رهروانه راه شهدا(شهیدیان)

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
یا حسین (ع) ...

یا حسین (ع) ...

همه گی درخواست و دعوت میکنم بیان و مطابشون رو در اختیار دیگر دوستان بزارند ...

http://www.www.www.iran-eng.ir/show...بااباعبدالله-الحسین-...?p=4265268#post4265268
 

مسعود.م

متخصص والیبال باشگاه ورزشی
کاربر ممتاز
سلام بر شهیدان خدایی الان کنار مسجد جامع خرمشهرم واقعا نماز در مسجد جامع حال و هوای دیگه ای داره نمیدونم شاید به خاطر اینه که اولین باره میام به هر حال جای تمام دوستان خالیه
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
در سال جدید تجدید میثاقی میکنم با شهدا
شهدا درسته که من شرمنده ام ؛ ولی باور کنید بیشتر از این هم بلد نیستم ، شماها خیلی آقا بودید ، خیلی خوب بودید.
درسته که همیشه میگم شهدا شرمنده ایم
ای کاش وقتی اومدم اون طرف شماها شفاعت مارو کنید.
:cry:
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]دارويي براي مادر[/h]
یكى از سربازهایى كه در تفحص كار مى كرد، آمد پهلویم و با حالت ناراحتىگفت: «مادرم مریض است...» گفتم: «خب برو مرخصى ان شاء الله كه زودتر خوبمى شود. برو كه ببریش دیكتر و درمان...». گفت: «نه! به این حرف ها نیست.مى دونم چطور درمانش كنم و چه دوایى دارد!»
آن روز شهدایى پیدا كردیم كه قمقمه اش پر بود از آبى زلال و گوارا. بااینكه بیش از ده سال از شهادت او گذشته بود، قمقمه همچنان آبى شفاف و خوشطعم داشت. ده سال پیش در فكه، زیر خروارها خاك، و حالا كجا. بچه ها هركدام جرعه اى از آب به نیت تبرّك و تیمّن خوردند و صلوات فرستادند.
آن سرباز، رفت به مرخصى و چند روز بعد شادمان برگشت. از چهره اش فهمیدم كهباید حال مادرش خوب شده باشد. گفتم: «الحمدلله مثل اینكه حال مادرت خوبشده و دوا و درمان موثر واقع شده...». جا خورد. نگاهى انداخت و گفت: «نهآقا سید. دوا و درمان موثر نبود. راه اصلى اش را پیدا كردم.» تعجب كردم.نكند اتفاقى افتاده باشد. گفتم: «پس چى؟» گفت:
- چند جرعه از آب قمقمه آن شهید كه چند روز پیش پیدا كردیم بردم تهران ودادم مادرم خورد، به امید خدا خیلى زود حالش خوب شد. اصلا نیتم این بود كهبراى شفاى او جرعه اى از آب فكه ببرم.
__________________​
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
یادش بخیر....

چه محفلی داشتیم....
چه قرارها که با خدا و خودمون و شهدا نمیذاشتیم.....
چه ایام خوبی بود....

دمتون گرم که این تاپیک رو دوباره فعال کردین....

التماس دعا....:gol:
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
بسم رب الشهدا

[SUP]امروز براي شهدا وقت نداريم[/SUP]
[SUP]اي داغ دل لاله تو را وقت نداريم[/SUP]
[SUP]با حضرت شيطان سرمان گرم گناه است[/SUP]
[SUP]ما بهر ملا قات خدا وقت نداريم[/SUP]
[SUP]چون فرد مهمي شده نفس دغل ما[/SUP]
[SUP]اندازه يك قبله دعا ، وقت نداريم[/SUP]
[SUP]در كوفه تن ،غيرت ما خانه نشين است[/SUP]
[SUP]بهر سفر كرب و بلا ، وقت نداريم[/SUP]
[SUP]تقويم گرفتاري ما پر شد ه از زرد[/SUP]
[SUP]اي سرخ ، گل لاله ، تو را وقت نداريم[/SUP]
[SUP]هر چند كه خوب است شهيدانه بميريم[/SUP]
[SUP]خوب است ، ولي حيف كه ما وقت نداريم

خیلی وقته این تاپیک غریب مونده....
تاپیک شهدا....رهروان راه شهدا....!!
خیلی وقته که از زمان آخرین پیمانها و قرارهایی که توی این تاپیک با شهدا بستیم میگذره...
قرارهای آسمانی و دلی که بستیم و نمیدونم همه پاش موندیم یا نه؟!
خودم که روسیاه همه هستم.....
[/SUP]
:cry:
[SUP]خیلی از دوستان قدیمی دیگه نیستن و جاشون خالیه....
اما اینبار قبل از ماه محرم تصمیم گرفتیم تاپیک رو فعال کنیم...
با رهروان جدید...قرارها و پیمانهای جدید....
از حسن جان مدیر این بخش ممنونم که بنده رو لایق دونستن و وظیفه آپ کردن این تاپیک رو به بنده سپردن،هرچند شرمنده شهدا هستم....
خدا میدونه با کلی شرمندگی وارد تاپیک شدم....


ان شاالله دوستان بیان نظراتشون رو بدن تا برنامه ریزی داشته باشیم،مثل قبل و حتی بهتر و جامع تر از قبل....

شهید شید...

یاعلی...
[/SUP]
:gol:[SUP]







[/SUP]
 

.:ارمیا:.

