زندگینامه بزرگان موسیقی ایران

pocahontas

عضو جدید
استاد محمدرضا شجریان



محمدرضا شجریان اول مهر ماه 1319 در مشهد متولد شد.
چنانکه خود در خاطراتش از ایام کودکی بیان کرده، 5 ساله بود که در خلوت کودکانه‌اش آواز می‌خواند


15بهمن1326 به کلاس اول می‌رود و یک سال بعد به آموزش تلاوت قرآن‌کریم نزد پدر می‌پردازد. در 9 سالگی تلاوت قرآن را آغاز می‌کند و یک سال بعد این کار را در میتینگ‌ها و اجتماعات سیاسی ان سال‌ها ادامه می‌دهد.
در سال 1331 برای نخستین بار صدایش از رادیو خراسان پخش می‌شود. سال 1332 وی عنوان شاگرد ممتاز را در بین دانش آموزان مشهدی از آن خود می‌کند و سپس در دبیرستان شاهرضا تحصیلات خود را پی می‌گیرد. همزمان در مسابقات فوتبال دبیرستان‌های مشهد هم حضور می‌یابد و در سال 1334 موفق می‌شود به تیم دانش آموزی استان راه یابد.
شجریان در سال 1336 به دانشسرای مقدماتی در مشهد می‌رود و از همین سال است که برای نخستین بار با یک معلم موسیقی به نام جوان ‌آشنا می‌شود. پی گیری جدی کار آواز سبب می‌شود تا در سال 1338 وی به اجرای آوازهایی بدون ساز ونیز قرائت قرآن برای رادیو خراسان بپردازد. یک سال بعد شجریان دیپلم دانشسرای عالی را می‌گیرد و به استخدام آموزش و پرورش در می‌آید و همزمان به تدریس در دبستان خواجه نظام‌الملک بخش رادکان می پردازد و نیز با سنتور آشنا می‌شود.
آشنایی با سنتور این اشتیاق را در وی شدت می‌بخشد که با نت و فراگیری سنتور نزد آقای جلال اخباری و شروع سنتور سازی و تحقیق برای بهتر کردن صدای سنتور تجربه‌های خود درموسیقی را گسترش دهد.
شجریان در همین سال (1340) با دوشیزه فرخنده گل افشان در شهر قوچان ازدواج می‌کند و مرداد ماه جشن عروسی می‌گیرند که حاصل این ازدواج آغاز یک زندگی سی ساله و سه دختر ویک پسر( همایون) است.
در سال 1342 وی از بخش رادکان به روستای شاه اباد مشهد به عنوان مدیر دبستان منتقل می‌شود و در همین سال فرزند اول وی (راحله) متولد و نیز وی موفق می‌شود که اولین سنتور خود را با چوب توت بسازد.
در سال 1344دختر دوم (افسانه) در مشهد به دنیا می‌آید که بعدها به همسری پرویز مشکاتیان در می‌آید.


بعد از چند سال تدریس و مدیری دبستان‌های مشهد آذر ماه 1346 شجریان به تهران منتقل می‌شود و از همان بدو ورود با استاد احمد عبادی (نوازنده و نواساز نامی سه‌تار) آشنا می‌شود وهمزمان به همکاری با رادیو ایران می‌پردازد و در کنار آن به کلاس درس اواز استاد اسماعیل مهرتاش و انجمن خوشنویسان نزد استاد بوذری می‌رود. اشنایی با رضا ورزنده (استاد سنتور) در تابستان همین سال. اجرا و ضبط اولین برنامه در رادیو ایران که با عنوان "برگ سبز شماره ی 216" در شب جمعه 15 اذر ماه پخش شد از دیگر فعالیت‌های شجریان در این سال بود.
کار در رادیو با نام مستعار "سیاوش بیدکانی" تا سال 1350 خورشیدی و بعد در رادیو و تلویزیون با نام خودش از جمله تلاش‌های شجریان در مسیر زندگی هنری‌اش به شمار می‌رفت.
در سال 1347 از آموزش و پرورش به وزارت منابع طبیعی انتقال می یابد و همزمان به کلاس خوشنویسی استاد حسن میرخانی می‌رود.
دختر سوم وی مژگان در 27 اردیبهشت درتهران متولد می‌شود و در همین سالهاست که وی برنامه‌هایی با استاد احمد عبادی، لطف الله مجد، اجرا می‌کند.
در سال 1349 همکاری خود با با برنامه‌های تلویزیون ملی ایران را آغاز می‌کند و همزمان به دریافت خوشنویس ممتاز نایل می‌شود.
در سال 1350 با استاد فرامرز پایور آشنا می‌شود. به مشق سنتور و اموزش ردیف اوازی صبا نزد ایشان می‌پردازد. در همین سال است که وی افتخار آشنایی با شاعر گرانمایه هوشنگ ابتهاج سایه را پیدا می‌کند و به همکاری با برنامه گلهای تازه رادیو می‌پردازد.
در سال 1351 شجریان ضمن همکاری در برنامه گلها با استاد نور علی خان برومند آشنا می‌شود و به آموزش سبک وشیوه آوازی طاهر زاده نزد وی مشغول می‌شود. آشنایی با استاد دوامی و نیز آموختن ردیف‌های آوازی از دیگر توفیقات شجریان دراین سال بود.
در سال 1352 وی به اتفاق گروهی از هنر مندان چون محمدرضا لطفی، ناصر فرهنگفر، حسین علیزاده، جلال ذوالفنون، داود گنجه‌ای و مقدسی و حدادی و دیگران هنرمندان مرکز حفظ و اشاعه موسیقی را به سرپرستی استاد داریوش صفوت بنا می‌گذارند.
در سال 1354 همایون متولد می‌شود و از همان سال اجرای وی برای کشور های خارجی هم آغاز می‌شود.
1355: شرکت در جشنواره توس (نیشابور) با فرامرز پایور، سایه، حسن ناهید، رحمت الله بدیعی، محمد اسماعیلی، عبدالوهاب شهیدی و هوشنگ ظریف. حضور در برنامه جشن هنر حافظیه شیراز با محمدرضا لطفی و فرهنگفر و اجرای برنامه راست پنجگاه. در همین سال وی به همراه ابتهاج سایه و برخی دیگر از هنرمندان از رادیو کناره گیری می‌کنند.

در سال 1356 شرکت دل آواز را تاسیس و نیز در سال 1357 در مسابقات تلاوت قرآن سراسر کشور به مقام نخست می‌رسد.
در سال 1358 با غلامرضا دادبه آشنا می‌شود و سپس آلبوم‌های مختلفی را با گروه پایور و نیز آلبوم‌های دیگری را با گروه شیدا و عارف کار می‌کند.
در فاصله سال‌های دهه شصت شجریان همکاری گسترده‌ای را با پرویز مشکاتیان آغاز می‌کند که حاصل ‌آن آلبوم‌های ماهور، بیداد، نوا، دستان و .. است. در همین سال‌ها وی به اتفاق گروه عارف کنسرت‌هایی را در خارج از ایران اجرا می‌کند.
از سال 68 وی با گروه پیرنیاکان و عندلیبی به اجرا کنسرت در آمریکا و اروپا می‌پردازند. این گروه در سال بعد و به دلیل زلزله رودبار کنسرت‌هایی را در جمع آوری کمک مردم دنیا دراروپا و آمریکا اجرا می‌کنند.
در سال 71 پس از ازدواج با همسر دوم خانم کتایون خوانساری به اجرای کنسرت‌های مرحله دوم در امریکا با داریوش پیر نیاکان، جمشید عندلیبی و همایون شجریان (اگوست تا نوامبر) می ‌پردازد. انتشار آلبوم یاد ایام، آسمان عشق و نیز دلشدگان حاصل این سال‌ها است.
در سال 1374 وی کنسرت‌هایی در شهرهای اصفهان، شیراز، ساری، کرمان و سنندج را برگزار می‌کند و در همین سال آلبوم چشمه نوش (‌با محمد رضا لطفی) گنبد مینا، جان عشاق، مدتی بعد در خیال را با همکاری مجید درخشانی منتشر می‌کند.
در سال 76 فرزند دیگر شجریان به نام رایان از همسر دوم متولد می شود و یک سال بعد وی آلبوم شب؛ سکوت، کویر را با آهنگسازی کیهان کلهر منتشر می‌کند.
شجریان در سال 78 جایزه افتخاری یونسکو را دریافت می‌کند (‌جایزه پیکاسو) و کتاب راز مانا نیز از وی درسال 79 منتشر می‌شود.
از یکی دو سال بعد وی به اتقاق کیهان کلهر و حسین علیزاده و همایون شجریان کنسرت‌هایی را در اروپا و آمریکا اجرا می‌کنند که حاصل ان آلبوم‌های نوا، داد و بیداد، زمستان است.
شجریان به اتقاق علیزاده و کلهر و فرزندش در زمستان سال 1383 به مناسبت زلزله بم کنسرتی را درتهران برپا می‌کنند و همزمان اعلام می‌کنند که قصد دارند مجتمعی را به نام باغ هنر بم بسازند که دی وی دی همنوا بابم حاصل چنین اندیشه‌ای است.
شجریان پس از آن در سال 84 نیز کنسرتی دیگر با علیزاده و کلهر و همایون درتالار کشور برگزار می‌کند. وی هم اینک با گروه آوا کنسرت‌هایی را در داخل و خارج از ایران اجرا می‌کند.
 

pocahontas

عضو جدید
ادامه ...

ادامه ...

آثار استاد شجریان:

 

pocahontas

عضو جدید
استاد پرویز مشکاتیان



پرویز مشکاتیان متولد 24 اردیبهشت 1334 نیشابور بود.
وی مقدمات موسیقی را از شش سالگی نزد پدرش، حسن مشکاتیان، آموخت و نخستین کنسرت خود را در سن هشت سالگی در مراسم گردهمایی دانش آموزان در مدرسه امیر معزی نیشابور ارائه داد.
پس از آن وی در جشنواره موسیقی که دراردوگاه رامسر برگزار می شد به دفعات شرکت کرد و در تمامی آنها مقامهای ممتاز را به دست آورد.
مشکاتیان سال 1353 در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران قبول شد و همزمان به آموزش ردیف میززا عبدالله نزد نور علی خان برومند و ردیف موسیقی سنتی نزد دکتر داریوش صفوت پرداخت.
وی همزمان با آموزش ردیف مبانی موسیقی و موسیقی ایرانی را نزد اساتیدی چون دکتر محمدتقی مسعودیه، عبدالله خان دوامی، سعید هرمزی، یوسف فروتن ادامه داد.
مشکاتیان از سال 1354 همکاری خود را با مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به عنوان مدرس و نوازنده سنتور و سرپرست گروه زیر نظر دکتر داریوش صفوت ادامه داد و درکنار آن به اجرای کنسرت های متعدد با خوانندگانی چون پریسا( فاطمه واعظی) و هنگامه اخوان پرداخت و در سال 1356 گروه عارف را تشکیل داد.
درهمین سال وی در آزمون باربد که به ابتکار استاد نورعلی برومند برگزار می شد شرکت کرد و به همراه پشنگ کامکار مقام اول در رشته سنتور را کسب کرد و نیز به همراه داریوش طلایی مقام ممتاز در ردیف نوازی را به دست آورد.
همکاری با رادیو زیر نظر هوشنگ ابتهاج (سایه) از دیگر فعالیتهای وی درسال 56 بود که با واقعه 17 شهریور 57 وی وگروهی دیگر از اهل موسیقی به صورت دسته جمعی از رادیو استعفا دادند.
در این سال وی به اتقاق گروهی دیگر از هنرمندان موسیقی و با همکاری گروه‌های عارف و شیدا مؤسسه چاووش را شکل داد که حاصل آن انتشار برخی از ماندگارترین قطعات موسیقی سنتی در سال‌های 57 تا 62 بود.
تصنیف مرا عاشق با صدای شهرام ناظری (روی شعری از مولانا) و چهار مضراب شورانگیز و قطعه نغمه در دستگاه شور، تصنیف ایرانی(با صدای شجریان در چاووش 6)، قطعه ده ضربی چهار گاه به نام پیروزی و تصینف رزم مشترک (باصدای شجریان در آلبوم چاووش 7)، و نیز اجرای قطعه در قفس استاد ابوالحسن صبا با تنظیم حسین علیزاده در همین آلبوم از دیگر فعالیتهای مشکاتیان دراین دوره بود.
پس از این دوره مشکاتیان همکاری خود با محمد رضا شجریان را پی می‌گیرد که حاصل آن آلبوم های سر عشق(درماهور) بیداد (دستگاه همایون) بر آستان جانان (در شور و بیات ترک)، نوا (‌مرکب خوانی در دستگاه نوا) ، دستان (‌در دستگاه چهار گاه) و نیز اجرای کنسرت‌های برون مرزی به همراه شجریان در کشورهای اروپایی که تا سال 1366 به طول انجامید.
از سال 67 مشکاتیان همکاری خود با خوانندگان دیگری را هم در دستور کار خود قرار می‌دهد که شهرام ناظری (آلبوم لاله بهار)، علی جهاندار (آلبوم صبح مشتاقان)، علیرضا افتخاری (مقام صبر)، ایرج بسطامی (موسم گل، افشاری مرکب، مژده بهار،وطن من)، علی رستمیان و حمید رضا نوربخش (کنسرت گروه عارف) از جمله آنها بوده‌اند.
گزارش همشهری‌آنلاین از نشست خبری مشکاتیان
یادداشتی از زنده‌یاد پرویز مشکاتیان
مشکاتیان در فستیوال موسیقی روح زمین در لندن شرکت کرد و مقام نخست این جشنواره را به دست آورد.
برخی از کارهای مشکاتیان نیز با تنظیم چهره هایی چون محمد رضا درویشی (جان عشاق و گنبد مینا) و کامبیز روشن روان (دود عود) منتشر شدند که در هر سه این آلبوم‌ها محمد رضا شجریان آواز خواند.
[تجلیل از مشکاتیان و گروه کامکارها در جشن خانه‌موسیقی]
[گزارش همشهری‌آنلاین از کنسرت مشکاتیان و گروه عارف]
[اجرای اثر مشترک مشکاتیان و شجریان بعد از سه دهه در آلمان]
[خاطره پرویز مشکاتیان در تالار اندیشه زنده شد]
[شد خزان...]
[انتقاد از مسئولان موسیقی در مراسم تشییع مشکاتیان]
[بهار در پائیز با 16سرو بلند]
[«خزان» شاخ مضراب]
[آواز شجریان در سوگ مشکاتیان]
[در وطن خویش غریب]
[پیام شجریان در فراق مشکاتیان]
[کسی همپایش نبود]
برخی از مهمترین قطعات ساخته شده توسط مشکاتیان از سوی علیرضا جواهری نت نویسی وبه بازار موسیقی عرضه شد.
مشکاتیان از سال 1376 اجراهای صحنه ای و انتشار آلبوم را متوقف کرد و تا تابستان سال 84 کنسرتی در کشور اجرا نکرد. در تابستان 84 وی به فکر تجدید ساختار گروه عارف و شیدا بر‌آمد که حاصل آن اجرای کنسرتی در تالار کشور با صدای شهرام ناظری بود.
مشکاتیان علاوه بر ساز سنتور که ساز تخصصی وی است با سه تار هم آشنایی کافی دارد و همنوازی سه تار در آلبوم سر عشق را خود وی انجام داده است.
خانه موسیقی در هشتمین سالگرد خود مراسمی در تالار کشور برگزار کرد و از مقام هنری این هنرمند نامی تجلیل به عمل آورد.
این هنرمند نامی کشورمان، 29 شهریور 88 دارفانی را وداع گفت.
 

