جوک بگو....

mavadd

اخراجی موقت
کاربر ممتاز
آقا چند ماه پیش مسابقات تکواندو داشتیم روز قبل از مسابقات استادمون به ما گفت تا بعد از وزن کشی نباید چیزی بخوریم خلاصه روزه بعد رفتیم برای وزن کشی قبل وزن کشی استادمون یه وزنه با خودش آورده بود به ما گفت سری بیاین این جا ببینم وزنتون چقده ما هم رفتیم وزن همه رو که نوشت یه کی از دوستام وزنش 50کیلو.و200گرم بود استادمون بهش گفت زود باش برو دست شویی اونم رفت بعد وقتی برگشت استادمون گفت برو رو وزنه وقتی رفت دیدیم شده 50کیلو.400گرم خودتون میدونین استادمون بهش چی گفت نمیگم میترسم تایید نشه

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ...........
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعتراف ميكنم تو خونمون 7تا گوشي موبايل داريم ، ولي اگه همشونو بفروشيم ، با پولشون گوشي درست و حسابي نميشه خريد.........
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
مورد داشتیم:
خدا سر شاهده واقعی واقعیه خودم دیدم تو مسابقات فوتبال شهر خودمون داور چهارم مصدوم شد......!!!!
خخخخخخخ
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
یارو تعریف میکرده:
ﺍﻭﻥ ﻭﻗﺘﺎ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﮐﻮﭼﯿﮑﻢ ۵ ﺳﺎﻟﺶ ﺑﻮﺩﺑﻬﺶ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺟﯿﺶ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﮕﻪ ﺟﯿﺶ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﮕﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺨﻮﻧﻢ!
ﯾﻪ ﺷﺐ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﺑﻮﺩﺷﺐ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ ﺑﻪ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﮔﻔﺖ:
ﺩﺍﯾﯽ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺨﻮﻧﻢ
ﺩﺍﯾﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺪﻭﺳﺖ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﭼﯿﻪ ﮔﻔﺖﺑﺎﺷﻪ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻓﻘﻂ ﺍﺭﻭﻡ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﻢ ﺑﺨﻮﻥ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ!!
ﺧﺪﺍ ﺭﺣﻤﺖ ﮐﻨﻪ ﺭﻓﺘﮕﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﻭ، ﻋﻔﻮﻧﺖ ﮔﻮﺵ ۱ ﺳﺎﻝ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻬﺶ ﻓﺮﺻﺖ ﻧﺪﺍﺩ!!
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
قدیما مهمون میومد خونمون میگفتن قبله کدوم طرفه؟؟؟
الان تا میان میگن پسورد مودمتون چیه؟؟؟
اصن یه وضی!!!
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینقد که مردم تو ایران سال نو میلادی رو به هم تبریک میگن، تو اروپا هم نمیگن!!!
مورد داشتیم "یا مقلب القلوب "هم خونده :|
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
ماست سون: 8000تومن
ویندوز سون : 2500 تومن
تا حالا دقت کرده بودی؟ اصن یه وضعی...
 

yaldayi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رفته بودیم واسه داداشم خواستگاری دیدیم عروس نشسته خیلی ریلکس با شلوار لی و تیشرت.
مامانم تو گوشم گفت خوبه والا نه شرمی.. نه حیایی.. نه.. همینجوری داشت میگفت که عروس با چادر از آشپزخونه چایی به دست اومد سلام کرد!
هیچی دیگه فهمیدیم اون داداش عروس بود!!!

 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
رفته بودیم واسه داداشم خواستگاری دیدیم عروس نشسته خیلی ریلکس با شلوار لی و تیشرت.
مامانم تو گوشم گفت خوبه والا نه شرمی.. نه حیایی.. نه.. همینجوری داشت میگفت که عروس با چادر از آشپزخونه چایی به دست اومد سلام کرد!
هیچی دیگه فهمیدیم اون داداش عروس بود!!!
تو پست های که من میزارم را میخونی؟؟؟
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هموطن عزیز توجه فرمایید: از امروز به بعد…
هر دختری با مانتو کوتاه، موی بلند، ناخن دراز، واه، واه، واه،
نه فلفلی، نه قلقلی، نه مرغ زرد کاکلی، هیچکی باهاش رفیق نشه !

