خبر آمد خبری در راه است....
- شروع کننده موضوع صدای سکوت
- تاریخ شروع
امام على عليه السلام فرمود: شهر رمضان شهر الله و شعبان شهر رسول الله و رجب شهرى؛
رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است.
««اللهم عجل لولیک الفرج »»
رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است.
««اللهم عجل لولیک الفرج »»
تو رو حـتی تــو رویـامــم ندیـدم
ولی یه عمره جات خالیه پیشم
ندیدمـت چـه احــساس غریبی
ندیـــدم و بــرات دلــتنگ مـیشم
فقـط بـگو كـدوم هفـته كدوم روز
كــُــجا مــنتظر رســیدنت شــــم
میخوام كاری بدم دست خودم كه
خودم بهــــونه ی اومـــدنت شـــم
ســـــپردی دســت كی پیــراهنت رو
كـــه یه عـــــــــمره برامـــون نمـــیاره
چـــه بــوی نرگـــــسی میپیچه اینـجا
اگـــه این بـــاد ســـــرگـــردون بـذاره
بیـــــــا تـــا كفـــترا دورت بگــــــــردن
براشــــون هر قـــدم دونه بپـــــاشی
چراغــون میــكنم پــس كـــوچه ها رو
شاید قسمت بشه این جمعه باشی
کلیک کنین
کجایی مهربونم بی تو دنیا
دیگه چیزی نمونده زیرورو شه..
.
.
.
اگه حتی نباشی باز هستی
تو را حس میکنم هرجا ک هستی
کشتی نوح
..دلم گرفته از زمون دلخورم
بذار واست گلایه هامو بشمرم
به کی بگم ک کوزه کوزه تشنه ام
به کی بگم هزار روزه تشنه ام..
.
.
.
قنوت من دعای انتظارته
نیومدی
..انتظار جمعه ای رو می کشیم
که معطر از نسیم و نرگسه
به فرشته ها بگو دعا کنن
نکنه صدای ما نمی رسه
به فرشته ها بگو دعا کنن..
فرشته ها
منو موجا هر روز سیلی زدن شكستم ولی صخره بار اومدم
كنارم نبودی ببینی چطور با این بی كسی ها كنار اومدم
.
.
.
....به این قصه خوشبین تر از سابقم، تو یک روز میای من دلم روشنه
جمعه
...تویی که دستای مهربونت
به هیچ دستی جواب رد نمی‌ده
نگو اینقدر تلخه سرنوشتم
که دیدارت به عمرم قد نمی ده...
دیدار
کلی خاطره دارم از اینا سال پیشو با اینا جشن گرفتم واست...
اما امسال نمیخام ...با هیچ صدا و آهنگی به جز صدای دل نشین تو سر کنم...
دیگه چیزی نمونده زیرورو شه..
.
.
.
اگه حتی نباشی باز هستی
تو را حس میکنم هرجا ک هستی
کشتی نوح
..دلم گرفته از زمون دلخورم
بذار واست گلایه هامو بشمرم
به کی بگم ک کوزه کوزه تشنه ام
به کی بگم هزار روزه تشنه ام..
.
.
.
قنوت من دعای انتظارته
نیومدی
..انتظار جمعه ای رو می کشیم
که معطر از نسیم و نرگسه
به فرشته ها بگو دعا کنن
نکنه صدای ما نمی رسه
به فرشته ها بگو دعا کنن..
فرشته ها
منو موجا هر روز سیلی زدن شكستم ولی صخره بار اومدم
كنارم نبودی ببینی چطور با این بی كسی ها كنار اومدم
.
.
.
....به این قصه خوشبین تر از سابقم، تو یک روز میای من دلم روشنه
جمعه
...تویی که دستای مهربونت
به هیچ دستی جواب رد نمی‌ده
نگو اینقدر تلخه سرنوشتم
که دیدارت به عمرم قد نمی ده...
دیدار
کلی خاطره دارم از اینا سال پیشو با اینا جشن گرفتم واست...
اما امسال نمیخام ...با هیچ صدا و آهنگی به جز صدای دل نشین تو سر کنم...