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
بسم رب الشهدا

[SUP]امروز براي شهدا وقت نداريم[/SUP]
[SUP]اي داغ دل لاله تو را وقت نداريم[/SUP]
[SUP]با حضرت شيطان سرمان گرم گناه است[/SUP]
[SUP]ما بهر ملا قات خدا وقت نداريم[/SUP]
[SUP]چون فرد مهمي شده نفس دغل ما[/SUP]
[SUP]اندازه يك قبله دعا ، وقت نداريم[/SUP]
[SUP]در كوفه تن ،غيرت ما خانه نشين است[/SUP]
[SUP]بهر سفر كرب و بلا ، وقت نداريم[/SUP]
[SUP]تقويم گرفتاري ما پر شد ه از زرد[/SUP]
[SUP]اي سرخ ، گل لاله ، تو را وقت نداريم[/SUP]
[SUP]هر چند كه خوب است شهيدانه بميريم[/SUP]
[SUP]خوب است ، ولي حيف كه ما وقت نداريم

خیلی وقته این تاپیک غریب مونده....
تاپیک شهدا....رهروان راه شهدا....!!
خیلی وقته که از زمان آخرین پیمانها و قرارهایی که توی این تاپیک با شهدا بستیم میگذره...
قرارهای آسمانی و دلی که بستیم و نمیدونم همه پاش موندیم یا نه؟!
خودم که روسیاه همه هستم.....
[/SUP]
:cry:
[SUP]خیلی از دوستان قدیمی دیگه نیستن و جاشون خالیه....
اما اینبار قبل از ماه محرم تصمیم گرفتیم تاپیک رو فعال کنیم...
با رهروان جدید...قرارها و پیمانهای جدید....
از حسن جان مدیر این بخش ممنونم که بنده رو لایق دونستن و وظیفه آپ کردن این تاپیک رو به بنده سپردن،هرچند شرمنده شهدا هستم....
خدا میدونه با کلی شرمندگی وارد تاپیک شدم....


ان شاالله دوستان بیان نظراتشون رو بدن تا برنامه ریزی داشته باشیم،مثل قبل و حتی بهتر و جامع تر از قبل....

شهید شید...

یاعلی...
[/SUP]
:gol:[SUP]







[/SUP]
ان شاالله دوستان بیان نظراتشون رو بدن تا برنامه ریزی داشته باشیم،مثل قبل و حتی بهتر و جامع تر از قبل....

با سلام!

اولاً بابت این کار قشنگ و احیا کردن این تاپیک تشکر می کنم.:gol:

ثانیاً نظر منِ حقیر اینه که هر ماه/هر هفته/ هر...از بینِ همین تاپیک هایی که زده میشه یک خصلت/یک منش/ یک روحیه ی خاص شهیدی رو انتخاب کنیم و به صورت خلاصه اینجا بذاریم و روش بحث کنیم. می تونیم هر دفعه هم کارِ انتخاب موضوع رو به عهده ی یک نفر بذاریم.

مثلاً: در تاپیک شهید باقری به نظر من فلان خصلت خیلی جذابه و من رو تحت تأثیر قرار داده...خب میذاریمش اینجا که هم یه دوره میشه رو اون تاپیک-که شاید خیلی ها نخونده باشن-هم با مانور دادن رو اون خصلت اون رو تو خودمون تقویت می کنیم.

موفق باشید:gol:
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
تا بقیه دوستان میان و نظرات دیگه هم جمع میشه و به نتیجه گیری برسیم(ای همین خودش ۶ماه وقت میگیره :دی)،این شعر رو میذارم تا دوستان لذت ببرن و کمی هم روی متنش فکر کنن...

يادم باشد حرفي نزنم که به کسي بربخورد

نگاهي نکنم که دل کسي بلرزد

خطي ننويسم که آزار دهد کسي را

يادم باشد که روز و روزگار خوش است

و تنها،
تنها دل ما دل نيست

يادم باشد جواب کين رابا کمتر از مهر و جواب

دورنگي را با کمتر از صداقت ندهم

يادم باشد بايد در برابر فريادها سکوت کنم

و براي سياهي‌ها نور بپاشم

يادم باشد از چشمه درس خروش بگيرم

و از آسمان درس پاک زيستن

يادم باشدسنگ خيلي تنهاست

يادم باشد بايد با سنگ هم لطيف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند

يادم باشد براي درس گرفتن و درس دادن بدنيا آمدم...

نه براي تکرار اشتباهات گذشتگان

يادم باشد زندگي رادوست دارم

يادم باشد هرگاه ارزش زندگي يادم رفت

در چشمان حيوان بي زباني که به سوي

قربانگاه مي‌رود زل بزنم تا به مفهوم بودن پي ببرم

يادم باشد مي‌توان باگوش سپردن به آواز

شبانه دوره‌گردي که از سازش عشق مي‌بارد،

به اسرار عشق پي برد و زنده شد

 

.:ارمیا:.

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
میگما!!!!! انقدر دست دست نکنیم/نکنند/نکنید!! بریم سر اصل مطلب راحت شیم دیگه! بابا مگه همین تاپیک رو چقدر روش فکر کردن و زدن؟! ما یه 6 ماهی هست داریم فکر می کنیم! :razz:

کار چندان سختی نیست که...