pocahontas

عضو جدید
استاد شهرام ناظری



شهرام ناظری در سال ۱۳۲۸ (۱۹۵۰ میلادی) در خانواده ای هنردوست، در کرمانشاه به دنیا آمد. از کودکی و زیر نظر پدرش، آموزش های اولیه موسیقی و آواز را فرا گرفت.
پس از آن تحت تعلیم نورعلی خان برومند آثار گذشتگان موسیقی را فرا گرفت و همزمان برای تکمیل ردیف آوازی از محضر استاد زنده‌یاد عبدالله خان دوامی نکته‌ها آموخت.
وی همچنین از محضر استادانی چون محمود کریمی، محمدرضا شجریان، عبدالعلی وزیری و حسین قوامی نیز نکته‌ها و ظرایف آوازی را فرا گرفت.
در همین دوران بود که وی با استاد داریوش صفوت آشنا شد و به گفته خود آقای صفوت آن توصیه معروف را به وی کرد که « صدای تو اساطیری است و مبادا که این صدا را با چیزی دیگر بیامیزی»
ناظری همزمان با آموختن آواز به آموختن ساز سه تار هم پرداخت و از جمله کسانی بودکه بیشترین حشر ونشر را با استاد نامدار سه تار، استاد احمد عبادی داشت و نیز در این مسیر از دانش و توانایی‌های استادانی چون محمود تاجبخش، جلال ذوالفنون و محمود هاشمی (سازنده معروف سه تار) نیز نکته‌ها آموخت، ‌ضمن آنکه در دوره‌ای که رضا قاسمی در آلبوم گل صدبرگ با ناظری همکاری می‌کرد، از وی هم نکات قابل اعتنایی فرا گرفت.
نقطه عطف اول کاری شهرام ناظری را باید در ضربی شوشتری و تصنیف معروف کاروان شهید جستجو کرد. این اثر را استاد محمد رضا لطفی ساخته و ناظری در مایه شوشتری خوانده است.
کار فضایی حماسی دارد و استفاده از مثنوی معروف هوشنگ ابتهاج سایه در این کار، وجهی تراژیک به آن بخشیده است. صدای ناظری در این اثر پر انرژی و جوان و جسور است و در بخش‌های اوج کار، حماسی و تاثیرگذار. این اثر بعدها تحت عنوان چاووش ۷ منتشر شد.
ناظری همراه استاد لطفی مثنوی معروف سایه را در دستگاه ماهور هم خواند که تنها نسخه‌ای از آن گاه به گاه از تلویزیون پخش می‌شود. اورتور(درآمد) این کار و ضربی‌ای که آواز ناظری روی آن خوانده می‌شود، در آلبوم چاووش ۶ با صدای آقای شجریان هم خوانده شده است. آلبومی که تصنیف معروف ایران هم در ادامه این آواز و ضربی آمده است.
در همین دوران وی آواز شور را با کمانچه مرحوم بهاری و نیز همراهی سنتور پرویز مشکاتیان می‌خواند. آواز این کار یکی از درخشان‌ترین آوازهای ناظری است، که در کمتر اثر دیگری تکرار شده است.
صدایی در اوج و حماسی که همنوازی پر و پیمان استاد زنده یاد بهاری به ‌آن وجه و صبغه دیگری داده است؛ آوازی با مطلع شعری «چندین شب و خاموشی ، وقت است که برخیزیم/ وین آتش پنهان را با صبح در آمیزیم»
این اثر به همراه تصنیف معروف «مرا عاشق» با آهنگسازی آقای مشکاتیان بعدها در آلبومی که به نام لاله بهار (به یاد ملک‌الشعرای بهار) کار شده بود، انتشار می‌یابد.
پس از آن وی گل صد برگ را در اوایل دهه شصت به بازار موسیقی عرضه می کند. کاری مشترک با جلال ذوالفنون و البته رضا قاسمی که بر روی طرح این کار زحمات فراوانی صرف کرد و حتی بخش عمده ایده این کار را باید از آن وی دانست تا ذوالفنون.
این اثر دو ویژگی داشت، اول معرفی و عمومی کردن ساز سه تار و دف و دیگری وجه حماسی کار.
بعدها وی آلبوم آتش در نیستان را با جلال ذوالفنون اجرا می‌کند که استفاده از اشعار مولانا در این اثر هم از جمله ویژگی‌های کار به شمار می‌رود. کاری که می‌توان آن را تداوم منطقی گل صدبرگ به شمار آورد و نشان داد که ناظری علاوه بر آواز دستی چیره در تصنیف‌سازی و ذهنی بکر برای پروردن برخی ملودی‌های جذاب و دلنشین دارد.
پیش از این کار البته ناظری با کیخسرو پورناظری آلبوم«صدای سخن عشق» را کار کرده بود که این اثر خود سنگ بنایی شد برای کارهایی که بعدها با گروه‌نوازی ساز تنبور انتشار یافت که نقطه عطف آن را باید در«آلبوم مهتاب رو» دانست که تصنیفی خیره‌کننده را در آن شاهدیم.
این تصنیف نمونه شاخص و تکامل یافته تصانیفی است که بعدها به جریان موسیقی عرفانی یا سماع شهره شدند. تصنیفی که اوج و فرودهای منحصر به فردی دارد و به خوبی روی شعر مولانا نشسته و ناظری آن را به نیکوترین وجه اجراکرده است.
آوازهایی که مادرم به من آموخت
مولانا؛ راز مانا
اجرای قونیه در گفتگوی همشهری آنلاین با شهرام ناظری
نقطه عطف بعدی کار ناظری با آلبوم شورانگیز حسین علیزاده شکل گرفت. اثری که خود به لحاظ استفاده از فرمها و ابداعات تازه در موسیقی ایرانی کاری نو و متفاوت است و از ذهن پیچیده و مبدع علیزاده در این کار خبر می‌دهد.
این اثر ابتدا در تالار وحدت اجرا شد و عواید آن هم به زلزله‌زدگان استان گیلان اختصاص یافت و علاوه بر ناظری، صدیق تعریف هم آن را خواند. اما وقتی آلبوم شور انگیز منتشر شد، تنها صدای ناظری زینت بخش آن بود.
ناظری در این اثر هم یکی از زیباترین آوازهای خود را خواند. آوازی در مایه بیات ترک با شعری معروف از مولانا: «دگر باره بشوریدم، بدان سانم به جان تو / که هر بندی که بر بندی، بدرانم، به جان تود»
پس از این دوران ناظری با گروه دستان همکاری می‌کند که نقطه عطف آن را باید در آلبوم «سفر به دیگر سو» جست و جو کرد. این آلبوم نمونه‌ای شاخص از تحول در ریتم و سرعت در موسیقی سنتی‌است، شاخصی که گروه دستان و به خصوص حمید متبسم پایه‌گذار آن بود و اکنون به ژانری غالب در گروه‌نوازی موسیقی سنتی تبدیل شده‌است.
خود ناظری هم در گفتگویی گفته است که سفر به دیگر سو مهم‌ترین کار وی در عرصه موسیقی و به نوعی مانیفست کاری وی به شمار می‌رود. اثری که ناظری سعی کرد در آن فرم‌های آوازی تازه ای را با الهام از ساختار موسیقی ردیفی و موسیقی نواحی ایران به کار گیرد.
در این دوران ناظری همکاری‌هایی هم باگروه کامکارها داشته است که حاصل آن در آلبومی منتشر شده است.
پس از این دوران هم ناظری همکاری‌هایی با لوریس چکناوریان انجام داده است که کارهای چکناوریان اصولا ژانری متفاوت دارد. همچنانکه کاری که وی با کامبیز روشن روان انجام داده است نیز فضایی متفاوت با آثاری دارد که ناظری با دیگر هنرمندان انجام داده‌است.
این کارها فضایی ارکسترال دارد. کارهایی که با زمستان اخوان (باآهنگسازی محمد رضا درویشی) شروع و سپس با «در گلستانه» سهراب سپهری (با آهنگسازی هوشنگ کامکار) ادامه یافت و در نهایت با ساقی‌نامه کامبیز روشن روان و همکاری‌ای که با چکناوریان و ارکستر سمفونیک داشته به پایان رسید.
اگر چه در گلستانه و زمستان آثاری هستند که وی برای نخستین بار آواز را در شعر نو تجربه می‌کند.
از چند سال قبل نیز ناظری همکاری‌هایی را با فرزندش حافظ انجام داده است که از جمله آنها کنسرتی بود که با وی در کاخ سعد آباد تهران داشت.
حافظ البته بعدها هم با پدرش کنسرت‌هایی در آمریکا داشت که به دلیل نشنیدن این کارها نمی‌توان درباره آنها قضاوت کرد، اما حافظ هم در همان کنسرت تهران نشان داد که خطی جدی در موسیقی را دنبال می‌کند؛ خطی که امیدواریم با آموخته‌هایی که وی از غرب به ارمغان می‌آورد، حداقل تفاوت و تنوعی را به پیکره موسیقی ما تزریق کند.
از اواسط دهه هقتاد ناظری به همکاری با گروه کامکارها پرداخت که حاصل آن انتشار آلبوم کنسرت مشترک وی با این گروه بود.
ناظری در زمینه آوازهای قدیمی ایران هم تجربه‌هایی دارد که در آلبوم آواز اساطیر آن را عرضه عمومی کرد.
ناظری در چند سال گذشته کنسرت‌های بسیاری را در ایران و خارج از ایران اجرا کرده‌است.
هم اکنون با مطرح کردن شکلی از آواز در پی اشاعه و گسترش این نوع از آواز است، و در این راه کنسرت‌های بسیاری اجرا کرده که کنسرت با گروه کامکارها را می‌توان نام برد.
ناظری سال گذشته توانست نشان صاحب منصبی موسیقی یا همان لژیون دنور را از دولت فرانسه دریافت کند و از اواخر سال گذشته هم کنسرت‌هایی را در آمریکا اجرا کرد.
اجرای وی در سال ۸۵ در قونیه از دیگر تلاش‌های وی بود که در نهایت به برگزیده شدن وی و گروهش انجامید.
آخرین کار ناظری مولوی نام دارد که نیمی از کنسرت سال ۱۳۸۰ با فرزندش حافظ ناظری را شامل می‌شود.
 
  • Like
واکنش ها: ?Why

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بیو گرافی بزرگان موسیقی ایران

بیو گرافی بزرگان موسیقی ایران

بیوگرافی استاد شجریان

استاد محمدرضا شجریان مهر ۱۳۱۹ در مشهد زاده شد. آوازخوانی را از کودکی با همان لحن کودکانه آغاز کرد. از کودکی با توجه به استعداد و صدای خوبش تحت تعلیم پدر که خود قاری قرآن بود مشغول به پرورش صدای خویش شد و در ۱۰ سالگی در رادیو به تلاوت قرآن می*پرداخت. در سال ۱۳۵۷ در مسابقه تلاوت قرآن کشوری رتبه اول را به دست آورد. در سال ۱۳۳۷ به رادیو خراسان رفت و در رشته آواز مشغول فعالیت شد. سپس برای اجرای برنامه*های گلها به تهران نزد استاد پیرنیا دعوت شد و در بیش از یکصد برنامه گلها و برگ سبز شرکت کرد. او از سال ۱۳۴۵ با احمد عبادی آشنا شد و از سال ۱۳۴۶ در کلاس مهرتاش شرکت نمود. در ۱۳۵۰ با فرامرز پایور آشنا شد و یادگیری سنتور و ردیف*های آوازی را دنبال کرد. از سال ۱۳۵۲ نزد عبدالله دوامی کلیه ردیف*های موسیقی و شیوه*های تصنیف*خوانی را فرا گرفت. در سال ۱۳۵۴ نزد نورعلی خان برومند سبک سید حسین طاهرزاده را فرا گرفت. شیوه*های آوازی اقبال السلطان، تاج اصفهانی، میرزا ظلی، ادیب خوانساری، قوامی و بنان را روی صفحات و نوارها به دقت دنبال کرد. از سال ۱۳۵۴، تدریس هنرجویان را در رشته آواز در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران آغاز کرد و در سال ۱۳۵۸ با تعطیلی این رشته کار تدریس خود را پایان داد. در ۱۳۵۷ چندین سرود میهنی اجرا کرد و همکاری خود را با سازمان*های دولتی ادامه نداد و در خانه به تحقیق و تدوین ردیف*های آوازی پرداخته و به آموزش شاگردان قدیمی*اش همت گماشت. شجریان اکنون به همراه پسرش همایون شجریان به ترویج و اشاعه موسیقی اصیل و سنتی ایرانی می*پردازد همکاری با رادیو و تلویزیون برای اولین بار در سن ۱۰ سالگی به تلاوت قرآن در رادیو محلی پرداخت و در سال ۱۳۳۷، ۱۸ ساله بود که مشغول به همکاری با رادیو خراسان شد. سال ۱۳۴۶ به تهران آمد و در اواخر دهه ۴۰ و تا سال ۵۶ با «رادیو ایران» همکاری کرد. به دلیل مخالفت خانواده با نام مستعار «سیاوش بیدگانی» در برنامه «برگ سبز» و «گلهای تازه» اجراهای بسیاری توسط کنسرت رادیو به همراه محمدرضا لطفی، جلیل شهناز، حسن ناهید، ناصر فرهنگ*فر و دیگر نوازندگان آن دوره اجرا کرد. در سال*های آخر حکومت محمدرضا شاه پهلوی، شاه ایران، همکاری خود را به گفته خود به دلیل «پخش آهنگ*های مبتذل» با رادیو و تلویزیون قطع کرد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران و متعاقب آن انقلاب فرهنگی سال ۱۳۵۹ و قطع برنامه*های موسیقی، همکاری او نیز با رادیو قطع شد. در سال*های اخیر و پس از اصلاحات، رادیو فرهنگ، در برنامه نیستان برخی از کارهای قدیمی و جدید او را پخش می*کند، همچنین شبکه چهار جمهوری اسلامی در برنامه*ای تحت عنوان آوای ایرانی، با استفاده از «گنجینه گلهای تازه رادیو ایران» آواز شجریان را همراه با تصاویری از خوشنویسی، نگارگری و دیگر هنرهای ایرانی پخش می*کند. جوایز در سال ۱۳۷۸ موفق به دریافت جایزه پیکاسو و دیپلم افتخار از طرف سازمان یونسکو در پاریس شد. این جایزه هر پنج سال به هنرمندی که برای شناساندن فرهنگ و هنر کشورش می*کوشد اهدا می*شود. پیش از وی، این جایزه را نصرت فاتح*علی*خان خواننده قوالی از پاکستان دریافت کرده بود. محتوای کاری بیشتر آوازها و تصنیف*های اجرا شده گزیده*ای بوده از اشعار شاعران بزرگ ایران چون سعدی، حافظ، مولوی، باباطاهر، خیام، عطار و برخی تصنیف*های قدیمی با مضامین عاشقانه، و اجتماعی. همچنین استاد شجریان در برخی کنسرت*ها و کارهای جدیدتر خود از «شعر نو» شاعرانی چون فریدون مشیری، نیما یوشیج، سهراب سپهری، شفیعی کدکنی، مهدی اخوان*ثالث و هوشنگ ابتهاج استفاده کرده*است. از جمله کارهای مشترک او گزیده*ای است از رباعیات خیام با صدای شجریان و رباعی*خوانی احمد شاملو شاگردان شهرام ناظری علیرضا افتخاری همایون شجریان حسام الدین سراج ایرج بسطامی حمیدرضا نوربخش محسن کرامتی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بــیوگرافی استاد بنان
"استاد غلامحسین بنان" در ارديبهشت ماه سال 1290 خورشيدی در تهران خيابان "زرگنده"
(قلهک)،در خانواده اي متمول و صاحب جاه، به دنيا آمد. پدرش "كريم خان بنان الدوله نوری" و
مادرش دختر شاهزاده محمد تقی ميرزاركنی (ركن الدله) برادر ناصرالدين شاه يا پسر محمد شاه

"استاد غلامحسین بنان" در ارديبهشت ماه سال 1290 خورشيدی در تهران خيابان "زرگنده"
(قلهک)،در خانواده اي متمول و صاحب جاه، به دنيا آمد. پدرش "كريم خان بنان الدوله نوری" و
مادرش دختر شاهزاده محمد تقی ميرزاركنی (ركن الدله) برادر ناصرالدين شاه يا پسر محمد شاه
قاجار بود. از شش سالگی بنا به توصيه استاد "نی داود" به خوانندگی و نوازندگی ارگ و پيانو
پرداخت و در اين راه از راهنمايی های مادرش كه پيانو را بسيار خوب می نواخت بهره ها گرفت،
اولين استاد او پدرش بود و دومين استاد، مرحوم "ميرزا طاهر ضياءذاكرين رثايی" و سومين
استادش مرحوم "ناصرسيف" بوده اند. بنان در سال 1321 خوانندگی را در راديو آغاز كرد، درآن
زمان، شادروان روح الله خالقی مسوليت راديو را بر عهده داشت، روزی كه بنان با عبدالعلی وزيری
جهت امتحان به راديو می روند در دفتر روح اله خالقی، ابوالحسن صبا هم نشسته بوده، از بنان
مي خواهند كه برای ايشان قطعه ای بخواند و او « درآمد سه گاه» را آغازمی كند و صبا هم با
ويلن او را همراهی می كند. هنوز « درآمد» تمام نشده بود كه خالقی به صبا می گويد:"شما
نواختن ويولن را قطع كنيد" و به بنان اشاره می كند «گوشه حصار» را بخواند و بنان بدون اندک
مكثی ، با چنان مهارت و استادی « درآمد حصار» را می خواند و به «سه گاه» فرود می آيد كه
روح اله خالقی بی اختيار برخاسته و او را در آغوش گرفته و می بوسد و آينده وی را در هنر آواز
درخشان پيش بينی می كند. صدای بنان، بسيار لطيف و شيرين، زيبا و خوش اهنگ بود، كوتاه
می خواند ولی درهمين كوتاهی، ذوق و هنر بسيار نهفته است، غلت ها و تحريرهای او چون
رشته مرواريد غلطانی، به هم پيوسته و مانند آب روان است. از سال1321 صدای "غلامحسين
بنان" ، همراه با همكاری عده ای از هنرمندان ديگر از راديو تهران به گوش مردم ايران رسيد و
ديری نگذشت كه نام بنان زبانزد همه شد و شيفتگان فراوانی در سراسر كشور پيدا كرد. خالقی
او را در اركستر انجمن موسيقی شركت داد و با اركستر شماره یک نيز همكاری خود را شروع كرد
و از بدو شروع برنامه هميشه جاويد "گلهای جاويدان" بنا به دعوت استاد ارجمند داود پير نيا با آن
همكاری داشت. بنان در طول فعاليت هنری خود، حدود 450 آهنگ اجرا كرد و انچه كه امتياز
مسلم صدای او را پديد می آورد، زير و بم ها و تحريرات صدای اوست كه مخصوص به خودش
است. بنان نه تنها در آواز قديمی و كلاسيک ايران استاد بود، بلكه در نغمات جديد و مدرن ايران
نيز تسلط كامل داشت. تصنيف زيبا و روح پرور «الهه ناز» او بهترين معرف اين ادعاست.
غلامحسين بنان به سال 1315 خورشيدی به سمت بايگان در اداره كل كشاورزی استخدام شد و
بعد از چندی به شركت ايران بار كه مركز آن در اهواز بود منتقل گشت. پس از چند سال به
معاونت آن اداره منصوب شد. در سال 1321 به تهران آمد و بنا به پيشنهاد مرحوم "فرخ" كه وزير
خواربار بود، به سمت منشی مخصوص وزير به كار پرداخت.