عمـــــرم تمـام گشت ز هجـــــران روى تـو
ترســــم شـــها بــه خــاک بـــرم آرزوى تــو
آنگه كه روى مــــاه تو از ديــده شد نهـــان
عشــاق را هميشه بود، ديـــده سـوى تـو
دامـن پر از ستاره كنم شب ز اشک چشم
چــون بنگـــرم به مــــاه و كنم يــاد روى تو
گــردش به بــــاغ بهــــر تماشـاى گـــل بود
گــــل‌هاى بــــاغ را نبـــود رنـــگ و بوى تـو
تا كى ز هجــر روى تو سوزيم همچو شمع
شبها به يــــاد روى تــو و گفتـگـــوى تــو
رحــمى به حــال شاهـــد از پا فتـاده كــن
تا كـــى به هر ديـــار كند جستجـــوى تــو
التماس دعا
اللهم عجل لوليک الفرج
ترســــم شـــها بــه خــاک بـــرم آرزوى تــو
آنگه كه روى مــــاه تو از ديــده شد نهـــان
عشــاق را هميشه بود، ديـــده سـوى تـو
دامـن پر از ستاره كنم شب ز اشک چشم
چــون بنگـــرم به مــــاه و كنم يــاد روى تو
گــردش به بــــاغ بهــــر تماشـاى گـــل بود
گــــل‌هاى بــــاغ را نبـــود رنـــگ و بوى تـو
تا كى ز هجــر روى تو سوزيم همچو شمع
شبها به يــــاد روى تــو و گفتـگـــوى تــو
رحــمى به حــال شاهـــد از پا فتـاده كــن
تا كـــى به هر ديـــار كند جستجـــوى تــو
التماس دعا
اللهم عجل لوليک الفرج
.
.
.
اللهم عجل لولیک الفرج ...
.
.
اللهم عجل لولیک الفرج ...
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره
و المستشهدین بین یدیه . . .
و المستشهدین بین یدیه . . .
مدعی گوید : که با یک گل نمیگردد بهار من گلی دارم که عالم را گلستان میکندگل من را بهاری بی خزان است گل من مهدی صاحب زمان است
[h=4]گر پرده زرخ باز نماید مهدی(عج)[/h][h=4]از خلق جهان دل برباید مهدی(عج)[/h][h=4]ای شیعه چنان منتظر مولــی باش[/h][h=4]گویی که همین جمعه بیاید مهدی(عج) . . .[/h]
آخرین ویرایش:
آقا جان :
" هزار نامه نوشتم به اشک دیده برایت/ مگر که نامه بیچارگان جواب ندارد "[FONT=arial, helvetica, sans-serif]السلام علیک یا بقیه الله ارواحنا فداه[/FONT]
♥ السلام علیک یا اباصالح المهدی ♥
همه گوییم به تعجیل ظهورش صلوات،
کاش این جمعه بگوییم به تبریک حضورش صلوات........
کاشکی این جمعه امام زمانون بیاد...........
انشا الله...
آخرین ویرایش:
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مهدیا منتظرانت همه در تاب و تبند / همه ی اهل جهان، جمله گرفتار شبند
چو بیایی غم و ظلمت برود از عالم / شاد گردد دل آنان که گرفتار غمند . . .[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
بیا ای آخرین نشانه ی بهار؛
در پائیزِ آخر الزمان ...
السلام علیک یا أباصالح المهدی ادرکنی «عج»[/FONT]
بیا ای آخرین نشانه ی بهار؛
در پائیزِ آخر الزمان ...
السلام علیک یا أباصالح المهدی ادرکنی «عج»[/FONT]
[h=4]عصریست غریب و آسمان دلگیر است[/h][h=4]افسوس برای دل سپردن دیر است[/h][h=4]هر روز بـهان ه ای گرفتیم و گذشت[/h][h=4]عیب از من و توست عشق بی تقصیر است . . .[/h][h=4].[/h]
گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن /گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن
گفتم به نام نامیت هر دم بنازم / گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم . . .
گفتم به نام نامیت هر دم بنازم / گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم . . .
امشب به جنون کشیده میلم برگرد
ای جاری ندبه در کمیلم برگرد
بی تو شب تاریک مرا نوری نیست
برگرد ستاره ی سهیلم برگرد . . .
.
.
.
دلم برات تنگ است!
ببین زمانه چه ننگ است گل نرگس!
غمی به گوشه قلبم کمین کرده است
زمانه با من سر جنگ است گل نرگس!
فرسوده ام و اینک غمی به دل دارم
غمم به سختی سنگ است گل نرگس!