با همین "شهید زین الدین" شروع می کنیم که چند روز پیش هم تولدشون بود...بهترین کادو همینه که به یکی از فضیلتهای اخلاقیشون عمل کنیم!

سردار سرلشکر مهدی زین الدین

پست شماره 5 رو مطالعه کنید و یکی بگه کدوم فضیلت اخلاقیشون رو خیلی خاص و جالب میدونه؟! بعد بیایم روش بحث کنیم!!

بسم الله...:gol:
 

s_aa

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
سلام
خیلی خیلی خیلی دلم واسه این تاپیک تنگ بود
واسه برنامه ها
حرف ها
درد دل ها ...
اما پیشنهاد:
میشه مث قبل، یه برنامه کلی بذاریم...
یعنی اول بچه هایی که تمایل به همکاری در طرح رهروان رو دارند اینجا یا یه تاپیک مجزا اعلام امادگی کنند و لیست ثابت رو بدست بیاریم
بعدش شروع کنیم به طرح هایی هفتگی و یا مشخص...
طرح ها هم میتونه بررسی و بیان ویژگی های خوب شهدامون باشه ،و تمرین برای رسیدن به اون ویژگی...
اگه کوتاهی و یا خللی هم بوده درهمین جا بیانش کنیم تا ااگه راهکارداشت اصلاح بشه و یه جورایی تلنگرباشه برامون...
2:پیشنهاد دوم هم راجع به بررسی زندگینامه و یا بیان رفتار شهدایی هست که به تازگی شهید شدند..مث شهید حجت رحیمی و ...تا یادمون باشه که شهادت زمان نداره،
مهم دله و امادگی اون برای رسیدن به خدا
3: میشه کسایی که اطلاع زیاد تری دارند درزمینه شهادت و فرهنگش، درتاپیکی به بررسی اون بپردازند و لینکش رو دراینجا قراربدند تا با فرهنگ درست و هدف شهادت بیشتراشنا بشیم..
4: مداحی ها و دل نوشته های شخصی رو اپلود کنیم و بذاریمش اینجا،اینطوری میشه یه البوم خوب داشت از درددلهای عاشقانه جوونهامون با شهدا و این خودش یه تجدید عهد میتونه باشه.
5: هرکسی ممکنه درزندگیش نسبت به شهیدی بیشتراحساس نزدیکی کنه از نظرروحیه و اخلاق و...
همون رو درتاپیکی شروع کنه و به بررسی کلی و بیان ویژگی ها بپرذازه ، و اگه قبلتروجود داشت ادامه اش بده و لینکش رو هم اینجا هم درامضا بذاره ،طوری که بچه ها برای مثلا یک شهید متوجه بشن که به کجا و چ شخصی مراجعه کنند تا اشنایی شون با اون شهید بیشتربشه(البته اگه چندنفر هم باشند ،امکانش وجود داره)
فعلا همینا
هرچند سعی میکنم بازهم بگم اگه به ذهنم رسید


اللهم الرزقنا توفیق الشهادة فی سبیله..
 

s_aa

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
بسم الله...

من کتابشون رو مطالعه کردم که از بیانات همسرشون بودش.
دو ویژگی شون واسم خیلی عجیب بود:
1:حس مسئولیت پذیری فوق العاده و دقت و ظرافت درانجام کار
2: عدم وابستگی(دوست نداشتن وابسته بشن...به هرچیزدنیایی)
 

s_aa

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
این خوبه...عدم تعلق...
اما نکته دیگه که واسم کمی عجیب بود ،زندگی شون اونقدرصمیمی نبوده،البته کمترحضورداشتن درمنزل ،اما اوایل زندگیشون عاشقانه نبوده..یه جورایی عشقشون خاص بوده...عشق به همسرو زندگی..
 

.:ارمیا:.

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
بسم الله...

من کتابشون رو مطالعه کردم که از بیانات همسرشون بودش.
دو ویژگی شون واسم خیلی عجیب بود:
1:حس مسئولیت پذیری فوق العاده و دقت و ظرافت درانجام کار
2: عدم وابستگی(دوست نداشتن وابسته بشن...به هرچیزدنیایی)
مهر پدر

زین‏الدین داشت پدر می‏شد. مادرش هم دل توی دلش نبود. می‏گفت: اگر پسر باشد، خدا می‏خواهد به جای او، یکی از پسرانم را از من بگیرد. یا مهدی شهید می‏شود یا مجید. خدا خدا می‏کرد که بچه دختر باشد. بچه که به دنیا آمد، نفس راحتی کشید. از کودک عکس گرفتند و برای مهدی فرستادند. مهدی می‏دانست که نوزاد، دختر است. می‏گفت: خدا را شکر! درِ رحمت به رویم بازشد. قرار است شهید شوم.
نزدیک عملیات بود. یک روز دیدم گوشه پاکت‏نامه از جیبش زده بیرون. گفتم:این چیه؟ گفت: عکس دخترم. گفتم: بده ببینمش. گفت: هنوز خودم ندیدم. عملیات نزدیکه، می‏ترسم مهر پدری کار دستم بده. باشه برای بعد.

دوست دارم بیشتر رو این عدم وابستگی و تعلّق بحث کنیم...کدوممون خودمون رو جوری بار آوردیم که تو شرایط مبارزه قطع تعلّق کنیم؟! احساس می کنم خودم و بیشتر آدمای دور و برم منتظر پیدا کردن یک بند تعلّقیم که بهانه ای بشه واسه رها کردن مبارزه...

