate
بيكار، بيهوده، بي خود، بي اساس
Idle
براساس
In term of
ليست موجودي، صورت دارايی
Inventory
مدت سفارش
Lean time
مهلت، عقب اقتادگي، راه گريز
Leeway
نسبت بدهي به دارائی خالص، كار اهرام، دستگاه اهرمي
Leverage
مايع، آبگونه،چيزآبكي، روان؛ سليس
Liquid
قابليت تبديل به پول، تسويه پذيری، نقدينگی
Liquidity
تلف،گمگشتگی، افت، هدر رفتگی
Loss
خالص، ويژه، شبكه راديويی
Net
عهد، اجبار، تعهد، الزام، التزام، محظور، وظيفه
Obligation
سريع، تند
On the spot
خوش بين، خوش بينانه
Optimistic
مناسب، حد مطلوب، بهينه، مقدار مطلوب
Optimum
زياد برآورد كردن،زياد اهميت دادن به
Overestimating
وابسته بودن، مربوط بودن، متعلق بودن، مناسب
Pertain
بدبين، وابسته به بدبينی
Pessimistic
غالب آمدن، مستولي شدن، شايع شدن
Prevail
نخستين، اوليه، اصلی، برجسته
Prime
نسبی، همزمان، متناسب، به نسبت
Proportional
خريدن، خريداري كردن
Purchase
قابل سنجش يا تعين
Quantifiable
صف بندي
Queuing
بهر، نسبيت، نسبت معين وثابت، قسمت
Ratio
دوباره مرتب كردن، دوباره سفارش دادن
Reorder
مكرراً
Repeatedly
نماينگي داشتن، نمايش دادن، نماياندن
Represent
درآمدهای بودجه ای
Revenues
ضامن، نجات، ايمنی، سلامت، امنيت، محفوظيت
Safety
ذخيره احتياتی
Safety stock
مدت كوتا، زمان موقت
Short-run
ساده، طبع ، ساده
Simplistic
انفرادی، شگفتی، يكتايی
Singularity
سست كردن، شل كردن، فرو نشاندن، كساد كردن
Slack
پيچيده، خبره وپيشرفته كرردن
Sophisticate
موجودی انبار،سهم، سرمايه ، ذخيره كردن
Stock
بخش های فرعی
Subassemblies
به طوری كه
Such that
سراسر، تماماً، از درون و بيرون، به كلی
Throughout
سودمندی، مفيد بودن
Usefulness
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
درست، دقيق، صحيح
accurate
شق ديگر، تناوبی، ديگر، چاره
alternative
دارائی، متعلقات
belongings
دور زدن مانع، گذرگاه فرعی
By pass
پرهرج و مرج، بي نظم
chaotic
مفهومی ، تصوری ، ادراكي
conceptual
عقد، پايان، فرجام، اختتام، انجام، نتيجه، استنتاج
conclusion
رايج، معاصر، متداول، شايع
current
سرو كار داشتن با، توزيع كردن
deal
تشخيص دادن، برشناخت كردن
diagnose
از هم گسيختن، منقطع كردن
disrupt
ارسال كردن، توزيع اخبار، منتشر كردن
disseminate
محرك، راننده، مؤثر، رانندگی
driving
وضع ثابت وپايدار، موازنه، تعادل
equilibrium
قدر، اعتبار، اقدام، رعايت ارزش، نظر، شهرت
esteem
نزاع، مخالف، دسته بندی، حزب، انجمن، فرقه
faction
تأثرناپذير، غير قابل نفوذ
impervious
اجرا كردن، ابراز، اسباب، انجام دادن
implement
اشاره،تلويح، دلالت، معني،مستلزم بودن
implication
اغوا كردن، فراهم كردن، تحميل كردن،تحريك كردن
induce
حركت جديد، نوآوری، بدعت، ابداع، تغيير، چيزتازه
innovation
ناامن، غيرمحفوظ ، بدون ايمنی ، غير مطمئن
insecure
مصاحبه، مذاكره،مصاحبه كردن
interview
گسيختن، حرف ديگري را قطع كردن، منقطع كردن
Interrupt
مبهم، غير عقلاني، نامعقول، غيرمنطقي
irrational
با دوام
Long-lasting
تجديد نظر كردن، بهتر كردن، پيراستن، تغيير دادن
modify
عيني، هدف، منظور، مقصود، معقول
objective
غلبه كردن،چيره شدن،پيروز شدن به
overcome
وابسته بودن، مربوط بودن، متعلق بودن،مناسب
pertain
نبات، ماشين آلات كارخانه، دستگاه
plant
بهره وري، قابليت توليد، بازدهي
productivity
سوراخ كن،منگنه
punch
پرسشنامه
Questionnaire
كنوني
Quo
صرف نظر از،با وجود عليرغم
regardless
مستحكم كردن، تقويت كردن،محكم كردن
reinforce
جلوگيری كردن از، نگهداشتن، مهار كردن
restrain
رضايت بخش، خرسند كننده
satisfactory
خدمت كردن به، رفع كردن، برآوردن احتياج
serve
واقعي، حقيقي،
substantive
استعداد، نعمت خدا داده
talent
لغات، اصطلاحات عملي يا فني، كلمات فني
terminology
تهديد كردن ترساندن، خبر دادن از
threaten
محجوب، فاقد جسارت، غير مداخله گر
unobtrusive
معتبر، قانوني، درست، صحيح، دارای اعتبار
valid
پس زدن، ردكردن، سرباز زدن، عقب كشيدن
withdraw
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
فعلي، واقعی، حقيقی
Actual
قبول كردن، بستري كردن، پذيرفتن
Admit
تشويش، دل واپسی، اضطراب
Anxiety
بيدار كردن، برانگيختن، تحريك كردن
Arouse
پردۀ پشت صحنه تاتر
backdrop
مرز، سد،حصار، راه
Barrier
كند، كوتاه مختصر، حكم، دستور، خلاصه كردن
Brief
پراكند گی،انتشار، پخش خبر كردن
Broadcast
راديو
Broadcasting
آبگذر، معبر، كانال، مجرا
Conduit
موافقت، تناسب، تجانس
Congruence
موافق، متجانس
Congruent
رنگ زمينه، هم سنجی،مغايرت، برابركردن
Contrast
تقلب، گول، فريب، حيله، خدعه
Deceit
منطقه دفاع، تدافعی، پدافندی،دفاعی
Defensive
دانسته، عمليات با فرصت، تعمد كردن
Deliberate
انتشار دهنده، پاشنده
Disseminator
فرق مشخص، مشخصه، مشخص
Distinctive
بدشكل كردن، كج كردن، تحريف كردن
Distort
كج شكلی، پيچيدگی، تحريف
Distortion
بي اعتمادی، بدگمانی، سوءظن
Distrust
نمايش دادن، درمعرض نمايش قرار دادن
Exhibit
اصطلاح، اظهار،عبارت، حالت، جلوه
Expression
صاف كنندگی، تصفيه، صاف كردن
Filtering
شكاف، رخنه، درز، دهنه، جای باز، وقفه
Gap
از كار بازداشتن، مانع شدن، مختل كردن، قيد
Hamper
توضيح دادن،با مثال روشن ساختن
Illustrate
تناقض، تباين،ناسازگاری، ناهمامنگی
Inconsistency
آگاهي دادن، مستحضر داشتن
Inform
حاوی اطلاعات مفيد، آموزنده
Informative
نااستوار، بي استحكام، مست، متزلزل
Instable
تفسيركردن، ترجمه كردن، ترجمه
Interpret
مستمع، گوش دهنده، شنونده
Listener
متوسط، معتدل، رسانه
Medium
فقط، صرفاً ، محضاً
Merely
به سرعت روياندن، به سرعت ايجاد كردن
Mushroom
مذاكره كننده
Negotiator
گردن فراز، متكبر، خودبين، گستاخ، پرنخوت
Patronizing
درك كردن، دريافتن، مشاهده كردن، ديدن
Perceive
جلوگيری كردن ، پيشگيری كردن، بازداشتن، مانع شدن
Prevent
تحقيرآميز، پست سازنده، خفيف كننده
Putdown
طرح، خلاصه، نمودار، شكل، نمونه، صفت
Schema
خودبينی، عزت نفس
Self-esteem
جمع كردن
Sum up
ردكردن، فرافرستادن، پراكندن، انتقال دادن
Transmit
انكار ناپذير
Undeniable
ازراه، ازطريق، ميان راه
Via
آشكار، مرئی، مشهود، پيدا، پديدار، مريی
Visible
خودداری كردن، منع كردن، نگاهداشت
Withhold
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
نبودن، غيبت ، فقدان
Absence
وابستگی، پيوستگی، خويشی
Affiliation
تصديق آميز، اظهار مثبت، عبارت مثبت
Affirmative
متنفر كننده، دافع، زننده، تنفرآور
Aversive
رفتارگرايی
Behaviorism
آنسوی، آن طرف، ماوراء، دورتر، برتراز
Beyond
شناختی
Cognitive
دسته جمعی، مشترك، عمومی ، به هم پيوسته
Collective
به پايان رساندن، نتيجه گرفتن، استنتاج كردن