اگر تو بیایی بنفشه می خندد!
بهار با تو قشنگ است گل نرگس!
تو کشتی نجاتی و مرهم بر دل خسته
عدل بی تو بی رنگ است گل نرگس!
بارها سروده ام این غزل را "تنها"
دلم برای تو تنگ است گل نرگس!
آب زنید راه را هین که نگار میرسد
مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد
یا صاحب الزمان (عج)
مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد
یا صاحب الزمان ! ...
یا صاحب الزمان ! داستان یوسف را گفتن وشنیدن به بهانه ی توست .
شرمنده ایم .
می دانیم گناهان ما همان چاه غیبت توست .
می دانیم كوتاهیها ، نادانیها و سستیهای ما ، ستمهایی است كه در حق تو كرده ایم .
یعقوب به پسران گفت : به جستجوی یوسف برخیزید ،
و ما با روسیاهی و شرمندگی ، آمده ایم تا از تو نشانی بگیریم .
به ما گفته اند اگر به جستجوی تو برخیزیم ، نشانی از تو می یابیم .
اما ای فرزند احمد ! آیا راهی به سوی تو هست تا به دیدارت آییم .
اگر بگویند برای یافتن تو باید بیابانها را در نوردیم ، در می نوردیم .
اگر بگویند برای دیدار تو باید سر به كوه و صحرا گذاریم ، می گذاریم .
ای یوسف زهرا !
خاندان یعقوب پریشان و گرفتار بودند ،
ما و خاندانمان نیز گرفتاریم ،
روی پریشان ما را بنگر . چهره زردمان را ببین .
به ما ترحم كن كه بیچاره ایم و مضطر
ای عزیزِ مصرِ وجود !
سراسر جهان را تیره روزی فرا گرفته است .
نیازمندیم ! محتاجیم و در عین حال گناهكار
از ما بگذر و پیمانه جانمان را از محبت پر كن .
یابن الحسن !
برادران یوسف وقتی به نزد او آمدند كالایی – هر چند اندك – آورده بودند ،
سفارش نامه ای هم از یعقوب داشتند .
اما ...
ای آقا ! ای كریم ! ای سرور !
ما درماندگان ، دستمان خالی و رویمان سیاه است .
آن كالای اندك را هم نداریم .
اما... نه ،
كالایی هر چند ناقابل و كم بها آورده ایم .
دل شكسته داریم
و مقدورمان هم سری است كه در پایت افكنیم .
ناامیدیم و به امید آمده ایم .
افسرده ایم و چشم به لطف و احسان تو دوخته ایم .
سفارش نامه ای هم داریم .
پهلوی شكسته مادر مظلومه ات زهرا را به شفاعت آورده ایم .
یا صاحب الزمان !
به یقین ، تو از یوسف مهربانتری .
تو از یوسف بخشنده تری .
به فریادمان برس ، درمانده ایم .
ای یوسف گم گشته ! و ای گم گشته ی یعقوب !
یعقوب وار ، چه شبها و روزها كه در فراق تو آرام و قرار نداریم .
در دوران پر درد هجران ، اشك می ریزیم و می گوییم :
تا به كی حیران و سرگردان تو باشیم .
تا به كی رخ نادیده ترا وصف كنیم .
با چه زبانی و چه بیانی از اوصاف تو بگوییم و چگونه با تو نجوا كنیم .
سخت است بر ما ، كه از دوری تو ، روز و شب اشك بریزیم .
سخت است بر ما ، كه مردم نادان تر واگذارند .
سخت است بر ما ، كه دوستان ، یاد ترا كوچك شمارند .
یا بقّیةالله !
خسته ایم و افسرده ،
نالانیم و پژمرده ،
گریه امانمان را بریده است .
غم دوری ، دیوانه مان كرده است .
اما نمی دانیم چه شیرینی و حلاوتی در این درد و دوری است كه می گوییم :
كجاست آن كه از غم هجران تو ناشكیبایی كند .
تا من نیز در بی قراری ، یاریش دهم
كجاست آن چشم گریانی كه از دوری تو اشك بریزد ؟
تا من او را در گریه یاری دهم
مولای من ! دیدگانمان از فراق تو بی فروغ گشته اند .
و می دانیم پیراهن یوسف ، یادگار ابراهیم ، نزد توست .
