شکست در ازدواج

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
سلام من پسری 27 ساله هستم و با دختری 22 ساله ازدواج کردم. بعد از مدتی که از زندگی مشترکمان که گذشت متوجه شدم همسرم قبلا با پسرخاله اش می خواسته ازدواج کنه اما به گفته خودش چون علاقه ای به ایشان نداشته از روی اجبار تا مرحله آزمایش ژنتیک هم پیش رفته ودر آن مقطع گفته بود من باایشان به دلیل رابطه فامیلی و آینده فرزند دار شدنمان ازدواج نمی کنم که این امر موجب رنجش شدید خاله ایشان شده بود . حتی خاله اش در مراسمات دیگر ما را دعوت نمی کرد و با دیدن ما به ما بی محلی نشان می داد.
از طرف دیگه من هم به حرف های همسرم تردید داشته و فکر می کنم ایشان به من دروغ گفته و اگر ایشان با پسرخاله اش قصد ازدواج نداشته چرا آزمایش ژنتیک رفته و در آن مرحله برگشته است. خیلی اعصابم خورد است و هر زمان به این موضوع که همسرم با پسرخاله اش قصد ازذواج داشته و تا مرحله آزمایش هم پیش رفته بود فکر می کنم اعصابم خورد می شه وحتی زندگی نرمال رو هم ندارم. نمی دانم چیکار کنم از طرفی خانواده خاله اش به ما بی محلی می کند و از رو در رو شدن با آنها واهمه دارم و از طرفی فکر می کنم همسرم به من دروغ می گوید و قصد ازدواج با ایشان را داشته ، نمی دانم چیکار کنم احساس می کنم تو ازدواجم دچار شکست شده ام.
چیزی که مهمه اینه که همسر شما با شما ازدواج کرده نه پسرخاله اش.خاله اش و خونوادش مگه چقدر در زندگی شما نقش دارن؟شیطونو لعنت کنین و بخاطر افکار واهی دستی دستی زندگیتونو از دست ندین.از لحظه لحظه زندگیتون لذت ببرین.
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
این افکارِ پوچ و واهی رو بریزید دور و با افکــارِ پریشان زندگی رو سپری نکنید.
هر چی بوده در گذشته ش بوده و لاغیر.
و این مسئله ممکن برای خیلی از خانوم ها و یا حتی آقا پسرها پیش اومده باشه که همسرشان از این قضیه اطلاع دارند و یا نه!
بهتره با این افکاری که به نتیجه ی درستی هم نمی رسید،نه خودتون رو انقدر عذاب روحی بدید ،نه همسر و زندگی تازه ی که شروع کردید!
مطمئن باشید که اولین شخصی که آسیب می بینه خود شما هستید.
موفق باشید.
 

Similar threads

بالا