" "یا ایها الذین امنوا لا تلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر الله و من یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون"

ای کسانی که ایمان آورده اید!
مبادا اموال و اولادتان شمارا سرگرم سازد و از یاد خدا غافل کند
و آنان که چنین کنند زیانکارانند!!!
.
.
.
و شهید زین الدین چه زیبا سود کرد..."




 

.:ارمیا:.

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
بچه هایی که قرار تو این تاپیک همراهمون باشن!

به نظرتون موضوعِ مورد بحث ماهانه انتخاب بشه یا هفتگی؟!

(البته به نظر من دو هفته یه بار موضوع انتخاب کنیم، بهتره چون هم زمانش چندان طولانی نمیشه و هم اونقدر کم نیست که نتونیم کمال استفاده رو ببریم.)

به نظرم هر دفعه هم یک نفر واسه انتخاب موضوع مورد بحث اعلام آمادگی کنه بهتره. سلایق مختلف...اندیشه های مختلف.

این دفعه من جسارت کردم و با سلیقه ی شخصی یکی از خصایل "شهید زین الدین" رو انتخاب کردم- با توجه به پست یکی از دوستان- قطع تعلّق از مادیات و عدم وابستگی های دنیایی.

با تشکّر و عرض معذرت:gol:
 

s_aa

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
سلام
چرا دوستان دیگه نظری نمیدن؟
فکرکنم یه زمانی رو مشخص کنید و تا اون موقع بچه ها اعلام امادگی کنند...
بعداون شروع کنیم...
دوره ها و موضوع ها هم باید طوری باشه که به شعارنرسیم...
مثلا اگه قراره زیارت عاشورا میذاریم ،اون رو بخونیم و درصورت کاهلی بیایم و بگیم...یا درصورت پیشرفت بگیم ...اینطوری کاری انجام شده که یه نتیجه ای داشته
اما وقتی کلی میایم میگیم مثلا قطع تعلق ازمادیات...یه گام بزرگه و سخت...یه جورایی میشه شعار ، که مثلا من دوهفته از مادیاتم زدم...چون دوهفته و یا بیشتر وقت میبره که ما فقط مادیات و چیزهای خوب و بد رو از هم متماایز کنیم...!!!
برای شروع کارهایی رو بذاریم که قادربه انجام باشیم و از طرفی برای اون بشه دردوره دوهفته یه برایندی گرفت و رفته رفته جدی ترش کنیم...
درمورد زمان هم استارتر لطف کنند تصمیمی بگیرند و دراین جا نتیجه روبذارن...مرسی ...
 

.:ارمیا:.

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام
چرا دوستان دیگه نظری نمیدن؟
فکرکنم یه زمانی رو مشخص کنید و تا اون موقع بچه ها اعلام امادگی کنند...
بعداون شروع کنیم...
دوره ها و موضوع ها هم باید طوری باشه که به شعارنرسیم...
مثلا اگه قراره زیارت عاشورا میذاریم ،اون رو بخونیم و درصورت کاهلی بیایم و بگیم...یا درصورت پیشرفت بگیم ...اینطوری کاری انجام شده که یه نتیجه ای داشته
اما وقتی کلی میایم میگیم مثلا قطع تعلق ازمادیات...یه گام بزرگه و سخت...یه جورایی میشه شعار ، که مثلا من دوهفته از مادیاتم زدم...چون دوهفته و یا بیشتر وقت میبره که ما فقط مادیات و چیزهای خوب و بد رو از هم متماایز کنیم...!!!
برای شروع کارهایی رو بذاریم که قادربه انجام باشیم و از طرفی برای اون بشه دردوره دوهفته یه برایندی گرفت و رفته رفته جدی ترش کنیم...
درمورد زمان هم استارتر لطف کنند تصمیمی بگیرند و دراین جا نتیجه روبذارن...مرسی ...

1-سلام!
از حضور و جواب عزیزان مشعوف گشتیم!!:smile:

2-نه...نه...! منظور ما از این تاپیک این نیست که دو هفته قطع تعلق کنیم!! میخوایم دو هفته رو قطع تعلق فکر کنیم...بحث کنیم. آخه روال تاپیکها اینه که ما میایم یه چیزایی رو میخونیم...می گیم چه قشنگ و ازش رد می شیم! اینجا میخوایم همون چیزها رو بذاریم و روش بحث کنیم و همینطوری گازشو نگیریم و رد شیم!

3-راستش اینکه بیایم و قرار زیارت عاشورا و صلوات و نماز و... بذاریم هم خیلی کلیشه ایه هم اینکه نمونه هاش پره تو تالار! و یه مسئله ی دیگه اینکه بچه ها تو تاپیک "شهید علمدار" دارن رو یه سری از این قوانین و مستحباتی که شهید انجام اونها رو واسه خودش واجب می دونست کار می کنن و به نظرم نیازی نیست اینجا دوباره به یه همچین موضوعاتی پرداخت بشه!!!

قوانین ده گانه ی شهید علمدار

قراره رو یه فضیلت و یه خصلت فکر کنیم. یعنی وقتی داشتیم با بچه ها و مدیر صحبت می کردیم به این نتیجه رسیدیم.

قرار ما در اینجا فقط اینه: بحث و گفتگو و تفکر پیرامون یه خصلت زیبا از یک شهید!!