و ای كاش نسیمی از كوی تو ،
بوی آن پیراهن را به مشام جان ما برساند .
و ای كاش پیكی ، پیراهن ترا به ارمغان بیاورد
تا نور دیدگانمان گردد .
ای كاش پیش از مردن ، یك بار ترا به یك نگاه ببینیم .
درازی دوران غیبت ، فروغ از چشمانمان برده است
كی می شود شب و روز ترا ببینیم و چشمانمان به دیدار تو روشن گردد ؟
شكست و سرافكندگی ، خوار و بی مقدارمان كرده است .
كی می شود ترا ببینیم كه پرچم پیروزی را برافراشته ای ؟
و ببینیم طعم تلخ شكست و سرافكندگی را به دشمن چشانده ای .
كی می شود كه ببینیم یاغیان و منكران حق را نابود كرده ای ؟
و ببینیم پشت سركشان را شكسته ای .
كی می شود كه ببینیم ریشه ستمگران را بركنده ای ؟
و اگر آن روز فرا رسد ...
و ما شاهد آن باشیم ،
شكرگزار و سپاسگو نجوا می كنیم :
الحمدلله رب العالمین .
منبع...
یا صاحب الزمان ! داستان یوسف را گفتن وشنیدن به بهانه ی توست .
شرمنده ایم .
می دانیم گناهان ما همان چاه غیبت توست .
می دانیم كوتاهیها ، نادانیها و سستیهای ما ، ستمهایی است كه در حق تو كرده ایم .
یعقوب به پسران گفت : به جستجوی یوسف برخیزید ،
و ما با روسیاهی و شرمندگی ، آمده ایم تا از تو نشانی بگیریم .
به ما گفته اند اگر به جستجوی تو برخیزیم ، نشانی از تو می یابیم .
اما ای فرزند احمد ! آیا راهی به سوی تو هست تا به دیدارت آییم .
اگر بگویند برای یافتن تو باید بیابانها را در نوردیم ، در می نوردیم .
اگر بگویند برای دیدار تو باید سر به كوه و صحرا گذاریم ، می گذاریم .
ای یوسف زهرا !
خاندان یعقوب پریشان و گرفتار بودند ،
ما و خاندانمان نیز گرفتاریم ،
روی پریشان ما را بنگر . چهره زردمان را ببین .
به ما ترحم كن كه بیچاره ایم و مضطر
ای عزیزِ مصرِ وجود !
سراسر جهان را تیره روزی فرا گرفته است .
نیازمندیم ! محتاجیم و در عین حال گناهكار
از ما بگذر و پیمانه جانمان را از محبت پر كن .
یابن الحسن !
برادران یوسف وقتی به نزد او آمدند كالایی – هر چند اندك – آورده بودند ،
سفارش نامه ای هم از یعقوب داشتند .
اما ...
ای آقا ! ای كریم ! ای سرور !
ما درماندگان ، دستمان خالی و رویمان سیاه است .
آن كالای اندك را هم نداریم .
اما... نه ،
كالایی هر چند ناقابل و كم بها آورده ایم .
دل شكسته داریم
و مقدورمان هم سری است كه در پایت افكنیم .
ناامیدیم و به امید آمده ایم .
افسرده ایم و چشم به لطف و احسان تو دوخته ایم .
سفارش نامه ای هم داریم .
پهلوی شكسته مادر مظلومه ات زهرا را به شفاعت آورده ایم .
یا صاحب الزمان !
به یقین ، تو از یوسف مهربانتری .
تو از یوسف بخشنده تری .
به فریادمان برس ، درمانده ایم .
ای یوسف گم گشته ! و ای گم گشته ی یعقوب !
یعقوب وار ، چه شبها و روزها كه در فراق تو آرام و قرار نداریم .
در دوران پر درد هجران ، اشك می ریزیم و می گوییم :
تا به كی حیران و سرگردان تو باشیم .
تا به كی رخ نادیده ترا وصف كنیم .
با چه زبانی و چه بیانی از اوصاف تو بگوییم و چگونه با تو نجوا كنیم .
سخت است بر ما ، كه از دوری تو ، روز و شب اشك بریزیم .
سخت است بر ما ، كه مردم نادان تر واگذارند .
سخت است بر ما ، كه دوستان ، یاد ترا كوچك شمارند .
یا بقّیةالله !
