رباعی و دو بیتی

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
بي روي تو، خونابه فشاند چشمم

کاري بجز از گريه، نداند چشمم


مي ترسم از آنکه حسرت ديدارت

در ديده بماند و نماند چشمم





شيخ بهايي

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هوای خانه امشب بی قرار است

پر از عطر دل انگيز بهار است

تو در راهی هوا هم ذوق دارد!

نفس های تو را در انتظار است

جواد نوروزی

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
حالا که خیال است نباشد بهتر
پرواز محــال است نباشد بهتر

ازحال پرندگان زخمـی پیداست

بالی که وبال است نباشد بهتر !

----------------------------


گرد از سر و روی کاروانها پیداست

دلواپسی شگفت جانها پیداست

هروقت که رفتن از سر ناچاریست

اندوه سفر از چمدانها پیداست !

------------------------------


با عشق اگرچه سوی هم آمده ایم

بغضیم کــه در گلـــوی هم آمده ایم

ما چون دو قطار روی یک ریل ولی
افسوس که روبروی هم آمده ایم !

-----------------------------

هرکس که تو را دید پر از عصیان شد
سهمش فقط آوارگی و تاوان شد

بیچاره نسیم راه خود را می رفت

پیچید میان زلف تــو طوفان شد !

( سیداکبر سلیمانی )

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
پیراهن خیس ابر تن پوش من است

صد باغ تبر خورده در آغوش من است

این زندگی کبود – این تلخ بنفش

زخمی است که سالهاست بر دوش من است

***
با جمله ی ر ندان جهان همکیشم

خیام ترانه های پر تشویشم

انگار شراب از آسمان می بارد

وقتی که به چشمان تو می اندیشم


***
امشب دلم از آمدنت سر شار است

فانوس به دست کوچه ی دیدار است

آن گونه تورا در انتظارم که اگر

این چشم بخوابد آن یکی بیدار است



***
یک عمر به هر بهانه زخمم می زد

با خنجر و تازیانه زخمم می زد

یک سو غم دوست بود و یک سو غم نان

با تیغ دو دم زمانه زخمم می زد



***


آئینه ی باورم مرا خنجر زد

آن نیمه ی دیگرم مرا خنجر زد

تاریخ هزار دیده هابیل گریست

وقتی که برادرم مرا خنجر زد


ایرج زبردست


 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خوشا آنانکه الله یارشان بی
بحمد و قل هو الله کارشان بی

خوشا آنانکه دایم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هست ایام عیـــد و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار

ای نگار بدیـــــــــع وقت صبوح
زود برخیــــــــــز و راح روح بیار

( منوچهری دامغانی )
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آنی که قرار با تو باشد ما را
مجلس چو بهار با تو باشد ما را

هر چند بسی به گرد سر برگردم
آخر سر و کار با تو باشد ما را


سنایی
 

ΜΟΗΑΜΜΑD

کاربر بیش فعال
از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن
فردا که نیامده است فریاد مکن
بر نامده و گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ایزد که فلک به قبضۀ قدرت اوست
دادست ترا دو چیز کان هر دو نکوست
هم سیرت آنکه دوست داری کس را
هم صورت آنکه کس ترا دارد دوست

ابوسعید ابوالخیر
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
شد کوچه به کوچه جست‌وجو، عاشق او
شد با شب و گریه روبه‌رو، عاشق او

پایان حکایتم شنیدن دارد
من عاشق او بودم و او عاشق او

“ایرج زبردست”
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقت سحر است خیز ای مایه ناز
نرمک نرمک باده خور و چنگ نواز

کانها که بجایند نپایند بسی
و آنها که شدند کس نمیاید باز

خیام
 
Similar threads

Similar threads

بالا