4-اگه با "قطع تعلق" شروع کردم واسه این بود که که می خواستم بگم واسه آسمانی شدن باید یه ذره از زمین فاصله گرفت...اول باید از یه سری تعلقاتِ الکی دل بکنیم تا بتونیم تعلقات بزرگتر داشته باشیم!
(منظورم این نیست که یه دفعه مثل شهید زین الدین بی خیال زن و بچه شیم!! از تعلقات کوچیک و به درد نخورمون شروع می کنیم)
 
آخرین ویرایش:

.:ارمیا:.

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
می تونیم از خاطراتمون بگیم...

کی...چه وقت قطع تعلق کردیم و نتیجه ش چی بوده؟! کی... چه وقت نتونستیم قطع تعلق کنیم؟! دلیلش چی بود؟! پشیمونیم یا نه؟!

از خودم شروع می کنم:

من بد حجاب بودم...نمی تونستم دل بکنم از بد حجاب بودن. چرا؟! چون کل فامیل بنده رو به سخره می گرفتن! که چیه بابا چادر سر کردن و این حرفا...دانشگاهتون واسه چادریا سهمیه داره؟! کسی مجبورت کرده؟! و....

منم از ترس تمسخر و اینکه از محیط فامیل طرد بشم و تو جمعشون تحویلم نگیرن، به فرایند بد حجابیم ادامه می دادم (با اینکه می دونستم کار درست چیه!)

خلاصه یه روز گفتم اینکه آدم ظاهر و باطنش با هم نخونه اصلاً جالب نیست...بی خیالِ تمسخر فامیل و طرد شدن و این حرفا! من تعلقی بالاتر از تحویل گرفته شدن تو فامیل دارم و چادری شدم!!

الان هم بقیه به وضعیتم عادت کردن و هم من به کنایه هاشون...و در نهایت رضایت هم هستم!! از بند اینکه دیگران درمورد ظاهر و چهره م چی فکر می کنن خلاص شدم!!
 

.:ارمیا:.

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دوستان!

از اونجایی که کسی نظر خاصی تا حالا نداده و سکوت علامت رضاست(!!) همون 2 هفته یک بار انتخاب موضوع می کنیم.

ما بسم الله ش رو گفتیم واسه اینکه یه جرقه باشه...همین!! بیاین تو گود و بحث راه بندازین...دوستانه...صمیمانه!! آیه، حدیث، روایت، خاطره و ...هرچی دارین بیارین استفاده کنیم!!

کسایی که میخوان همراهمون باشن تاپیک رو از اینجا-پست1270 به بعد- دنبال کنن تا با کلیت کار آشنا شن! کار سختی هم نیست...یک گفتگو و تبادل اطلاعاته همراه با خودسازی...

موفق باشید:gol:
 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
چرا دوستان دیگه نظری نمیدن؟
فکرکنم یه زمانی رو مشخص کنید و تا اون موقع بچه ها اعلام امادگی کنند...
بعداون شروع کنیم...
دوره ها و موضوع ها هم باید طوری باشه که به شعارنرسیم...
مثلا اگه قراره زیارت عاشورا میذاریم ،اون رو بخونیم و درصورت کاهلی بیایم و بگیم...یا درصورت پیشرفت بگیم ...اینطوری کاری انجام شده که یه نتیجه ای داشته
اما وقتی کلی میایم میگیم مثلا قطع تعلق ازمادیات...یه گام بزرگه و سخت...یه جورایی میشه شعار ، که مثلا من دوهفته از مادیاتم زدم...چون دوهفته و یا بیشتر وقت میبره که ما فقط مادیات و چیزهای خوب و بد رو از هم متماایز کنیم...!!!
برای شروع کارهایی رو بذاریم که قادربه انجام باشیم و از طرفی برای اون بشه دردوره دوهفته یه برایندی گرفت و رفته رفته جدی ترش کنیم...
درمورد زمان هم استارتر لطف کنند تصمیمی بگیرند و دراین جا نتیجه روبذارن...مرسی ...

سلام علیک

تا آخر همین هفته خوبه...؟

نظر من اینه که اولویت اولمون رو نماز اول وقت باشه...

چون از زمان استارت این تاپیک این موضوع مهم بوده.

امام صادق علیه السلام:شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نخواهد رسید.



1-سلام!
از حضور و جواب عزیزان مشعوف گشتیم!!:smile:

2-نه...نه...! منظور ما از این تاپیک این نیست که دو هفته قطع تعلق کنیم!! میخوایم دو هفته رو قطع تعلق فکر کنیم...بحث کنیم. آخه روال تاپیکها اینه که ما میایم یه چیزایی رو میخونیم...می گیم چه قشنگ و ازش رد می شیم! اینجا میخوایم همون چیزها رو بذاریم و روش بحث کنیم و همینطوری گازشو نگیریم و رد شیم!

3-راستش اینکه بیایم و قرار زیارت عاشورا و صلوات و نماز و... بذاریم هم خیلی کلیشه ایه هم اینکه نمونه هاش پره تو تالار! و یه مسئله ی دیگه اینکه بچه ها تو تاپیک "شهید علمدار" دارن رو یه سری از این قوانین و مستحباتی که شهید انجام اونها رو واسه خودش واجب می دونست کار می کنن و به نظرم نیازی نیست اینجا دوباره به یه همچین موضوعاتی پرداخت بشه!!!