خسته ایم و افسرده ،
نالانیم و پژمرده ،
گریه امانمان را بریده است .
غم دوری ، دیوانه مان كرده است .
اما نمی دانیم چه شیرینی و حلاوتی در این درد و دوری است كه می گوییم :
كجاست آن كه از غم هجران تو ناشكیبایی كند .
تا من نیز در بی قراری ، یاریش دهم
كجاست آن چشم گریانی كه از دوری تو اشك بریزد ؟
تا من او را در گریه یاری دهم
مولای من ! دیدگانمان از فراق تو بی فروغ گشته اند .
و می دانیم پیراهن یوسف ، یادگار ابراهیم ، نزد توست .
و ای كاش نسیمی از كوی تو ،
بوی آن پیراهن را به مشام جان ما برساند .
و ای كاش پیكی ، پیراهن ترا به ارمغان بیاورد
تا نور دیدگانمان گردد .
ای كاش پیش از مردن ، یك بار ترا به یك نگاه ببینیم .
درازی دوران غیبت ، فروغ از چشمانمان برده است
كی می شود شب و روز ترا ببینیم و چشمانمان به دیدار تو روشن گردد ؟
شكست و سرافكندگی ، خوار و بی مقدارمان كرده است .
كی می شود ترا ببینیم كه پرچم پیروزی را برافراشته ای ؟
و ببینیم طعم تلخ شكست و سرافكندگی را به دشمن چشانده ای .
كی می شود كه ببینیم یاغیان و منكران حق را نابود كرده ای ؟
و ببینیم پشت سركشان را شكسته ای .
كی می شود كه ببینیم ریشه ستمگران را بركنده ای ؟
و اگر آن روز فرا رسد ...
و ما شاهد آن باشیم ،
شكرگزار و سپاسگو نجوا می كنیم :
الحمدلله رب العالمین .
منبع...
بارلها! توفيقمان ده که در انتظار مولامان سرباز باشيم، نه سربار . . .
بيا اي مهدي اي مير هدايت
بيا اي گوهر بحر امامت
زكعبه گربرآري نغمه ي وصل
شود كامل ز حق ماراكرامت
جهان ماشودچون خلدموعود
چو برماسايه اندازد ولايت
چو دست از آستين حق برآري
نصيب دشمنان سازي حقارت
بيا اي ناطق وحي الهي
نما از حرمت قرآن حراست
بهر عمري مي كند مارا كفايت
يا رب زغمش تا چند اشکم ز بصر آيد
بنشسته سر راهش ، شايد ز سفر آيد
بنشسته سر راهش ، شايد ز سفر آيد
تا چند بنالم زار شب تا سحر از هجرش
كوكب شِمُرم هر شب ، شايد كه سحر آيد
هر دم كه رخش بينم خواهم دگرش ديدن
بازش نگرم شايد يك بار دگر آيد
از ديده نهان اما اندر دل من جايش
او را طلبم هر شب شايد كه ز در آيد
با كس نتوانم گفت من راز درون خویش
كز درد غم هجرش دل را چه به سر آيد
مي سوزم و مي سازم از درد فراق
اماتير غم او بر دل افزون ز شمَر آيد
"حيران" به فغان تا کی با محنت و غم همدم
یارب نظری کان شاه از پرده بدر آید
علامه میر جهانی
كوكب شِمُرم هر شب ، شايد كه سحر آيد
هر دم كه رخش بينم خواهم دگرش ديدن
بازش نگرم شايد يك بار دگر آيد
از ديده نهان اما اندر دل من جايش
او را طلبم هر شب شايد كه ز در آيد
با كس نتوانم گفت من راز درون خویش
كز درد غم هجرش دل را چه به سر آيد
مي سوزم و مي سازم از درد فراق
اماتير غم او بر دل افزون ز شمَر آيد
"حيران" به فغان تا کی با محنت و غم همدم
یارب نظری کان شاه از پرده بدر آید
علامه میر جهانی
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
خواهد آمد...... | مهدویت | 2 | |
|
او خواهد آمد با کوله باری از عدالت.... | مهدویت | 2 | |
|
تا ما به خود نیاییم؛او نخواهد آمد | مهدویت | 0 | |
|
او خواهد آمد... | مهدویت | 21 | |
| ف | او خواهد آمد ..ما چه كنيم امروز | مهدویت | 4 |