:w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15:

رفته بودیم واسه داداشم خواستگاری دیدیم عروس نشسته خیلی ریلکس با شلوار لی و تیشرت.
مامانم تو گوشم گفت خوبه والا نه شرمی.. نه حیایی.. نه.. همینجوری داشت میگفت که عروس با چادر از آشپزخونه چایی به دست اومد سلام کرد!
هیچی دیگه فهمیدیم اون داداش عروس بود!!!

:w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15:
 

yaldayi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بدترین بلایی که سر یه پسر میتونید بیارید اینه که
تو دانشگاه دره کلاسشو بزنی‌ به استاد بگی‌ با فلانی‌ کار دارم...
میگه چیکارش داری ؟
میگی‌: مامانش براش لقمه آورده
 

yaldayi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مداح محله ما جوری موقع روضه داد میزنه که انگار تقصیر ما بوده!!!
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
خودم که با این یکی خیلی حال میکنم... خیلی جالب و خنده دار هستش....
.
.

عاغا ی روز با فک و فامیل مجردمون ی ماشین پیچوندیم ک بریم ی جای تفریحی بیرونه شهر...

حالا فک کنیدده یازده نفر آدم با ی ماشین!!!!!!
هیچی دیگه همه رو هم سوار شدیم درا را هم ب زور بستیم ک دیدیم پسر داییم داره بیرون بال بال میزنه..
وقتی دید دیگه چاره ای نیس پرید تو صندوق ...
خدا نصیبتون نکنه تو راه پلیس نگهمون داشت, عاغا ما را میگی زرد کرده بودیم.
گفت همتون پیاده شید ببینم .ما هم با هزار تا صلوات پیاده شدیم. گفت حالا اصن کمربند و صدای ضبط و سرعت غیر مجاز و سر نشین اضافی و ... هیچی شما چجوری 9 نفری سوار شدید ؟؟
عاغا دختر خالم ک خیلی جکه شروع کرد ب ننه من غریبم بازی ک همین الان خبر دادن عمم تو جاده تصادف کرده باید بیایم واسه تشخیص هویت ما هم واسه اینکه قشنگ تشخیصش بدیم و ی وقت خدایی نکرده اشتباه نشه عجله ای اومدیم...
پلیسه ک ی جوونی هم بود داشت میپکید از خنده ولی خودشو کنترل میکرد ک نخنده.
گفت حالا صندوقا بزنید بالا بعدن ب عمتون رسیدگی میکنیم.
ما اصن حواسمون ب پسر داییم(جوجه تیغی) نبود با چ اعتماد ب سقفی پسر خالم صندوقو زد :
عاغا چشمتون روز بد نبینه تا در باز شد و پسر داییم پلیسه را دید زرد کرد و شروع کرد ب چرت و پرت گفتن ک ب خدا اینا زورکی منا آوردند و...
دیگه خودتون اون لحظه را تصور کنید ک پلیسه از شدت خنده نمیتونست حرف بزنه و با دست اشاره میکرد ک بریم....!!!!!
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
یعنی خدا هیچ جوونی رو ضایع نکنه.
امروز مامانم دفترچه قسط داده ببرم قسطو بدم.منم طبق معمول رفتم بانک ملی دفترچه رو گذاشتم تو نوبت.وقتی نوبت من شد کارمند بانک برمبگرده میگه:اینکه دفترچه بانک تجارته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منم مثل بچه آدم سرمو گذاشتم پایین کلی به بانک تجارت فحش دادمو رفتم بانک تجارت....
 

yaldayi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یکی از فواید درس خوندن ، خاروندن نقاطی از بدن هست که تا حالا کشف نشده !


 

yaldayi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خودم که با این یکی خیلی حال میکنم... خیلی جالب و خنده دار هستش....
.
.

عاغا ی روز با فک و فامیل مجردمون ی ماشین پیچوندیم ک بریم ی جای تفریحی بیرونه شهر...