قوانین ده گانه ی شهید علمدار

قراره رو یه فضیلت و یه خصلت فکر کنیم. یعنی وقتی داشتیم با بچه ها و مدیر صحبت می کردیم به این نتیجه رسیدیم.

قرار ما در اینجا فقط اینه: بحث و گفتگو و تفکر پیرامون یه خصلت زیبا از یک شهید!!

4-اگه با "قطع تعلق" شروع کردم واسه این بود که که می خواستم بگم واسه آسمانی شدن باید یه ذره از زمین فاصله گرفت...اول باید از یه سری تعلقاتِ الکی دل بکنیم تا بتونیم تعلقات بزرگتر داشته باشیم!
(منظورم این نیست که یه دفعه مثل شهید زین الدین بی خیال زن و بچه شیم!! از تعلقات کوچیک و به درد نخورمون شروع می کنیم)

"قرار ما در اینجا فقط اینه: بحث و گفتگو و تفکر پیرامون یه خصلت زیبا از یک شهید!! "



قطع تعلق موضوع خوبیه...

منم موافقم...


.
.
.

____________________

:gol:...پس منتظر دوستان میمونیم تا آخر هفته صحبت هاشون رو بکنن...:gol:





_______

هر کسی میتونه مدیریت تاپیک رو بعهده بگیره یه پیام خصوصی به ما ارسال کنه وگرنه مجبور میشم...:D

.
.
.
خودم انتخاب کنم:gol:
 

یارانراد

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
با اجازه از دوستان خوبم چراغ اول روشن می کنم
همیشه دوست داشتم یه صدای بلند کنار گوشم بهم می گفت :اهای اقا پسر اینجا دنیاست . چون بعضی اوقات یادم میره اینجا دنیاست بعضی اوقات خیلی چیزهایی که نباید از یادم بره از یادم م... ی ........ ر............. ه
فکر من به من میگه اگه بخواییم قطع تعلق و بفهمییم اول باید دنیارو خوب بشناسیم.
سوال دارم دوستان یه عالمه اگر دوست داشتید به داداشتون کمک کنید
دنیا چیه؟
اینجا که ما ایستادیم توش و بهش می گن دنیا چه تعریفی داره؟چرا نباید بهش دل ببندیم ؟
و سوال های دیگه درباره تعلق دنیا که بازم اگر اجازه بدید می پرسم
 
آخرین ویرایش:

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
با اجازه از دوستان خوبم چراغ اول روشن می کنم
همیشه دوست داشتم یه صدای بلند کنار گوشم بهم می گفت :اهای اقا پسر اینجا دنیاست . چون بعضی اوقات یادم میره اینجا دنیاست بعضی اوقات خیلی چیزهایی که نباید از یادم بره از یادم م... ی ........ ر............. ه
فکر من به من میگه اگه بخواییم قطع تعلق و بفهمییم اول باید دنیارو خوب بشناسیم.
سوال دارم دوستان یه عالمه اگر دوست داشتید به داداشتون کمک کنید
دنیا چیه؟
اینجا که ما ایستادیم توش و بهش می گن دنیا چه تعریفی داره؟چرا نباید بهش دل ببندیم ؟
و سوال های دیگه درباره تعلق دنیا که بازم اگر اجازه بدید می پرسم

سلام

جوابتون از دیدگاه آقا امیر مومنان (چهارشنبه باهم بررسی کردیم ،تاپیک نهج البلاغه)


((3- شناخت دنيا
آرى همانا دنيا خانه نابود شدن، رنج بردن از دگرگونى‏ ها، و عبرت گرفتن است، و
از نشانه نابودى، آن كه: روزگار كمان خود را به زه كرده، تيرش به خطا نمى ‏رود، و زخمش بهبودى ندارد، زنده را با تير مرگ هدف قرار مى‏ دهد، و تندرست را با بيمارى از پا در مى‏ آورد، و نجات يافته را به هلاكت مى‏ كشاند. دنيا خورنده ايست كه سيرى ندارد، و نوشنده‏ اى است كه سيراب نمى ‏شود، و نشانه رنج دنيا آن كه آدمى جمع آورى مى‏ كند آنچه را كه نمى ‏خورد، و مى‏ سازد بنايى كه خود در آن مسكن نمى ‏كند، پس به سوى پروردگار خود مى‏ رود نه مالى برداشته و نه خانه‏ اى به همراه برده است. و نشانه دگرگونى دنيا آن كه، كسى كه ديروز مردم به او ترحّم مى ‏كردند امروز حسرت او را مى‏ خورند و آن كس را كه حسرت او مى‏ خوردند امروز به او ترحّم مى ‏كنند، و اين نيست مگر براى نعمت‏هايى كه به سرعت دگرگون مى‏ شود، و بلاهايى كه ناگهان نازل مى‏ گردد. و نشانه عبرت انگيز بودن دنيا، آن كه، آدمى پس از تلاش و انتظار تا مى‏رود به آرزوهايش برسد، ناگهان مرگ او فرا رسيده، اميدش را قطع مى ‏كند، نه به آرزو رسيده، و نه آنچه را آرزو داشته باقى مى‏ ماند. سبحان اللّه شادى دنيا چه فريبنده و سيراب شدن از آن، چه تشنگى زاست و سايه آنچه سوزان است نه زمان آمده را مى ‏شود رد كرد و نه گذشته را مى ‏توان باز گرداند، پس منزّه و پاك است خداوند چقدر زنده به مرده نزديك است براى پيوستن به آن و چه دور است مرده از زنده كه از آنان جدا گشته))
 