بعد از تغيير كابينه، به اداره كل غله و نان منتقل شد و چندی كفالت اداره دفتر و كارگزينی و
مدتی هم مسؤوليت تحويل كوپن نان تهران را بر عهده داشت. در سال 1332 به پيشنهاد
شادروان خالقی به اداره كل هنرهای زيبای كشور منتقل شد و به سمت استاد آواز هنرستان
موسيقی ملی به كار مشغول شد و در سال 1334 ريئس شورای موسيقی راديو شد. بنان در
سال 1336 ه_ش در یک سانحه اتومبیل چشم راست خود را از دست داد. در سال 1346 نیز به
عنوان اعتراض بر ابتذال خوانی در رادیو،خواندن را کنار گذاشت و زمان "قطبی" به طور کلی از
رادیو قهر کرد و خانه نشین شد. غلامحسين بنان از ابتدا در برنامه های گل های جاويدان و گل
های رنگارنگ و برگ سبز شركت داشته كه رهاورد اين همكاری ها ده ها برنامه گل های
جاویدان، گل های رنگارنگ و برگ سبز است و برنامه های متعدد و گوناگون ديگری كه از اين
خواننده بزرگ و هنرمند به يادگار مانده است. غلامحسين بنان مدت ها بود كه مبتلا به ناراحتی
جهاز هاضمه شده بود و از طرف ديگر حنجره اش نيز آمادگی بيان نيازهای درونيش را نداشت و به
همين دليل اندک اندک از خواندن اجتناب ورزيد و از صحنه هنر كناره كشيد و ديگر حدود بيست
سال آخر عمر را تقريبا فعاليت چشم گيری نداشت و روز به روز ناراحتی جهاز هاضمه او را بيشتر
رنجور می كرد و متاسفانه كوشش های پزشكان و خاصه مراقبت ها و از خود گذشتگی های
"پری بنان" همسر وفادارو مهربانش هم مؤثر نيفتاد و سرانجام درساعت 7 بعدازظهر پنجشنبه
هشتم اسفندماه سال 1364 خورشيدی در بيمارستان ايرانمهر قلهك جهان را بدرود گفت. گفتنی
است وی در آواز به مکتب علینقی وزیری و روح الله خالقی گرایش داشت و یکی از هنر آموزان آواز
در هنرستان موسیقی ملی و عضو ارکسترهای مختلف رادیو تهران بود. از جمله آثار او می توان
به صفحات گرامافون همراه با نوازندگان مختلف و برنامه های رادیویی همراه با ارکستر گل ها و
تکنوازان آن اشاره کرد. بهترین آثار او عبارتند از آواز دیلمان "تنها"،ماهور با پیانوی "رضا محجوبی"،
همایون با "مرتضی محجوبی" و از دیگر تصانیف و قطعات این هنرمند برجسته می توان به کاروان،
من از روز ازل، نوای نی، من بی دل، ساقی، آهنگ از "محجوبی"، دیدی ای مه آهنگ از
"یاحقی"، مشتاق و پریشان، دیدار یار آهنگ از "وزیری"، حالا چرا آهنگ از "خالقی" اشاره کرد.
"احمد ابراهيمی" و "کاوه ديلمی" از شناخته شده ترين شاگردان اين هنرمند برجسته به حساب
می آیند. "مرتضی نی داوود" نخستین کسی بود که به استعداد او در پی برد، بنان به نواختن
ارگ و خواندن تصنیف و گاهی آواز روی آورد. گاهی هم به تشویق مادرش از آموزشهای پسر خاله
خود برخوردار می شد. در سال 1296ش در مهمانی بزرگی که بنان الدوله راه انداخته بود،
غلامحسین شش ساله به پیشنهاد مادر پشت ارگ نشست و قطعه ای نواخت و تصنیفی خواند.
کودک شش ساله خیلی مورد توجه تحسین مهمانها قرار گرفت، ازآن شب به بعد،که پدر به
استعداد پسر پی برده بود،او را پیش استادان بزرگ برای آموزش موسیقی و آواز فرستاد. بنان
موسیقی را از " مرتضی نی داوود" و آواز را از "میرزا ضیاء الدین رضایی" فرا گرفت و از آنها نکته ها
آموخت و از ردیف های موسیقی ایرانی آگاهی کامل یافت. بنان اگر چه در مدرسه ثروت مشغول
تحصیل بود. اما بیشتر توجه او به موسیقی و آواز بود. بعدها در انجمن موسیقی ملی با کلنل
وزیری مشغول کار شد.بنان در این انجمن سالهای سال خواننده بود. بعدها از کلاسهای "روح الله
خالقی"،"ابوالحسن صبا"و"مرتضی محجوبی" و دیگر هنرمندان بهره ها برد. بنان خود بارها گفته
بود که من پیشرفت خود را در موسیقی مرهون صبا و خالقی می دانم. می گویند بنان بم ترین
صدای مردانه را داشت و صدای او در ردیف آواشناسی،صوت متوسط بود. اما لطافت و قدرت صدا
از ویژگیهای آوای او بود.بعدها به صلاحدید"کلنل وزیری" و "خالقی" ،صدایش را پایین تر هم آورد و
چنین بود که صدایش گرم و گیرا و دل انگیز شد. " صبا" می گفت:"بعضی تحریر ها را هیچ کس به
جز بنان نمی تواند درست بخواند" تحریر در اصطلاح موسیقی به معنی پیچیدگی در آواز ،کشش
صدا ،غلت دادن آواز و پیراستن آواز از خشونت و زواید است. "فرهاد فخرالدینی" می گوید: "بنان
به طرز عجیبی بر صدای خود مسلط بود و من هرگز ندیدم نتی را خارج ،یا کم و زیاد بخواند." بنان
ذر انتخاب شعر و درست ادا کردن آن،بیش از اندازه دقت می کرد و در نتیجه وقتی شعر را می
خواند آنچنان را آنچنان تر می کرد.

بنان در انتخاب شعر و موسیقی ، سخت خوش سلیقه بود. " روح الله خالقی" می گوید: "صوت
بنان لطیف ترین صدایی است که من در عمر خود شنیده ام" اگر به یکی از تصنیفهای بنان گوش
بسپاریم، خواهیم دید که در اجرای آواز بنان،شکستن کلمه، نابجا خواندن،درنگ یا شتاب بی جا
در سرتاسر تصنیف حتی یک بار هم دیده نمی شود. اوج،جای خود را دارد و فرود هم .اینجاست
که هنر تبلور پیدا می کندو بنان را در صدر می نشاند. نوع ادای کلمات ،جدا از آواز و همراهی
موسیقی هم آهنگ در بیان بنان، خود شعری جداگانه است. "علی تجویدی" می گوید: " مرا
عاشقی شیدا" را هیچ خواننده ای توان اجرا نداشت جز بنان، که آنرا به درستی خواند و اجرا
کرد.بنان علاوه بر شعر هایی که از سروده های " رهی معیری" از سروده های "نواب صفا" نیز
استفاده می کرد: یاد باد آن همدلی،آن همدمی،آن همرهی ساز محجوبی و آواز بنان، شعر
رهی از کارهای به جا مانده بنان می توان به" بوی جوی مولیان" در بیات اصفهان که "روح الله
خالقی " آنرا ساخته بود اشاره کرد. کار دیگری که نام بنان را بر سر زبانها انداخت و تا امروز هم
اعتبار خود را حفظ کرده است تصنیف زیبا و پر مفهوم "من از روز ازل" ساخته استاد" مرتضی
محجوبی" در مایه سه گاه است.در سال 1319 ه_ش که رادیو تأسیس شد ،بسیاری از هنرمندان
به رادیو دعوت شدند که در صدر آنها بنان بود.که در سال 1321 این همکاری را پذیرفت و در برنامه
"گلهای جاویدان" ،"برگ سبز" و"گلهای رنگارنگ" که به همت شادروان" داوود پیر نیا" تهیه و
تدوین می شد،عاشقانه به کار پرداخت.پس از آن بود که نام و آوازه بنان در همه جا پیچید و به
عنوان یک آواز خوان و تصنیف خوان حرفه ای از شهرت جهانی برخوردار شد. بنان مردی مبادی
آداب ،خوش لباس ،خوش بیان و بذله گو و مجلس آرا بود. موقع آواز خواندن همیشه لبخندی روی
لبهای این هنرمند می شکفت. و می گفت:" این لبخند،قیافه مرا در هر حال برای بیننده و
شنونده آوازم قابل تحمل تر می کند" خانه بنان در بلندیهای جمال آباد شمیران ،یادگارهای او را
دارد. شاید هم اکنون نیز بتوان "حالا چرا" را در عشاق و بوسلیک ،"امروز مها خویش ز بیگانه
ندانیم" را در ابوعطا،"به یاد صبا "را در سه گاه و "همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی" را در
ماهور و هزاران اثر دیگر را را در آن سربالاییها شنید و لذت برد و هنر سحرآفرین او را تحسین کرد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی،چندین بار از ایشان برای اجرای برنامه در رادیو دعوت به عمل آمد
اما بنان دیگر حوصله آن سالها را نداشت. در سالهای آخر عمر تنها سرگرمی استاد خاطرات
گذشته و گوش دادن به نوارهای زیبای خود بود. یاد و خاطره استاد بنان را می توانید در "نور و نوا"
که به یاد او تدوین و پرداخته شده است زنده کنید و یاد تندیسی بیفتید که در خانه ،جای او را پر
کرده است.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بیو گـرافی شهرام ناظری


شهرام ناظری خواننده و استاد موسیقی ایرانی درسال ۱۳۲۸ در كرمانشاه ودر خانواده اي اهل موسيقي متولد شد.

وي از زمان كودكي مانند اكثر خوانندگان كه صداي خوش در خانواده شان موروثي بوده صداي خوش را از پدر و مادر خود

به ارث مي بردو پدرش كه صداي لطيفی داشت و از سبك قدما و خوانندگان آن ديار به خصوص شادروان شيخ داوودي

خواننده بزرگ بهره گرفته بود فرزندش را تحت تعليم قرار مي دهد ناگفته نماند كه قطب اين خانواده مرحوم استاد

حاجي خان ناظري بوده كه اكثر موسيقي دانان كرمانشاه را با نت و موسيقي اصيل ايران تعليم داده وخود از درويش خان و كلنل وزيري بوده است

پدر شهرام ناظري ضمن آشنايي با گوشهها و رديف هاي آواز ايراني با سه تار هم آشنايي داشته است و مادر وی هم صوتی خوش و با آواز آشنایی داشته و شهرام در چنين محيطي پرورش مي يابد

اين محيط مناسب هنري موجب میشود تا وي در سن ۹ سالگي اولين برنامه هنري خود را در راديو كرمانشاه همراه با تار مرحوم درويشي؛ از نوازندگان معروف كرمانشاه اجرا نمايد.

وي سپس در سن ۱۱ سالگي در راديو تلويزيون ايران چند برنامه در آواز ايراني اجرا نمود و براي پر بارتر كردن درك

موسيقي خود ارتباط بيشتري با پسر عمويش علي ناظري و درويش نعمت علي خان خراباتي كه تاثير بزرگ و مهمي بر آشنايي او با موسيقي محلي و كردي و درك آن داشتهاند برقرار كرد.

وي همواره در پي بهره بردن از مكاتب و استادان مختلف بوده است. در سال ۱۳۴۵ براي بهره گيري از محضر اساتيدي

چون شادروان عبداله خان دوامي، نورعلي خان برومند، عبدالعلي وزيري، محمود كريمي و. .. مقيم تهران میشود و

ضمن بهره گيري از محضر اين اساتيد سه تار را نیز نزد استادان احمد عبادي، محمود تاج بخش، جلال ذوالفنون و محمود هاشمي فرا مي گيرد.

شهرام ناظري به مدت يكسال در تبريز با نوازندگان و موسيقيدانان آن ديار مانند بيگجه خاني محمود فرنام قيطانچيان كه از شاگردان اقبال آذر بودند درزمينه موسيقي ايراني كار مي كند

درسال ۱۳۵۴ بنابه پيشنهاد نورعلي برومند به استخدام راديوتلويزيون در مي آيد و اولين برنامة خود را با گروه شيدا به

سرپرستي محمد رضا لطفي با مثنوي مولانا و ترانه اي از شيخ بهايي اجرا مي نمايد و پس از آن با گروه عارف به سرپرستي حسين عليزاده و پرويز مشكاتيان همكاريش را ادامه مي دهد


فهرستی از آثار:
مثنوی موسی و شبان
سخن عشق
بهاران ابیدر
باد صبا میآید
شعروعرفان (بنمای رخ)
یادگار دوست
ساقی نامه و صوفی نامه ۱ (سوته دلان)
ساقی نامه و صوفی نامه ۲ (نسیم صبحگاهی)
نجوا
بشنو از نی
سخن تازه
دیوان شمس
لاله بهار
شورانگیز
کنسرت افشاری ۶۲
درگلستانه
زمستان
کنسرت استادان موسیقی ملی ایران
گل صدبرگ
آتش در نیستان
چاوش ۲
چاوش ۳
چاوش ۴
چاوش ۷
چاوش ۸
چشم به راه
کنسرتی دیگر
دل شیدا
کیش مهر
مطرب مهتاب رو
بی قرار
حیرانی
لیلی و مجنون
ساز نو آواز نو
کنسرت ۷۷
کنسرت کامکارها
آواز اساطیر
سفر به دیگر سو
غم زیبا
لولیان (آخرین اثر تا اردی بهشت ۱۳۸۵)

وي درسال ۱۳۵۵ درنخستين كنكور موسيقي سنتي ايران (باربد) مقام اول رابه دست مي آورد

درسال ۱۳۵۶ همراه باگروه سماعي به سرپرستی اصغر بهاري و حسن ناهيد براي اجراي كنسرت در جشنواره توس انتخاب میشود

و درسال ۱۳۵۸ همراه با گروه چاووش كه خود از اعضاي اصلي آن بود در سخت ترين شرايط صداي موسيقي سنتي و اصيل ايران را به گوش مردم هنردوست كشور رساند

شهرام ناظري از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ با تلاش پي گير و بي وقفه آلبومهای چاووش (۲) (۳) (۴) (۷) (۸) را با همكاري گروه چاووش، گروه

شيدا و گروه عارف به سرپرستي محمد رضا لطفي، حسين عليزاده و پرويز مشكاتيان، آلبوم مثنوي موسي و شبان را با همكاري جلال

ذوالفنون و بهزاد فروهري، شعر و عرفان را با همكاري نوازندگان مركز حفظ و اشاعه موسيقي سنتي ايران و گروه مولانا به سرپرستي

جليل عندليبي، آلبوم سخن عشق باهمكاري گروه تنبور شمس و مرا عاشق را با همكاري گروه عارف به سرپرستي پرويز مشكاتيان تهيه كرد.

او در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴ از فعاليت خود کاست و به طرق مختلف مشغول تدريس موسيقي و رديفهاي آوازي به علاقه مندان گرديد .

از سال ۱۳۶۴ به بعد با همكاري گروههاي موسيقي ايراني كارهاي زيبايي را به بازار موسيقي عرفاني و اصيل ايرانی

عرضه ساخت كه از درخشان ترين اين آثار رامي توان : گل صد برگ با همكاري استاد جلال ذوالفنون آتش در نيستان با

همكاري استاد جلال ذوالفنون كنسرت اساتيد با همكاري گروه استاد فرامرز پايور بي قرار با همكاري گروه جليل

عندليبي را نام برد. شهرام ناظري طي فعاليت هنري خود براي اجراي كنسرتهايي موسيقي اصيل ايراني و عرفاني

سفرهاي بيشماري به كشورهاي آسيايي اروپايي و آمريكا داشته است و در فستيوالهاي جهاني نيز حضور به هم رسانيده است .

وي درسال هاي اخير باحضوري بيشتر در كنسرتهاي داخلي كه با همه زحمات و مشقات اجراي آنها به دليل كمبود

امكانات و مشکلاتی که همواره در سالهای پس از انقلاب اسلامی در ایران پیش روی هنرمندان و بویژه اهالی موسیقی بوده است به درخواست علاقه

مندان خود جواب مثبت داده است. حضور او درجشنوارة موسيقي فجردرسال ۱۳۸۰ به همراه فرزندش حافظ ناظري را شايد بتوان يكي از

مهمترين وقايع در دوران اين جشنواره به حساب آورد چنان كه جايزه اول اين فستيوال به عنوان بهترين خواننده موسيقي اصیل ایرانی را

نصيب او ساخت.

وی جايزة مخصوص هيئت داوران را نيز از جشنوارة مهر دريافت داشته است. اما بدیهیست که چنین تقدیر و بزرگداشتهایی در این سطح

هیچگاه نخواهد توانست تقدیری شایسته از

استادانی چون ناظری باشد. کسانی که با جهد خود موسیقی اصیل ایرانی را به قله های امروزی رسانیده اند


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
استاد بنان



"استادغلامحسین بنان"در سال 1290 در تهران متولد شد.پدرش کریم خان بنان الدوله نوری و مادرش دختر شاهزاده محمد تقی میرزا رکنی(رکن الدوله) برادر ناصرالدین شاه یا پسر محمد شاه قاجار بود. مادرش پیانو را بسیار خوب می نواخت و پدرش کریم خان بنان الدوله، فرزند میرزا الله مستوفی از صدایی خوش بر خوردار بود.او در نوجوانی به مکتب "مرتضی نی‌داوود"نوازنده تار راه یافت. وی آواز را بعدها نزد "ضیاء الذاکرین" و "ناصر صیف" به روش آموزش سینه به سینه ادامه داد .
سال‌ها بعد به دعوت "روح ا... خالقی" نزد "صب"رفت تا به جمع خوانندگان مکتب "وزیری" بپیوندد.
کم کم آوازهای "بنان"در رادیو شهرت زیادی بین مردم کسب کرد و هنرمندان بزرگ رادیو که بیشتر از شاگردان "صب"بودند با ساخت قطعاتی،همکاری خود را با او آغاز می‌کردند.
همچنین هنرمندان بزرگی مانند "جلیل شهناز" و "حسن کسایی" در جواب آواز با او همکاری می‌کردند.
بسیاری از آوازهای بنان را پیانو و ویلن همراهی می‌کردند.وقتی بنان به میانسالی رسیده بود خوانندگان زیادی وارد رادیو شده بودند که از نظر ظرافت و دقت در شکل ارائه موسیقی و کلام گاهی با او برابری می‌کردند که در میان خوانندگان مرد می‌توان به "حسین قوامی" و"محمدرضا شجریان"که خود بهره گرفته از "بنان" بودند، اشاره کرد.
"بنان" در سال 1336 در یک سانحه رانندگی چشم راست خود را از دست داد که این اتفاق تاثیر شدیدی در روحیه او گذاشت به طوری که پس از این ماجرا دچار افسردگی شد ولی همچنان به کار خود ادامه می‌داد. دوره حیات این خواننده مصادف با آخرین سال‌های زندگی خوانندگان کهنسال قاجار تا خوانندگان پس از انقلاب بود که در راس آنها شجریان قرار داشت.
وی سرانجام در 8 اسفند 1364 به علت ناراحتی دستگاه گوارش در بیمارستان ایران مهر درگذشت.
پس از مرگ او "پری بنان" همسرش به احترام او ساعت‌های خانه "بنان"را متوقف کرد.
مهارت شگفت‌انگیز بنان در تلفیق شعر و آواز و استادی او در اجرای ظرایف آواز ایرانی از او چهره‌ای ماندگار در موسیقی اصیل ایرانی ساخته‌ است.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
استاد علی تجویدی علی تجویدی، هنرمند برجسته موسیقی و نوازنده ویلون در آخرین روزهای سال گذشته پس از پنج سال تحمل بیماری در سن ۸۶ سالگی در منزل خود درگذشت.