Conclude
مطابقت كردن، وفق دادن، پيروی كردن
Conform
ظرفيت، محتوا، مضمون، گنجايش، حجم، مقدار
Content
سابقه، زمينه، مفاد، مفهوم، متن
Context
نقصان، كاهش، شيب پيدا كردن، رد كردن
Decline
انتجاب كردن، نامزد كردن، گماشتن، معين كردن
Designate
مشخص، مجزا،جدا،واضح، شمرده، ممتاز
Distinct
حياتی، ضروری،واجب، بسيار لازم، اصلی
Essential
ارزيابی كردن، برآورد كردن، ديدزنی، تقويم، ارزيابی
Estimate
بنياد، تأسيس، بنيان ، بنگاه
Foundation
علم بهداشت، بهداشت
Hygiene
دلالت كردن بر، گرفتار كردن، مشمول كردن
Implicate
اشاره ، تلويح، دلالت، معنی ، مستلزم بودن
Implicate
تلويحی ، ضمنی، التزامی، مجازی ، اشاره شده، مفهوم
Implicit
در بر داشتن، شامل بودن،متضمن بودن
Include
درون داد، توان اوليه، توان ورودی
Input
وسيله، واسطه دستياری
Instrumentality
بينابين،متناوب، نوبت دار، نوبه اي
Intermittent
خواباندن، دفن كردن،تخم گذاردن
Lay
قالب، كالا، ماده،جسم،ذات، ماهيات
Matter
قلم افتادگی ، حذف، فروگذاري، غفلت
Omission
ادعا؛ قرار دادن، ثابت كردن، فرض كردن، فرض
Posit
شرط اصلی، لازمه، اصل موضوع، تقاضا، درخواست
Postulate
مرجح، دارای رجحان، قابل ترجيح، برتر
Preferable
قدرت كامل، نفوذ بسيار، غلبه، تفوق بسيار
Prepotency
تصديق، تخصيص، شناسايی ، به رسميت شناختن
Recognition
ساقه، انشعاب
Stem
درون، ذهنی
Subjective
خلاصه وضعيت، خلاصه، مختصر، موجز، اختصاری
Summary
درزير قرار گرفته، اصولی يا اساسی ، متضمن
Underlying
از راه، ازطريق،ميان راه، توسط، به وسيله
Via
ازآنجايی كه، نظر به اينكه، در حالی كه
Whereas
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
اكتساب، تحصيل ، تمليك، فراگيری
acquisition
توسل،چنگ زدن،جاذبه، درخواست التماس
Appeal to
اختصاص دادن،درخور،مناسب،مقتضي
appropriate
عرصه،پهنه،محوته،سطح،حوزه
area
ارزيابي،تقويم،برآورد،تخمين،اظهارنظر
assessment
مختاري،استقلال داخلي،خود مختاري
autonomy
تسليم كردن،واردعمل كردن،انجام دادن
commit
كوتاه،فشرده ومختصر
concise
اطمينان،اعتقاد،اعتماد،رازگويي،صميميت
confidence
غلظت،استحكام،سازگار،نامتناقض
consistent
صنفي،يكي شده،شركت
corporate
ازروي انتقاد،به طوربحراني ياوخيم
critically
نقش كردن ، مجسم كردن ، رسم كردن ، شرح دادن
depict
برقراري كردن ، تأسيس كردن ، داير كردن
establish
ارزيابي كردن ، تقويم كردن ، قيمت كردن
evaluate
مساعد ، مطلوب
favorable
پيش بيني كردن
forecast
نمونه ، فرم ، قطع ، قالب بندي كردن
format
چارچوب ، بدنه
framework
ابتدايي ، پايه اى ، اصولی، اساسی
fundamental
نوعی ، جنسی، عمومی ، عام ، كلی
generic
وسعت، خط افق ، افق فكری
horizon
توضيح دادن ، بامثال روشن ساختن ، شرح دادن
illustrate
اجرا كردن ، ابراز، اسباب ، انجام دادن
implement
اراده ، عمد، نيت ، قصد، منظور ،خيال
intention
محاوره ای ، متقابل، فعل و انفعالي
interactive
درهمپيچيدن، در هم بافتن
interwoven
به خطر انداختن
jeopardize
دامنه، حيطه عمل ، كشش، شدت ، اندازه ، مقدار
magnitude
ماموريت
mission
مقام وجايگاه
niche
همه ،سرتاسر
overall
بقاء ، پايداري ، ثبات ، دوام، بقا
permanence
فرافنكی
projection
پيگيری كردن ، دنبال كردن
pursue
متن سند، سناريو
scenarios
بخش، قسمت، حلقه
segment
حساسيت ، ميزان حساسيت
sensitivity
شبيه سازی ، همانند سازي
simulation
منحصر به فرد، بي مانند، بيتا، بي همتا ، بي مانند
unique
اعتبار ، تأييد ، معتبر سازي ، تصديق
validation
زنده ماندنی، زيست پذير، ماندنی
viable




 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
پيشرفت، انجام ، اجرا، اتمام، كمال، هنر ، فضيلت
accomplishment
ذيحساب بودن،ذ يحسابي،جوابگويي
accountability
تخصيص،واگذاركردن،سهميه دادن
allocation
مقررداشتن،گماشتن،قلمداد كردن،اختصاص دادن
assign
تقليد كردن،فرض كردن،پنداشتن
assume
آنسوی، آن طرف ماوراء، دورتر، برتر از
beyond
خط حد،مرز،خط سرحدي،كرانه،كراني
boundary
چگونگي،شرح،تفصيل،رويداد،امر،پيشامد
circumstance
رده بندي كردن،د سته بندي كردن،طبقه بندي كردن
classify
رقابت كردن با،هم چشمي كردن،مسابقه دادن
compete
همنوايي كردن،مطابقت كردن،وفق دادن،پيروي كردن
conform
ثبات،استحكام،درجه غلظت،توافق
consistence
غلظت،استحكام،سازگار،نامتناقض
consistent
جبار،اضطرار،فشار،قيد،گرفتاري،محدوديت
constraint
رنگ زمينه،هم سنجی،مغايرت،برابر كردن
contrast
جزء،جزئيات،تفا صيل،اقلام ريز،حساب
detail
تميز،بصيرت،احتياط،حزم،نظر،راي،صلا حديد
discretion
دوتايي،دولا،دوجنبه اى، همزاد
dual
مدت ادامه،مد ت،استمرار،طي،سختي،بقاء
duration
ترغيب كردن،تشويق كردن،دلگرم كردن
encourage
كامل،همگي،تمام،درست،بى عيب
entire
تكرار شونده،زود زود،مكرور،تكرار كردن
frequent
گسترش يافتن،آفريدن،ساختن
generate
پياده سازي،كاربرد،اجرا ، انجام
implementation
تحميل كردن ، اعمال نفوذ كردن
impose
مطابقت، وفق ، توافق، تطابق، موافقت
In accordance
نظربه ، به ملاحظه، درپرتو
In light of
افزايش ‌، ترقی، سود، توسعه
increment
نشان دادن، نمايان ساختن، اشاره كردن بر
indicate
يكی كردن و بهم پيوستن، ائتلاف، يكپارچگی
Integration (merging ،joining)
كتاب دستي، نظامنامه، مقررات، كتاب رهنما
manual
شايستگي ،سزاواری، لياقت، شايسته بودن
merit
رئوس مطالب، طرح ريزی كردن، مختصر كردن
outline
عاقبت ، برآمد، پی آمد، حاصل، نتيجه
outcome
بسته بندی، عدل بندي، قوطی ، بسته بندي كردن
package
سهيم شدن در، شريك شدن، شركت كردن
participate
اشتراك، مشاركت، مداخله، شركت كردن
participation
نمونه برداشتن، سرشماری كردن، نظر خواهي كردن
poll
مورد پسند عامه كردن،معروف ومشهور كردن
popularize
قبلاً مقدركردن، قبلاً تعيين كردن
predetermine
پيشگويی كردن، قبلاً پيش بينی كردن
predict
فرض، قبلي، فرضيه مقدم، فرض منطقي كردن
premise
داراي ارجحيت، اولويت، حق تقدم، برتری
priority
طبقه، طبقات صفوف يكان، مرتبه
rank
نظر، ميدان ديد، آزادی عمل،ميدان، قلمرو، حوزه
scope
فرض، تقسيم كردن، شركت داشتن در
share
تيز شدن، نوك تيز كردن،تقلب كردن، تند كردن
sharpen
گستردگي ، پوشش، ظرفيت
span
محكم كردن، نيرو بخشيدن، نيرومند كردن
strengthen
عالی، رئيس، بالايی ، بالاتر، مافوق، ارشد، برتر ، ممتاز
superior
كراوات ،بند، قيد، الزام، متصل كردن
tie
موضوع، مبحث، عنوان، سرفصل، ضابطه
topic
مبنی بر حديث يا خبر ، باستاني ، اجدادی
traditional
ورارفتن، برتری يافتن ف سبقت جستن، بالا تر بودن
transcend
به طور نمونه يا رمز
typically
دوباره ظاهر شونده، دوري ، بر گردنده، تكرار شونده
recurring
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
