سلام دوباره
از خوندن نظراتتون خیلی لذت بردم. منتظر نظرتون راجع به ایده هایی که تو این پستم مینویسم هم هستم
ببخشید که تو پست های قبلیم خیلی مبهم و یکم گیج کننده صحبت کردم, اول میخواستم نظر همه رو بدونم بعد نظر خودم رو واضح تر بنویسم.
این یکی پستمم دست کمی نداره, ولی فکر کنم آخرش خوب باشه.
من این حرف رو تو جمعبندی های هفته های ابتدایی هم نوشته بودم, ممکنه به نظرتون تکراری بیاد:
فرض کنید دارید میرید برای گردش. هدفتون دیدن جاهای زیبا و لذت بردن از طبیعته. وارد یک جاده میشید که از داخل طبیعت میگذره و هرچقدر توی این جاده جلوتر میرید چیزهای جالب تری میبینید, که اشتیاقتون رو برای بیشتر پیشرفتن بیشتر میکنه. شما الآن به هدف اولیتون رسیدید, ولی هرچقدر جلوتر میرید بیشتر به هدفتون میرسید. اگرم بریم تو جاده خاکی اوقات خوشمون از بین میره
هانیه خانوم هدف رو لقاء الله مطرح کردند. گفتید که هرکسی بنا به ظرفیتش به این هدف میرسه. یعنی چه اونی که به 100 نزدیکه, چه اونی که فقط به 20 رسیده, هدفش محقق شده. و هردو تلاش میکنند که بیشتر پیش برند (مثل همون طبیعتی که هرچقدر جلوتر میریم قشنگتره میشه).
مسیر چیه؟
صراط المستقیم. همون واجبات خودمون. دروغ نگیم, غیبت نکنیم و.... که به نظر من خلاصه همش میشه حق کسی رو ضایع نکنیم.
اگر صراط المستقیم همینی باشه که من گفتم, یعنی رعایت حال همدیگرو کردن و خودخواه نبودن, مسیریه که طی کردنش دقیقا به نفع خودمونه و دنیای اطراف خودمون رو به جای بهتری برای زندگی تبدیل میکنه. یعنی راه رسیدن به خدا میشه راه آسودگی دنیوی, و در عین حال آسودگی اخروی
ولی خب چون اکثر آدم ها تو این مسیر نیستن بنظر میاد که حرکت تو صراط مستقیم خیلی لذت بخش و جذاب و راحت نباشه. ولی به نظر من برعکسه, در هروضعیت اجتماعی که قرار داشته باشیم, هرچقدر هم سخت, این مسیر لذت خاص خودش رو داره.
آدمی که برای منافعش دروغ میگه, یا حق کسی رو پایمال میکنه, در واقع وارد جاده خاکی میشه
برای پیش رفتن در هر مسیری به یکسری وسایل نیاز داریم. ابزار چیه:
هرکدوم از اهداف کوچکتری که داریم رو به شرطی که به چشم ابزاری برای هدف اصلیمون نگاه کنیم جزئی ازون میشن. مثلا درس میخونیم, میخوایم پولدار بشیم, زبان یاد میگیریم, ماشین میخوایم بخریم و.... تلاش برای هرکدوم ازینا به شرط اینکه برای رسیدن به ابزاری برای هدف اصلی باشه, باعث نزدیکتر شدن به خدامیشه. حالا مهم نیست که بهشون میرسیم یا نه, اینو ما تعیین نمیکنیم
ما برای تلاش کردن اومدیم, نه برای رسیدن. اینجوری در عین حال که تلاش کردن رو وظیفه اصلی خودمون میدونیم, نرسیدن به یک هدف هم باعث پریشان خاطریمون نمیشه. هرچقدر هم شرایط سخت باشه وضعیت روحی و احساس ما ثابت و پایداره و زمین و زمان رو مقصر نمیدونیم
وقتی از تو خیابون رد میشیم و یه آشغال رو زمین افتاده باشه, احتمالا درحالت عادی برش نمیداریم. ولی میتونیم همون آشغال رو به این نیت برداریم که کار یه رفتگر رو راحت تر کنیم. بنظرم به همین سادگی این میشه وسیله ای برای نزدیک شدن به خدا و احساس رضایت خیلی خوبی رو ایجاد میکنه.
و خیلی کارای ساده دیگه, بدون اینکه نیاز باشه وارد معادله پیچیده ای بشیم هم از زندگی لذت میبریم هم به خدا نزدیک میشیم.