یارانراد

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
سلام

جوابتون از دیدگاه آقا امیر مومنان (چهارشنبه باهم بررسی کردیم ،تاپیک نهج البلاغه)


((3- شناخت دنيا
آرى همانا دنيا خانه نابود شدن، رنج بردن از دگرگونى‏ ها، و عبرت گرفتن است، و
از نشانه نابودى، آن كه: روزگار كمان خود را به زه كرده، تيرش به خطا نمى ‏رود، و زخمش بهبودى ندارد، زنده را با تير مرگ هدف قرار مى‏ دهد، و تندرست را با بيمارى از پا در مى‏ آورد، و نجات يافته را به هلاكت مى‏ كشاند. دنيا خورنده ايست كه سيرى ندارد، و نوشنده‏ اى است كه سيراب نمى ‏شود، و نشانه رنج دنيا آن كه آدمى جمع آورى مى‏ كند آنچه را كه نمى ‏خورد، و مى‏ سازد بنايى كه خود در آن مسكن نمى ‏كند، پس به سوى پروردگار خود مى‏ رود نه مالى برداشته و نه خانه‏ اى به همراه برده است. و نشانه دگرگونى دنيا آن كه، كسى كه ديروز مردم به او ترحّم مى ‏كردند امروز حسرت او را مى‏ خورند و آن كس را كه حسرت او مى‏ خوردند امروز به او ترحّم مى ‏كنند، و اين نيست مگر براى نعمت‏هايى كه به سرعت دگرگون مى‏ شود، و بلاهايى كه ناگهان نازل مى‏ گردد. و نشانه عبرت انگيز بودن دنيا، آن كه، آدمى پس از تلاش و انتظار تا مى‏رود به آرزوهايش برسد، ناگهان مرگ او فرا رسيده، اميدش را قطع مى ‏كند، نه به آرزو رسيده، و نه آنچه را آرزو داشته باقى مى‏ ماند. سبحان اللّه شادى دنيا چه فريبنده و سيراب شدن از آن، چه تشنگى زاست و سايه آنچه سوزان است نه زمان آمده را مى ‏شود رد كرد و نه گذشته را مى ‏توان باز گرداند، پس منزّه و پاك است خداوند چقدر زنده به مرده نزديك است براى پيوستن به آن و چه دور است مرده از زنده كه از آنان جدا گشته))

سلام بسیار جواب بجایی دادید کلام مولا همیشه روشنگره
دوست ندارم با سوالهام روال کار تایپیک عوض بشه . مسولین هروقت سوالهام شورشو در اورد بهم گوش زد کنید
حالا با کلام مولا دنیا رو شناختیم
سوال بعد
ما ادمها چه طوری از نعمت های خدا تو دنیا استفاده کنیم که بهش وابسته نشیم
 
آخرین ویرایش:

.:ارمیا:.

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
h
سلام بسیار جواب بجایی دادید کلام مولا همیشه روشنگره
دوست ندارم با سوالهام روال کار تایپیک عوض بشه . مسولین هروقت سوالهام شورشو در اورد بهم گوش زد کنید
حالا با کلام مولا دنیا رو شناختیم
سوال بعد
ما ادمها چه طوری از نعمت های خدا تو دنیا استفاده کنیم که بهش وابسته نشیم

اتفاقاً سوالاتِ به موقع و به جاتون به تاپیک جهت میده و فکر ما رو هم به خودش مشغول میکنه.:gol:

من فکر می کنم(یعنی بقیه فکر کردن، ما آموخته ایم ازشون) که:

هر تعلقّی (مادّی/دنیایی) که داریم و هر چیزی که خواهیم داشت، گذراست...فناپذیره...نمیشه بگیم خب این نعمات دنیایی-مثلاً ثروت-رو باید کلاً بهش نگاه نکنیم که وابسته نشیم! این تفکر درست نیست...ما می گیم حالا که هست و باید ازش استفاده کرد، نباید فقط واسه جلو رفتن ازش استفاده کرد باید واسه بالا رفتن ازش استفاده کرد...یه تعبیری از پیشرفت یه جا خونده بودم که یادم نمی آد واسه کیه! می گفت:

نسانِ امروز می خواد از تمام نعمات دنیایی استفاده کنه و روز به روز پیشرفت کنه و جلو بره امّا از این غافله که پیشرفتِ حقیقی در گرو بالا رفتنه نه جلو رفتن!!"


باید از هر چیزی که داریم"نردبان" بسازیم واسه بالا رفتن....به همه چی مثل یک "نردبان" نگاه کنیم! نه اینکه از همه چیز زیر دریایی بسازیم واسه زیر آبی رفتن و از دنیا جلو زدن!!
این "نردبانی نگاه کردن" به دنیا و متعلّقاتشه که انسانهایی رو متمایز می کنه از بقیه...