نشانی دادن، آدرس
Address
قبول كردن، اتخاذ كردن، اقتباس كردن
Adopt
دفاع كردن،طرفداری كردن، طرفدار، وكيل مدافع
Advocate
بی نام ، دارای نام مستعار، تخلصی
Anonymous
بحث كردن، گفتگو كردن، مشاجره كردن
Argue
شمرده سخن گفتن
Articulate
تظاهر كردن، تقليد كردن،فرض كردن
Assume
مشخصه، ويژگی، نشان، خواص، شهرت
Attribute
مطلق، مستقل، استبدای
Autocratic
علی ، سببی ، علتی ، بيان كننده علت
Causal
پيچيدگی، بغرنجی
Complication
مصالحه كردن، تسويه كردن
Compromise
پايان، فرجام، اختتام، انجام
Conclusion
جريان ، انتقال دادن انجام دادن، رفتار كردن
Conduct
مطابقت ، همرنگی با جماعت، انطباق
Conformity
پريشانی ، درهم وبرهمي
Confusion
پی درپی ، پشت سر هم
Consecutive
مشاوره ای، كنكاشی، مشورتی
Consultative
ملاك، ميزان، مقياس، معيار، نشان
Criterion
ضعيف، فاسد، معيب، ناقص، ناتمام
Defective
نمايش دادن، ثابت كردن، اثبات كردن
Demonstrate
تمسخر كردن، به كسی خنديدن، استهزاء كردن
Deride
تباهی، زوال، بدتر شدن
Deterioration
شيطان، روح پليد
Devil
اختلاف عقيده داشتن، جدا شدن
Dissent
خود درگيرشدگی
Ego involvement
كمك كردن، تسهيل كردن
Enhance
گريز از دشمن، طفره رفتن از، گريز زدن از
Evade
سياحت كردن، اكتشاف كردن،كاوش كردن
Explore
به طور ممتد، در همه جاه، با وسعت زياد
Extensively
غذا دادن، شير دادن، پرورش دادن
Foster
بلند پايه
High-status
ناتمام، ناقص، انجام نشده
Incomplete
اصلاً ، درابتدا
Initially
داوری، دادرسی، فتوی،رای
Judgment
با مهارت انجام دادن، اداره كردن، دستكاری كردن
Manipulate
عقلی، ذهنی، دماغی، روحی
Mental
نو ، جديد، بديع، رمان، كتاب داستان
Novel
بهينه، بهين، مربوط به كمال مطلوب
Optimal
تشويقي، مجاب كننده،متقاعد كننده، وادار كننده
Persuasive
حيوان اهلی منزل، دست آموز، عزيز، سوگلي
Pet
تصرف كردن، دارا بودن، متصرف بودن
possess
پيشگيري كردن، مانع شدن، مانع جلو راه ايجاد كردن
Preclude
قبل از موقع، نابهنگام، نارس
Premature
محرمانه، به طور خصوصي
Privately
نشاندن، هل دادن، گرفتن
Pushing
پي درپي
Rank-order
خردگرا، مستدل،مدلل، معقول، عقلاني
Rational
با ميل، به آساني، بسهولت
Readily
دوباره ارزيابي كردن
Reappraise
برگردان، خودداري كردن، منع كردن، نگاه داشتن
Refrain
پس زدن، عقب زدن دشمن، رد كردن
Reject
استهزا، ريشخند،تمسخر كردن، دست انداختن
Ridicule
تقسيم كردن، شركت داشتن در، بهره
Share
پي درپي، پياپي، متوالی
Successive
عالي، رئيس، بالاي‍ی، بالاتر، مافوق، ارشد، برتر، ممتاز
Superior
ارزيابي كردن
Survey
به طور منظم، پاكيزه، منظم كردن، آراستن
Tidy
كشيدن، سنجيدن، وزن كردن، وزن داشتن
Weigh
اختيار، باوصيت واگذار كردن، آرزو
will
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
قبول شدن ، پذيرفتن ، پسنديدن ، قبول كردن
accept
پذيرش ، قبولي حواله
acceptance
همراه بودن (با)، سرگرم بودن (با)، مصاحبت كردن
accompany
تحصيل ، تملك، فراگيري ، اكتساب ، استفاده
acquisition
برنامه كاربردی،تقاضای كار ، فرم تقاضا ، درخواست
application
فرض، خودبيني ، غرور، اتخاذ ؛ قصد، گمان
assumption
اطمينان دادن ،بيمه كردن ، مجاب كردن
assure
مبنی بر
based on
اساس ، ماخذ، پايه ، زمينه ، بنيان
basis
رفتاري
behavioral
كمك هزينه ، كمك، پاداش ،انعام
dividend perk monetary gift
ديوانسالاري،رعايت تشريفات اداری به حد افراط
bureaucracy
چالش،به مبارزه طلبيدن ، رقابت كردن
challenge
ويژگي ها ، خصوصيات ، مشخصات
characteristics
ابلاغ، مراوده ، وسايل ارتباطي
communication
روح رقابت ،روح تلاش ،صلاحيت ، شايستگي
competence
صلاحيت دار، فني ، صالح، با كفايت ،لايق
competent
مسابقه ای،قابل رقابت ،رقابتي
competitive
سازنده، عنصر ، قطعه ، جزء ساختمانی
component
جامع، فراگيرنده ، وسيع ، محيط ، بسيط
comprehensive
دربرداشتن ، شامل بودن
comprise
راه كار، تدبير ، روش اجراي يك چيز ، جكيده
concept
سيره ، جريان ، انتقال دادن انجام دادن ،رفتار كردن
conduct
رسيدگي كردن(به)، ملاحظه كردن ، تفكر كردن
consider
تصادفي ، محتحمل الوقوع
contingency
پيوسته ، مداوم، متوالي
continuous
اعانه دادن شركت كردن در ، همكاري و كمك كردن
contribute
شركت كننده ، اعانه دهنده ،كمك كننده
contributor
متداول ، متعارف ، عرفي ، قراردادي
conventional
همياري كردن ، باهم كار كردن ، همدستي كردن
cooperate
هماهنگي، تشريك مساعي ، هماهنگي
coordination
آفرينشی ، خالق ،آفريننده
creative
توهين ، افترا، بدگويي ، تهمت ، بدنامي ورسوايي
defamation
مشخص كردن، تعيين كردن ، معيين كردن
define
قسمت،شعبه، بخش ،دايره ، حوزه
department
گسترش دادن، توسعه دادن، وضعيت تهيه كردن
develop
اداره كردن، هدايت كردن ،نظارت كردن
direct
بحث كردن ، مطرح كردن ، گفتگو كردن
discuss
تميزدادن ، تشخيص دادن
distinguish
گونه گون شدن ،گوناكوني
diversification
تقسيم، بخش ،قسمت ، دسته بندی، طبقه بندی
division
پديدار شدن، بيرون آمدن
emerge
كوشش، جد وجهد ،سعي بليغ، تلاش كردن ، كوشيدن
endeavor
كارآفرينی
entrepreneurial
به يك دريجه، به طورمساوی
equally
برقرار كردن ، تأسيس كردن ، داير كردن
establish
بازكردن ، بيرون دادن ، درآوردن
evolve
استثناء ، اعتراض ، رد
exception
مبادله پول ، معاوضه ، تبادل
exchange
اخراج ، دفع ، راند گي ، بيرون شد گي
expulsion
پس خوردن ، ترويج معكوس ، پس خوراند
feedback
جاري بودن ، روان شدن
flow
مباشرت ، مديريت ، سركارگری
foremanship
كوتاه كردن ، فرمول بندی كردن ، تنظيم كردن
formulate
سلسله مراتب
hierarchy
بلند پايه
High status
پياده سازی ، كاربرد ، اجرا ، انجام
implementation
انفرادی ، اختصاصی ، شخصی ، تك
individual
اعتبار ، برتری ، تفوق ، توانايی ،تجلی
influence
ابتدائی ، خروجی صفر، اوليه ، اولين امضاء، اول ،اصلی
initial
دستوره ، مقرر، دستورالعمل دادن ، تعليم
instruction
بهره ، دلبستگی ، علاقه
interest
مؤسسه يا بنگاه اقتصادی
enterprise
نقض نشده ، غصب نشدنی، معتبر
inviolate
جدايی، تجزيه ، ايزولاسيون ، ايزوله كردن
isolation
كار ، نيروي انسانی
labor
پشتيبانی كردن ، نگهداری كردن ، ابقا كردن
maintain
حفظ ، نگهداری ، تعمير
maintenance
صنعتي ، ساخت
manufacturing
نشان كردن ، مارك
mark
كج فهمی
misperceive
سوء تفاهم
misunderstanding
جنبش ، تكان ، حركت ، جنب و جوش ، پيشنهاد كردن
motion
چندين ، متعدد، مضاعف ، چندلا ، گوناگون
multiple
تصور ، انديشه ، نظريه ، خيال ، ادراك ، فكري
notion
ابطال ، لغو
nullification
برونی ،عينی ، هدف ، منظور ، مقصود ، معقول
objective
نزديك شدن ؛ نزديك آمدن ، مشي
approach