حالا فک کنیدده یازده نفر آدم با ی ماشین!!!!!!
هیچی دیگه همه رو هم سوار شدیم درا را هم ب زور بستیم ک دیدیم پسر داییم داره بیرون بال بال میزنه..
وقتی دید دیگه چاره ای نیس پرید تو صندوق ...
خدا نصیبتون نکنه تو راه پلیس نگهمون داشت, عاغا ما را میگی زرد کرده بودیم.
گفت همتون پیاده شید ببینم .ما هم با هزار تا صلوات پیاده شدیم. گفت حالا اصن کمربند و صدای ضبط و سرعت غیر مجاز و سر نشین اضافی و ... هیچی شما چجوری 9 نفری سوار شدید ؟؟
عاغا دختر خالم ک خیلی جکه شروع کرد ب ننه من غریبم بازی ک همین الان خبر دادن عمم تو جاده تصادف کرده باید بیایم واسه تشخیص هویت ما هم واسه اینکه قشنگ تشخیصش بدیم و ی وقت خدایی نکرده اشتباه نشه عجله ای اومدیم...
پلیسه ک ی جوونی هم بود داشت میپکید از خنده ولی خودشو کنترل میکرد ک نخنده.
گفت حالا صندوقا بزنید بالا بعدن ب عمتون رسیدگی میکنیم.
ما اصن حواسمون ب پسر داییم(جوجه تیغی) نبود با چ اعتماد ب سقفی پسر خالم صندوقو زد :
عاغا چشمتون روز بد نبینه تا در باز شد و پسر داییم پلیسه را دید زرد کرد و شروع کرد ب چرت و پرت گفتن ک ب خدا اینا زورکی منا آوردند و...
دیگه خودتون اون لحظه را تصور کنید ک پلیسه از شدت خنده نمیتونست حرف بزنه و با دست اشاره میکرد ک بریم....!!!!!
اینو از کجا برداشتی؟؟
 

yaldayi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
90درصد وقت درس خوندن من هنگام نیگا کردن به این که "چقد مونده جزوه تموم شه" تلف میشه ...!!!


 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از فانتزیام اینه :
توی بیمارستان،یه پرستار فوق العاده زیبا وجذاب
از اتاق عمل سریع میاد بیرون و
داد میزنه:آقای دکتر؟آقای دکتر؟بیمار داره از دست میره
من درحالی که لبخندی پرمعنا بر لب دارم سرمو میندازم پایین و از توی کشو دستکشمو در میارم ...
پرستار بلندتر و با التماس میگه:آقای دکتر عجله کنید ،قلبش از حرکت ایستاده
من بازهم با لبخندی معنا دار دستکشارو دستم میکنم
ایندفعه همهءپرستارا ودکترا از اتاق میریزن بیرون و فریاد میزنن آقای دکتر آقای دکتر بیمار داره میمیره
من که دسکشامو دستم کردم با خونسردی به چهرهءتک تکشون نگاه میکنم و میگم:
.
.
.
آقای دکتر طبقه بالا تشریف دارن
بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم توی مه و غبار دور میشم …....!!!!!!
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یکی از فانتزیام اینه :
توی بیمارستان،یه پرستار فوق العاده زیبا وجذاب
از اتاق عمل سریع میاد بیرون و
داد میزنه:آقای دکتر؟آقای دکتر؟بیمار داره از دست میره
من درحالی که لبخندی پرمعنا بر لب دارم سرمو میندازم پایین و از توی کشو دستکشمو در میارم ...
پرستار بلندتر و با التماس میگه:آقای دکتر عجله کنید ،قلبش از حرکت ایستاده
من بازهم با لبخندی معنا دار دستکشارو دستم میکنم
ایندفعه همهءپرستارا ودکترا از اتاق میریزن بیرون و فریاد میزنن آقای دکتر آقای دکتر بیمار داره میمیره
من که دسکشامو دستم کردم با خونسردی به چهرهءتک تکشون نگاه میکنم و میگم:
.
.
.
آقای دکتر طبقه بالا تشریف دارن
بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم توی مه و غبار دور میشم …....!!!!!!





:w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15:
 

Similar threads

بالا