علی تجویدی، هنرمند برجسته موسیقی و نوازنده ویلون در آخرین روزهای سال گذشته پس از پنج سال تحمل بیماری در سن ۸۶ سالگی در منزل خود درگذشت. آخرین كلامی كه از استاد تجویدی شنیده شد، تبریك سال نو بود كه در مصاحبه تلفنی با رادیو فرهنگ گفت.
علی تجویدی در سال ۱۲۹۸ در خیابان ری شهر تهران متولد شد و با توجه به دانش هنری پدرش، هادی خان تجویدی، خیلی زود به دنیای هنر قدم گذاشت. پدر او از شاگردان ممتاز كمال الملك و یكی از استادان مینیاتور در ایران بود. هادی خان علاوه بر نقاشی، تار هم می نواخت و به همین دلیل علی تجویدی در ابتدا با این ساز آشنا شد و سپس نواختن فلوت را نزد آقای ظهیرالدینی آغاز كرد و از ۱۶ سالگی نیز به فراگیری ویلن نزد آقای سپهری پرداخت. پس از آن نیز با حضور در كلاسهای استاد حسین یاحقی، یادگیری ردیفهای موسیقی ایرانی را آغاز كرد.
مرحوم تجویدی درباره مراحل یادگیری موسیقی خود، نوشته است:«مقدمات را نزد پدرم و هادی تجویدی (برادرم) آموختم. در ۱۲ سالگی دستگاههای ایرانی را می شناختم.مرحوم ابوالحسن صبا چون نزد پدرم نقاشی كار می كرد، به منزل ما رفت و آمد داشت و از همان موقع با ایشان آشنا شدم. اولین سازی كه آموختم، تار بود، ضمناً موقعی كه در دبیرستان تحصیل می كردم، به گروه پیشاهنگی وارد شدم و فلوت آموختم و با نت آشنایی پیدا كردم. در ۱۶ سالگی به كلاس حسین یاحقی رفتم و پس از شش ماه نزد ایشان به آموختن ویولن مشغول شدم و سپس به كلاس مرحوم صبا رفتم و شش سال نزد این استاد به فرا گرفتن موسیقی و نوازندگی ویولن پرداختم، در ضمن سه تار و ضرب را هم نزد ایشان یاد گرفتم و برای پیشرفت تكنیك ویولن بنا به توصیه ایشان سه سال نزد یك استاد خارجی كار كردم و نیز به وسیله یكی از دوستانم با حضرت حاج آقا محمد ایرانی و جناب ركن الدین مختاری و سایر موسیقیدانان ایرانی از جمله نورعلی برومند و مرحوم طاهرزاده و مرحوم قهرمانی آشنا شدم. در حقیقت دستگاههای كامل ایرانی و تصانیف مرحوم شیدا را نزد این بزرگواران آموختم و چون ذوق آهنگسازی داشتم، بنا به توصیه آقای ركن الدین مختاری به ساختن آهنگ پرداختم و در كلاس كنسرواتوار آزاد موسیقی نام نویسی كردم. از ۲۷ سال پیش در رادیو مشغول كار نوازندگی، آهنگسازی، عضویت كمیسیون موسیقی و سرپرستی و رهبری اركستر هستم. آهنگ هایی به صورت ترانه ساخته ام كه بیشتر در برنامه گلها اجرا شده است. اشعار آنها را اغلب آقای رهی معیری و بیژن ترقی و معینی كرمانشاه ساخته اند. شعر چند ترانه را هم خودم ساخته ام.»محمدرضا محمدزاده كه از سال ۱۳۸۲ به عنوان پرستار استاد در خانه او حضور داشت در گفت و گویی با فاضل جمشیدی در زمان حیات ایشان گفته بود: «با توجه به درد و كهولت سنی كه ایشان دارند، با آغوش باز و مهر و محبت فراوان از میهمانانی كه به ملاقاتشان می آیند، پذیرایی می كنند. دوست دارند با همه مهربانی كنند... یادم می آید زمانی بود كه استاد از درد پشت، بسیار رنج می بردند. وقتی به ایشان می گفتم امروز ملاقات دارید، دردشان را كمتر احساس می كردند. تنها به من تذكر می دادند طوری نشان دهید كه درد پشتم مشخص نشود تا در حضور میهمانان و همكارانم شرمنده نباشم. ایشان هم در لحظه ای كه ملاقات كنندگان حضور داشتند، با اشاره به من نشان می دادند كه درد دارند یا نه، تا من برای جابه جایی ایشان اقدام كنم.»
تجویدی در سال ۲۰۰۲ از سوی یك بنیاد بین المللی به عنوان مرد سال جهان معرفی شد.آهنگهای «تذرو» و «مناجات» از آخرین ساخته های تجویدی بود كه در سال ۱۳۷۸ از سوی اركستر موسیقی ملی ایران به رهبری فرهاد فخرالدینی اجرا شد.استاد تجویدی در سالهای اخیر نه چیزی می نوشت، نه ساز می زد و نه راه می رفت، در آخرین روزها حتی حرف زدن نیز برای او مشكل شده بود.به گفته شوكت تجویدی، همسر استاد، در ماههای اخیر حیات مرحوم علی تجویدی، نه تنها خود ساز نمی زد، بلكه حتی تاب و توان شنیدن موسیقی های ضبط شده خودش را هم نداشت. وقتی قطعه ای از آثار خودش را نیز می گذاشتند، به اواسط قطعه نمی رسید كه با اشاره می خواست كه موسیقی را قطع كنند؛ چون به یاد زمانهای ساز زدن خود و خاطرات گذشته می افتاد و ناراحتی اش دوچندان می شد.
استاد محمدرضا شجریان در یادبود استاد تجویدی در متنی كوتاه نوشت: «نسلی كه به پشتكار و عشق، بنای فرهنگ و هنر ایران زمین را رفعت و شكوه بخشیدند، یكایك از دست می روند، اما به استواری فرهنگی كه چونان حافظ و مولانا و فردوسی را در خود پرورانده باور عمیق دارم... ذوق آهنگسازی او [تجویدی] اصالت را با نیاز و زبان مردم درآمیخت، چنان كه نغمه هایش بر سر زبانها افتاد و در پی سالها كه از آفرینش آنها می گذرد، هنوز نیز در خلوت تنهایی خویش زمزمه می كنند.»همایون خرم، آهنگساز و همكار زنده یاد تجویدی در اركستر گلها نیز در مراسم تشییع پیكر استاد گفت: «مرگ تجویدی موجب فراموش شدنش نمی شود. او با آثاری كه ساخته، یادش همواره زنده و هر روز در میان ماست.»
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
استاد پرویز یاحقی پرویز صدیقی پارسی ( معروف به پرویز یاحقی) ، در یک هزار و سیصد و پانزده خورشیدی بر خشت این جهان افتاد. حالا خیابان صفی علیشاه تهران در خواب هم نمی دید که ویولونیستی چیره دست را میزبان شده است. در فضای خانواده ای روشنفکر بالیدن آغازید. موسیقی از همان اوان کودکی با روح و جان پرویز اخت شده بود. کودک حالا در غلیان است . می خواهد تا روح تشنه خود را با موسیقی سیراب کند. در به در دنبال یک ساز است . آسان ترین و دم دست ترین اما همان نی لبک کوچک و ظریفیست که به آسانی مهیا می شود. پرویز کوچک حالا می کوشد با تمام قوای خود، هر چه نغمه در اینجا و آنجا می شنود را با همان نی لبک کوچک اجرا کند. خانه ای که پرویز یاحقی در آن بالید، با حضور موسیقیدان برجسته دیگری چون حسین یاحقی توامان بود. حسین، دایی پرویز است و پرویز کوچک دم به دم شیفته هنرمندی می شود که اولین راهنمایش در پیمودن راه بود. به همت حسین یاحقی موقعیتی فراهم می شود که که پرویز پیش از آنکه به هفت سالگی رسد، راهی کلاس موسیقی گردد. گفته اند که پرویز کوچک در غیاب دایی هنرمند خود، ویولون او را بر داشته و ساعتها با حسرت بر آن نگاه می کرده است. حالا تعلیم شروع می شود. دایی فرهیخته با تمام نیرو کار آموزش نوجو را پی می گیرد. پشتکار پرویز در آموختن شوق آموزنده را دو چندان می کند. نت ها و ملودی ها یکی پس از دیگری فرا گرفته می شوند. استاد خود از این سرعت فراگیری حیرت زده است. حالا نوبت می رسد به آموزش ردیف های پنجگانه موسیقی سنتی. شاگرد کوچک به آسانی پیش درآمدها، چهار مضراب ها، آهنگهای ضربی و دستگاههای موسیقی ایرانی را نیز فرا می گیرد. جالب آنکه طی همه این مراحل تا نیل به دوره عالی در حالی انجام می شود که پرویز یاحقی هنوز بیش از یازده سال سن نداشته است. در دوره ای که پرویز کوچک مشغول آموختن بوده منزل آنها پاتوق موسیقیدان های نام آور ایران، استادانی چون: ابولحسن صبا،مرتضی محجوبی،علی اکبر شهنازی، رضا محجوبی،حسین تهرانی،رضاقلی ضلی،مرتضی نی داوود و... بوده است. او مدتی را نزد استاد صبا به فراگیری ردیف همت می گمارد. درست در همین مقطع از زندگانی اوست که

پرویز صدیقی نام "یاحقی" را بر خود گذارده و به عنوان نوازنده خردسال در رادیو به اجرای برنامه مشغول می شود. حالا هجدهمین سال تولد پرویز است. داوود پیرنیا او را به برنامه "گلها"ی رادیو دعوت می کند. در نخستین اجرای یاحقی در برنامه خاطره انگیز "گلها". "امید دل من کجایی" با صدای حریرگون استاد غلامحسین بنان. اعضای این ارکستر علاوه بر پرویز یاحقی، ابولحسن صبا، حسین یاحقی،مرتضی محجوبی،علی تجویدی، حبیب الله بدیعی، میرنقیبی،زرین پنجه،حسین تهرانی و وزیری تبار به هنرنمایی می پردازند. یاحقی در هجده سالگی با ارکستری کار می کند که اعضای آن همگی از نام آوران موسیقی ایران بوده و هستند. حالا به مرور تکنوازی آغاز می شود. آرشه می لغزد بر ویولن و شور موسیقی صد چندان می شود برای یاحقی جوان.. زنده یاد جواد بدیع زاده در این باره می نویسد، « طبیعت هر چند سال و یا چندین قرن یکبار به درست کردن آدم هایی خارق العاده دست می زند... ساز او بیشترین اثرها را در جان و مغز و دل من داشته و خوشبختانه پرویز یاحقی جزو آنهایی است که به پا برجا ماندن موسیقی ایرانی و رونق آن کمک های دو چندان کرده و به خصوص با نهایت ظرافت و قدرتی که بر روی این ساز فرنگی می نوازد به آن دسته از متخصصین نشان داده که بیرون بردن این ساز از موسیقی ایرانی تا چه اندازه ای از جلال و ظرافت و قدرت و زیبایی موسیقی ایرانی خواهد کاست. آنگونه که حبیب اله نصیری فر در "مردان موسیقی سنتی و نوین ایران" آورده است، یاحقی با بسیاری از شعرا و تصنیف سازان به نام ایران همراهی کرده است. که از آن جمله اند، رهی معیری،تورج نگهبان،اسماعیل نواب صفا و... . دوست دیرین یاحقی بیژن ترقی است. از همین روی، بیش از نود درصد از تصانیف آهنگهای او سروده های بیژن ترقی است. ترقی خود در این ارتباط می گوید، « ... نوای دلنشین و پر رمز و راز او که به سرگذشت زندگی ما انسان ها می ماند،گاه به نغمه پر زمزمه جویباران مانند است که صفا و خرمی از آن می تراود و گاه به صدای بغض گریه عاشقی می ماند که سوز و درد از آن می بارد...» پر بی راه نیست که یاحقی نیز در هنگام خاموشی خانم دلکش در گفتگویی خاطر نشان می کند، « دلکش ، از صداهایی بود که در تاریخ موسیقی کمتر یافت می شوند...»
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
استاد انوشیروان روحانی انوشيروان روحاني به سال 1318 در شهر پر طراوت و سر سبز رشت، عروس شهرهاي استان گيلان ديده به جهان گشود. پدرش رضا روحاني مهندس کشاورزي، در استان گيلان بود که در کار نواختن ويلون و سرودن شعر نيز تجربيات زيادي داشت. او از لحظه تولّد «انوش»، وي را تحت مراقبت خود قرار داد و هر وقت که ساز را به دست مي گرفت آهنگ ملايم و مشهور «لالايي» را براي او در کنار گهواره اش مي نواخت و در واقع مي توان گفت که روحاني از زمان شيرخوارگي گوشش با نواي موسيقي آشنا مي شود.مهندس روحاني، براي فرزندان ديگر خود، به نامهاي: اردشير، شهداد، شهريار روحاني نيز علاوه بر اين که پدري مهربان و دلسوز، معلّمي سخت گير نيز بود به طوري که زحماتش به ثمر رسيد و اين فرزندانش نيز هر کدام در موسيقي پيشرفت شايان توجهي نموده اند، اردشير معلم پيانو است که يکي از آهنگهايش آرم برنامه سلام صبح به خير راديو مي باشد. شهداد آهنگساز و رهبر ارکستر سمفونيک يکي از کشورهاي خارج مي باشد. و بيشتر آهنگهاي «انوش» را وي تنظيم کرده است و شهريار روحاني که فرغ التحصيل مدرسه موسيقي «وين» مي باشد و يکي از چهره هاي خوب موسيقي نوين ايران مي باشد. پس از دو سال که مدّت مأموريت پدر «انوش» به پايان مي رسد به اتفاق خانواده به تهران مي آيد و در سه سالگي به جاي اسباب بازي، يک ارگِ بادي دستي براي او خريد و او که در آن هنگام بيش از سه سال نداشت سرگرم نواختن ساز مي شود. سپس با راهنمايي پدر، و تداوم در راه فراگيري موسيقي آن قدر پيشرفت مي کند که در سن شش سالگي در «جامعه باربد» که به سرپرستي شادروان اسماعيل مهرتاش اداره مي شد، برنامه هايي اجرا مي کند که مورد لطف و تشويق اين استاد عاليقدر و مدعوين قرار مي گيرد. انوشيروان روحاني، در سن 7 سالگي با راهنمايي هاي پدر، با خط «نت» آشنا مي شود و در همين اوقات وارد هنرستان موسيقي شده و جواد معروفي استاد پيانوي ايران، تعليم وي را بر عهده مي گيرد.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بــیوگــرافی استاد افتخاری

در سال ۱۳۳۵ در شهر اصفهان دیده به جهان گشود. از کودکی شروع به خواندن
نمود و بیش از ۱۲ سال از سنش نمی*گذشت که شاگرد جلال*الدین تاج اصفهانی شد و
۱۳ سال شاگرد او بود.

در سال ۱۳۵۷ در سن ۲۲ سالگی در آزمون باربد (که شامل سی لحن آوازی است) زیر
نظر علی*اکبر خان شهنازی، دکتر مهدی برکشلی، دکتر مهدی فروغ، دکتر داریوش
صفوت و علی تجویدی، موفق به دریافت جایزه اول شد.

علیرضا به شیوه*های آوازخوانی تاج، ادیب خوانساری، دادبه و طاهر زاده مسلط
است. در سال ۱۳۶۰ پس از فوت استاد تاج اصفهانی نزد استادان دیگری چون حسن
کسایی، جلیل شهناز، دادبه، محمدرضا شجریان رفت و از آنان در زمینه گوشه*ها و
ردیف*های آوازی کسب معلومات نمود.

از سال ۱۳۵۷ همکاریش را با رادیو و از سال ۱۳۶۳ همکاریش را با تالار وحدت و
مرکز حفظ و اشاعه موسیقی سنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آغاز کرد.

وی در جشنواره*های فرهنگی و هنری در ایران و کشورهای آلمان، انگلستان،
یونان، ژاپن «کنسرت جاده ابریشم» جشنواره سراسری موسیقی در تهران شرکت کرده
و با استقبال گرمی روبرو شده*است.

وی به اشعار مولانا، باباطاهر، سعدی علاقه دارد، ولی ارادت خاصی به حافظ
دارد.

ایشان در سال*های گذشته در شهرهای اصفهان و تهران به تدریس آواز نیز مشغول
بوده*اند. ولی در حال حاضر به خاطر مشکلات کاری زیاد در صدا و سیما و وزارت
فرهنگ و ارشاد کلاس*های آموزشی ایشان برگزار نمی*شود.

علیـرضـا افتخاری و همسرش مهری افتخاری اصالتا بختیاری هستند و به همراه سه
دخترشان الـهـام، مرجـانـه و آوا در اصفهان زندگی می**کردند. به تازگی به
تهران رفته و همکاری خود را با موسسه فرهنگی تماشاگه راز آغاز کرده*اند.