طرح ساختن ، به عنوان الگو به كاربردن
pattern
همتا ، جفت ، قرين
peer
كاوش ، زيركی ، فراست
penetration
چشم انداز ، مناظر و مرايا ، جنبه فكري
perspective
پيشگام ، پيشقدم شدن
pioneer
ظرزعمل ، تهيه كردن ، به انجام رساندن
process
ترفيعات ، ترفيع رتبه ، ارتقاء ، توسعه ، ترفيع ، ترقي
promotion
پيشنهاد كردن
propose
دوجانبه ، عمل متقابل ، معكوس
reciprocal
ارجاع كردن ، اشاره كردن ، نشان كردن
Refer to
منعكس شدن، بازتاب دادن ، بازتاب يافتن
reflect
جا به جا كردن ، جايگزين كردن
replace
مقاومت كردن ، پايداری كردن ، ايستادگی كردن
resist
حركت انقلابی ، چرخش
revolution
شورشي ،آشوب طلب، انقلابي ،چرخشی
revolutionary
سخت پا ، سخت ، سفت و محكم
rigid
قانون كلي ، حساب انگشت، حساب تخمينی و فرضي
Rule of thumb
سنجش مدرج ، عددی
scalar
گزين ، انتخاب ، گزينش
selection
كار گذاری ،وضع ظاهر ، محيط ، زمينه ، نشاندن
setting
انتقال دادن ، تغييرمسير دادن ، تغييرمكان ، نوبت كار
shift
معنی ، مهم ،قابل توجه ، حاكي از ، عمده ، معنی دار
significant
موقعيتی
situational
صحنه نمايش ، پرده گاه ، منزل ،پايه ، وهله ، طبقه
stage
چگونگی ، كيفيت ، دولت ، استان
state
راه ، پابرجا ، مسيرثابت ،پيوسته و يكنواخت كردن
steady
سليقه ، متداول شدن ، شيوه ، روش
style
مرئوسی ، تبعيت، فرمان برداری
subordination
زير سيستم
subsystem
تركيب كردن ، آميختن ، تركيب شدن ، هم گذاري كردن
synthesize
فن جنگ ، تاكتيك
tactic
تمام شدن ، به پايان رساندن ، خاتمه دادن ، منتهی
terminate
گمان، انديشه ، افكار،خيال ، عقيده
thought
طرح كردن ، رديابي كردن ، تعقيب كردن
trace
نمونه دادن ، با نمونه مشخص كردن ، نمونه بودن
typify
خطای تخميني ، ابهام ، نا معلومي ، ترديد ، شك
uncertainty
اتفاق ، سازش ، سازگاری ، متحد
unity
منظور ، نيمرخ ، ديدگاه ، نما ، منظره ، نظريه
view
فرزانگي ، خرد، حكمت ، عقل، دانايی
wisdom


 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
نوجوانی، دوره‌ جوانی، دورۀ شباب، بلوغ، رشد
Adolescence
تفكيك، شكستگی، شكست، سقوط ناگهانی
Break down
جزوه، رساله
Brochure
بچگی، طفوليت، كودكی، خردی
Childhood
تراكمی، تجمعی، انباشته، يكجا، جمع شونده
Cumulative
بدهی،موعد پرداخت، سررسد، حقوق، عوارض
Due
رويارويی، رويارويی شدن،برخورد، روبرو شدن
Encounter
كاوش، اكتشاف،استكشاف
Exploration
طفوليت، نوباوگی، طقوليت، كودكی
Infancy
نردبام، پله
Ladder
عرض، فرعی‌، پهلويی، جانبی
Lateral
فاصله، بعد، درازا، طول، قد، درجه؛ مدت
Length
ناصح، مربی،‌مرشد
Mentor
تازه كار، نوآموز، مبتدی
Novice
پيشه، حرفه، اشغال، تصرف
Occupation
كف، جلگه مرتفع، فلات، زمين مسطح
Plateau
آماده كردن، آمايش،‌تمهيد،‌پستايش، آمادش
Preparation
ميدان،‌ قلمرو، حوزه، وسعت
Scope
مجهزكننده،‌حامی،‌پشتيبان
Supportive
امتحان كردن، آزمايش كردن، آزمايشی
Trial
آزار دادن، رنجه كردن، زحمت دادن
Trouble
استفاده كردن، به كار بردن
Under-utilization
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
به دست آوردن ، حاصل كردن ، اندوختن ، پيداكردن
acquire
قابليت انطباق ، وفق پذيري ،سازگاری
adaptability
اداره كردن، اجرا كردن ، ادارۀ كل ، حكومت
administration
واسطه ، نماينده ، عامل ، آژانس
agency
جاگزين، پيشنهاد متناوب، تناوبی ، ديگر، چاره
alternative
مشخصه ، ويژگي ، نشان ،خواص ، شهرت
attribute
تيره كردن ، محو كردن، نامشخص به نظر آمدن
blur
پايتخت ، سرمايه ، عالي
capital
ائتلاف، پيوستگي ،اتحاد موقتي
coalition
فرمان، حكم،هيئت،مامورين، كميسيون
commission
تعهد، الزام
commitment
ارتباط، ابلاغيه، مكاتبه
communication
سازنده، عنصر، قطعه، جزء ساختماني
component
مفهومي ،تصوري ، ادراكي
conceptual
از روي قصد
consciously
مركب بودن از، شامل بودن ، عبارت بودن از
consist
محكم كردن ، يكي كردن،يك رقم كردن
consolidate
دائماً، از روی ثبات ،بدون تغيير
constantly
اجباري، اضطرار، فشار،قيد، گرفتاري ، توقيف
constraint
حريف شدن ، ازعهده بر آمدن
cope
درنگ، قطع كردن
Cut off
نقصان ، كاهش ، تنزل كردن، كاستن
decline
قانون زدايی
deregulation
معلوم، معين،تعيين شده، محدود، مستقر شده
determinate
اندازه گزفتن ، اندازه ، بعد، اهميت، ابعاد
dimension
دراختيار، مصرف، درمعرض گذاري
disposal
چيره شدن ، حكمفرما بودن ، تسلط داشتن
dominate
متحرك، نيروي دروني
dynamic
در بر گرفتن ، پذيرفتن ، شامل بودن
embrace
اجرا كردن ، به اجرا در آوردن ، تأكيد كردن
embrace
تأمين كردن، مطمئن ساختن ، متقاعد كردن
ensure
زيستن ، وجود داشتن ، موجود بودن، بودن
exist
توسعه دادن ، به تفصيل شرح دادن
expand
بنگاه ، واحد اقتصادی، محكم، ثابت
firm
كثرت وقوع ، زمان تناوب زمان تكرار ، فراوانی
frequency
ناويژه، غيره خالص
gross
كل نگر
holistic
هم جنسي ، يكجوري
homogeneity
برخورد كردن ، ضربت، فشار، تماس ، اصابت
lm pact
به تفصيل جزء جزء ، مفصلاً، دسته دسته
In detail
تورم
inflation
جدايی ناپذير، درست ، صحيح ،كامل
integral
جمع كردن، انتگرال گرفتن، يكپارچه كردن كردن ، ادغام كردن
integrate
عمل متقابل، كنش متقابل، تفاعل، اثر متقابل
interaction
بهره ، تنزيل، سود، مصلحت، دلبستگي، علاقه
interest
سرمايه گذاري
investment
درگيري ، گرفتاري
involvement
به هم پيوستن ، مفصل، پيوندگاه
joint
نمايندگي، مجلس مقننه،وضع قانون
legislation
كسی كه فعاليت سياسی انجام می دهد
lobbyist
بازار يابی وفروش ،بازار يابی
marketing
به طوميانه، با عتدال، مدار، معتدلانه
moderately
چندين، متعدد،مضاعف ،چندلا، گوناگون
multiple
ملي، قومی، وابسته به قوم يا ملتی
national
كهنگی، منسوخي، متروكی
obsolescence
غيرقابل استفاده ، فرسوده ، منسوخ
obsolete
شغلي ،حرفه ای
occupational
يك باره اي
One shot
عمليات، عمل كردن ، به كار انداختن ، اداره
operation
توجيه كردن، روانه كردن ، تطبيق دادن
orient
بخشي ، قسمتي ، متمايل به ، علاقه مندبه
partial
درك كردن ، دريافتن ، مشاهده كردن
perceive
دوره اي ، دوري ، نوبتی ، نوبت دار ، متناوب
periodic
داراي ارجحعيت ، اولويت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، حق تقدم ، برتري
priority
عميق، ژرف
profound
حفاظت، محافظت، حراست، حمايت
protection
سهميه ، سهم دادن ، جيره بندی كردن
ration
كاهش يافتن، كم كردن
reduce
مقررات و نظامات نظام ، نظامنامه
regulation
ارائه دادن ، ترجمه كردن ، درآوردن ، منتقل كردن
render
تكراري ، مكرر
repetitious
تأخير كردن ، كند ساختن ، معوق كردن
retard
بازار فروش ، فروختن ، حراج
sale
وارسی ،پويش، مروراجمالی
scanning
ناحيه ، محله، جزء، تقسيم كردن