از خوندن نظراتتون خیلی لذت بردم. منتظر نظرتون راجع به ایده هایی که تو این پستم مینویسم هم هستم
ببخشید که تو پست های قبلیم خیلی مبهم و یکم گیج کننده صحبت کردم, اول میخواستم نظر همه رو بدونم بعد نظر خودم رو واضح تر بنویسم.
این یکی پستمم دست کمی نداره, ولی فکر کنم آخرش خوب باشه.
من این حرف رو تو جمعبندی های هفته های ابتدایی هم نوشته بودم, ممکنه به نظرتون تکراری بیاد:
فرض کنید دارید میرید برای گردش. هدفتون دیدن جاهای زیبا و لذت بردن از طبیعته. وارد یک جاده میشید که از داخل طبیعت میگذره و هرچقدر توی این جاده جلوتر میرید چیزهای جالب تری میبینید, که اشتیاقتون رو برای بیشتر پیشرفتن بیشتر میکنه. شما الآن به هدف اولیتون رسیدید, ولی هرچقدر جلوتر میرید بیشتر به هدفتون میرسید. اگرم بریم تو جاده خاکی اوقات خوشمون از بین میره
هانیه خانوم هدف رو لقاء الله مطرح کردند. گفتید که هرکسی بنا به ظرفیتش به این هدف میرسه. یعنی چه اونی که به 100 نزدیکه, چه اونی که فقط به 20 رسیده, هدفش محقق شده. و هردو تلاش میکنند که بیشتر پیش برند (مثل همون طبیعتی که هرچقدر جلوتر میریم قشنگتره میشه).
مسیر چیه؟
صراط المستقیم. همون واجبات خودمون. دروغ نگیم, غیبت نکنیم و.... که به نظر من خلاصه همش میشه حق کسی رو ضایع نکنیم.
اگر صراط المستقیم همینی باشه که من گفتم, یعنی رعایت حال همدیگرو کردن و خودخواه نبودن, مسیریه که طی کردنش دقیقا به نفع خودمونه و دنیای اطراف خودمون رو به جای بهتری برای زندگی تبدیل میکنه. یعنی راه رسیدن به خدا میشه راه آسودگی دنیوی, و در عین حال آسودگی اخروی
ولی خب چون اکثر آدم ها تو این مسیر نیستن بنظر میاد که حرکت تو صراط مستقیم خیلی لذت بخش و جذاب و راحت نباشه. ولی به نظر من برعکسه, در هروضعیت اجتماعی که قرار داشته باشیم, هرچقدر هم سخت, این مسیر لذت خاص خودش رو داره.
آدمی که برای منافعش دروغ میگه, یا حق کسی رو پایمال میکنه, در واقع وارد جاده خاکی میشه
برای پیش رفتن در هر مسیری به یکسری وسایل نیاز داریم. ابزار چیه:
هرکدوم از اهداف کوچکتری که داریم رو به شرطی که به چشم ابزاری برای هدف اصلیمون نگاه کنیم جزئی ازون میشن. مثلا درس میخونیم, میخوایم پولدار بشیم, زبان یاد میگیریم, ماشین میخوایم بخریم و.... تلاش برای هرکدوم ازینا به شرط اینکه برای رسیدن به ابزاری برای هدف اصلی باشه, باعث نزدیکتر شدن به خدامیشه. حالا مهم نیست که بهشون میرسیم یا نه, اینو ما تعیین نمیکنیم
ما برای تلاش کردن اومدیم, نه برای رسیدن. اینجوری در عین حال که تلاش کردن رو وظیفه اصلی خودمون میدونیم, نرسیدن به یک هدف هم باعث پریشان خاطریمون نمیشه. هرچقدر هم شرایط سخت باشه وضعیت روحی و احساس ما ثابت و پایداره و زمین و زمان رو مقصر نمیدونیم
وقتی از تو خیابون رد میشیم و یه آشغال رو زمین افتاده باشه, احتمالا درحالت عادی برش نمیداریم. ولی میتونیم همون آشغال رو به این نیت برداریم که کار یه رفتگر رو راحت تر کنیم. بنظرم به همین سادگی این میشه وسیله ای برای نزدیک شدن به خدا و احساس رضایت خیلی خوبی رو ایجاد میکنه.
و خیلی کارای ساده دیگه, بدون اینکه نیاز باشه وارد معادله پیچیده ای بشیم هم از زندگی لذت میبریم هم به خدا نزدیک میشیم.