آثار



•کلیپ بر روی سریال «امیر کبیر»
•فیلم سینمایی «چتری برای کارگردان»
•برنامه نوروزی «نغمه بهاران» در سال 13۷۹ با همکاری سهیل محمودی، داود
یاسری، علیرضا شفعییان، از شبکه دو که به بداهه*خوانی اشعار حافظ همراه با
همنوازی سنتور و تنبک قسمتی از این برنامه بود.
•همکاری با برنامه «ضیافت» در رمضان 1380 و 1381 از شبکه دو که به
حافظ*خوانی و اجرای قطعاتی مختلف آوازی پرداخته
•برنامه «کاروان شعر و موسیقی» در سال 1381
•برنامه*های «کاروان» از شبکه دو
•«گل پونه*ها» از شبکه یک در نوروز 1382
•همکاری با شبکه استانی تهران در برنامه «شبانه»
•اجرای تصویری بسیاری از تصنیف*ها
مشهورترین آلبوم ها:

•آتش دل (1362) به یاد استاد تاج (اولین آلبوم)
•یاداستاد (آهنگساز :علی تجویدی)
•نیلوفرانه 1 و 2 (عباس خوشدل)
•هنگامه (حسن میرزا خانی)
•گل هزار بهار (کامبیز روشن روان)
•زبیاترین (محمد جواد ضرابیان)
•سروسیمین (محمد علی کیانی نژاد)
•امان*از جدايی (محمد جلیل عندلیبی)
•ناز نگاه (محمد جواد ضرابیان)
•خداحافظ (محمد جلیل عندلیبی)
•عطر سوسن(محمد جواد ضرابیان)
•مستانه (جلال ذوالفنون)
•شب عاشقان (جلال ذوالفنون)
•شبان عاشق (عباس خوشدل)
•غم زمانه (فضل الله توکل)
•صیاد (اکبر محسنی – محمدرضا چراغعلی)
•خاطرات جوانی (فضل الله توکل)
•نسیما (فضل الله توکل)
•شکوه عشق (فریدون خشنود)
•شور عشق (فریدون شهبازیان)
•بردی از یادم (حبیب الله بدیعی - مهدی خالدی - اسدالله ملک)
•به دنبال دل 1 (علی تجویدی - رحیم معینی)
•تو می آیی (حسن ميرزاخانی)
•سفر (بهزاد خدا رحمی)
•ماه خراسان (حسن ميرزاخانی)
•ماه پنهان (فریدون خشنود)
•کنسرت لندن (محمد جلیل عندلیبی)
•تازه به تازه (محمد جلیل عندلیبی)
•همسایه (عطا جنگوک)
•قصه شمع (گروه آهنگساز)
•راز گل (محمد آذری)
•صدایم کن (عباس خوشدل)
•خوش آمدی (جواد لشکری)
•عشق گمشده (جواد لشکری)
•گل میخک (جواد لشکری)
•باباطاهر (جمشید عندلیب)
•خنده بارون (مهرداد پازوکی)
•آوای عشق (حسن ميرزاخانی)
•افسانه (علی جعفریان)
•مهمان تو (جمشید عندلیبی)
•پاييز (مهرداد پازوکی)
•هوای تو (محمدرضا چراغعلی)
•قلندروار (عماد توحيدی)
و آثار دیگری که مجموعا بیش از 45 آلبوم است
 

*Maedeh.archi*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لوریس چکناواریان


لوریس چکناواریان متولد سال ۱۳۱۶است و تحصیلات موسیقی خود را ابتدا در هنرستان عالی موسیقی در ایران و پس از آن در آکادمی موسیقی وین و دانشگاه میشیگان در آمریکا ادامه داد.
او در سال ۱۳۴۹به ایران بازگشت و کنسرت هایی با ارکسترسمفونیک تهران، ارکستر مجلسی و تلویزیون ملی ایران به عنوان رهبر میهمان این ارکسترها اجرا و آثار درخشانی خلق کرد که بیشتر آنها در تالار رودکی اجرا شد.
لوریس چکناواریان در سال ۱۳۵۱به عنوان رهبر ارکستر اپرای تهران انتخاب شد و همزمان اجراهای متعدد و موفقی را با ارکستر های مختلف دنیا تجربه کرد.
او پس از انقلاب به ارمنستان رفت و فعالیت های خود را در آنجا ادامه داد و سال های طولانی رهبری ارکستر فیلارمنیک ارمنستان را برعهده داشت.
لوریس چکناواریان در طول پنجاه سال فعالیت حرفه ای خود در حوزه موسیقی بیش از صد اثر شامل سمفونی، اپرا، موسیقی مجلسی، کنسرتو برای پیانو، ویولن، گیتار، و موسیقی فیلم خلق کرده است.
اپرای رستم و سهراب، اپرای پردیس و پریسا، باله سیمرغ، آهنگ و نور و صدا برای جشن ها ی تخت جمشید ، سمفونی پرسپولیس و سمفونی عشق و امید از جمله آثار او هستند.
او همچنین برای چند فیلم مثل «من ایران را دوست دارم»، «پرتو یک حماسه»، «تنگسیر»، «مناظرایران»، «هشتمین روز هفته»، «به امید دیدار»، و «جدال در مهتاب» موسیقی ساخته است.
او در سال 1390 برای اولین بار تعدادی از نقاشی های خود را در گالری شیرین تهران به نمایش گذاشت.
آقای چکناواریان خود در باره این نقاشی ها گفته است: "من سال ها دغدغه این را داشتم که آثار موسیقی ام را به تصویر دربیاورم"
 

*Maedeh.archi*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بابک امینی


بابک امینی متولد آوریل ۱۹۷۰تهران می باشد او همواره مشغول آموختن موسیقی بوده و نخستین تجربه ی خود را در موسیقی فلامنکو با آقای شاهرخ پرتوی در سن ده سالگی و در سبک فلامنکو آغاز کرد.سپس کار خود را با شاگردی استاد سیمون آیوازیان ادامه داد .
بابک امینی یک گیتاریست با استعداد خدادادی و تربیت شده ایران است .اکنون یک کانادایی موزیسین ، آهنگ ساز و گیتاریست عضو آکادمی گیتارcsun university می باشد.


همچنین عضو شرکت تورنتو میوزیک و استاد مویسقی دانشگاه کاناداست.

نخستین آلبوم خود را در سن ۱۸سالگی با نام باران خاکستری در سال ۱۹۹۰عرضه کرد .سومین آلبوم او بر گرفته از اشعار حافظ ،مولانا ، بابا طاهر و نیما بود.

سپس برای آلبوم زرتشت خواننده زن ایرانی آهنگ سازی کرد و این کار یکی از بهترینهای ساخته های او در دو دهه ی قبل زندگانیش است .سپس همراه این گروه به اجرای کنسرت و تور جهانی بین المللی پرداخت.

در کنار این اجرا ها به ضبط آلبوم دیگری از خود که تک نوازی گیتار با نام سحرآمیز مشغول شد.

او بیش از ۳۰آلبوم دارد که او را به یک موزیسین برجسته و خوش نام ایرانی تبدیل کرده.
او اکنون در تورنتو کانادا مشغول تدریس و آموزش گیتار می باشد.

 

*Maedeh.archi*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حسین علیزاده

حسین علیزاده سال ۱۳۳۰ در منطقه سید نصر الدین بازار تهران متولد شد. دوره‌های آموزش موسیقی را در هنرستان موسیقی تهران زیر نظر استادانی چون هوشنگ ظریف و حسین دهلوی طی کرد و پس از راه یابی به رشته موسیقی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران از محضر دیگرانی چون حبیب‌الله صال حی،محمود کریمی، علی اکبر شهنازی،داریوش صفوت، نورعلی خان برومند، سعید هرمزی، یوسف فروتن و عبدالله خان دوامی نکته های نوازندگی تار و سه تار و ردیف موسیقی سنتی ایران در سطوح عالی را فرا گرفت.


علیزاده از سال‌های ابتدایی دهه پنجاه به تدریس درکانون پرورش فکری کودکان و پرداخت و همزمان شکل دهی گروه مرکز حفظ واشاعه و شیدا و عارف و گروه سازهای ملی و حضور در برنامه‌های موسیقی جشن و هنر شیراز را دنبال کرد که حاصل آن تدوین و اجرای دستگاه ماهور توسط گروه مرکز حفظ و اشاعه (جشن هنر شیراز۱۳۵۴) و کنسرت نوا با خوانندگی پریسا (فاطمه واعظی) در سال ۱۳۵۵ همین جشن بود.

در این سالها علیزاده با ساخت و اجرای قطعاتی چون سواران دشت امید و حصار فرمی تازه را به موسیقی ایرانی اضافه کرد که نبوغ وی دراین زمینه را نشان داد.
ساخت کنسرتوی نی و ارکستر با عنوان نینوا در سالهای ابتدایی دهه شصت نام علیزاده را بیش از گذشته بر زبان ها جاری ساخت. این قطعه که با نی جمشیدعندلیبی به عنوان تکنواز نی اجرا شد، از جمله شاخص ترین قطعات تاریخ موسیقی ایران به شمار می رود که علیزاده آن را با الهام از تحولات سالهای ابتدایی دهه شصت تصنیف کرد.

پس از تعطیلی و توقف موسسه چاووش، علیزاده برای ادامه تحصیل موسیقی به دانشگاه آزاد برلین رفت و در سال‌های میانی دهه شصت به ایران بازگشت و گروه شیدا و عارف را بازسازی کرد که حاصل آن کنسرت شور انگیز با صدای شهرام ناظری ، صدیف تعریف و بیژن کامکار در تالار وحدت بود. این کنسرت بعدها با صدای شهرام ناظری در آلبومی به همین نام انتشار عمومی یافت.

پس از آن علیزاده به تجربه در ساخت انواع موسیقی پرداخت که در زمینه موسیقی ایرانی در قالب تکنوازی می توان به آثاری چون ترکمن، پایکوبی، همایون(با سه تار) و ماهور، هجرانی، همنوایی، نوا (تار) در زمینه گروه نوازی آلبوم های راز ونیاز (با صدای علیرضا افتخاری) صبحگاهی (با صدای محسن کرامتی) و آثاری به صورت گروه نوازی (آوای مهر،راز نو، به تماشای آبهای سپید، نی نوا، عصیان و واریاسیون کردی) اشاره کرد.

علیزاده در زمینه موسیقی فیلم هم تجربه‌های موفقی داشت که از جمله آنها می‌توان به موسیقی فیلم‌های چوپانان کویر (حسین محجوب)، دل شدگان (علی حاتمی)، گبه (محسن مخملباف)، عشق طاهر (محمد علی نجفی)، ایران سرای من است (پرویز کیمیاوی)، زمانی برای مستی اسب‌ها (بهمن قبادی)، ابر و ‌آفتاب (محمود کلاری)، میراث کهن (سید محمد میر سلطانی)، زشت و زیبا (احمد رضا معتمدی)، لاک پشت‌ها هم پرواز می‌کنند (بهمن قبادی)، نیومانگ (بهمن قبادی) و موسیقی متن سریال تلویزیونی زیر تیغ اشاره کرد.



وی همچنین درزمینه انتشار کتاب و آلبوم‌های آموزشی تجربه‌های موفقی داشت که انتشار ده قطعه برای تار (در ۴ جلد) ردیف میرزا عبدالله (اجرا باتار و سه تار)، دستور تار و سه تار دوره متوسطه تا پیشرفته (کتاب ونوار) بوسه‌های باران (مجموعه تصانیف) و پارتیتور قطعه نوا از جمله کارهای وی در این زمینه است.

حسین علیزاده از سال‌های پایانی دهه ۷۰ همکاری خود را با محمد رضا شجریان وکیهان کلهر و همایون شجریان آغاز کرد که حاصل آن اجرای کنسرت‌های مختلف در اروپا وامرکا و کنسرت همنوا بابم در تهران (تالار کشور) بود. حاصل همکاری شجریان و علیزاده آلبوم‌های فریاد، همنوا بابم، داد و بیداد، زمستان و نوا بود

علیزاده در سال ۸۳ با ژیوان گاسپاریان همکاری مشترکی داشت که حاصل آن کنسرتی در کاخ نیاوران بود که بعدها این کنسرت در قالب آلبومی به نام به تماشای آبهای سپید انتشار عمومی یافت و تا مرحله نهایی جایزه گرمی برای بخش موسیقی جهانی پیش رفت. حسین علیزاده در کمک به ساخت سازهای تازه تجریه‌های موفقی داشت که از آن میان می‌توان به ابداع سازهای سلانه و شور انگیز اشاره کرد که هم اینک نیز در کنسرت‌هایش از آن بهره می‌گیرد. همچنانکه در معرفی سازندگان سازها نیز پیشگام بود و درکنسرت‌های خود از سازندگان سازهایی که خود با آنها تکنوازی می کرد در بروشور کنسرت یاد کرده است.

 

*Maedeh.archi*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
علی نقی وزیری


موسیقی دان و نوازنده تار – زاده تهران (1265-1358) بخاطر سابقه نظامی به کلنل معروف بود.
از شاگردان درویش خان و آقا حسینقلی. رییس مدرسه موسیقی. استاد دانشگاه. از پیشگامان آهنگسازی برای اجرای ارکستر ایرانی.

نت موسیقی را در اروپا فرا گرفته بود و با موسیقی ایرانی هماهنگ کرد و به علت پیشگام بودنش به پدر موسیقی نوین ایران معروف است. آهنگها و کتابهای بسیار در زمینه موسیقی و تاریخ هنر از جمله آثار او هستند.
خالقی، صبا و موسی معروفی از شاگردان او می باشند.

 

H.N!GHT

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
هوشنگ استوار

هوشنگ استوار





هوشنگ استوار
آهنگساز پيشكسوت معاصر ايران نهم بهمن سال 1306 در تهران متولد شد.هوشنگ استوار، موسيقي را از اولين سالهاي زندگيش شنيده است. تأثيرگذارتر استادش ،پدرش، حسين استوار (۱۳۶۵ـ۱۲۷۵) بود كه از اولين پيانيست هاي حرفه‌اي در موسيقي ايران است .استوار از كودكي زير نظر پدر با سه تار و سنتور و با نواختن موسيقي ايراني روي پيانو آشنا شد. در ابتداي نوجواني كنسرتي در كالج دكتر جردن ( مدرسه البرز بعدي) اجرا كرد كه خبرش در روزنامه‌ها هم نوشته شد. او رشته هارموني را با رتبه جايزه اول (در سيستم‌هاي فرانسوي) به پايان برد و دو سال هم در سوئيس، كنسرواتوار ژنو، دروس كمپوزيسيون و پيانو و كلارينت را گذراند

هوشنگ استوار، موسيقي را از اولين سالهاي زندگيش شنيده است. نكته اي كه براي موسيقيدان شدن هر صاحب استعدادي بسيار مهم است. مادرش قمرالزمان فرزند غلامرضا خان اميرپنجه سالار معزز از اولين زنان ايراني بود كه پيانو مي نواخت.تأثيرگذارتر از همه، پدرش، حسين استوار (۱۳۶۵ـ۱۲۷۵) بود كه از اولين پيانيست هاي حرفه‌اي در موسيقي ايران است .
هوشنگ استوار از كودكي زير نظر پدر با سه تار و سنتور و با نواختن موسيقي ايراني روي پيانو آشنا شد. در ابتداي نوجواني كنسرتي در كالج دكتر جردن ( مدرسه البرز بعدي) اجرا كرد

شخصيت هنري هوشنگ استوار در دو شاخه اصلي قابل بررسي است: آموزگاري و آهنگسازي و هر دو در سطوح عالي، نسبت به آن زمان و اين زمان، اما ساير جنبه هاي قومي شخصيت هنري او از ديده ها پنهان مانده است: آشنايي خوب او با موسيقي ايراني، آشنايي خوبتر او با انواع موسيقي هاي «جز» و «بلوز»، تسلط بر نوازندگي و تكنيك هاي پيچيده پيانونوازي (بسيار بيش از حد متعارفي كه ديگر آهنگسازان از پيانو مي دانند) و مطالعه عميق و گسترده او از ادبيات و فلسفه، دست كم به دو زبان و ادراك ژرفي كه ازتمام اين مقولات به هم پيوسته، در وابستگي به موسيقي، در ذهن اوست.


هم دوره اي ها و همکاران : برادران گريگوريان، لوئيجي پاساناري، فريدون فرزانه و ... استوار از آن دوران با خوشي آميخته به حسرت و كمي تلخي ياد مي كند: «كار خيلي هم جدي بود. قضيه مطربي هم نبود. درست وحسابي تمرين مي‌كرديم. البته آن زمان كساني كه فقط «آهنگساز» بودند و هيچ سازي بلد نبودند كه بزنند، به كساني كه آهنگساز بودند و ساز هم مي‌زدند «مطرب» مي‌گفتند! ما پارتيسيون‌هايي داشتيم كه اجراي آنها خيلي جدي بود. از اوورتورهاي مختلف اپراها تا والس‌هاي اشتراوس و حتي موسيقي هاي ديكسي لند و جزموزيك. گاهي وقت‌ها خودم هم بداهه نوازي مي‌كردم.

مواقعي پشت پيانو مي‌نشستم و براي خودم قطعاتي از همان دوره‌ها مي‌زنم و به هيچ وجه هم ناراحت نيستم. من هميشه مدافع موسيقي‌هاي به اصطلاح غيركلاسيك بودم. در كشور ما طرز برخورد با موسيقي غربي به هيچ وجه از راه درست وصحيح نبود و برداشت درست از فرهنگ غرب نبوده و اشتباهاً فكر مي كنيم كه موسيقي غرب فقط بتهوون و واگنر است. در حالي كه قسمت موسيقي تفريحي شان براي غربي‌ها خيلي جدي است.»


استادان و مربيان : تأثيرگذارتر ين اساتيد هوشنگ استوار ،پدرش، حسين استوار (۱۳۶۵ـ۱۲۷۵) بود كه از اولين پيانيست هاي حرفه‌اي در موسيقي ايران است و با مرتضي محجوبي نزد محمودخان مفخم الممالك پيانو آموخته و با تار و سه تار و سنتور نيز آشنايي كامل داشت. نام خانوادگي آنها در تهران، كه در كنار «باغ ارفع» (متعلق به تيمسار حسن ارفع) قرار داشت مركز تجمع و همنشيني هاي دوستانه هنرمنداني مثل مرتضي محجوبي، حبيب سماعي و علي اكبر شهنازي بود.


آثار :


1 . آهنگ بي كلام
ويژگي اثر : براي آواز دسته جمعي (كر)
2 .آهنگ شبانه (نكتورن).
ويژگي اثر : اركستر سمفونيك
3 . اجاق سرد (شعر از نيما يوشيج
ويژگي اثر : براي آواز و اركستر زهي
4 .اوورتور‎
ويژگي اثر : اركستر سمفونيك
5 .بهار جاودان (بالت)
ويژگي اثر : اركستر سمفونيك
6 .تأثرات (امپرسيونها
ويژگي اثر : براي اركستر زهي
7 .سبزه بهار‎
ويژگي اثر : اركستر سمفونيك
8 .سوئيت ايراني‎
ويژگي اثر : اركستر سمفونيك
9 . شب خيام بر مبناي سيزده رباعي از خيام
ويژگي اثر : براي اركستر زهي و پيانو
10 . طرح سمفونيك ايراني‎
ويژگي اثر : اركستر سمفونيك
11 . فانتزي‎
ويژگي اثر : اركستر سمفونيك
12 . مثلث (تري انگل)
ويژگي اثر : براي اركستر زهي
13 . مرثيه (اله ژي) و كاليز براي سدپراند
ويژگي اثر : براي آواز و پيانو



منبع : مجله موسیقی
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جان ویلیامز در 8فوریه سال 1932در نیویورک متولد شد. در سال 1948 خانواده‌اش به لس‌آنجلس نقل مکان کردند.
این نابغه موسیقی برای 307 فیلم، موسیقی متن ساخته است که رکوردی برای او محسوب می‌شود. جان ویلیامز در فهرست نوابع سال 2007 به عنوان نفر هفتاد و دوم انتخاب شده است.
او در ساخت موسیقی متن 48فیلم از رهبری ارکستر تا تنظیم موسیقی همکاری داشته است که بسیاری از این فیلم‌ها از برترین‌های سینمای جهان هستند. او 45 بار نامزد دریافت جایزه اسکار موسیقی شده که 5 بار موفق به دریافت آن شده است. بدون شک موسیقی جان ویلیامز نقش مهمی در تاثیر فیلم بر مخاطبان داشته است.
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بیوگرافی بابک بیات




ابك بيات در سال 1325 در شهر تهران به دنيا آمد.از سن 19 سالگى در اپراى تهران و زير نظر خانم اولين باغچه بان, آقاى ثمين باغچه بان و نصرت الله زابلى با موسيقى كلاسيك و جهانى آشنا شد و در حدود پنج سال همكارى خود را با اين اپرا ادامه داد.بعد از آن با محمد اوشال آهنگساز و رهبر اركستر جاز فولكوريك دوستى عميقى پيدا كرد كه اين دوستى به ادامه هارمونى و آكومپانى مان و فراگيرى ديگر اشتياقات موسيقايى بيات منجر شد.ايرج جنتى عطايى شاعر و ترانه سرا و نمايشنامه نويس كه از دوران كودكى تا قبل از انقلاب با بابك بيات همگام با هم موسيقى ترانه را ادامه دادند, در زندگى بيات و خانواده اش بسيار موثر بود, كه اين دوستى به ساخت ترانه هاى بسيارى از جمله : غريبه, جنگل, بن بست, خونه, فرياد زير آب, على كنكورى, تپش, خاتون, سايه, خورجين (بانوى شرقى), فصل بد خاكسترى (روح بزرگوار), سقف, هيچ
كسى مثل تو نبود, طلايه دار (اى بزرگ موندنى) و بسيارى ترانه هاى ديگر منجر شد.