sector
ايمني، امان؛ امنيت ، آسايش خاطر، اطمينان
security
پايا، پايدار، پابرجا، مداوم، محك كردن
stable
تحريك كردن، تهييج كردن ، انگيختن
stimulate
ذخيره كردن در انبار، جمع آوری در انبار ، انبار كردن
stockpile
برسي كردن ، زيرنظرداشتن، كاوش كردن
surveillance
به هر حال، باوجود آن، به هر جهت، اگرچه
though
خطر،خصم، دشمن، تهديد كردن ، ترساندن
threat
حرفه، روند كار، روند
trend
راه انداختن، شروع كردن
trigger
سركش ، گردنكش، ياغي؛ متلاطم ، آشفته
turbulent
غيرمنتظره
unanticipated
مشاركت، فعاليت اقتصادي، ابتكاري، سوداگري
venture
عليه، درمقابل، برضد، دربرابر
versus
قائم، عمودي
vertical
نظارت كردن ، رسيدگي كردن
watch over
































 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
دستيابی ، در دسترس بودن
Access
ساختگي، مصنوعي، بدلي
Artificial
تقسيم، رسته، دايره، شاخ، فرع
Branch
توانا، قابل، لايق، با ستعداد، صلاحيت دار، مستعد
Capable
تماميت، كمال
Completeness
تشكيل دادن، تأسيس كردن، تركيب كردن
Constitute
محاوره اي، مكالمه اي
Conversational
محتوی، موضوع، ضوابط، معيارها
Criteria
دستوردادن، ديكته كردن
Dictate
اثاثيه، لوازم، تجهيزات جنگي
Equipment
نادرست، پرازغلط، غلط، اشتباه، مغلوط
Erroneous
به طور مساعد، بدون تزوير، منصفانه
Fairly
به چنگ آوردن، گير آوردن، فهميدن
Grasp
به طور نامحدود، به طور نامعين، به طور نامعلوم
Indefinitely
استنباط، استنتاج
Inference
اجزاء، ذرات، عوامل،عناصر
Ingredient
بازجويي رسيدگی ،استسفار، تحقيق
Inquiry
بينش، بصيرت، فراست
Insight
اطلاعات، هوش، زيركی ، فراست، فهم
Intelligence
محاوره اي، متقابل
Interactive
خون حياتي، نيروي حياتي
Lifeblood
فرسوده منسوخ، مهجور، غير متداول
Obsolete
اضافه بار
Over load
خلاصه، مجمل،‌ اجمال، مختصر
Overview
دام، تله، گودال سر پوشيده
Pitfall
كيفی، مقداری، چونی
Processing
كيفی، مقداری، چونی
Qualitative
رابطه، ربط، ارتباط
Relevancy
قابل توجه، عالی، جالب توجه
Remarkable
مربوطه، به ترتيب مخصوص خود، نسبی
Respective
حفظ، حفاظت، نگهداری
Retention
بازيافتن، دوباره به دست آوردن، پس گرفتن
Retrieve
ترتيب گذاری، ترتيب دهی
Sequencing
پرمعنی ، مهم، قابل توجه، حاكی از ، عمده
Significant
پيچيده، خبره و پيشرفته كردن
Sophisticate
مدرن
State of the art
آماری
Statistical
اتفاقی
Stochastic
نگهداری، خزانه، ذخيره كردن، اندوخته، موجودی
Storage
انباره كردن، ذخيره كردن، اندوخته، موجودی
Store
مناسب، به جا بودن
Timeliness
طرح كردن، رديابي كردن، تعقيب كرد ن
Trace
دادوستد، تركنش، معامله، سودا، انجام
Transaction
غيرواقعی، خيالی، تصويری، واهی
Unrealistic
به كار بردن،مورد استفاده قرار دادن، بهره برداری كردن
Utilize
اثبات پذيری
Verifiability
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
اداره كردن ، اجرا كردن، اداره كل، حكومت
administration
ناهمبستگي، انتقال مالكيت، بيگانگی
alienation
دارائی ،چيز باارزش و مفيد، سرمايه
asset
متحد، شريك شدن ، هم پيوند، همبسته، وابسته كردن
associate
نگرش، وضع،حالت قرار گرفتن،گرايش، حالت
attitude
نرده، مانع،سد،حصار
barrier
گروه، يك دست، سري
batch
جوانه زدن، درآمدن، شروع به رشد كردن
burgeon
رده بندي كردن، دسته بندي كردن، طبقه بندي كردن
classify
جامع ، فراگيرنده، وسيع، محيط، بسيط
comprehensive
اتفاق آراء، اجتماع، توافق عام، رضايت وموافقت عمومی
consensus
معاصر، همزمان، هم دوره
contemporary
وقف كردن، اهداء كردن
dedication
اندازه گرفتن، ديمانسيون، بر، حجم، اندازه، بعد، اهميت
dimension
پراكندگی، انتشار، تجزيه نور، تفرق
dispersion
گوناگون ساختن، متنوع كردن
diversify
منحرف شدن، منحرف كردن، متوجه كردن
divert
شاهد، دليل، گواه، مدرك
evidence
ويژه كار، متخصص، كارشناس، ماهر، خبره
expert
سياحت كردن، اكتشاف كردن، كاوش كردن
explore
تعيين ، تثبيت، تحكيم، دلبستگی ،
fixation
عيب داركردن، آشوب ناگهانی، كاستی
flaw
سروكارداشتن با، رفتار كردن، استعمال كردن
handle
سلسله مراتب
hierarchy
بازداشتن، مانع شدن، ممانعت كردن
impede
غير قاطع ، مجمل، ناتمام، بي نتيجه، بی پايان
inconclusive
نشان دادن، نمايان ساختن، اشاره كردن بر
indicate
مغرور كردن، متورم شدن
inflate
ابداع كردن، ابتكار كردن،آغاز كردن، بنياد نهادن
initiate
يكی كردن وبه پيوستن، ائتلاف، انضمام، يكپارچگی
interaction
برهم كنش، ميانكش، عمل متقابل، كنش متقابل
interaction
جستار كردن، رسيدگی
investigate
جانبی، واقع درخط افقي، جنبي
lateral
تعهد، الزام، اسناد ديونی، مسئوليت، دين، بدهي، فرض
liability
رويارويی ، همتا كردن، همتا، نظير، لنگه، همسر، جفت
match
مرحله بر جسته
milestone
شبكه توری، شبكه ارتباطي، وابسته به شبكه
network
گرايش، جهت يابی
orientation
روی هم رفته ، شامل همه چيز، همه جا، سرتاسر
overall
سرجمع، بالاسری
overhead
مخصوصاً، جزء به جزء
particularly
پايا، هميشگی ، دايمی ، پايدار، ابدي،ثابت
permanent
چشم انداز، مناظر، جنبه فكری
perspective
سنجاق زدن به، سنجاق، متصل كردن به
pin
مقدم بودن، جلوتربودن از، اسبق بودن بر
proceed
الويت، ترتيب تقدم، پيشی گرفتن
precedence
پيش نياز ، پيش بايست، شرط لازم
prerequisite
سريع كردن ، به فعاليت واداشتن ، برانگيختن، سريع
prompt
علاقه، مايملك، دارائي، دارايي، مال، خاصيت
property
عقلانيت، خردپذيری
rationality
ارجاع، مراجعه، رجوع، اشاره
referral
شباهت داشتن، تشبيه كردن، مانند بودن
resemble
حيثيت، رعايت، رابطه، نسبت، رجوع، مراجعه
respect
صلابت،ثبابت مسير، صلبيت، انعطاف پذيری
rigidity
فضايی، فاصله اى
spatial
بخش فری
subunit
طزود گذر، موقت، موقتی ، آنی ، زود گذر
temporary
پيشرفت كردن، رونق يافتن، كامياب شدن
thrive
عليه، درمقابل، برضد، در برابر
versus
نسبت به ، راجع به
With respect to
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
سازواری، انطباق، توافق، سازش
Adaptation
ابهام، نامعلوم، گنگی
Ambiguity
بحث كردن، گفتگو كردن، مشاجره كردن
Argue
نتيجه منطقی، اثر، برآمد، دست‌آورد، پی‌آمد
Consequence
تراكمی، تجمعی، انباشته، يكجا‌‌‌‌
Cumulative
كسادی، تنزل، افسردگی،‌ركود‌
Depression
كج شكلی‌،‌ پيچيدگی، صدای نامفهوم‌‌داشتن
Distortion
خستگی، فرسودگی
Exhaustion
فرسودگی،‌فرسودن،‌خستگی‌،‌كوفتگی‌
Fatigue
بيشتر، ديگر، مجدد، اضافی، زائد، به علاوه
Further
بازداشتن، ممانعت كردن
Hinder
عصبانی كردن، برانگيختن، خشمگين كردن
Irritate
سرعت حركت، تندی، سرعت
Pace
رايج، شايع، متداول، فائق، مرسوم،‌برتر
Prevalent
واكنش نشان دادن، واكنش دادن