مثلاً: دانشگاه رفتن.
یه سری میرن دانشگاه...بهترین دانشگاه-اصلاً تو بگیر خودِ آکسفورد-ولی روز به روز بُعد حیوانیشون وسیع تر میشه! از اونی که قبلاً بودن هم ساقط میشن، چون فقط خواستن جلو برن!!( ما می گیم این یارو دیگه خدارم بنده نیست!)
امّا یه سری درس رو هم بهونه ی بالا رفتنشون می کنن...مثل شهید چمران...جلو رفت که بالا بره...هدف غاییش بالا رفتن بود!!

بعضی تعلّقات هم هستن که اصلاً قابلیت "نردبان شدن" ندارن!!! باید ریختشون دور...از دور ریختنیها باید شروع کرد...اوّل باید خودمونو سبک کنیم بعد شروع کنیم به بالا رفتن از نردبان!
 
آخرین ویرایش:

یارانراد

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
انسانِ امروز می خواد از تمام نعمات دنیایی استفاده کنه و روز به روز پیشرفت کنه و جلو بره امّا از این غافله که پیشرفتِ حقیقی در گرو بالا رفتنه نه جلو رفتن!!"

این جمله عالی بود .
خودش یه کتاب حرف داره
ممنون:gol:
 

s.1.8.1.18

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

سلام علیک

تا آخر همین هفته خوبه...؟

نظر من اینه که اولویت اولمون رو نماز اول وقت باشه...

چون از زمان استارت این تاپیک این موضوع مهم بوده.

امام صادق علیه السلام:شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نخواهد رسید.





"قرار ما در اینجا فقط اینه: بحث و گفتگو و تفکر پیرامون یه خصلت زیبا از یک شهید!! "



قطع تعلق موضوع خوبیه...

منم موافقم...


.
.
.

____________________

:gol:...پس منتظر دوستان میمونیم تا آخر هفته صحبت هاشون رو بکنن...:gol:





_______



سلام
خب من با نماز اول وقت موافقم. اسفند پارسال که رفتیم جنوب قول اصلیمون به شهدا شد همین نماز اول وقت.
خدا رو شکر خیلی سعی کردم رعایت کنم. و تقریبا" میشه گفت موفق بودم. ولی نمیدونم چرا این هفته سست شدم.


دست بریدن از تعلقات دنیایی به نظرم خیلی زوده.
اول باید یاد بگیریم که چه جوری دربرابر گناه نه بگیم.
همون طوری که شهید بزرگوار دستغیب فرمودند:
(اهمیت ترک گناه از انجام واجبات بیشتر است و در زمین مساعد , تخم عمل به هر کمی باشد بارور میشود ولی
با آفت گناه کوه عمل نیز کاهی نمی ارزد)

 
آخرین ویرایش:

s.1.8.1.18

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می تونیم از خاطراتمون بگیم...

کی...چه وقت قطع تعلق کردیم و نتیجه ش چی بوده؟! کی... چه وقت نتونستیم قطع تعلق کنیم؟! دلیلش چی بود؟! پشیمونیم یا نه؟!

از خودم شروع می کنم:

من بد حجاب بودم...نمی تونستم دل بکنم از بد حجاب بودن. چرا؟! چون کل فامیل بنده رو به سخره می گرفتن! که چیه بابا چادر سر کردن و این حرفا...دانشگاهتون واسه چادریا سهمیه داره؟! کسی مجبورت کرده؟! و....

منم از ترس تمسخر و اینکه از محیط فامیل طرد بشم و تو جمعشون تحویلم نگیرن، به فرایند بد حجابیم ادامه می دادم (با اینکه می دونستم کار درست چیه!)

خلاصه یه روز گفتم اینکه آدم ظاهر و باطنش با هم نخونه اصلاً جالب نیست...بی خیالِ تمسخر فامیل و طرد شدن و این حرفا! من تعلقی بالاتر از تحویل گرفته شدن تو فامیل دارم و چادری شدم!!

الان هم بقیه به وضعیتم عادت کردن و هم من به کنایه هاشون...و در نهایت رضایت هم هستم!! از بند اینکه دیگران درمورد ظاهر و چهره م چی فکر می کنن خلاص شدم!!


من از سوم راهنمایی عاشق شهدا بودم نمیدونم چرا. همه چیز از یه فیلم درباره ی شهدا شروع شد فیلم خداحافظ رفیق.
از اون موقع به بعد یه حس خاص به شهدا داشتم و همشون رو دوست داشتم همیشه حس میکنم بهشون مدیونم خیلی خیلی.
من تقریبا" اون سالا هر شب باهاشون صحبت میکردم.
یه دفترچه خاطرات دارم توش همیشه با خدا و شهدا و.... درد و دل میکنم.:cry:(الان ییادم نمی یاد آخرین باری که نوشتم کی بود:w04:)

ولی از ساله پیش دانشگاهی خیلی وضعیتم تغییر کرد به خاطر درس خیلی به معنویات اهمیت نمیدادم.:cry:
این روند بعده رفتنم به دانشگاه هم ادامه پیدا کرد. تا اسفند رفتیم جنوب یاد قدیم افتادم.
خیلی دلم میسوزه که انقد عقب افتادم.
من هنوز نتونستم کامل برگردم به وضعیت گذشتم همش دارم حسرت گذشته رو میخورم که چقدر پاک بودم ولی الان خیلی وضعم
خرابه مگه اینکه شهدا شفاعتمون کنن.
امیدوارم این تاپیک بتونه بهم کمک کنه.
ممنون از همه ی دوستان برای بالا اوردن تاپیک.
 

Similar threads

بالا