بابك بيات موسيقى فيلم را با فيلم غريبه كه با همراهى واروژان ساخته شد, شروع كرد.بعد از فيلم غريبه,بيات موسيقى فيلم هاى :



خوشيد در مرداب, شب آفتابى ( با ترانه عروسك قصه من), برهنه تا ظهر با سرعت, فرياد زير آب, سريال چنگك و بسيارى موسيقى بيلم هاى ديگر را ساخت.



بعد از پيروزى انقلاب بابك بيات فعاليت موسيقى را در شركت ابتكار, همراه با دوستش ابراهيم زال زاده و با كاست قاصدك, زندگى نامه صمد بهرنگى و بصورت ترانه هاى كودكانه خانم سيمين غديرى آغاز نمود.پس از آن كاست خروس زرى پيرهن پرى را به همراه احمد شاملو و كاست هاى سكوت سرشار از ناگفته هاست و چيدن سپيده دم را با صداى احمد شاملو موسيقى ساخت.



بابك بيات موسيقى فيلم را در بعد از انقلاب با فيلم مرگ يزد گرد ساخته بهرام بيضايى شروع كرد و در سال 1362 موسيقى فيلم هاى نقطه ضعف و ريشه در خون را ساخت و در سالهاى بعد براى فيلم هاى شايد وقتى ديگر و مسافران ساخته هاى بهرام بيضايى, سريال سلطان و شبان, كشتى آنجليكا, عروس, پرده آخر, طلسم, مرسدس, جهان پهلوان تختى, دستهاى آلوده, اتوبوس, قرمز, دو زن, شيدا و در حدود 90 فيلم سينمايى موسيقى نوشته است و آخرين سريالى كه وى براى آن موسيقى ساخته است سريال ولايت عشق است.



بابك بيات در سال 1369 پس از چند بار كانديد بودن براى موسيقى فيلم بالاخره اين سال وقتى كه از پنج كانديد موسيقى فيلم سه بار نام او را اعلام كردند جايزه سيمرغ بلورين فجر را براى فيلم عروس دريافت كرد.همچنين در سال 1375 وقتى كه از بين چهار كانديد دو بار نامش اعلام شد, مجددا سيمرغ بلورين را دريافت نمود.در خانه سينما براى فيلم ساحره جايزه اول موسيقى فيلم را دريافت كرد.در جشن گزارش فيلم جايزه بهترين آهنگسازى را براى صد سالگى سينما از آن خود كرد.


در سال 1381 در مراسمى كه در شيراز برگزار شد از بابك بيات و چهار هنرمند بزرگ ديگر ايران تقدير به عمل آمد.همچنين در همين سال و در مراسمى ديگر از بابك بيات به خاطر يك عمر تلاش در زمينه ترانه ايران تقديد شد كه در اين مراسم پيامهايى از ايرج جنتى عطايى، بهرام بيضايى و... قرائت گرديد.



از ديگر فعاليتهايى بابك بيات در اين سالها ساخت قطعه كرال و اركسترال "سرزمين خورشيد" بود، كه در سال 1376 توسط اركستر سمفونيك تهران و به رهبرى استاد "فريدون ناصرى" اجرا شد.


بابك بيات در كنار ساخت موسيقى, حدود هشت سال است كه در دانشگاههاى تهران مشغول به كار بوده و موسيقى فيلم تدريس مى كند.



بابك بيات هميشه از دوستانش مانند محمد اوشال, ايرج جنتى عطايى, خسرو شريف پور و مهندس فريدون حميدى و ... كه مشوق او بودند ياد مى كند.از دوستيش با ايرج جنتى عطايى و خاطراتشان, از سفرش با احمد شاملو به كشور سوئد كه موسيقى اش صداى شاملو را در شبهاى شعر در كنسرت هوست و چند جاى ديگر كه به چند ماه انجاميد همراهى مى كرد, و از خاطراتش با نصرت رحمانى:



"زندگى بازيست, ما خود صحنه مى سازيم تا بازيگر بازيچه هاى ديگران باشيم, واى زين برد روان فرساى, من بازيگر بازيچه هاى ديگران بودم, گرچه مى دانستم اين افسانه را از پيش, زندگى بازيست."



وزمزمه مى كند شاملو را كه:
"همه لرزش دست و دلم, از آن بود كه عشق پناهى گردد,پروازى نه گريزگاهى گردد, آى عشق آى عشق چهره آبيت پيدا نيست."



از شفيعى كدكنى مى گويد.از ايرج جنتى عطايى مى گويد و از پرسه هاى در كوچه پس كوچه هاى جنوب شهر تهران.از سينما رفتن هاى ساعت 11 صبح و سينما نياگارا.از اسفنديار منفرد زاده و و دوستى هاى قديمى و از ملوديهاى او كه از بچه تهران قديم صحبت مىكند.از جمعه، از رضا موتورى، فرهاد مهراد و شهيار قنبرى.از واروژان، از محمد اوشال و رفاقتهايشان كه حتى بلنداى بلندترين سپيدارها هم به اندازه آن نيست.از بهرام بيضايى و استادى و احاطه اش در موسيقى فيلمى كه قرار است برايش نوشته شود.از احمد شاملو و همسرش آيداى مهربان.



بابك به زندگى گذشته خود مى بالد واز بيان آن ترسى ندارد.از محله هاى جنوب شهر تهران و از آشنايى با ايرج جنتى عطايى در همين محله ها.سرآسياب دولاب،خيابان شهباز، شكوفه، كرمان، و آن همه خاطره از خانه محقرى كه حتى كوچكترين صدايى به گوش همسايه ها مىرسيد و آغاز آهنگسازيش از همين خانه محقر 48 مترى بود.و خاطرات شيرين زندگى گذشته اش با پدر و مادر و دو برادرش كه سراسر تعريف از عاطفه و مهربانى و فداكارى والدينش براى او بود.زمزمه كردن هنگام رفتن به دبيرستان با كفش سوراخ و ساختن ملودى تازه، در حالى كه سرماى طاقت فرسا از سوراخ كفش تمام وجودش را فرا گرفته بود.ميدان ژاله، چهارراه آبسردار و راه مدرسه و پدرش كه دوست داشت او يك ورزشكار شده و به دانشگاه افسرى برود و زندگى نطامى را شروع كند.اما او با اين تفكر پدر جنگيد و موسيقى را دنبال كرد و به همين دليل بدون حمايت پدر راه خود را ادامه داد.



در زندگى بابك مرگ پسرش بسيار اثر گذار بود.پسرش "مانى" كه ده سال از بهترين دوران زندگى بابك را با او گذراند و تنها يك كودك سرمايه ذهنى يك پدر بود و شايد هم آن كودك، پدر بابك بود كه خود را براى بابك ده ساله كرده بود.و بعد بزرگوارانه و ساكت و عميق، با فريادهايى از درونش مرد و بابك را به دنبال خود برد، كه بابك موسيقى اش را بسازد و نزد زندگان بماند.او بسان عشق "ارف ئوس" رفت و بابك بسان "ارف ئوس" آنقدر نواخت، نواخت كه خداوند پس از چهار سال كودكش را به او برگرداند.و اين كودك نامش "بامداد" است، و خدا معجزه اى كرد و در كنار "بامداد"، "باربد" را هم به بابك هديه كرد.



بابك هميشه از دخترش "غزل" كه در آينده نزديك از هنرمندان نقاش خواهد شد و دو پسرش "باربد" و "بامداد" كه موسيقى را دنبال مىكنند، رضايتمندانه صحبت مى كند.



و از همسرش كه هميشه و در همه حال آرامش او را فراهم كرده است.
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


بیوگرافی شهرداد روحانی :

شهرداد روحانی یا شهداد روحانی متولد ۶ خرداد ۱۳۳۳ در تهران است. او آهنگساز، ویولنیست، پیانیست، و رهبر ارکستر میباشد.سبک وی معاصر، و تا حدی در مقایسه با استادان خود نظیر انوشیروان روحانی و استاد جواد معروفی، موسیقی عصر نو به شمار میرود. شهرت روحانی بیشتر به دلیل تنظیم و رهبری ارکستر کنسرت یانی است که به همراه ارکستر سلطنتی فیلارمونیک (Royal Philharmonic Orchestra) در فضای باز در پارتنون واقع در آتن پایتخت یونان انجام شد. این کنسرت تحسین و نقد بینندگان را در پی داشت که به پربیننده*ترین برنامه پخش شده از تلویزیون در آمریکا، و دومین موزیک ویدئوی پرفروش در تاریخ جهان تبدیل شد.

شهرداد روحانی تاکنون نه تنها قطعات مختلفی را در سبکهای متفاوت ساخته، بلکه جوائز زیادی را نیز دریافت نموده است. وی همچنین از دانش آموختگان هنرستان هنرهای زیبا (کنسرواتوار) وین در اتریش است که جوائز و بورسیههای تحصیلی مختلفی، هم در اروپا و هم در آمریکا نظیر A.K.M Scholarship در وین پایتخت اتریش، و ASCAP Scholarship در لس آنجلس در ایالت کالیفرنیای آمریکا را دریافت کرده است.

آقای روحانی، رئیس و رهبر ارکستر سمفونی COTA لس آنجلس بوده است. علاوه بر آن، ایشان رهبری بسیاری از ارکسترهای سمفونی معتبر را به طور مهمان بر عهده داشته که از آن جمله میتوان ارکستر سلطنتی فیلارمونیک لندن، ارکستر سمفونی مینسوتا، سمفونی کلرادو، سمفونی سن دیگو، سمفونی ایندیاناپولیس، سمفونی نیوجرسی، سمفونی فیلارمونیک زاگرب، سمفونی جوانان آمریکا، و غیره را نام برد.

روحانی در سال ۱۹۹۸ توسط دولت تایلند برای ساخت قطعه موسیقی مراسم افتتاحیه و اختتامیه سیزدهمین دوره بازیهای آسیایی دعوت شد. این قطعه به عنوان محبوبترین آهنگ این بازیها انتخاب شد.آقای روحانی CDهای کلاسیک متعددی نظیر موسیقی باله چایکوفسکی، با همکاری سمفونی رادیو اسلواک برای دیسکاور کخ اینترنشنال ( Discover/Koch International ) تهیه نموده است.روحانی در سال ۱۹۹۹ جایزه پیکانس تایلند، که معتبرترین جایزه موسیقی و هنری این کشور است را از آن خود کرد. وی در زمینه ساخت و تنظیم موسیقی فیلم نیز فعال است.
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


نخستین موسیقیدان حرفه ای جامعه بانوان ایران- ارفع اطرائی
سرکار خانم ارفع اطرائی متولد تیرماه سال ۱۳۲۰ می باشند.وی سابقه چهل و هفت سال نوازندگی و تدریس مستمر در شغل رسمی و کلاس خصوصی و تربیت شاگردان ممتاز دارد.ایشان هنرجوی سومین دوره هنرستان عالی موسیقی ملی بوده است که دارای دیپلم از هنرستان موسیقی ملی و لیسانس از هنرکده موسیقی ملی می باشد که هر دو دوره را با کسب رتبه اول به پایان رساند.
اطرائی از شاگردان استاد صبا و استاد پایور و استاد محمود کریمی و کلیه اساتید پایه گذار هنرستان موسیقی ملی بوده است که بین سال های ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۹ به استخدام رسمی در وزارت فرهنگ و هنر اداره کل فعالیت های هنری جهت تدریس سنتور تخصصی در هنرستان موسیقی در آمد و همچنین بصورت قراردادی در اداره کل فعالیت های هنری تلویزیون جهت تک نوازی و نوازندگی در ارکسترها استخدام شد.
وی همچنین در فعالیت های موسیقی به تکنوازی صوتی و تصویری برای رادیو و تلویزیون پرداخته و برای اجرای کنسرت از طرف وزارتخانه های تابع به کشورهای پاکستان (۱۳۳۹) ، ایتالیا (۱۳۴۲) ، افغانستان (۱۳۴۸) ،ترکیه(۱۳۴۹)،بحرین(۱۳۵۱)،آمریکا(۱۳۵۴)،عراق(۱۳۵۴)،کرواسی(۱۳۷۳) و بوسنی و هرزه گوین (۱۳۷۳) سفر کرده است و همچنین برای اجرای برنامه به شهرهای داخلی متعددی نیز سفر داشته است.وی از سال ۱۳۵۳ سرپرست گروه موسیقی تالار رودکی بوده و با افرادی چون محمد موسوی،ناصر افتاح،لطف الله مجد ، نادر گلچین،خاطره پروانه همکاری کرده است.وی کتب ارزنده ی فرهنگ موسیقی ایران (۱۳۶۰) ، سنتور و ناظمی(۱۳۶۴) دوازده مقام موسیقی ملی ایران (۱۳۶۹) زندگی و آثار حبیب سماعی(۱۳۷۱) بوی جوی مولیان(۱۳۸۱) ویرایش خودآموز سنتور حسین صبا(۱۳۸۱) هفت دستگاه و پنج آواز موسیقی ایرانی (۱۳۸۱) به نگارش درآورده است و آثاری چون سازشناسی موسیقی ایرانی (طبق برنامه درسی وزارت آموزش و پرورش) و قطعات هم نوازی (دوئو طبق برنامه هنرستان های موسیقی ملی) را در دست چاپ دارد.
وی دارای مدرک درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و همچنین بعنوان یکی از "زنان نام آور ایران" از طرف دفتر مشارکت زنان امور ریاست جمهوری شناخته شده است و عضو هیئت مدیره اولین دوره کانون پژوهشگران خانه موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و عضو شورای فنی هنرستان موسیقی پسران و دختران و دانشگاه علمی کاربردی می باشد.وی در شورای مرکز موسیقی حوزه هنری عضویت دارد و عضو هیئت انتخاب و داوری جشنواره های موسیقی دانشگاه تهران و جشنواره های بانوان (گل یاس) و جشنواره های موسیقی جوان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ( فجر) است.
اطرایی منتخب "برگزیده جشنواره موسیقی بانوان" مرداد ۸۴ شورای شهر تهران و منتخب " بازنشسته نمونه ملی" سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور در شهریور ۸۴ و منتخب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بعنوان "پیشکسوت نمونه" در شهریور ۸۴ می باشد.وی به اجرای پایان نامه های دانشجویی مشغول است و از خدمات ارزنده ی ایشان می توان به چهل و هفت سال سابقه در موسیقی ایرانی و نوازندگی با سنتور کروماتیک و سنتور کروماتیک باس در ارکستر صبا به رهبری استاد حسین دهلوی و سنتور باس در ارکستر استاد فرامرز پایورپایور و سنتور سل کوک و لا کوک در تکنوازی ها و گروه نوازی ها اشاره کرد.
وی هم اکنون مشغول تدریس مستمر ساز تخصصی سنتور است و در سال های کوتاهی کلاس های فرم موسیقی ایرانی و تئوری موسیقی ایرانی و همراهی ساز و آواز را بر عهده داشته است.در پایان باز از ایشان تشکر می کنیم و از خدواند متعال برای ایشان و تمامی موسیقیدانان این مرز و بوم آرزوی سعادت و کامیابی داریم.
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی نامه باربد موسیقیدان بزرگ ایرانی

زندگی نامه باربد موسیقیدان بزرگ ایرانی

[h=3] [/h]