React
وضع‌ضاهری‌، محيط، زمينه، نشاندن‌
Setting
موقوف ‌كردن‌،مانع شدن
Suppress
درمعرض، آماده‌،‌فروگير‌‌،حساس،‌ مستعد پذ‌‌یرش
Susceptible
مجموعه علائم‌بندی وذهنی مرض
Syndrome
آستانه در، سرحد، آستانه مانند، آستانه ای
Threshold
گذار، تحويل، انتقال، عبور
Transition
رها كردن، راه انداختن
Trigger
پرزحمت، سخت، دردسردهنده، رنج‌آور
Troublesome
بازگرفتن، صرف نظر كردن، بازگيری
Withdrawal
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
ابهام، سخن، مشكوك، گنگی معنی
Ambiguity
انگيختگی
Arousal
واگذار كردن، نسبت دادن، منتصب كردن، مأمور كردن
Assign
نزديك، دم دست
At hand
اجازه حضور، بار، ملاقات رسمی ، حضار، مستمعين
Audience
برگرداندن، گردانيدن، دفع كردن، منحرف كردن
Avert
سانسورعقايد، سانسور
Censorship
متهم ساختن، مطالبه بها، پركردن، اتهام، هزينه، وزن، مسئوليت
Charge
محيط دايره، قلمرو، دور زدن، مدور ساختن، احاطه كردن
Circle
موكل، مشتری، ارباب رجوع
Client
چسبندگی، به هم پيوستگی
Cohesiveness
متناسب
Commensurate
عمومی ،‌معمولی،‌متعارفی
Common
سازگار، موافق، دمساز، جور، همساز
Compatible
پذيرفتن به عنوان همكار
Co-optation
مناقشه، بحث، منازعه، مناظره كردن، مباحثه كردن
Debate
عقب انداختن، به تعويق انداختن
Defer
انتخاب كردن، نامزد كردن، گماشتن؛ معين كردن، تخصيص داد
Designate
منحرف
Deviant
تقسيم كردن،پخش كردن،جدا كردن
Divide
مستند سازی، سند سازی، مدرك يا مدارك
Documentation
زدودن، حذف كردن، محو كردن
Eliminate
پديدار شدن، بيرون آمدن
Emerge
به كار بردن، استعمال كردن، به كار گماشتن
Employ
اجرا كردن، به اجرا درآوردن،تأكيد كردن، مجبور كردن
Enforce
ويژه گر، ويژه كار، متخصص، كارشناس
Expert
سقوط كردن، رخ دادن، تنزل كردن
Fall
هياهو، تشريفات
Fanfare
پی گيری كردن،تعقيب كردن
Follow-up
گروه بندی، دسته بند، دسته، گروه سازی
Grouping
غير يكنواخت، ناجور، ناهمگن
Heterogeneous
همگن، متجانس
Homogeneous
فريب، گول، حيله، خيال باطل
Illusion
مجمل، ناتمام،بی نتيجه، بی پايان
Inconclusive
ذاتی، اصلی، چسبنده
Inherent
يك پارچگی،درستی، امانت، راستی
Integrity
زياد، سخت، شديد، قوی
Intense
در گير، پيچيده، بغرنج، مبهم، گرفتار
Involved
درگيری ،گرفتاری
Involvement
آسيب ناپذيری
Invulnerability
نامربوط، بي ربط
Irrelevant
اكثريت ، بيشين
Majority
سيرت، اخلاقيات، اخلاق
Morality
بی نياز
Needless
طاق، تك، فرد، غريب
Odd
رسماً
Officially
جستجو، تحقيق، رسيدگی
Probe
وضعيت، چوني، كيفيت، وجود، خوصوصيت
Quality
عقلاني كردن، توجيه عقلی
Rationalization
اندك، معدود، نحيف،مقدار قليل
Scant
كليشه ای
Stereotypic
سريع ، چابك، تندرو، فرز، باسرعت
Swift
نشان، نشانه، اثر، دليل
Symptom
اتفاق آرا هم آوازي، هم رايی، يكدلي
Unanimity
نوسان كردن، تغييردادن، تغيير كردن، تغيير داد، عوض
Vary
عمدی، ارادی، اختياری، داوطلبانه
Voluntary
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
وابسته بهم ، داراي مناسبات مشترك
Interrelate
درميان هم كاركردن ، عمل متقابل كردن
interact
مقدمه ، ديباچه ، معارف ؛ معرفي رسمي
introduction
راهنما ، پيشتاز، سرپرست ، فرمانده دسته
leader
ربط ، رابطه نامشروع ، بستگي ، رابطه
liaison
ناظربودن ، بازبين ، بازبينی كردن
monitor
غرض، انگيزه ، محرك ، داعي ، سبب ، علت
motive
مذاكره كننده
negotiator
ايجاب ، اظهار يا ابراز كردن ، عرضه كردن
Offer
صاحب منصب ، مامور ، متصدی ، افسر
Officer
رسماً
Officially
فرصت ، مجال ، دست يافت ، فراغت
Opportunity
تشكيل دادن ، آرامش دادن ، مرتب كردن
organize
خلاصه ، مجمل ، اجمال ، مختصر
overview
انجام دادن ، به جا آوردن ، اجرا كردن ، بازی كردن
perform
عملكرد ، عملكرد ، سطح كارائی ، اجرا ، نمايش
performance
فلسفه ، حكمت ، وارستگي ، بردباری
philosophy
خط مشي ، سياستمداري ، مصلحت انديشي
policy
رئيس جمهور ، رئیس دانشگاه
president
اصول اخلاقی ، اصل ، قاعده كلي
principle
بهره وري ، قابليت توليد ، بازدهي
productivity
تأسيس كردن ، توسعه دادن ، بالا بردن
promote
محدوده ، حوزه
range
واكنش نشان دادن ، واكنش كردن
react
خويشاوندی ، نسب ، رابطه ، ارتباط ، خويشي
relationship
بايستن ، لازم داشتن ، خواستن ، مستلزم يودن
require
وسيله ، كارداني ، منبع ، ممر، مايه ، ابتكار
resource
رعايت ، رابطه ، نسبت ، رجوع ، مراجه
Respect
ثواب ، جزاء ، پاداش دادن ، اجردادن ، سزا ، تلافی كردن
Reward
علم طبيعی ، علم ، دانش
Science
جداگانه ،تفكيكاْ
Separately
جدی ، مهم ، خطير ، سخت ، خطرناك ، وخيم
Serious
مجموعه ، نصب كردن ، وارد كردن ،آماده
Set
دريك زمان ، باهم
Simultaneously
حرفه ، چيره دستی ، ورزيدگی ، استادی
Skill
سرچشمه ، منبع ، منشاء ، مايه مبدأ ، ماخذ
Source
ثابت ، ويژه ، مخصوص ، به مخصوص، خاص
Specific
سخنگو
Spokesperson
راهبرد ،خط مشي
Strategy
كوشيدن ، كوشش كردن ، جد وجهد كردن ، نزاع كردن
Strive
فرعي ،پايين تر ، مرئوس
Subordinate
مباشر ،ناظر ، سرپرست
Supervisor
صنعتي ، اختصاصي ، اصولي ، فني
Technical
جمله ، عبارت ، نيمسال ، ناميدن
Term
خاطر ، سرتاسر ، از طريق ، بواسطه
Through
حيله ، تله ، فريب اغفال ، تربيت كردن
Train
گذار، تحول، انتقال ، عبور
Transition
ترجمه كردن ، معني كردن ، تفسير كردن
Translate
نوسان كردن ، تغييردادن ، تغيير كردن
Vary
واقعاً
Virtually
شايسته ، لايق ، شايان ، سزاوار ، مستحق ؛ فراخور
Worthy
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
حادثه ، ماجراجويی، تجارت مخاطره آميز
Adventure
تغيير دادن، عوض كرن،اصلاح كردن
Alter
تحريف شده، معيوب كردن
Corrupt
سقف زدن، روكش كردن، پوشانيدن پوشش
Cover
درخواست كردن، نياز،‌احتياج، خواستار شدن
Demand
متضاد، متنوع،‌مخالف،گوناگون، مختلف، متغير،‌متمايز‌
Diverse
داخلي، محلي، خانگی، خانوادگی، ‌اهلی
Domestic
صدور،‌صادركردن،‌بيرون بردن،‌ كالاي صادره
Export
خيلی اوقات،‌بارها
Frequently
ميزبانی، گروه،‌ازدحام، دسته، سپاه، ميزبان
Host
ورود، واردات، وارد كردن،‌به كشور آوردن
Import
محرك، انگيزه، فتنه انگيز، آتش‌افروز، موجب
Incentive
ناكارا؛ بی كفايت
Inefficient
مبلغ سرمايه گذاری‌‌‌ شده، سرمايه گزاري
Investment
دانش، فوت‌و‌فن، اطلاع، معلومات خاص
Knew-how
مجاز، قانونی،‌شرعی، مشروع،‌حقوقی
Legal
اجازه، جواز‌شغل، اجازه رفتن دادن
License
اقتصاد كلان
Macroeconomic
پرداختن،‌ ديدار، مطابق شرايط بودن
Meer
چندمليتی
Multinational
مالكيت،‌دارندگی
Ownership
حق ثبت اختراع، امتياز نامه
Patent
به علاوه، به‌ اضافه،‌ افزودن به،‌ مثبت
Plus
ارباب،‌عمده، رئيس، مدير،‌مطلب مهم
