رباعی و دو بیتی

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
از دل نرود شوق جمالت بیرون
وز سینه هوای زلف و خالت بیرون
این طرفه که با این همه سیلاب سرشگ
از دیده نمیرود خیالت بیرون
عبید زاکانی:gol:
 

m2002k

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه سـرو توان گفت و نه خورشید و نه ماه
آه از تـــــــو که در وصف نمی‌آیـــــــــــی آه
هرکس به رهـــــی می‌رود انــــــدر طلبت
گر ره به تـــــــو بودی نبدی اینهــــــمه راه

"سعدي"
 
  • Like
واکنش ها: floe

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دل سیر نگرددت ز بیدادگری
چشم آب نگرددت، چو در من نگری
این طرفه که: دوست تر ز جانت دارم
با آن که ز صد هزار دشمن بتری
رودکی:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هر تازه گلی که زیب این گلزار است
گر بینی، گل و گر بچینی، خار است
از دور نظر کن و مرو پیش که شمع
هر چند که نور می‌نماید، نار است
"شیخ بهایی"
 
  • Like
واکنش ها: floe

m2002k

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای مشفــــق فرزند دو بیتی می‌گو
هردم جهت پنــــد دو بیتـــی می‌گو
در فرقت و پیــوند دو بیتــــی می‌گو
در عیـــن غزل چنـد دو بیتی می‌گو

"رباعيات مولوي"

 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي عشق به نام نامي تو سوگند

كآ نداخته اي عقل و خرد را در بند

ديري ست كه در وادي مدهوشانم

مجنون صفتان زنند بر من لبخند
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای کـــاش دلـــم اســیـــر و بــیـمار نبود

در بـــنـــد نــــگاه او گــــرفــتــار نــبـود

من عاشق واو زعشق من بی خـبر است

ای کــاش دل و دلــبــــر و دلـــدار نـبود
 
  • Like
واکنش ها: floe

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
چون یاد کنم طبع طربناک ترا
و آن صورت خوب و سیرت پاک ترا
خواهم که: گذر بر سر خاک تو کنم
در ساعت و بر سر کنم آن خاک ترا
اوحدی:gol:
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
گر آدمیی دور شو از دمدمها
ور گرگ نه‌ای مگر و گرد رمها
تا کی ز برای جستن آب رخی؟
از گردن خود فرو نه این مظلمها'
اوحدی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
گر می نخوری طعنه مزن مستان را
بنیاد مکن تو حیله و دستان را
تو غره بدان مشو که می مینخوری
صد لقمه خوری که می غلام‌ست آن را

:gol:خیام :gol:
 
  • Like
واکنش ها: floe

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ای شمع سرا پرده‌ی شاهنشاهی
سرگرم تو ذرات ز مه تا ماهی
گر پرده ز چهره افکنی برخیزد
بانگ از عرب و عجم که ماهی ماهی
محتشم کاشانی:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هر کار که هست جز به کام تو مباد
هر خصم که هست جز به دام تو مباد
هر سکه که هست جز به نام تو مباد
هر خطبه که هست جز به بام تو مباد:gol:
منوچهری
 
  • Like
واکنش ها: floe

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دولت همه ساله بی‌جلال تو مباد
همت همه ساله بی‌جمال تو مباد
هر بنده که هست بی‌کمال تو مباد
خورشید جهان تویی، زوال تو مباد:gol:
منوچهری
 
  • Like
واکنش ها: floe

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
گر داد کنی درخور خود داد کنی
بیچاره کسی را که تواش یاد کنی
گفتی تو که بسیار بیادت کردم
من میدانم که چون مرا یاد کنی
شمس
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
گفتم صنمی شدی که جان را وطنی
گفتا که حدیث جان مکن گر ز منی
گفتم که به تیغ حجتم چند زنی
گفتا که هنوز عاشق خویشتنی
شمس
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مائیم و هوای روی شاهنشاهی
در آب حیات عشق او چون ماهی
بیگاه شده است روز ما را صبح است
فریاد از این ولوله‌ی بیگاهی
شمس
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای آنکه چو آفتاب فرداست بیا
بیرون تو برگ و باغ زرد است بیا
عالم بی‌تو غبار و گرد است بیا
این مجلس عیش بی‌تو سرد است بیا
"مولوی"
 

Siren

عضو جدید
بنادانی گرفتم کوره راهی
ندانستم که می‌افتم بچاهی
بدل گفتم رفیقی تا به منزل
ندانستم رفیق نیمه راهی
بابا طاهر​
 

Mahan_M

عضو جدید
در عشق، چو رودکی، شدم سیر از جان
از گریه‌ی خونین مژه‌ام شد مرجان
القصه که: از بیم عذاب هجران
در آتش رشکم دگر از دوزخیان
رودکی
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ای شعله‌ای از پرتو رویت خورشید
رویم ز غمت زرد شد و موی سفید
از وصل تو هر که بود در جمله جهان
بر داشت نصیبی و من خسته امید
عبید زاکانی:gol:
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تا یار برفت صبر از من برمید
وز هر مژه‌ام هزار خونابه چکید
گوئی نتوانم که ببینم بازش
«تا کور شود هر آنکه نتواند دید»
عبید زاکانی:gol:
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
هر چند بهشت صد کرامت دارد
مرغ و می و حور سرو قامت دارد
ساقی بده این باده‌ی گلرنگ به نقد
کان نسیه‌ی او سر به قیامت دارد
عبید زاکانی:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
سیلاب گرفت گرد ویرانه‌ی عمر
وآغاز پری نهاد پیمانه‌ی عمر
بیدار شو ای خواجه که خوش خوش بکشد
حمال زمانه رخت از خانه‌ی عمر:gol:
"حافظ"
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دل در پی عشق دلبرانست هنوز
وز عمر گذشته در گمانست هنوز
گفتیم که ما و او بهم پیر شویم
ما پیر شدیم و او جوانست هنوز
عبید:gol:
 

m2002k

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن لطف که در شمـــــایل اوست ببیـــــن
وآن خنده‌ی همچو پسته در پوست ببین
نی‌نی تو به حســــــن روی او ره نبــــری
در چشـم من آی و صـــورت دوست ببین


"سعدي"
 

m2002k

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای کاش نکردمــــی نگاه از دیده
بر دل نزدی عشق تو راه از دیده
تقصیـــــر ز دل بود و گناه از دیده
آه از دل و صــــد هــزار آه از دیده

"سعدي"
 

m2002k

عضو جدید
کاربر ممتاز
کردیم بســــــی جام لبالب خالی
تا بود که نهیـم لب بران لب حالی
ترسنده ازان شدم که ناگاه ز جان
بی‌وصل لبت کنمــــی قالب خالی

"سعدي"
 

Similar threads

بالا