ا



باربد از موسیقیدانان و نوازندگان بنام و از بزرگترین آهنگسازان عهد خسرو پرویز بود که بسیاری از الحان و نواهای موسیقی را که هنوز بعضی از آنها با همان نام در ردیف دستگاههای موسیقی کنونی ما باقی مانده است از ساخته ها و پرداخته های او می دانند و بعضی اختراع مقامات را به او نسبت می دهند
باربد را عده ای جهرمی نوشته اند و برخی مروزی دانسته اند
او از خوانندگان ممتاز و از استادان نوازنده بربط بود و به طوریکه از این بیت نظامی در بیان سی احن باربر استنباط میشود
چون یاد از گنج باد آورد راندی زهر بادی لبش گنجی نشاندی
ظاهرا در نواختن سازهای بادی مانند نی نیز ماهر بوده است
شمس الدین محمد قیس رازی مولف کتاب المعجم فی معابیر اشعار العجم آنجا که راجع به اولین شاعر پارسیگو سخن می گوید نوشته است : باربد جهرمی استاد بربطی بود . بنا الحون و اغانی - آواز خوش - خویش در مجلس خسرو که آن را خسروانی خوانند با آنک سربه سر مدح و آفرین خسرو است بر نثر نهاده است و هیچ از کلام منظوم در آن به کار نداشته
حافظ گوید :
مغنی نوایی به گلبانگ رود بگوی و بزن خسروانی سرود
باربد در دستگاه خسروپرویز تا آنجا قدرت و مرتبت داشت و به شاه نزدیک بود که هر کس از بزرگان مطلب یا حاجتی داشت که جرات اظهار آن به شاه نداشت توسط او به شاه عرض می شد.
داستان خبر مرگ شبدیز - اسب سیاه مورد علاقه خسروپرویز - نمونه ای از تقرب باربد به پادشاه و اهمیت موسیقی ایارن در رساندن حالات مختلف است
داستان چنین است :
خسروپرویز ، شبدیز را از میان اسبان خود بیشتر دوست میداشت و گفته بود که هر کس خبر مرگ او را بدهد کشته خواهد شد پس از مرگ شبدیز کسی را یارای آن نبود که این خبر را به خسرو بدهد و او را از خبر مرگ شبدیز آگاه سازد رئیس دواب پادشاه به باربد متوسل می شود که باربد آهنگی می سازد که پادشاه پس از شنیدن آن فریاد بر می آورد که شبدیز مرد باربد پاسخ میدهد آری بدین وسیله شاه از عهدی که بسته بود باز می گردد و رئیس دواب از نگرانی فارغ میشود
این داستان علاوه بر رساندن جایگاه باربد نزد خسروپرویز و استادی و تاثیرآهنگ های او میرساند که موسیقی ایران باید خیلی قوی و پیشرفته بوده باشد تا بتواند حالتهای گوناگون از غم و شادی و خشم و نفرت و کینه و غیر اینها را برساند و موسیقیدان با نغمه و آهنگ منظور خود را به شنونده بفهماند و او را تحت تاثیر خود قرار دهد
پیش ار ورودبابرد در دستگاه خسروپرویز سرکش بر رامشگران سر بود و سمت نوازندگی مخصوص شاه را داشتو بر دیگر موسیقیدانان در باری مقدم بود . پس از آنکه باربر به دربار راه یافت و مورد توجه خسرو قرار گرفت ، سرکش به رقابت با او پرداخت.
داستان رقابت سرکش با باربد در شاهنامه ثعالی آمده است و خلاصه آن چنین است :
سرکش که در پذیرایی های خصوصی خسروپرویز ریاست نوازندگان را به عهده داشت شنید نوازنده ای جوان و چیره دست از مرو که بت ساز و آواز خود شنوندگان را شنوندگان را تحت تاثیر قرار میدهد قصد دارد خود را به شاه معرفی کند سرکش کوشید تا مانع راه یابی او به دربار شود و به دربانان و نزدیکان شاه رشوه ها داد تا مانع راه یافتن او به دربار شوند. باربد که از قضایا مطلع شده بود دربان باغی را که خسروپرویز برای خوشگذرانی به آنجا میرفت را رشوه داد تا هروقت شاه به باغ رفت اونیز به باغ وارد شود و خود را گوشه ایی پنهان سازد
هنگامی که خسروپرویز در باغ به عیش و طرب مشغول بود باربد که لباسی سبز بر تن کرده بود با ساز خود به درون باغ رفت و نزدیک تخت خسرو بالای درخت سروی پنهان شد و هنگامی که خسرو پرویز جام می را بلند کرد باربد به نواختن آوازی لطیف پرداخت به نام « یزدان آفرید » . پرویز شاد شد و نام نوازنده را پرسید اما او را نیافتن هنگامی که خسرو جام دوم را بلند کرد باربد بار دیگر به خواندن شد و « پرتو فرخار » را نواخت . پرویز فریاد بر آورد چه آهنگ زیبایی که تمام بدن می خواهد برای شنیدن آن گوش شود بار دیگر دستور برای یافتن او داد ولی او را نیافتن . پرویز جام سوم را بلند کرد این بار باربد آهنگ « سبز در سبز » را نواخت ئ همه حضار در حیرت شدند پادشاه از جای برخواست و گفت بی شک فرشته است که خداوند برای شادی ما فرستاده است و از خواننده خواهش کرد خود را نشان دهد . باربد از درخت پایین امد و بر خاک افتاد . پادشاه او را نواخت و سبب پنهان شدنش را پرسید . از آن پس او را به ریاست نوازندگان برگزید
تعالی گوید :
باربد در تلاوت اول دستان یزدان آفرید را برای خسرو خواند بعد دستان پرتو فرخار را به سمع رسانید که همان شادمانی را میبخشد که توانگری از پس درویشی پس از این دستان سبز در سبز را خواند و نواخت چنانکه شنوندگان از آهنگ زارزار ابریشم رود و آواز زیر و بم سرود او مجذوب و مبهوت شدند
فردوسی گوید :
زننده بر ـن سرو برداشت رود همان ساخته خسروانی سرود
سرودی به آواز خوش برکشید که اکنون تو خوانیش دادآفرید
از آن زخمه سرکش چو بیهوش گشت بدانست کان کیست خاموش گشت
که چون باربد کس چنان زخم رود نداند نه آن پهلوانی سرود
که پیکار گردش همی خوانند چنین نام آواز او راندند
بر آمد دگر باره آواز رود دگر گونه تر ساخت بانگ سرود
همان سبز در سبز خوانی کنون بر اینگونه سازند مکر و فسون
بشد باربد شاه رامشگران یکی نامداری شد از مهتران
گویند باربد برای هر روز از هفته آهنگی ساخته بود که آن را هفت خسروانی می گفتند و این آهنگ های هفتگانه در کتب تاریخی ئ مئسیقی اسلامی به نام طرق الملوکیه مشهور است
همنچنین برای هر روز از سی روز ماه لحنی ساخته بود که نام سی لحن باربد معروف است و برای سیصد و شصت روز از سال اوستایی سیصد و شصت لحن ساخته بود و هر روز یکی را اجرا می کرد . نظامی در خسرو و شیرین گوید :
ز صد دستان که او را بود دمساز گزیده کرد سی لحن خوش آواز
این دستان که نظامی نام برده در صدر اسلام معمول بوده و آن را مائه مختار می گفتند که باربد سی لحن آن را برای سی روز از ماه انتخاب کرده بود. کتب ادب و فرهنگها سی لحن باربد را نوشته و در آ« اختلاف دارند . فرهنگ جامع تالیف کریم بن مهدی قلی تبریزی ، سی لحن باربد را چنین مینویسد

  1. آرایش خورشید - یا آرایش جهان
  2. آئین جمشید
  3. اورنگی
  4. باغ شیرین
  5. تخت طاقدیس
  6. حقه کاوس
  7. راح روح
  8. رامش جان - یا آرامش جهان
  9. سبز در سبز
  10. شادروان مروارید
  11. شبدیز
  12. شب فرخ
  13. قفل رومی
  14. گنج باد آورد
  15. گنج گام - گنج کاوس
  16. گنج سوخته - گنج ساخته
  17. کین ایرج
  18. کین سیاوش
  19. ماه بر کوهان
  20. مشگدانه
  21. مروارید نیک
  22. مشکمالی
  23. مهرگانی
  24. ناقوسی
  25. نوبهاری
  26. نوشین باده - باده نوشید
  27. نیمروز
  28. نخجیرگاه
و مینویسد که شیخ نظامی الحان دوم و هفتم و بیست و هفتم رال نگفته و چهار دیگر ذکرکرده و آن چهار چیز عبارتند از

  1. ساز نوروز
  2. غنچه کبک در
  3. فرخ روز
  4. کیخسروی
که مجموعا 31 لحن میشود
کتب و فرهنگها در باب سی لحن باربد اختلاف دارند
اشعار نظامی در باب سی لحن باربد
در آمد باربد چون بلبل مست گرفته بربطی چون آب در دست
ز صد دستان که او را بود در ساز گزیده کرد سی لحن خوش آواز
ز بی لحنی بدان سی لحن چون نوش گهی دل دادی و گه بستدی هوش
به بربط چون سر زخمه در آورد ز رود خشک بانگ تر در آورد
چو باد از گنج باد آورد راندی ز هر بادی لبش گنجی فشاندی
ز گنج سوخته چون ساختی راه ز گرمی سوختی صد گنج را آه
چو گنج گاو را کردی نوا سنج بر افشاندی زمین هم گاو و هم گنج
چو شادروان مروارید گفتی لبش گفتی که مروارید سفتی
چو تخت طاقدیسی ساز کردی بهشت از طاقها در باز کردی
چو ناقوسی و اورنگی زدی ساز شدی اورنگ چون ناقوس از آواز
چو قند از حقه کاوس دادی شکر کالای او را بوس دادی
چو لحن ماه بر کوهان گشادی زبانش ماه بر کوهان نهادی
چو زد ز آرایش خورشید راهی در آرایش بدی خورشید ماهی
چو بر گفتی نوای مشکدانه ختن گشتی ز بوی مشک خانه
چو گفتی نیمروز مجلس افروز خرد بی خود بدی تا نیمه روز
چو بانگ سبز در سبزش شنیدی ز باغ زرد سبزه بر دمیدی
چو قفل رومی آوردی در آهنگ گشادی قفل گنج از روم و از زنگ
چو بر دستان سروستان گذشتی صبا سالی به سروستان نگشتی
و گر سرو سهی را ساز دادی سهی سروش به خون خط باز دادی
چو نوشین باده را در پرده بستی خمار باده نوشین شکستی
چو کردی رامش جان را روانه ز رامش جان فدای کردی زمانه
چو در پرده کشیدی ساز نوروز به نوروزی نشستی دولت آن روز
چو بر مشکویه کردی مشک مالی همه مشکو شدی پر مشک حالی
چو نو کردی نوای مهرگانی ببردی هوش خلق از مهربانی
چو بر مروای نیک انداختی فال همه نیک آمدی مروای آن سال
چو در شب بر گرفتی راه شبدیز شدندی جمله آفاق شبخیز
چو بر دستان شب فرخ کشیدی از آن فرخنده تر شب کس ندیدی
چو یارش رای فرخ روز گشتی زمانه فرخ و فیروز گشتی
چو کردی غنچه کبک دری تیز ببردی غنچه کبک دلاویز
چو بر نخجیرگان تدبیر کردی بسی چون زهره را نخجیر کردی
چو زخمه راندی از کین سیاوش پر از خون سیاوشان شدی گوش
چو کردی کین ایرج را سر آغاز جهان را کین ایرج نو شدی باز
چو کردی باغ شیرین را شکر بار درخت تلخ را شیرین شدی بار
چو برکیخسرو آواز دادی به کیخسرو روان را باز دادی
نواهایی بدین سان رامش انگیز همی زد باربد در پرده تیز
به گفت باربد کز بار به گفت زبان خسروش صد بار زه گفت
چنان بد رسم آن بدر منور که بر هر زه بدادی بدره ای زر
به هر پرده که او بنواخت آن روز ملک گنجی دگر پرداخت آن روز
به هر پرده که او برزد نوایی ملک دادش پر از گوهر قبایی


روایات موجود اختراع الحان موسیقی ایرانی را به باربد نسبت میدهند در واقع این لحنها و مقامها پیش ار باربد هم وجود داشته ولی بی تردید این آهنگساز را باید سرچشمه موسیقی ایرانی و عرب پیش از اسلام شمرد و میتوان گفت هنوز آثاری از الحان در سرزمینهای اسلامی مشرق باقی است زیرا شرقیان در این رشته از صنعت بسیار محافظه کارند
در خصوص مرگ باربد روایتهای متفاوتی وجود دارد از جمله نوشته اند یوسف مغنی شاگرد خود باربد از روی حسد وی ار به قتل رسانیده و دیگری نوشته که سرجیس - سر کیس - مغنی برای رقابت در صنعت او را مسموم ساخت
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگينامه حبيب سماعي(استاد بزرگ سنتور)

سماعی در سال 1280 در شهر تهران در خانواده ای هنرمند به دنیا آمد.پدر وی سماع حضور از معروف ترین موسیقی دانان دوره ناصری بود که در نوازندگی سنتور بسیار مهارت داشت.حبیب از کوچکی به همراه ساز پدر ضرب می نواخت و سپس نواختن سنتور را از پدر فرا گرفت.چنانکه گویند در ده سالگی مسلط می نواخت.او دوره ی کوتاهی در مدرسه موزیک که به سرپرستی سالار معزز اداره می شد،تحصیل کرد.سماعی،ده سال پیش از تاسیس رادیو در تهران چند صفحه با پروانه ی خواننده،پر کرد.با افتتاح رادیو،حبیب سماعی از نخستین نوازندگانی بود که به مدت پنج سال با آن همکاری کرد.وی در سال 1322 جزو کسانی بود که به عنوان عضو موسس در انجمن موسیقی ملی وارد شد و به همراهی استادان دیگر،کنسرتهایی برگزار کرد.نورعلی برومند،مهدی ناظمی،مرتضی عبدالرسولی و مهندس قباد ظفر از شاگردان حبیب سماعی بودند.از حبیب سماعی صفحه هایی چون"ماهور،دلکش"،"ابوعطا،حجاز"،"شور،شهناز"،"بیات راجع،اصفهان" و ... باقی مانده است.او دو بار ازدواج کرد که حاصل ازدواج ناموفق اول،دختری به نام توران بود.از ازدواج دوم صاحب دو پسر و یک دوختر شد که یکی از پسران را در خردسالی از دست داد و این ضربه ی مهلکی برای او بود.پس از مرگ فرزند،راهی عراق شد و بعد از مدتی به تهران بازگشت.سرانجام حبیب در بهمن 1324 در اثر سرما خوردگی مبتلا به ذات الریه شد و پس از شش ماه در بیستم تیر ماه 1325 در سن 41 سالگی درگذشت و در کنار فرزندش در مقبره ی ظهیرالدوله به خاک سپرده شد. روانش شاد
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی نامه سید خلیل عالی نژاد (تنبور)
سید خلیل عالی نژاد در سال۱۳۳۶ و در صحنه متولد شد. پدرش سید شاهمراد عالی‌نژاد، نوازنده تنبور بود.
سید خلیل مشق تنبور را با سید نادر طاهری آغاز کرد و پس از ۲ سال نزد سید امرالّه شاه‌ابراهیمی رفت. همچنین از درویش امیر حیاتی نیز بهره برد و بعدها به محضر استاد عابدین خادمی راه یافت؛ در این دوره و به صورت همزمان سرپرستی گروه تنبورنوازان صحنه را نیز بر عهده گرفت. وی در سال ۱۳۷۵ (صفحه اول کناب تنبور از دیرباز تا کنون) در رشته موسیقی از دانشگاه هنر فارغ التحصیل شد.
او بر ردیف موسیقی دستگاهی ایران تسلطی کافی داشت. سید خلیل آواز را از مکتب میرزا حسن خادمی آموخته بود و از نادر نادری دف آموخت و تار را از کیخسرو پور ناظری، نواختن تارش به شیوه نوازندگی مکتب برومند نزدیک بود و پرده گیری‌ها و مضراب شمرده و جمله بندی‌هایش در سه تار، شیوه‌ی نوازندگی یوسف فروتن را به یاد می‌آورد. سید خلیل همچنین علاوه بر نوازندگی تنبور به ساخت تنبور و سه‌تار نیز پرداخته‌است و ساخته‌های او با مهر شیدا محصول کارگاه مشترک به همراه عبدالرضا رهنما و بعد از سال ۱۳۷۰ در کارگاه شخصیش با مهر قلندر موجود است.
در اوایل دهه ۶۰ گروه تنبور شمس به سرپرستی کیخسرو پور ناظری تشکیل شد و عالی نژاد به جمع این گروه پیوست. حاصل همکاری با گروه تنبور شمس، تکنوازی و جواب آواز ماندگار سید خلیل در کاست صدای سخن عشق بود که با صدای شهرام ناظری انتشار یافت.
در اواسط دهه ۷۰ سید خلیل خود گروه بابا طاهر را تشکیل داد و اعضای گروه باباطاهر در اجلاس هنرهای دینی (۱۳۷۵ تهران) برنامه‌ای اجرا کردند که ویدیو آن به نام زمزمهٔ قلندری به نفع خیریه کهریزک دراختیار علاقمندان قرار گرفت. در سال ۱۳۷۱ سیدخلیل به وصیت احمد عبادی برای شرکت در مراسم خاکسپاری او به تهران رفت و دیگر هیچ گاه به دیار خود بازنگشت.
او علاوه بر خوانندگی و تنبور نوازی سه تار هم می‌نواخت و دستی چیره بر آن داشت. سال ۱۳۷۶ که به جشنواره موسیقی حماسی آمد و زیر بغل استاد و پیر مرادش درویش امیرحیاتی را گرفت و او را به صحنه تالار اندیشه آورد تا هنرش را عرضه بدارد. خودش نیز در بخشی از برنامه مقام‌های سوار سوار، سماع رقم چهارم، جلوشاهی و خان امیری را اجرا کرد و زیبایی کارش در آن بود که ماهور ایلامی و عالی مکان را برای اولین بار عرضه نمود که مورد تشویق تماشاگران قرار گرفت.
عالی نژاد پس از چند سال ماندگاری در تهران در سال ۱۳۷۹ برای شش ماه به سوئد رفت و برای یک سال نیز اقامتش را تمدید کرد. و عاقبت تنها چند هفته پیش از برگشتن به ایران در ۲۷ آبان ۱۳۸۰ در شهر گوتنبرگ سوئد، به دست افراد ناشناس به قتل رسید و خانه و جسم بی جانش به آتش کشیده شد.
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نوازندگان تنبک دراواخر عصر قاجار (I)
به هنگام تحقیق پیرامون تنبک نوازان عهد قاجار متوجه می شویم که متاسفانه به غیر از چند نوشته باارزش ٬ هیچ منبع دیگری درباره آنها دردست نیست. به عنوان مثال میرزا حبیب قاآنی شاعر عصر فتحعلیشاه و محمد شاه و اوائل سلطنت ناصرالدینشاه (متوفی 1270 هجری) در اشعار خود از سه تن به نامهای اکبر، احمد و بابائی نام برده است:

تارزن زاغی و ریحان و ملیخای یهود
تنبک گیر اکبری و احمدی و بابائی

از طرفی باید ذکر شود که اکثر اساتید موسیقی و خوانندگان و نوازندگان ماهر سازهای مختلف درقدیم همگی به تنبک آشنا و بعضی در آن تخصص داشتند. اساتید نوازنده تنبک اکثراً از نعمت صدای خوش بهره مند بوده و معمولاً خوانندگان تصنیف و اشعار ضربی بودند( خواندن تصنیف و اشعار ضربی و آهنگی قوه تشخیص ضرب می خواهد تا در موقع خوانندگی وزن را از دست ندهند و به اصطلاح از ضرب خارج نشوند).

در ذیل از نوازندگانی نام می بریم که در اواخر عصر قاجاریه (از زمان سلطنت ناصرالدینشاه) به بعد می زیسته و عنوان و شهرت داشته اند.

آقاجان اول: آقاجان اول از اساتید درجه اول نوازنده تنبک در اوائل عصر ناصرالدینشاه قاجار بود و اساتید معمر کنونی او را ندیده بودند. بعد از او چون نوازنده استاد و ماهر دیگری بهمین نام ظهور کرد و به آقاجان دوم معروف شد برای تمیز این دو او را آقاجان اول نامیدند. می گویند آقاجان اول در نوازندگی و خواندن تصنیف و آهنگهای ضربی بسیار مهارت داشته است.