Principal
دور كردن، جمع آوری كردن، به دست آوردن
Reap
شرعی،‌دينی،‌مذهبی، راهبه
Religious
انحصار، قيد شرط، محدود كردن، منع كردن، ممنوعيت
Restriction
پرمعنی، مهم، قابل توجه، حاكی از، عمده،‌ معنی دار
Significant
داد وستد كردن، مبادله يا معاوضه كردن
Trade
داد وستد، تركنش، معامله،‌سودا، انجام
Transaction
جنگ افزار، سلاح، اسلحه، حربه
Weapon
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
خلاصه كردن، چكيده كردن، مجرد، مطلق، خيالی
Abstract
قرار، توافق؛ وسايل راحتی،تطبيق
Accommodation
تأييد كردن،اعلام وصول كردن
Acknowledge
فتواي دادن ، حكم كردن، مقررداشتن
Adjudicate
دشمن، مخالف، رقيب، مدعی
Adversary
دفاع كردن،طرفداری كردن، حامی، طرفدار، وكيل
Advocate
پژوهش، توسل، چنگ زدن ،جاذبه، درخواست
Appeal
تحكيم، نتيجۀ حكميت،رای به طريق
Arbitration
گردن فراز، متكبر، خودبين، گستاخ، پرنخوت
Arrogant
اشتياق، دم زنی، تنفس، استنشاق
Aspiration
اتمسفر
Atmosphere
مشخصه، ويژگی، نشان، خواص
Attribute
صحيح،معتبر، درست،موثق
Authentic
فلسفۀ تمركز قدرت يا استبداد
Authoritarianism
چانه زنی در معاملات، مذاكره
Bargain
حافظه ميانی، حافظه موقت، بافر
Buffer
مشترك، ائتلاف،پيوستگی، اتحاد موقتی
Coalition
همدستي، همكاری
Collaboration
رزمی ،رزم كردن جنگ كردن، پيكار، نبرد
Combat
خوشنودی از خود، خود خوشنودی
Complacency
تراضی، توافق، مصالحه كردن، تسويه كردن
Compromise
درك كردن، حمل كردن
Conceive
فروتن، مهربان، نوازش كننده
Condescending
روبه رو شدن با، مواجهه دادن
Confront
محافظه كار،پيرو سنت قديم
Conservative
حريف شدن، از عهده بر آمدن
Cope
بارگاه، حياط، دربار، دادگاه
Court
اقدام كردن، رسيدگی كردن
Deal with
تجزيه
Decoupling
تنازع، منازعه،‌مجادله كردن، مناقشه كردن
Dispute
توزيعی
Distributive
خدايی،‌يزدانی، استنباط كردن
Divine
فلسفه جزمی، دگماتيسم
Dogmatism
تسلط، نفوذ، غلبه
Dominance
پايان، زيرين، روبه پاين، متمايل به پايين
Downward
تكثير كردن، المثنی نوشتن، دونسخه كردن
Duplicate
نسخه برداری، تكثير، دونسخه نويسی
Duplication
پيچيدگی، جزئيات
Elaboration
پديدار شدن، بيرون آمدن
Emerge
رويارويی، رويارويی شدن،برخورد، روبه رو شدن
Encounter
اضافه كردن
Escalate
اغراق آميز كردن
Exaggerate
برآمد، هزينه، خرج
Expense
صريح، روشن، واضح، آشكار، صاف،‌ساده
Explicit
به كار انداختن، استخراج كردن، بهره برداری كردن از
Exploit
قطعه،فضا، وسعت، فراخي، اندازه، حد، مقدار، حوزه
Extent
مستهلك كردن، خاموش كردن، خفه كردن، منقرض كردن
Extinguish
سنجيدن
Feel out
جنگجو، جنگي، جنگ، نزاع
Fighting
ثبات و استحكام
Firmness
گريز، پروازكردن، فرار كردن، كوچ كردن
Flight
يكجور و هم جنس كردن
Homogenize
ضديت، دشمنی عداوت، خصومت
Hostility
بي طرف، بي غرض، راست بين
Impartial
غير شخصی، فاقد شخصيت، بي فاعل
Impersonal
نيروی جنبش، عزم،انگيز
Impetus
غيرمقتضي، بيجا، نامناسب، ناجور، بي مورد
Inappropriate
منافي، ناسازگار، ناموافق، ناجور، نامناسب
Incompatible
انگيزه، موجب، وسيله، مسبب، كشش
Inducement
اصلاً، درابتداد
Initially
زخم، اذيت، تخطی تجاوز، خسارت
Injury
وابسته به رسيدگی، مبنی برباجويی زياد
Inquisitorial
نفوذ، دخالت، مداخله، شفاعت
Intervention
تجسس، جستجو، جستار، بازجويی
Investigation
زره پوش
Iron-clad
داوری، دادرسی، فتوای، رای
Judgment
تصديق كردن، ذيحق دانستن، توجيه كردن
Justify
ضرر كننده، بازنده
Loser
وفاداري، صداقت، وظيفه شناسي
Loyalty
رشيد، حال شده، موعد رسيده
Mature
وساطت كردن، واسطه گری؛ ميانجيگری
Mediation
الحاق، پيوند
Merging
صغر، كهين، اقليت، بخش كمتر، عدم بلوغ
Minority
سوءتفاهم
Misunderstanding
نه اين ونه آن، هيچيك از اين دو
Neither
مشغول كردن، اشغال كردن، تصرف كردن
Occupy
داوری
Ombudsman
تناقض، ضديت، قياس ضد و نقيض
Paradox
وابسته به موقعيت يا مقام
Positional
به تأ خير انداختن، به تعويق افتادن، عقب انداختن
Postpone
بي زور
Powerless
تأسيس كردن، توسعه دادن، بالا بردن
Promote
تعاقب كردن، تعقيب، پيگرد، تعاقب
Pursuit
آهسته، بي صدا
Quietly
متعارف، عقلائی، منطقی ، قابل قبول
Reasonable
صلح دادن، آشتی دادن، تطبيق كردن
Reconcile
تسليم،مستعفی شدن، كناره گرفتن
Resign
بازسازی
Restructuring
عكس، ضد، لغوكردن، شكستنی، معكوس كننده
Reverse
چرخشی، داور
Rotating
ظاهراً، ازقرار معلوم
Seemingly
جامد كردن يا شدن، سفت كردن يا شدن
Solidify
انحطاط، ركورد، كسادی، ايستايی
Stagnation
ميخ چوبی، دستك، تيرك، محكم كردن،شرط بندی كردن
Stake
پردغدغه، پراز پريشانی
Stressful
عالی، رئيس، بالايی، بالاتر، مافوق، ارشد، برتر، ممتاز
Superior
رياست، برتری، بزرگتری، ارشديت
Superiority
تسليم شدن، تحويل دادن، تسليم، واگذاری، صرف نظر
Surrender
گريش، تمايل، ميل، توجه
Tendency
شخص ثالث
Third party
سراسر، تماماً، از درون وبيرون، به كلی
Throughout
ورارفتن، برتری يافتن، سبقت جستن
Transcend
افصل، مافوق ، برتر
Transcendent
به هم پيوست ، متحدكردن، يكی كردن
Unifying
به كار بردن، مورد استفاده قرا دادن بهره بردادی كردن
Utilize
تخلف كردن از، تجاوز كردن به، شكستن
Violate
واقعاً، معناً
Virtually
مايل، راضی، حاضر، خواهان، راغب
Willing to
رضايت، ميل
Willingness
پس زدن، رد كردن، سرباز زدن، عقب كشيدن
Withdraw
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
نزديك كردن، آمدن، تقريبی ، تقريب زدن
Approximate
اجتماع،عوام
Community
نتيجه محاسبه، محاسبه، محاسبات
Computation
آرايش فضايی، تركيب، شكل بندی ، پيكر بندی
Configuration
تبديل
Conversion
طرح كردن، قصد كردن، تخصيص دادن
Designing
اثاثيه، لوازم، تجهيزات جنگی، تجهيزات
Equipment
سرمايه تهيه كردن، سرمايه گذاري
Finance
اشاره،تلويح، دلالت، معني ، مستلزم بودن
Implication
انگيزه، موجب، وسيله، مسبب، كشش
Inducement
اول، اصلی، آغازی، ابتدايی، بدوی
Initial
بينابين، متناوب، نوبت دار، نوبه ای، نوبتی
Intermittent
صفحه آرايی، نقشه، خيابان بندي
Lay out
جنبش،تكان، حركت، جنب وجوش
Motion
نزديكی ، شباهت
Nearness
برتری، رجحان، ترفيع، مزيت، اولويت،تقديم
Preference
طراحي مجدد كردن، سرو صورت ظاهري دادن به
Redesign
عطف به،‌ راجع به،‌درموضوع
Regarding
انحصار،قيد شرط، محدود كردن، منبع كردن، ممنوعيت
Restriction
نمونه برداری، نمونه گيری
Sampling
مراحل، سلسله مراتب، پي رفت، توالی، ترادف
Sequence
كرونومتر، گام شمار ، قدم شمار
Stopwatch
ماليات ، عوارض
Tax
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
نشان، هدف ، مقصد
Aim
هوشيار،مواظب،زيرك، اعلام خطر
Alert