حبیب ملقب به سماع حضور:حبیب ملقب به سماع حضور از نوازندگان بنام تنبک و استادی بی مانند بود و علاوه بر این هنر در نوازندگی سنتور نیز استاد مسلم عصر خود بشمار می رفت. استاد سماع حضور در تنبک شناخته شده نیست و شاید آقاجان اول بوده باشد. به هرحال نوازندگان درجه اول تنبک که بعد از او شهرت یافتند اکثر از تربیت شدگان وی بوده و هر یک استاد زمان خود شناخته شدند مانند آقاجان دوم- حاجی خان- محمدتقی خان و فرزندان او حبیب و محبوب و غیر اینها. پدر سماع حضور موسوم به میرزا غلامحسین معروف به آقاجان استاد کمانچه بود و بعید نیست که مربی اولیه سماع حضور در تنبک او بوده باشد.



سماع حضور چون از جوانی همراه ساز آقا محمد صادق خان سرورالملک استاد بی نظیر عصر خود تنبک می نواخته است علاوه بر آموختن نوازندگی سنتور در نواختن تنبک و خواندن تصنیف و آهنگهای ضربی مهارت بسیار یافت و فرزندان او حبیب و محبوب از هنر پدر بهره مند شدند و حبیب در تنبک و به ویژه سنتور مهارت کافی یافت و استاد مسلم سنتور زمان ما شناخته بود.

سماع حضور مردی بی آلایش ٬ ورزشکار و کشتی گیر و از دروایش سلسله نعمت اللهی و بسیار با عقیده و ایمان بود و کمتر در مجالس متفرقه شرکت می کرد و قدر هنر خود را می دانست، نقل می کنند که در اواخر عمر هر وقت در خلوت تنهائی خود سنتور می زد قبلاً وضو می ساخت و تطهیر می کرد و در جواب درباره علت این کار گفته بود من وقتی ساز می زنم با خدای خود راز و نیاز می کنم و انسان وقتی بطرف خدا می رود باید پاک و مطهر باشد.

سماع حضور در اواخر عصر قاجاریه و زمان سلطنت احمدشاه در گذشت و غیر از حبیب و محبوب فرزند دیگری بنام محب داشت که از هنر پدر بهره چندانی نگرفت. فرزندان سماع حضور همه در نظام خدمت می کردند و تنها فرزندش حبیب از هنرمندان بنام عصر خود شد.
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شهبازیان یادگیری موسیقی را از سن هشت سالگی و با ساز ویولن نزد عطا الله خادم میثاق آغاز کرد و در سن ۱۸ سالگی به عضویت ارکستر سمفونیک تهران به رهبری حشمت سنجری در آمدو در سال ۱۳۴۶رهبر گروه کر و ارکستر سمفونیک رادیو شد. وی فارغ تحصیل دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران می‌باشد.

شهبازیان در دوره مدیریت هوشنگ ابتهاج سایه بر موسیقی رادیو ، در زمره ارکان اصلی آن به حساب می‌آمد و به رغم سن کم به دلیل خلاقیت و توانایی بالا توانست خود را به عنوان آهنگسازی خوش‌قریحه تثبیت کند. برخی از کارهای او با صدای شجریان و نادر گلچین درهمین سال‌ها انتشار عمومی پیدا کرد.
شهبازیان در دهه ۶۰ آهنگسازی برای فیلم را نیز آغاز کرد. در سال‌های ابتدایی انقلاب اسلامی او با احمد شاملو و شجریان آلبومی مشترک کار کرد و علاوه بر‌آن آهنگسازی کاشفان فروتن شوکران با صدای شاملو را هم انجام داد که این کار در سال‌های بعد از درگذشت شاملو به انتشار کاشفان فروتن شوکران 2 با آهنگسازی شهبازیان و صدای شاملو انجامید.
برخی از کارهای شهبازیان در زمره پرشنونده‌ترین آثار موسیقی بعد انقلاب به شمار می‌رود که از جمله آنها می‌توان به آهنگسازی او روی موسیقی بوی گل(شبانگاهان) با صدای سید عبدالحسین مختاباد، تنظیم و آهنگسازی روی آلبومی مشترک با عباس خوشدل و علیرضا افتخاری و برخی دیگر از آثار موسیقایی.
تجربه او در موسیقی رادیو در سال‌های قبل از انقلاب، در سال‌های ابتدایی دهه هفتاد، او را در جایگاهی نشاند تا بتواند جریانی موثر را در موسیقی پاپ بعد انقلاب کلید بزند،‌ به همین دلیل است که او را بسیاری پدر موسیقی پاپ پس از انقلاب نام نهاده‌اند. او معرف برخی از خوانندگان پاپ به خصوص محمد اصفهانی به جامعه موسیقی بود.
از جمله کارهای دیگر شهبازیان ساخت موسیقی برای فیلم است که برای او جوایز بسیاری را به ارمغان آورد. آوار ،‌شیرسنگی، پاییزان، در مسیر تندباد، لیلا، مستند سرزمین ایران و مستند سمفونی گمشده و سریال‌های معصومیت از دست رفته، آوای فاخته و کلاه پهلوی و ده‌ها کار دیگر از جمله آثاری است که در زمینه موسیقی فیلم شهبازیان ساخت آن را عهده دار بود.
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جلیل شهناز، از بزرگ‌ترین و سرشناس‌ترین نوازندگان تار و سه تار سدهٔ اخیر در ایران است. وی با استفاده از تکنیک‌های برجسته در شیوه تارنوازی توانست بسیاری از ردیف‌های موسیقی سنتی ایران را با تار بنوازد که... از جمله نواختن در مایه دشتی و دشتستانی است که بسیار با ارزش است.
جلیل شهناز، در سال ۱۳۰۰ در اصفهان به دنیا آمد. تقریباً همه اعضای خانواده وی با موسیقی آشنایی داشتند و در رشته‌های مختلف هنر از جمله تار، سه‌تار، سنتور و کمانچه به مقام استادی رسیدند. پدرش «شعبان خان» علاقه وافری به موسیقی اصیل ایرانی داشت و علاوه بر تار که ساز اختصاصی او بود، سه‌تار و سنتور هم می‌نواخت. عموی او غلامرضا سارنج هم از نوازندگان کمانچه بود.




جلیل شهناز، از کودکی به موسیقی علاقه‌مند شد و نواختن تار را در نزد عبدالحسین شهنازی و برادر بزرگ خود حسین شهناز که به خوبی ساز می‌نواخت، آغاز کرد. پشتکار زیاد و استعداد شگرف جلیل به حدی بود که در سنین جوانی از نوازندگان خوب اصفهان شد.

شهناز، در جوانی با حسن کسایی (نوازندهٔ سرشناس نی) آشنا شد که این آشنایی آغاز همکاری بلندمدت آن دو بود. جلیل شهناز از سال ۱۳۲۴، در تهران ساکن شد و با رادیو تهران شروع به کار کرد و در بسیاری از برنامه‌ها به عنوان تک‌نواز شرکت کرد.

جلیل شهناز با سفر به تهران و اقامت در این شهر کارمند افتخاری شهرداری شد. این زمان مصادف بود با پخش برنامه‌های تخصصی موسیقی از رادیو و تلویزیون که جلیل شهناز از تکنوازان بی بدیل این دوران بود.

امکانات ضبط و استودیوهای تازه به خدمت گرفته رادیو تلویزیون این فرصت را به او داد تا بتوانند با پنجه و مضراب سحرآمیز خویش دل هر شنونده و بیننده‌ای را تسخیر کند. ضبط برنامه‌های فراوان و نیز کنسرت‌های مختلف با نوازندگان و خوانندگان معروف آن عصر در تهران حاصل این دوران است. اما با این که استاد هیچ گونه شناختی با نت ندارد و تمامی آثارش سمعی وبصری است ولی با داشتن گوشی سمیع و دستانی بدیع توانسته‌است تمامی اجرائیات آواز را موبه مو جواب دهد واین برای استاد نقطهٔ عطفی می‌باشد.

این نوازنده تار در طول زندگی هنری خود با هنرمندان والای کشور از جمله فرامرز پایور، حبیب الله بدیعی، پرویز یاحقی، همایون خرم، علی تجویدی، منصور صارمی، رضا ورزنده، امیر ناصر افتتاح، جهانگیر ملک، اسدالله ملک، حسن کسائی، محمد موسوی، تاج اصفهانی، ادیب خوانساری، محمودی خوانساری، عبدالوهاب شهیدی، اکبر گلپایگانی، حسین خواجه امیری و محمد رضا شجریان همکاری داشته‌است.

وی در دههٔ ۱۳۶۰ همراه با فرامرز پایور (سنتور)، علی اصغر بهاری (کمانچه)، محمد اسماعیلی (تنبک) و محمد موسوی (نی) «گروه اساتید» را تشکیل داد و با این گروه، مسافرت‌های متعددی به کشورهای اروپایی، آسیایی و آمریکا داشت.

وی در سال ۱۳۸۳ به عنوان چهره ماندگار هنر و موسیقی برگزیده شد. همچنین در ۲۷ تیر سال ۱۳۸۳، مدرک درجه یک هنری (معادل دکترا) برای تجلیل از یک عمر فعالیت هنری به جلیل شهناز اهدا شد

در سال ۱۳۸۷، محمدرضا شجریان، گروهی که با آن کار می‌کرد را به افتخار جلیل شهناز، گروه شهناز نام گذاشت.

جلیل شهناز، علاوه بر نواختن تار، که ساز اختصاصی اوست، با نواختن ویولون، سنتور و تمبک نیز آشنایی دارد.معروف است که او در شیوه نوازندگی می‌تواند با ساز خود علاوه بر نواختن، آواز هم بخواند.
 

H.N!GHT

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
نگار بوبان

نگار بوبان




نگار بوبان نوازنده ايراني زاده ۱۳۵۲ در تهران ميباشد. نوازندۀ ايراني عود و عضو هيئت علمي گروه موسيقي دانشگاه آزاد اسلامي واحد شيراز است.
او در خانواده‌اي اهل كردستان به دنيا آمد و در تهران بزرگ شد. مادرش آهنگ‌ساز و نوازندۀ موسيقي است. در هشت سالگي در كلاس پرويز مشكاتيان به نواختن سنتور پرداخت، اما كار جدي او در موسيقي، با ساز عود آغاز شد. حسين بهروزي‌نيا و منصور نريمان از جمله استادان او در نوازندگي عود بودند. از سال ۱۳۷۲ با گروه موسيقي سماعي، فعاليت هنري خود را به‌طور رسمي آغاز كرد. او تا كنون با گروه‌هاي «بهار»، «حلاج»، «تذرو»، «سماعي» و «ارمغان» همكاري كرده و اجراهايي در كشورهاي مختلف داشته‌است. در سال ۱۳۷۶ با ورود به گروه بهار به سرپرستي هنگامه اخوان دوران جديدي از فعاليت هنري او آغاز شد. در بهار ۱۳۸۴ با همراهي بابك بوبان انجمن دوستداران موسيقي را تشكيل داد.او همچنين با گروه عبدالقادر مراغه‌اي به سرپرستي محمدرضا درويشي همكاري داشت.

تحصيلات معماري خود را با مدرك كارشناسي ارشد از دانشگاه تهران با موضوع "طراحي هنرستان عالي موسيقي تهران" با تمركز بر طراحي آكوستيك فضاهاي مناسب براي تمرين موسيقي ايراني به پايان برده است و نوازندگي عود را نزد منصور نريمان فرا‌گرفته است. تا به حال كنسرتهاي بيشماري را به همراه گروههاي مختلف و يا به صورت تكنوازي در ايران و كشورهاي ديگر داشته است و نيز در انتشار آثار منصور نريمان با وي همكاري كرده است. از ديگر فعاليتهاي وي مي توان به تدريس دروس "مباني صداشناسي موسيقي" در دانشكده موسيقي دانشگاه هنر و دانشكده هنرهاي زيبا و نيز طراحي دروس "رشته صدا" در گرايش " صداشناسي موسيقي و گفتار" براي دوره‌هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد در دانشكده صدا و سيما اشاره نمود. نگار بوبان در حال حاضر مشغول تكميل رساله نهايي اش با موضوع " بنيان مشترك ريتم در موسيقي دستگاهي ايران و زبان فارسي" در دوره دكتري پژوهش هنر در دانشگاه الزهرا مي‌باشد.

او از جمله مؤلفان کتاب‌های «عبدالقادر مراغه‌ای»، «چهل و دو قطعه برای عود» و «ردیف موسیقی ایرانی برای بربط» است.او همچنین در پژوهش‌های مختلف به «بررسی ادوار ایقاعی و تنوع کارکرد موسیقایی آنها در تصانیف منسوب به عبدالقادر مراغه‌ای»، رابطه زبان فارسی و ساختار موسیقی ایرانی، موسیقی اصوات در شعر حافظ، «بازنمایی بصری کمیتهای هجا و دیرند و ابزار تحلیل تطبیقی ریتم»و «زمان‌بندی واکه‌ها در پاره‌گفتار» پرداخته‌است.

آلبوم ها:
آلبوم پیاپی (تکنوازی عود) - ۱۳۸۷
«به هنگام»، ۲۰۱۰، نیویورک

منبع:persianpopstars.com
 

H.N!GHT

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
مرتضی خان نی داوود

مرتضی خان نی داوود

مرتضی خان نی داوود



موسیقی اصیل ایرانی همواره وام دار خدمات ارزشمند مرتضی خان نی داوود میباشد. مردی که در بقا و غنای این هنر قدم برداشت و به آن جان دوباره بخشید. این پیر نغمه سرا بنیانگذار دایره المعارف موسیقی اصیل ایرانی است.
او در سال 1279 شمسی در یک خانواده هنردوست و هنر پرور یهودی در تهران دیده به جهان گشود. پدرش "بالاخان" نوازنده ی تنبک بود و منزلش محفل بسیاری از موسیقیدانان هم عصر خودش. در زمانی که نه موسیقی هنر شناخته میشد و نه موسیقیدانان هنرمند، مرتضی در محضر شیفتگان موسیقی رشد کرد. هفت ساله بود که پدر به استعداد او پی برد و او را بدست استاد "میرزا حسینقلی" از بزرگترین استادان به نام زمانه سپرد. بدلیل خردسالی، پدر او را همراهی میکرد. مرتضی پس از درگذشت استاد نزد "درویش خان" بهترین شاگرد او آنچه از ردیف موسیقی آموخته بود تکمیل کرد. چنان عاشقانه درس استاد را می آموخت که درویش خان تمامی زیر و بم هنر خود را بر او باز گشود. درویش خان خود از ناموران موسیقی است که بدلیل انقلابی که در موسیقی به پا کرد نامش جاودان است.

مرتضی خان در محضر این استاد مدال های طلا، نقره و برنز همچنین تبرزین زرین که نشان شاگردان ممتاز بود را به دست آورد. او پس از فوت درویش خان در سن بیست سالگی از وزارت فرهنگ برای تاسیس مدرسه موسیقی مجوز گرفت و بعنوان قدردانی و بزرگداشت یاد استاد آن را "مدرسه درویش" نام گذارد و اموزش و تعلیم شاگردان دوریش خان را به عهده گرفت. هنرمندانی چون قمر الملوک وزیری، ارسلان درگاهی و ملوک ضرابی در مدرسه او درس گرفتند و پا به عرصه ی موسیقی گذاشتند.
مرتضی خان در سال 1319 ه.ش. همزمان با گشایش رادیو ایران همکاری با این سازمان را آغاز کرد و به مدت ده سال در این اداره فعالیت مستمر داشت. وی در برنامه های موسیقی رادیو با هنرمندانی چون هجوی، علی اکبر شهنازی، ابوالحسن صبا، حبیب سماعی همراه بود. همزمان با اجرای برنامه در رادیو به تدریس در مدرسه ادامه داده و در عین حال روی اشعار ملک الشعرا، رهی و پژمان بختیاری برای خواننده هایی چون قمر، ملوک ضرابی، بنان، ادیب خونساری، روح انگیز و جواد بدیع زاده تصنیف می ساخت و گاه همراه با آنان تار می نواخت. وی به مبانی موسیقی سنتی و اجرای اصیل آن ایمان داشت. به شدت مخالف اختلاط موسیقی غربی با موسیقی و ردیف های ایرانی بود.
در سال 1350 در سن 71 سالگی وزارت فرهنگ از او دعوت کرد تا از ردیف های موسیقی ایرانی، دستگاهها و گوشه ها به صورت نوار نمونه هایی ضبط کند. وی با وجود کهولت سن از این دعوت استقبال کرد و به منظور حفظ و زنده نگاه داشتن موسیقی ایرانی، ردیف های موسیقی را در 297 نوار ضبط نمود. ابتدا دستگاه و ردیف را معرفی و سپس آنرا می نواخت. تهیه ی این دایره المعارف یکسال و نیم به طول انجامید. استاد دریافت پاداش برای خدمت خود را رد کرد و این کار را وظیفه ی خود به مملکت و فرهنگ و موسیقی ایرانی اعلام نمود. این اثر مرجعی برای پژوهش و گنجینه ی با ارزشی برای آیندگاه می باشد.
از آثار به یاد ماندنی او میتوان به مرغ سحر، ماه من، مرغ حق و آتش دل اشاره کرد. از دیگر ساخته های جاودان و قدیمی او می توان به پیش درآمد اصفهان اشاره کرد که توسط استاد حنانه بازسازی و بر روی سریال پربیننده تلویزیونی "هزار دستان" از ساخته های علی حاتمی به اجرا درآمد. ناگفته نماند شعر مرغ سحر، سروده ملک الشعرای بهار می باشد.لازم به ذکر است که مرتضی نی داوود سال ها در خیابان فردوسی تهران مغازه الکتریکی داشت.
مرتضی خان نی داوود در تاریخ معاصر موسیقی ایران نامی ماندگار است.وی پس از سالها خدمت به فرهنگ ایران در نهم مرداد سال 1369 در سانفرانسیسکو، دار فانی را وداع گفت.

آثار مرتضی نی داود:


تصنیف شاه من

تصنیف ماه من شاه من

پیش درآمد ماهور ( تنظیم 300 ردیف از گوشه های موسیقی ایرانی)

تصنیف مرغ حق

تصنیف آتش دل

منبع: 7dorim.com
 

Similar threads

بالا