آگهي دادن، اعلان كردن، اخطار كردن، خبر دادن
Announce
برنامه كاربردي ، تقاضاي كار، استخدام كردن،
Application
دست يافتن، نائل شدن، موفق شدن، تمام كاركردن
Attain
تابلو اعلانات، آگهی نامه رسمی، ابلاغيه رسمی
Bulletin
خواسته،مدعی به، درخواست
Claim
تصحيح، تعادل، جبران خسارت، تلافي، پاداش
Compensation
پيوستگی، اتصال، حرف ربط
Conjunction
مشاوره
Counseling
مسير، روشن،جهت، جريان
Course
جريان، جاري، رايج ، معاصر،متداول، شايع
Current
منحنی،چيز كج،خط خميده، انحناء ، پيچ
Curve
تغيير مسير، مغايرت، انحراف
Deviation
افتراق، تميز، فرق گذاری، تبعيض
Discrimination
تكراری، تكثير كردن، دونسخه كردن
Duplicate
دورگرفتن، احاطه كردن، حلقه زدن،دارا بودن، شامل بودن
Encompass
شركت كننده ورود، راه، راهرو، در، مدخل
Entry
هم چندی، معادله، برابري
Equation
لايحه، انشاء آزمايش كردن، آزمودن، سنجيدن
Essay
منصفانه، نمايشگاه كالا، زيبا، لطيف، نسبتاً خوب
Fair
پيش بينی وضع هوا يا حوادث، پيش بينی كردن
Forecast
سهم بردن، بهره مند شدن از،رساندن، ابلاغ كردن
Impart
روي داد، واقعه، حادثه، ضمنی، حتمی وابسته
Incident
زخم، اذيت، تخطي،تجاوز، خسارت، جراحت،آسيب
Injury
اعلان شغلی
Job posting
نيروي انساني
Manpower
معنی، مفاد، مفهوم، مقصود،منظور
Meaning
خبرنامه
Newsletter
غيرواقعی، اسمي،صوری، جزئی
Nominal
رخداد، وقوع ، اتفاق، تصادف،رويداد،پيشامد، واقعه
Occurrence
گزينه، انتخاب، خصيصه
Option
وابسته، مربوط، مقتضی
Pertinent
نشان دادن، متوجه ساختن، اشاره كردن
Point
كنترل كردن، صلاحيت داشتن
Qualify
توصيه نامه، پيشنهاد، نظريه
Recommendation
صرف نظر از، با وجود عليرغم
Regardless
درخواست آماده كردن، خواهش، خواسته
Request
درجه، شاخص مقياس
Scale
غربال كردن
Screen
تحميل كردن، متحمل چيزي شدن
Undergo
پيشرفت دادن، بالا بردن، از درجه بالاف به طرف بالا
Upgrade
كاروزد، دستمزد،اجرت، كار مزد، حمل كردن
Wage
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
بليغ، اعلان، آگهی
Advertising
اعتياد به نوشيدن الكل
Alcoholism
اجازه، تصديق، تصويب، موافقت، تجويز
Approval
ارزيابی، تقويم، برآوردن، تخمين، اظهارنظر
Assessment
گرفته شده
Caught
خواسته، مدعی به،‌مطالبات ادعا كردن
Claim
پی درپی،‌مستمر،‌زنجيره
Continuum
مباحثه‌ای، جدلی، جدال آميز، هم ستيز گرانه
Controversial
آسيب ديدن، ضرر زدن، ضرر، گزند،‌ غرامت
Damages
فريبنده، فريبا، گول زننده، فريب‌آميز
Deceptive
قسمت،شعبه، بخش، دايره، حوزه
Department
افتراق، تميز، فرق گذاری، تبعيض
Discrimination
سوء‌استفاده از دارو
Drug abuse
وابسته به علم اخلاق
Ethical
آزمايش
Experimentation
شديد، زياد، پهن، عريض، گسترده، پهناور، وسيع
Extensive
بی عاطفه، عاري از احساست،‌ افسرده
Heartless
عدالت، انصاف، درستی، دادگستری
Justice
قانونی بودن،‌مطابقت با قانون، رعايت قانون
Legality
دامنه، حيطه عمل،‌ كشش، شدت، تعداد، بزرگی
Magnitude
صغر، ‌كهين،‌ اقليت، بخش كمتر، عدم بلوغ
Minority
اطاعت كردن، فرمانبرداری كردن
Obey
حق انتخاب، اختيار خريد و فروش، گزينه، انتخاب
Option
آلودگی،‌ كثافت، ناپاكی
Pollution
پيشرو، مترقی، ترقی خواه، تصاعدی، جلوه رونده
Progressive
اعتراض رسمی، اعتراض كردن، واخواست رسمی
Protest
تعديل‌كردن، تنظيم كردن؛ ميزان كردن، درست كردن
Regulate
(گشتن، جستجو كردن)Seek گذشته و قسمت سوم
Sought
رهايی از انهدام، باززيستی، ابقاء،‌ بقا
Survival
غير قابل استيناف، غير جذاب، غير منطقی
Unappealing
خلا، فضای تهی
Vacuum
تخلف كردن از، تجاوز كردن به، شكستن، نقض كردن
Violate
نگرانی، اضطراب، دلواپسی
Worry
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
دقت وصحت، درجه دقت،درستی، صحت، دقت
Accuracy
گروه، يك دست
Batch
منش نما، نشان ويژه، صفت مميزه، مشخصات، صفت مشخصه
Characteristic
حمله، اتهام، هزينه، وزن، مسئوليت، گماشتن
Charge
مقايسه، همسنجی، تطبيق
Comparison
شركت، بنگاه،ربط، بستگی، بابت، مربوط بودن به
Concern
تشكيل دادن، تأسيس كردن، تركيب كردن
Constitute
شكل دادن، ساختن، بنا كردن، ايجاد كردن، ساخت
Construct
ترويج شدن، زن وشوهر، زوج يا جفت
Couple
آپارات، تهجيزات،اسباب وسيله، وسيله
Device
بهره ور، مؤثر،كارآمد، باكفايت، كارا
Efficient
مجوديت، مستقل، نهاد، وجود
Entity
بزرگ، عظيم، كبير، مهم،هنگفت
Great
مشخص، وارون، نشان شده، پررنگ
Highlight
تلويحی، ضمنی، التزامی، مجازی ،اشاره شده
Implicit
صادركردن،موضوع دعوي،توزيع كردن،قضيه
Issue
فاصله، بعد، درازا، طول، قد، درجه، مدت
Length
توزيع نامناسب
Maldistribution
حاشيه ای خطرناك، بحرانی، حداكثر، كناری
Marginal
مساحت، اندازه گيری، اندازه، سنجش
Measurement
چيزكوچك، با دقت اشاره كردن به
Pinpoint
جزئی، بخشی، بخش، خزء ، تكه، بهره،برخه، نصيب
Portion
اولی، قبلی، ازپيش، پشين
Prior-time
درست،مخصوص، صحيح، شايسته
Proper
نسبتاً ، بالنسبه
Relatively
اعتماد، توكل، تكيه، اتكا، دل گرمی
Reliance
بايسته، شرط لازم، لازمه،احتياج،چيز ضروری
Requisite
خود به خود اصلاح شونده، اصلاح كننده نفس خود
Self-correcting
خدمت كردن به، رفع كردن،برآوردن احتياج
Serve
جزيی، نا قابل،كم مايه،بديهی، ناچيز
Trivial
نوسان، متناوب پراكندگی، وارياسيون
Variation
حياتی، وابسته بزندگی، واجب، اساسی
Vital
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
دانلود کتاب لغات زبان تخصصی مدیریت

امروزه رشته مدیریت و بالاخص گرایش بازرگانی آن مورد توجه بسیاری از داوطلبین کنکور کارشناسی و نیز کارشناسی ارشد است. کم نیستند افرادی که از رشته هایی همچون مترجمی زبان، رشته های مهندسی یا صنایع و … در کنکور کارشناسی ارشد رشته مدیریت با گرایش های گوناگونش شرکت می کنند. این افراد در وهله نخست قصد دارند با علم به دانش مدیریت در کنار رشته خود بتوانند هم به صورت موثرتر فعالیت نموده و هم رشته دومی خوانده و اطلاعات خود را گسترش داده و از لحاظ کاری موفق تر باشند.

در این میان زبان انگلیسی به عنوان عنصری کلیدی برای این رشته عمل می نماید. در اکثر موارد افرادی که مسلط به انگلیسی هستند همانند دانش آموختگان رشته زبان انگلیسی و نیز افرادی که دانش زبانی شان به نسبت خوب است حتی اگر در سایر مواد امتحانی درصد کمتری آورده باشند، در صورتی که درصد ماده زبان انگلیسی شان بالا باشد، امکان موفقیتشان چند برابر است. با این اوصاف دانستن لغات تخصصی رشته هایی همچون مدیریت و بازرگانی برای افراد فوق الذکر امری است بسیار تعیین کننده.
 

پیوست ها

  • vajegan modiriat.pdf
    814.1 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Similar threads

بالا